پيروزى باراك اوباما در انتخابات رياست جمهورى آمريكا باعث گمانه زنى هايى در باره امكان بهبود روابط ميان ايران و آمريكا شده است.
مقام هاى ايرانى در واكنش به پيروزى باراك اوباما گفته اند كه در انتظار تغيير در رويكرد سياسى آمريكا بويژه در زمينه سايست خارجى هستند.
باراك اوباما در مبارزات انتخاباتى خود گفته بود كه آمريكا بايد با دشمنان خود سر ميز مذاكره بنشيند و از جمله از آمادگى براى گفت و گوى بدون پيش شرط با مقام هاى ايرانى صحبت كرده بود.
هفته گذشته وى در نخستين كنفرانس مطبوعاتى خود پس از پيروزى در انتخابات گفت كه در مورد چگونگى رويكرد آمريكا در قبال ايران بدون فكر و تدبير تصميم گرقته نخواهد شد.
درباره چگونكى رويكرد اوباما در قبال ايران و چشم انداز روابط ايران و آمريكا و پيامدهاى آن راديو فردا با دكتر عباس ميلانى، نويسنده و رييس بخش مطالعات ايران دانشگاه استانفورد آمريكا گفت و گو كرده است.
راديو فردا: آقاى ميلانى٬ باراك اوباما٬ در مبارزات انتخاباتى با شعار «تغيير» وارد شد و وعده داد كه در سياست و روش هاى آمريكا تغيير ايجاد خواهد كرد. فكر مى كنيد كه در خصوص ايران و اصولا رابطه با ايران٬ آقاى اوباما٬ چه گام هايى برخواهد داشت؟
عباس ميلانى: فكر مى كنم٬ مهم ترين گام آقاى اوباما برداشته شده است٬ زيرا ايشان اعلام كردند كه آماده اند با ايران مذاكره كنند و اين آمادگى٬ از شروطى كه در گذشته دولت بوش گذاشته بود٬ كاملا متفاوت است و الان به نظر من فرصتى است براى ايران٬ كه نشان دهد٬ آيا آمادۀ مذاكرۀ جدى در مورد كليه مسائل هست يا نه.
- «اگر آقاى اوباما بخواهند جوابى به اين نامه {احمدی نژاد} بدهند٬ بايد به تمام موارد حق شكنى هایی كه در ايران صورت گرفته و مى گيرد٬ تمام نارسايى هايى كه در دولت ايران وجود دارد٬ تمام دخالت هاى نامشروع دولت ايران در سياست هاى كشورهاى ديگر٬ اشاره كند و اين تكرار مكرر قديم٬ مى شود.»
فكر مى كنيد٬ ايران چطور مى تواند اين آمادگى را نشان دهد؟
از نقطه نظر من٬ بهترين راه همين است٬ كه شخصى كه سياست هاى خارجى ايران را تعيين مى كند٬ يعنى آقاى خامنه اى به جاى سخنرانى، مانند سخنرانى كه دو روز پيش كردند و حملات مجدد به آمريكا و وانمود كردند٬ كه مذاكره خلاف مصالح اسلام و ايران است٬ صحبت كنند و بگويند كه وضعيت اقتصادى ايران٬ وضعيت منطقه بحرانى است٬ دولت جديدى روى كار آمده و ما حاضريم با آنها مذاكره كنيم٬ و متوجه شويم كه آيا حاضر هستند مذاكرۀ جدى كنند يا خير.
سياستى كه در پيش گرفته اند٬ يعنى از يك طرف آقاى خامنه اى سخنرانى تند مى كنند و از طرف ديگر آقاى احمدى نژاد٬ يكى از اين نامه هاى كذايى خود را مى فرستند كه بيشتر به روضه شباهت دارد تا نامۀ ديپلماتيك.
گذشته از نصيحت هايى كه آقاى احمدى نژاد در نامۀ خود مطرح كرده بودند البته٬ براى اولين بار بود كه يك مقام ايرانى انتخاب يك رييس جمهور جديد را در آمريكا تبريك گفته بود.
بله به هرحال در سنت ديپلماتيك٬ نامۀ تبريك رسم و رسومى دارد٬ نامۀ موعظه هم رسم و رسومى دارد. اين اولين بار نيست كه آقاى احمدى نژاد به رؤساى كشورهاى مختلف از اين نوع نامه ها نوشته اند.
نفس نوشتن نامه٬ به نظر من بسيار خوب و كار بسيار شايسته اى است٬ مضمون نامه است كه بحث جدى و جواب جدى را دشوارتر مى كند.
اگر آقاى اوباما بخواهند جوابى به اين نامه بدهند٬ بايد به تمام موارد حق شكنى هایی كه در ايران صورت گرفته و مى گيرد٬ تمام نارسايى هايى كه در دولت ايران وجود دارد٬ تمام دخالت هاى نامشروع دولت ايران در سياست هاى كشورهاى ديگر٬ اشاره كند و اين تكرار مكرر قديم٬ مى شود.
اشاره كرديد به وعده اى كه آقاى اوباما داده بود و گفته بود كه حاضر است٬ بدون پيش شرط با مقام هاى ايرانى سر ميز مذاكره بنشيند. البته گفته بودند، در صورتى كه اين مذاكره به پيشبرد منافع آمريكا كمك كند. آيا واقعا فكر مى كنيد٬ كه امكان مذاكرۀ بدون پيش شرط وجود دارد؟ يعنى بى پيش شرط٬ به خصوص مسئلۀ غنى سازى اورانيوم٬ چون آقاى اوباما هم از برنامۀ هسته اى ايران شديدا ابراز نگرانى كرده و خواستار تشديد تحريم ها عليه جمهورى اسلامى شده است.
نگرانى از مسئلۀ اهداف ايران از برنامۀ اتمى٬ كه آقاى اوباما حتما اين نگرانى را دارند٬ تا اينكه بگوييم توقف غنى سازى شرط آغاز مذاكره است٬ دو مسئلۀ كاملا متفاوت است.
سياست آقاى بوش بود كه مى گفت٬ ايران بايد غنى سازى را متوقف كند تا ما حاضر شويم با آنها مذاكره كنيم٬ البته در عمل اين طور نشد و مى دانيد كه در يك سال گذشته٬ حتى در چند سال گذشته٬ جمهورى اسلامى به كرات با آمريكا مذاكره كرده، چه در مورد افغانستان و چه در مورد عراق.
با آمريكا در مورد افغانستان و بوسنى همكارى كرده٬ يعنى آن شعار كه ما مذاكره نكرديم٬ واضح است كه واقعيت تاريخى ندارد٬ ولى الان آقاى اوباما مى گويد ما٬ در عين حال كه نگران اين هستيم كه برنامۀ اتمى ايران و اين ابهاماتى كه در آن وجود دارد٬ ابهاماتى كه آقاى برادعى عنوان مى كند٬ چگونه قابل رفع شدن است٬ ولى تعليق شرط اول آغاز مذاكره نيست. به نظر من٬ اين گام بسيار مهمى است و مى تواند گره گشا باشد٬ منتهى شرط اين است٬ كه رژيم هم بخواهد٬ براى اين كار قدمى پيش گذارد.
اگر درست متوجه شده باشم٬ منظور شما اين است كه پيروزى آقاى باراك اوباما در انتخابات رياست جمهورى آمريكا ٬ فرصتى را بوجود آورده است براى بهبود روابط ميان ايران و آمريكا اما در حال حاضر توپ در زمين ايران است.
به نظر من همين طور است. اين فرصت وجود دارد. اگر از اين فرصت درست بهره بردارى شود٬ مى تواند به نفع مردم ايران هم باشد٬ يعنى به نظر من سياست درست آمريكا و اوباما٬ سياستى است كه هم مسائل حاد امروز ايران را حل مى كند٬ يعنى مسئلۀ اقتصادى را٬ و هم در دراز مدت كمك مى كند به حل مسئلۀ اساسى ايران و آن٬ نياز و خواست ملت ايران براى دمكراسى است.
دمكراسى كه خود مردم بايد ايجاد كنند و هيچ دولت خارجى٬ نه حق اين را دارد كه بخواهد دخالت كند و نه امكان آن را٬ ولى مى شود سياستى پيش گرفت٬ كه به مردم ايران اين فرصت را بهتر و بيشتر بدهند٬ كه در جهت دمكراسى٬ جامعه را سوق دهند.
سئوالى كه اينجا پيش مى آيد اين است٬ که آيا واقعا فكر مى كنيد محافظه كاران٬ كه قدرت را در ایران در دست دارند٬ مايل هستند روابط با آمريكا بهبود پيدا كند٬ يا اينكه براى بقاى خود٬ به دشمن دائمى نياز دارند؟
فكر مى كنم٬ محافظه كاران يا راديكال ها٬ هر كدام كه مى خواهيد نام بگذاريد٬ نمى دانيم آقاى احمدى نژاد را محافظه كار يا راديكال بدانيم٬ يا سپاه پاسداران را٬ ولى به هر حال٬ جناح قدرتمندى هستند در رژيم كه تا حد زيادى قدرت را هم در دست دارند. {اينها} نمى خواهند اين رابطه عادى شود٬ زيرا بقاى خود را در تنش با آمريكا مى دانند٬ بقاى خود را در اين فضاى جنگى مى دانند٬ بقاى مالى خود را در ادامۀ اين وضعيت اقتصادى مى دانند.
- «آنچه كه در واقع سياست خارجى را به اينها تحميل خواهد كرد٬ همين بحران اقتصادى است و دشوار شدن وضعيت زندگى مردم٬ ناتوانى رژيم در پرداخت اين حداقل سوبسيدها٬ يعنى به يك حسابى رژيم به صد ميليارد دلار در سال احتياج دارد كه فقط سوبسيد ها را پرداخت كند و براى اين صد ميليارد دلار٬ قيمت نفت بايد حداقل بشكه اى هشتاد و پنج دلار باشد٬ اگر زير اين قيمت باشد اينها سوبسيد ها را نمى توانند بدهند.»
اگر اقتصاد به راستى باز و آزاد باشد٬ گروهى كه الان دارند ميلياردر مى شوند٬ امكان سوء {استفاده} از وضعيت اقتصادى را نخواهند داشت. بدون شك اينها مايل به عادى شدن روابط نيستند٬ ولى به نظر مى رسد كه٬ هم در هيئت حاكم و هم اكثريت ملت ايران٬ متوجه شده اند كه رژيم با خطر جدى روبرو است و خواستار عادى شدن روابط هستند.
آنچه كه٬ به گمان من٬ تا حد زيادى به سياست هاى رژيم ديكته خواهد شد، واقعيات اقتصادى است.
واقعيات اقتصادى كه الان بحرانى است و همۀ شواهد نشان مى دهد كه بحرانى تر خواهد شد. قيمت نفت حتما كاهش بيشترى خواهد يافت٬ دنيا دارد در جهت يك ركود جدى٬ شايد يك تا دو ساله حركت مى كند٬ تقاضا براى نفت و قيمت آن كاهش خواهد يافت و سياست هاى آقاى احمدى نژاد٬ كه ثروت باد آوردۀ يكى دو سال اخير را به باد داده٬ و حتى از ذخيره هاى ارزى هم برداشت كرده٬ مملكت و رژيم را با بحرانى جدى روبرو كرده٬ كه جدى تر هم خواهد شد.
شايد همين بحران اقتصادى٬ تا حدى٬ باعث نرمش رهبران ايران شود.
به نظر من٬ حتما آنچه كه در واقع سياست خارجى را به اينها تحميل خواهد كرد٬ همين بحران اقتصادى است و دشوار شدن وضعيت زندگى مردم٬ ناتوانى رژيم در پرداخت اين حداقل سوبسيدها٬ يعنى به يك حسابى رژيم به صد ميليارد دلار در سال احتياج دارد كه فقط سوبسيد ها را پرداخت كند و براى اين صد ميليارد دلار٬ قيمت نفت بايد حداقل بشكه اى هشتاد و پنج دلار باشد٬ اگر زير اين قيمت باشد اينها سوبسيد ها را نمى توانند بدهند.
يعنى آن ۱۵ تا ۲۰ درصد جامعه كه حقوق بگيران اينها هستند و مستقيم از سوبسيدها و از حقوق اينها بهره بردارى مى كنند و زندگى خود را مى گذرانند٬ آنها حتى مسئله خواهند داشت.
كاهش سرمايه گذارى در صنايع نفت و گاز٬ باعث كاهش توليد نفت خواهد شد و٬ حتما مى دانيد مطالعه اى كه يك اقتصاد دان خيلى معتبر آمريكا كرده٬ در دانشگاه جان هاپكينز٬ مى گويد: «اگر وضع بر همين منوال ادامه پيدا كند٬ يعنى تركيبى از بى كفايتى رژيم و عدم سرمايه گذارى در ايران و افزايش جمعيت٬ تا سال ٬۲۰۱۵ ايران نفتى براى صدور نخواهد داشت.»
اگر بخواهد نفت بيشترى داشته باشد٬ بايد ميلياردها دلار سرمايه وارد ايران شود٬ بايد از تكنولوژى پيشرفته اى كه براى ترميم اين روبناى نفتى٬ آمريكا دارد استفاده كنند. همۀ اينها٬ ضرورت هاى اقتصادى را ايجاب خواهد كرد٬ كه مهمتر از شعارهاى تو خالى ايدئولوژيك است.