شنبه شب ۲۸ مرداد ماه سال ۱۳۵۷ ، سينما «رکس» آبادان آتش گرفت و جز تنی چند، همه تماشاگران آن در آتش سوختند و بدين گونه، دردناک ترين رويداد دوران انقلاب ايران رقم خورد.
تنها چند ساعت پس از آن، اعلاميه ای در سطح شهر آبادان پخش شد که شهربانی و ساواک را عامل آتش سوزی معرفی می کرد.
در فضای ملتهب انقلابی آن دوران، به زودی اين شعار در سراسر ايران سرداده شد که «رکس آبادان را شاه به آتش کشيد.»
فردای آن روز، سرتيپ رزمی، رييس شهربانی آبادان، بر صفحه تلويزيون حاضر شد و علت حادثه را «خرابکاری» اعلام کرد.
سرهنگ اردشير بيات، معاون انتظامی وقت شهربانی آبادان، که آن شب خود را به سرعت به محل حادثه رسانده است، در گفت وگو با راديو فردا، واقعه را اين گونه شرح می دهد: « ساعت حدود هشت يا نه شب ماه رمضان بود و من روزه بودم و با فرمانده قرارگاه، سرگرد خنيفر که اهل آبادان بود، به منزل رفتيم. حدود ساعت ۱۰ شب، تلفن منزل من زنگ زد و افسر نگهبان قرارگاه اطلاع داد که سينما رکس آتش گرفته است و اگر فرمانده قرارگاه آن جاست، فورا خود را برساند.»
وی اضافه کرد:« فرمانده قرارگاه بلافاصله حرکت کرد و رفت. حدود پنج يا شش دقيقه بعد، افسر نگهبان دوباره تماس گرفت و گفت خود شما هم بياييد، زيرا آتش سوزی بسيار شديد است و جمعيت زيادی در سينما هستند. من به محل رسيدم و ديدم که بسيار شلوغ است و در عرض ۱۰ يا ۲۰ دقيقه تمام پرسنل شهربانی در محل حاضر شده اند.»
آقای بيات افزود: « متاسفانه سينما در طبقه دوم قرار داشت و دسترسی به طبقه بالا بسيار مشکل بود. در اين جريان، بزرگترين ابهامی که وجود دارد اين است که می گفتند در سينما را بسته اند، در صورتی که حدود ۱۵ تا ۲۰ نفر، از ابتدا از همان درهای سينما بيرون آمدند و ما از اينها بازجويی کرديم و عده ای را که مجروح شده بودند، به بيمارستان فرستاديم.»
به گفته او، حدود نيم ساعت تا سه ربع طول کشيد تا ماموران آتش نشانی توانستند به راهروهای داخلی رخنه کنند، ولی نمی توانستند به داخل سالن بروند، زيرا شعله های آتش گسترده بود.»
معاون انتظامی وقت شهربانی آبادان افزود:«يک افسر ما به نام سرگرد نيکوبذل با چند تن از پاسبان ها به بالکن سينما رفتند و از آنجا دور تا دور سينما را سوراخ کردند و توانستند به کمک ماموران آتش نشانی، لوله های آب پاشی را از طريق آن سوراخ ها به داخل سينما نفوذ دهند و آتش را خاموش کنند.»
روز ۳۱ مردادماه برابر با هفدهم ماه رمضان، آيت الله خمينی، که هنوز در آن زمان در نجف بود، نوشت: « من گمان نمی کنم هيچ مسلمانی، بلکه هيچ انسانی دست به چنين فاجعه ای بزند. قراين نيز نشان می دهد دست جنايتکار دستگاه ظالم در کار باشد که نهضت اسلامی ملت را در دنيا بد منعکس کند.»
اشاره آيت الله خمينی به سخنرانی شاه بود که دو روز پيش از حادثه سينما رکس گفته بود:« ما به شما اميد و وعده تمدن بزرگ می دهيم و فکر می کنم ديگران وعده وحشت بزرگ بدهند. باز، مقايسه اش با ملت ايران است.»
سرنخی از عاملان حادثه
انقلابيون طرفدار آيت الله خمينی آن روزها استدلال می کردند که رژيم شاه خواسته است با آتش زدن سينما رکس، آنان و انقلاب اسلامی را بدنام کنند.
آيا دستگاه های انتظامی و امنيتی حکومت وقت به شواهد و سرنخ هايی برای يافتن عاملان حادثه دست يافتند؟
سرهنگ اردشير بيات، در پاسخ به اين پرسش گفت:« دو سه ماه بعد از اين جريان، سرقت هايی شبانه ای در آبادان اتفاق افتاد و اين امر مزيد علت شده بود که بگويند شهربانی در سرقت ها هم دست دارد، و گر نه در زمان حکومت نظامی کسی نمی تواند سرقت کند، ولی خوشبختانه باند سرقت توسط ماموران شهربانی دستگير شدند.»
وی افزود: « بعد از دستگيری باند، يکی از اعضای آن در بازجويی به بازجوی خود سروان رسايی، جانشين رییس آگاهی، گفت اگر به من کمک کنيد، من سر نخی از جريان آتش سوزی سينما رکس آبادان به شما می دهم.»
به گفاه آقای بيات، «اين شخص گفت که روزی با چند نفر ديگر در قهوه خانه نشسته بوديم، يکی از دوستان که برادرش به نام زاغی در سينما رکس کشته شده بود، داشت عاملين آتش سوزی سينما رکس را فحش می داد. جوانی که در کنار ما نشسته بود گفت بیخود فحش ندهيد، زيرا برادر شما خودش در آتش سوزی سينما دست داشته است. پرسيديم شما از کجا می دانی؟ جواب داد چون من هم با آنها بودم.»
سرهنگ بيات در ادامه توضيحات خود گفت: « اين سرنخی بود که سارق دستگير شده مطرح کرد و آن جوان را به نام حسين تکبعلی زاده معرفی کرد. وقتی او دستگير شد، جريان سينما رکس را روی دايره ريخت و آنچه را بايد می گفت، گفت.»
با اعتراض خانواده های کشته شدگان در سينما رکس آبادان به عدم رسيدگی به پرونده آتش سوزی این سينما و تحصن آنان، بالاخره دادگاه ويژه ای به رياست حجت الاسلام موسوی تبريزی در آبادان تشکيل شد و حسين تکبلی زاده همراه چند تن از کارکنان شهربانی و ساواک محکوم به اعدام شدند.
وی افزود: «به گفته حسين تکبعلی زاده، داستان از اين قرار بوده که عده ای از جوان های آبادان در منزلی جمع می شدند و شخصی به نام آقای کياوش که دبير دبيرستان های آبادان بود، به آنها درس می داد و برايشان تبليغ می کرد. کياوش به آنها گفته بود، جوانان بوشهر تعدادی روسری و کرست فرستاده اند و گفته اند جوانان آبادان مرد نيستند و هيچ اقدامی نمی کنند. به جوان های آبادان بر می خورد و تصميم می گيرند کاری بکنند.»
بر اساس اين گزارش، « آنها به سينما رکس و از پله ها بالا رفتند و داخل سينما تينر ریختند. بدنه اين سينما تماما از مواد آکوستيک بود که زود آتش گرفت و گازهای خفه کننده و سمی از آن متصاعد شد.»
به گفته آقای بيات، حسين تکبعلی زاده در اعترافاتش گفته است که «وقتی سينما را آتش زديم، چون سينما يک ساختمان با شهربانی فاصله داشت، اگر از درهای معمولی بيرون می آمديم ما را دستگير می کردند، پس فکر کرديم ابتدا داخل سالن برويم و بعد بياييم بيرون. وقتی وارد سالن می شوند آتش شديد می شود و من توانستم بيرون بيايم و سه نفر ديگری که سينما را آتش زدند، در آتش سوختند.»
سکوت دولت شریف امامی
در فضای ملتهب انقلابی آن روزها، اگر چه صدايی جز متهم کردن دستگاه حکومت وقت گوش شنوا نمی يافت، اما چرا دستگاه دولت با در اختيار داشتن راديو و تلويزيون هيچ تلاشی برای معرفی عاملان حادثه از خود نشان نداد؟
علی رضا نوری زاده، روزنامه نگاری، که در آن روزها با وزير اطلاعات دولت شريف امامی ديدار داشته است، در گفت و گو با راديو فردا، نظر بخشی از حاکميت را در اين رابطه اين گونه توضيح داد:« زنده ياد دکتر عامری تهرانی، از سردبيران و دبيران روزنامه ها دعوت کرد و من به عنوان دبير سياسی روزنامه اطلاعات در اين نشست حضور داشتم. مرحوم دکتر عامری تهرانی، ضمن اشاره به مسئله جنايت آتش زدن سينما رکس گفت: ما در برابر يک معضل قرار گرفته ايم و من از شما به عنوان روزنامه نگاران با تجربه و مسئول سؤالی دارم. همه سراپا گوش شدند و او اشاره کرد شخصی که دستگير شده، افراد ديگری را لو داده است.»
- «اطلاعاتی که از طريق سازمان اطلاعات کشور(ساواک) و شهربانی به آقای نخست وزير رسيده، حاکی از اين است که دستورالعمل آتش زدن سينما رکس از نجف آمده است.»
وی اضافه کرد:«در مجموع، اطلاعاتی که از طريق سازمان اطلاعات کشور(ساواک) و شهربانی به آقای نخست وزير رسيده، حاکی از اين است که دستورالعمل آتش زدن سينما رکس از نجف آمده است.»
آقای نوری زاده افزود: « اسمی که زنده ياد عامری تهرانی به زبان آورد و من فراموش نمی کنم و بعدها اين اسم برای ما مهم شد، آقای کياوش بود که بعدا نماينده مجلس شد. دکتر عامری تاکيد کرد که آقای کياوش با فرد دستگير شده در ارتباط بوده و همچنين در نجف نيز با شماری از روحانيون در ارتباط بوده است.»
او ادامه داد: « مرحوم صالحيار و يک نفر از آيندگان گفت، امروز هر چيزی را در اين رابطه بيان کنيد، به ضرر شما خواهد شد، زيرا مردم باور نمی کنند. مگر مردم می توانند باور کنند که روحانيت دستور آتش زدن مردم بی گناه را بدهد.»
به گفته آقای نوری زاده، «عامری تهرانی نيز اين نظر را تاييد کرد و گفت که در هيئت دولت به همراه چند تن ديگر، مخالف بعضی آقايان نظامی بوده اند که می گفتند بايد اين فرد را جلوی تلويزيون آورد، اعترافات او را پخش کرد، اسناد را ارائه داد و افرادی را که با او در ارتباط بوده اند دستگير کرد. ظاهرا آقای نخست وزير نيز عنوان کردند اين مسئله را در جهت لطمه زدن به طرح آشتی ملی می داند که علاقمند بود در سطح کشور به اجرا درآورد.»
در همين زمينه، داريوش همايون، وزير اطلاعات در دولت جمشيد آموزگار، که تنها چند روز پس از رويداد سينما رکس، دولت او جای خود را به دولت آشتی ملی شريف امامی سپرد، بر اين باور است که حاکميت به اين دليل موضوع را مسکوت گذاشت زيرا هنوز اميدوار بود بتواند با بخش هايی از روحانيت به سازش و توافقی دست يابد.
وی به راديو فردا گفت:« حکومت ايران در دوره شريف امامی تمام کوشش خود را در جهت مسکوت ماندن موضوع کرد تا حقايق به اطلاع مردم نرسد.»
به گفته آقای همایون، « استدلال اين بود که ما با آيات عظام در حال مذاکره هستيم و انتشار اين خبرها موجب رنجش آنها خواهد شد. اين مسئله را وزير اطلاعات و جهانگردی کابينه شريف امامی می گفت که پرونده دست او بود و کاملا معلوم بود عاملان حادثه چه کسانی بودند. رییس ساواک هم استدلال می کرد که هر چه ما بگوييم، فايده ندارد و مردم باور نمی کنند و می گويند کار ساواک است.»
پس از پيروزی انقلاب در بهمن سال ۱۳۵۷، حسين تکبعلی زاده، متهم رديف اول حادثه که از زمان حادثه در زندان شهربانی آبادان نگهداری می شد، از زندان آزاد شد، چون اعلام شده بود آتش سوزی کار ساواک است.
به گواهی گفته های او در جريان دادگاه، حسين تکبعلی زاده به قم، تهران و نزد مسئولان گوناگون رفت تا بگويد که او ساواکی نيست و با افراد ديگری در ارتباط بوده است.
يک شهروند آبادانی، در گفت و گو با راديو فردا، نظر بسياری از مردم آبادان را در باره جريان دادگاه و روند رسيدگی به اين پرونده چنين بيان کرد: « تنها کسی که نمی توان شک کرد عامل اين ماجرا بوده است، خود تکبعلی زاده بود که تازه همه در اين مورد هم مشکوک بودند. ولی افرادی که او اسم برد، هيچ کدام بازداشت و مجازات نشدند، چون آنها بايد اعدام می شدند و فضای عمومی آبادان اين بود. اين گونه نبود که بعد از دادگاه بگويند خيالمان راحت شد، چون مسببين اصلی ماجرا دستگير شدند و آبی روی اين آتش ريخته شد.»
وی اضافه کرد:« اين دادگاه نشان داد و همه می دانستند که مسببين اصلی اين فاجعه چه کسانی هستند، ولی به جزای کاری که کردند، نرسيدند.»
با اعتراض خانواده های سوختگان سينما رکس آبادان به عدم رسيدگی به پرونده سينما رکس و تحصن آنان، بالاخره دادگاه ويژه ای به رياست حجت الاسلام موسوی تبريزی در آبادان تشکيل شد و حسين تکبعلی زاده را همراه چند تن از کارکنان شهربانی و ساواک محکوم به اعدام کردند.
اما در ميان محکومان و حتی متهمان، هرگز نامی از کسانی که تکبعلی زاده مدعی بود با آنان در ارتباط بوده است، ديده نشد.