لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ تهران ۰۳:۵۸

خط فقر؛ چند درصد ایرانیان فقیر هستند؟


برخی کارشناسان و منتقدين اما از اين هم فراتر رفته و می گويند با احتساب درآمد روزانه دو دلاری به عنوان نياز پايه، حدود ۵۰ در صد ايرانی ها فقير هستند. (عکس از ایسنا)
برخی کارشناسان و منتقدين اما از اين هم فراتر رفته و می گويند با احتساب درآمد روزانه دو دلاری به عنوان نياز پايه، حدود ۵۰ در صد ايرانی ها فقير هستند. (عکس از ایسنا)

معاون اقتصادی معاونت برنامه ريزی رييس جمهوری اسلامی ايران می گويد ۱۴ تا ۱۵ ميليون نفر ايرانی زير خط فقر قرار دارند.


برخی کارشناسان و منتقدين اما از اين هم فراتر رفته و می گويند با احتساب درآمد روزانه دو دلاری به عنوان نياز پايه، حدود ۵۰ در صد ايرانی ها فقير هستند، يعنی این افراد در روز کمتر از دو هزار تومان برای تامين نيازهای خود در اختيار دارند.


نظر شما چیست؟ آیا به آمارهای دولتی اعتماد دارید؟ فکر می کنید چه تعداد از ایرانیان زیر خط فقر زندگی می کنند؟


در ميان کارشناسان هم معيارهای فقر و شاخص هايی که مرز فقير بودن را روشن کند، مورد اختلاف است و هم اينکه چه نيازهایی را بايستی پايه تشخيص فقر قرارداد.


گفت وگوی راديو فردا در باره فقر با دکتر علی دينی ترکمانی استاد دانشگاه در تهران:


راديو فردا: آقای دکتر دينی با درنظر گرفتن اينکه درباره فقر مطلق و ميزان کسانی که در ايران در فقر به سرمی برند، حالا در هرنوع آن، اختلاف نظرهای زيادی وجود دارد، اگر بخواهيم تعريفی کلی از فقردر ايران بکنيم، چه بايد بگوييم ؟


علی دینی ترکمانی: فقر به دو نوع کلی تقسيم می شود. فقر مطلق و فقر نسبی. فقر مطلق اين است که معيار يا مبنايی وجود دارد که در مقايسه با آن درآمد افراد يا خانواده ها سنجيده می شود.


اگر درآمد آنها برای تامين آن سبد کالایی که مد نظر است کفايت نکند اصطلاحاً گفته می شود آن افراد يا خانوارها دچار فقر هستند.


سبد کالا هم معمولاً برمبنای حداقل نيازهای اساسی يا غذایی تعريف می شود. البته اينکه چه اقلامی گرفته شود بستگی به سطح اقتصادی دار.


فقر مطلق، هرچند که برمبنای معيار ثابتی، معياری که ارتباطی به اشخاص ندارد، در نظر گرفته می شود ولی تابع شرايط زمانی و تاريخی هم هست.


درباره همين سبد کالاهائی که انتخاب مي شود اختلاف نظرهائی هست مثلا جوامع کارگری معمولاً به اين سبد که براساس آن فقر و دستمزد تعيين مي شود، اعتراض مي کنند. علت اين اختلافات چيست؟


فرض کنيد اگر بخواهيم فقر مطلق را بر مبنای سبد کالایی که سی سال پيش در ايران، که درواقع نورم جامعه اجازه مي داد که آنرا به عنوان حداقل نيازهای اساسی تعريف کنيم، طبعاً امروز وقتی که فقر برمبنای آن سبد کالا اندازه گيری مي شود، چندان مورد قبول نيست.


به عنوان مثال مي شود تامين حداقل نيازهای اساسی و فضایی، حدود چهار متر سرانه برای هر فرد و يک خانواده پنج نفری بيست متر برای زندگی، اين ممکن است امروز، باتوجه به استانداردهای زندگی که بشر امروزی به آن دسترسی پيدا کرده، مورد قبول نباشد.


در اين ارتباط شايد امروز لحاظ بعضی کالاها، مانند تلويزيون، يخچال، فرش، کالاهایي که سی سال پيش لوکس محسوب مي شدند ولی امروز حکم کالای ضروری را دارد، اجتناب ناپذير باشد.


اما صرف نظر از اين نکته، مسئله اين است که در فقر مطلق يک معيار بيرونی وجود دارد که مبنا قرار مي گيرد و اگر درآمد افراد در آن سطح نباشد، اصطلاحاً فقير ناميده مي شوند.


در کنار اين فقر نسبی وجود دارد که نشان مي دهد بطور نسبی افراد در مقايسه با يکديگر يا در مقايسه با لايه های بالای درآمدی و ثروتمندان چقدر فقير هستند. همانطوريکه می دانيم آن بحث مرتبط مي شود با توزيع درآمد و ثروت.


هراندازه توزيع درآمد نابرابرتر باشد ،به اين معنا است که طبعاً عده زيادی هستند که در مقايسه با لايه های بالای درآمدی ،خود را فقير در نظر مي گيرند.


آمار درباره فقرا هم در ايران مورد اختلاف است، عده ای در شرايط مختلف، موقعيت های مختلف يا مراسم مختلف آمارهای گوناگون ارائه مي دهند. کدام آمار فقرا در ايران قابل اتکا تراز ديگران است؟


بستگی دارد کدام تعريف از فقر مبنای برآورد فقر قرار مي گيرد. برآوردهایي که وجود دارد به عنوان مثال بانک جهانی، با شاخص دو دلار درروز، نشان مي دهد که هفت درصد مردم ايران زير خط فقر و سرانه دو دلار در روز هستند.


با شاخص فقر انسانی نشان داده مي شود که عده ای حدود سيزده درصد زير خط فقر هستند. لبته بايد توجه کنيم که وقتی مي گویيم هفت و يا سيزده در صد زير خط فقر هستند،منظور فقر از نوع شديد است.


اگر ما فقر غذایی را فقط بر مبنای حداقل نيازهای غذائی تعريف کنيم، برای مثال يک نفر در سال نود کيلو مصرف کند دوازده يا سيزده کيلو گوشت قرمز و غيره.... ميزان فقر غذائی در ايران حدود هفده تا هجده درصد است.


اگر ترکيب مواد غذائی را هم لحاظ کنيم، يعنی اينکه صرفاً تمام انرژی فرد يا خانوار از طريق تامين مصرف غلات و مواد قندی نباشد ، بلکه به اندازه کافی مواد پروتئينی هم مصرف کند، دراين صورت ميزان فقر غذائی به بيش از چهل درصد افزايش پيدا مي کند.


برخی از مطالعاتی هم که انجام شده، ازجمله مطالعات آماری که انستيتوی علوم تغذيه انجام داده، نشان مي دهند که نارسایی های تغذيه ای به صورت بيماري های مختلف انعکاس پيدا مي کند که بدليل ناتوانی بسياری از خانوارها در تامين ترکيب مناسب الگوی غذائی خود در جامعه بخصوص در کودکان افزايش يافته.


بازتاب وجود فقر در ايران را کجا ميتوان مشاهده کرد يا به زبان ديگر تراکم فقرا در ايران در چه مناطقی ديده مي شود؟


اين درواقع به نوعی مرتبط مي شود با بحث توسعه منطقه ای. امکانات و استانداردهای زندگی که در شهرهای بزرگی مثل تهران، اصفهان، شيراز، مشهد و تبريز وجود دارد در ساير مناطق ايران قطعاً وجود ندارد، از جمله سيستان و بلوچستان، کردستان، کهکيلويه و بوير احمد، ياسوج، بخش هائی از خوزستان، بخشهائی از استان گلستان.


در مناطقی غير از شهرهای اصلی که قطب های صنعتی و اقتصادی کشور هستند و منابع را جذب خود مي کنند، طبيعی است که امکانات رفاهی به اندازه کافی وجود ندارد و اين خود يکی از نشانه های فقر است.


درصد افرادی هم که با هر معياری زير خط فقر قرار دارند، بديهی است که در مناطق حاشيه ای کشور بيشتر هستند.


تراکم فقرا در کلان شهر ها در چه مکان هائی ديده مي شود؟


در کلان شهرها هم در مناطق حاشيه ای هستند. در شهری مانند تهران يک مقدار مرزبندی مشخص تر است. مناطق جنوبی ، مناطق ۲۰، ۱۹، ۱۸، ۱۷، منطقه اسلام شهر.


ممکن است در شهرهای بزرگ ديگر ايران لزوماً به اين صورت نباشد. به عنوان مثال در شهری مثل اصفهان معمولاً مرزبندی شمال و جنوب و يا شرقی غربی وجود ندارد. در کنار يک منطقه ثروتمند نشين، منطقه فقير نشين هم وجود دارد.


شما چشم انداز را چگونه می بينيد و در ايران راههای مبارزه با اين فقر چگونه مورد بررسی قرار دارد؟


فکر مي کنم آن چيزی که در اقتصاد ايران بسيار مسئله حساسيت برانگيزی شده ،بيشتر از خود فقر مطلق، فقر نسبی است.


بنابراين در اقتصاد ايران مسئله و مشکل اساسی اينست که درآمدها و ثروت بصورت نابرابر توزيع مي شود و بنظر مي رسد که آهنگ آن هم شديدتر مي شود.


اين نه تنها از نظر اقتصادی تاٌثير منفی مي گذارد ،يعنی عده ای نمي توانند معيشت خود را تامين کنند، بلکه منجر به گسيختگی اجتماعی هم شده است.


در نظر بگيريد وقتی افراد مي بينند که کسانی هستند که يک شبه ره صدساله مي روند و کسانی مانند شهرام جزايری ها ظهور مي کنند و تعداد آنها هم کم نيست، طبعاً هم به نوعی رنج مي برند و هم اينکه سعی مي کنند اين فاصله را به هرطريقی که شده ازجمله ارتکاب جرائم اجتماعی، دزدی، اختلاس و انواع فساد پر کنند.


چشم اندازهم تا زمانيکه مسئله توزيع درآمد حل و فصل نشود و نظام بازسازی قوی طراحی نشود، شکاف درآمدی بيشتر مي شود.


XS
SM
MD
LG