نماينده ارشد جامعه بين المللی بهائی در سازمان ملل متحد در گزارش خود خبر داد که «دامنه تعقيب، آزار، تحقير و حتی ضرب و شتم کودکان بهائی در مدارس ايران» گسترش يافته و «از موارد پراکنده به روندی سازمان يافته» بدل شده و همزمان با اين روند «آزار بهائيان در دانشگاه ها» نيز شدت گرفته است.
حکايت دردآور سرکوب اقليت های مذهبی بابی و بهائی در جمهوری اسلامی تازه نيست اما آزار و سرکوب سازمان يافته کودکان و نوجوانان ۷ تا ۱۳ ساله در دبستان ها با سکوت نهادهای مجاز مدافع حقوق کودک در ايران، از جمله انجمن دفاع از حقوق کودکان همراه بوده است.
کودکان، نوجوانان و جوانان دبستانی و دبيرستانی، طيف سنی ۷ تا ۲۰ ساله، در يکی از آسيب پذيرترين، سرنوشت سازترين و حساس ترين دوران های زندگی خود هستند و مدرسه محيطی است که پس از خانواده بايد به امن ترين فضا برای دانش آموزان بدل شود.
خانم بانی دوگال، نماينده ارشد جامعه بين المللی بهائيان در سازمان ملل متحد اعلام کرد: «از نيمه ژانويه تا نيمه فوريه، دستکم در ده شهرستان حدود ۱۵۰ مورد توهين، بدرفتاری و حتا خشونت بدنی در مدارس و حدود ۷۶ مورد آزار و بدرفتاری روانی و جسمی در دبيرستان ها عليه کودکان، نوجوانان و جوانان بهائی گزارش شده است. ۶۸ مورد از ۷۶ مورد آزار گزارش شده در دبيرستان ها عليه دختران اعمال شده است».
در گزارش خانم دوگال آمده است : « کودکان دبستانی مجبور می شوند تا مذهب خود را در کلاس درس اعلام کنند، بايد به توهين ها و دشنام های معلمان و مسئولان مدارس عليه باورهای مذهبی خود يا والدين خود گوش دهند، به اخراج از مدرسه تهديد و در برخی موارد به فوريت از مدرسه اخراج می شوند، از آنان خواسته می شود که به اسلام بگروند و...»
اجبار به بيان اعتقادات مذهبی در کلاس درس به برخی معلمان و مسئولان مدارس فرصت می دهد تا دانش آموزی را تنها به دليل اعتقادات مذهبی او از ديگران جدا کرده و با بيان تاريخ تحريف شده دين او به عنوان متن درسی، دانش آموزان ديگر را عليه او برانگيزند و کودک و نوجوانی را در حساس ترين دوران سنی خود به زندگی در فضائی به زهرکينه و تحقير آلوده محکوم کنند.
در گزارش نماينده ارشد جامعه بين المللی بهائی در سازمان ملل متحد به کاربرد برخی متون آموزشی مدارس از جمله کتاب درسی «تاريخ ايران» در سرکوب اقليت مذهبی بهائی اشاره شده است.
در اين کتاب که همه دانش آموزان مکلف به مطالعه و يادگرفتن آن هستند، تاريخ و باورهای دينی بهائيان تحريف، دين بهائی يک دسيسه استعماری عليه اسلام، فرهنگ و استقلال ايران توصيف و بنيان گذاران و رهبران بهائی عوامل فاسد بيگانه معرفی می شوند.
مذاهب ابراهيمی و تحمل دوفاکتو
در فقه سنتی تنها «اديان ابراهيمی»، سه دين يهوديت، مسيحيت و اسلام که از متن اقوام و فرهنگ های سامی روزگاز کهن برخاسته اند، به عنوان اديان واقعی و حقه به رسميت شناخته می شوند.
اديان و مذاهب اقوام و فرهنگ های ديگر در اين برداشت دين الهی تلقی نشده و از حقوق اديان رسمی محروم اند.
گذشته تاريخی ايران و نفوذ و نقش رهبران جامعه زرتشتی در انقلاب مشروطه روحانيت شيعه آن روزگار را مجبور کرد تا زرتشتيان را با صائبيون، که در قرآن از آن ها ياد شده است، يکی گرفته و به رسميت بشناسند. قانون اساسی جمهوری اسلامی نيز با حفظ اين تفسير تنها چهار مذهب اسلام، زرتشتی، يهودی و مسيحی را به رسميت شناخته است.
تعرف فقه سنتی از دين چندان با واقعيت های جامعه ايرانی و جهان معاصر ناسازگار است که رهبران جمهوری اسلامی را به پذيرش غير رسمی و دوفاکتوی برخی اديان غير ابراهيمی وادار کرده است.
پذيرش دوفاکتو و اعلام نشده برخی اديان غير ابراهيمی به پيروان برخی مذاهب از جمله سيک ها در ايران اجازه داد که برخی اماکن از جمله قبرستان های خود را حفظ کنند.
اما کينه و دشمنی روحانيت شيعه با بهائيان، که از همان روزهای آغازين پيدايش اين مذهب با اعدام بنيان گذار آن سيد علی محمد باب و کشتار دسته جمعی بابی ها و بهائيان به دوران ناصراليدن شاه قاجار آغاز شد، ريشه دارتر از آن بود و هست که خصومت عليه بهائيان را متوقف کند.
روحانيت شيعه مشروعيت خود را از ادعای نمايندگی امام دوازدهم به دوران غيبت او کسب می کند و بهائيان با اعقتاد به ظهور مهدی باب اين ادعا را می بندند.
همه جناح های حکومتی جمهوری اسلامی، حتی رفرميست های مذهبی، با اطلاق اصطلاح «فرقه» يا «جمعيت» بر پيروان مذهب بهائی آنان را از دايره شمول مذاهب، آزادی مذهب و اعلاميه حقوق بشر محروم می کنند.
اغلب مراجع شيعه در گذشته و حال بر سرکوب خشونت آميز بهائيان صحه گذاشه اند.
برخی رهبران قدرتمند جمهوری اسلامی اعضای پيشين انجمن حجتيه هستند که برای مبارزه با بهائيان تاسيس شده بود.
سرکوب سازمان يافته بهائيان در همان روزهای انقلاب اسلامی، با کشتار دست جمعی بهائيان در دو منطقه استان فارس، سروستان و سعدی، با ويران کردن خانه سيد علی محمد باب در شيراز و مصادره معابد و مراکز بهائيان در سراسر کشور آغاز شد.
پس از انقلاب اسلامی بهائيان از ادارات دولتی اخراج و برخی زندانيان بهائی به دليل باورهای مذهبی خود اعدام شدند.
محروم کردن مخالفان دينی، فکری و سياسی از تحصيل از ابتکارات جمهوری اسلامی نيست اما کمتر حکومت استبدادی در تاريخ در اجرای اين مجازات پی گيری جمهوری اسلامی را داشته است.
بهائيان تا سال ۲۰۰۴ در عمل از تحصيل در دانشگاه ها محروم بودند چرا که همه داوطلبان ورود به دانشگاه موظف بودند مذهب خود را در فرم پذيرش ذکر کنند.
برخلاف مذهب شيعه که به پيروان خود اجازه داده است تا در برخی موقعيت ها با استناد به اصل تقيه اعتقادات مذهبی خود را پوشانده يا انکار کنند، بهائيان حق کتمان يا انکار مذهب خود را ندارند.
در سال ۲۰۰۴ به دنبال فشارهای جهانی ستون مذهب از اوراق امتحانی کنکور حذف شد. بيش از ۱۰۰۰ جوان بهائی در کنکور شرکت کردند اما مدارک پذيرفته شدگان با قيد واژه مسلمان برای آن ها فرستاده شد.
به گزارش خانم بانی دوگال «اعتراض بهائيان»، که نمی خواستند مذهب ديگری جز مذهب خود داشته باشند، «به جائی نرسيد و پذيرفته شدگان از تحصيل در دانشگاه محروم شدند».
اين ماجرا «که هر سال تکرار می شود» ايرانيان بهائی را از يکی از بديهی ترين حقوق شهروندی، حق تحصيلات عالی، محروم می کند.
«از ۱۷۸ دانشجوی بهائی در سال جاری تعلق مذهبی بيش از ۹۴ دانشجو کشف و به اخراج آنان از دانشگاه انجاميد»