در پی بازتاب گسترده سخنان رئیس قوه قضاییه درباره علوم انسانی، وی اظهار داشت که سخنان وی «بسیار فراتر از فهم رسانهای» است؛ صادق لاریجانی درعین حال رادیوها و سایتهای غربی و منتقدان را متهم به «جهل» کرد و گفت آنها بیم دارند اگر این بحث زنده شود علوم انسانی غربی با چالش جدی روبرو گردد.
صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی، درتیرماه امسال از ترویج علوم انسانی و به ویژه تئوریهای روانشناسی و جامعهشناسی در ایران انتقاد کرده و آن را ناهمخوان با پیشفرضهای دینی دانسته بود.
صادق لاریجانی صریحا گفته بود: «در کشوری که بنای آن توحید و ایمان به حق تعالی بوده و براساس قرآن شکل گرفته، آیا درست است بر علوم انسانی اتکا کند که پیش فرضهای آن به هیچ وجه الهی نیست؟ چه معنی دارد در کشور خود تئوریهایی درباب روانشناسی و جامعهشناسی ترویج کنیم که بر پیش فرضهایی استوار است که به هیچوجه با پیش فرضهای دینی ما هماهنگی و همخوانی ندارد؟»
اکنون صادق لاریجانی میگوید که واکنشهای «تندی» که به اظهارات وی نشان داده شده، نشانگر این است که اظهاراتش فراتر از فهم رسانهها و منتقدان وی است.
به گزارش سایت قوه قضاییه، صادق لاریجانی در این باره گفت: «اینکه دیده میشود در برخی رسانههای غربی و رادیوها و سایتها علیه عرایض اینجانب جهتگیریهای تندی کردهاند، نه از باب نقد عالمانه یک سخن است، بلکه اولاً ناشی از این است که بسیار فراتر از فهم رسانهای آنان است، و ثانیاً خوف آن دارند که اگر این بحث مهم در جهان اسلام زنده شود و بارگیری عالمانه شود و پیشفرضهای انسانشناسانه و هستیشناسانه آنان رو شود، علوم انسانی غربی با چالش جدی روبرو گردد.»
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: «ما با علوم انسانی نه مخالفیم و نه حمله سازمانیافتهای علیه علوم انسانی داریم، و نه از گسترش علوم انسانی بیمناکیم. آنچه ما مطرح میکنیم اتفاقاً بحثی بسیار دقیق و موشکافانه است و در میان فیلسوفان دقیقالنظر غربی هم طرفداران بسیاری دارد.»
صادق لاریجانی با بیان اینکه «بسیاری از غربیها قصدشان تحمیل علوم انسانی با پیشفرضهای مورد قبول غرب به دیگر جوامع و کشورهاست»، افزود: «ما با قاطعیت اعلام میکنیم، غرب آگاهانه یا ناآگاهانه، با صادر نمودن علوم انسانی با پیشفرضهای خاص خودش ارزشهای جامعه لیبرالی را صادر میکند و کسانی که از این علوم انسانی موجود دفاع میکنند، نه این است که از نفس علوم انسانی دفاع میکنند، که ما هم حامی جدی ترویج و توسعه آن هستیم، بلکه از پیشفرضهای انسانشناسانه و هستیشناسانه خاص آن دفاع میکنند که کاملاً قابل تردید و بلکه غیرقابل قبولند.»
رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی بار دیگر تاکید کرد: «آیا صحیح است که کشوری اسلامی مثل ایران، منابع مالی اعم از منابع نفتی یا مالیاتی را صرف ترویج نوعی از علوم انسانی کند که با پیشفرضهای الحادی یا مادی یا اطلاقی مخالف اسلام تدوین شدهاند؟»
پس از آنکه رهبر جمهوری اسلامی، در شهریور ماه سال ۱۳۸۸ و در پیوند با رویدادهای پس از انتخابات، از تحصیل دو میلیون دانشجو در رشتههای علوم انسانی انتقاد کرد و این علوم را مروج شکاکیت و تردید در مبانی اعتقادی و دینی دانست، بسیاری از مسئولان و مقامهای جمهوری اسلامی نسبت به رواج علوم انسانی در کشور اعلام خطر کردند.
پس هشدار رهبر جمهوری اسلامی، عدهای خواهان «انقلاب فرهنگی دوم» در دانشگاهها شدند و محمد تقی مصباح یزدی هم، نقش «کلیدی» در «فتنه» پس از انتخابات را به تربیتشدگان «اساتید فاسد دانشکدههای حقوق و علوم سیاسی» نسبت داد.
با اینکه رئیس قوه قضاییه ایران میگوید «حمله سازمانیافتهای علیه علوم انسانی» وجود ندارد، اما دستگاه قضایی در دادگاههای موسوم به «کودتای مخملی»، در کیفرخواستهایی که علیه بازداشتشدگان انتخاباتی تنظیم کرد، یکی از محورها را به علوم انسانی و نظریههای جامعهشناسی اختصاص داده بود.
در این کیفرخواستها همچنین به برخی از بزرگان نظریههای سیاسی و جامعهشناسی اشاره شده و همچنین از چند استاد برجسته ایرانی یاد شده بود.
در دولت محمود احمدینژاد هم علوم انسانی پس از انتخابات هدف حمله قرار گرفت؛ محمد مهدی زاهدی، وزیر پیشین علوم دولت محمود احمدینژاد، پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته گفته بود «سرنخهای انقلاب مخملی» در پایاننامههای دانشگاهی یافت شده است؛ کامران دانشجو، وزیر کنونی علوم، نیز در اردیبهشت ماه امسال از طرحی برای برخورد با «اساتید سکولار» خبر داده بود.
پس از اظهارات صادق لاریجانی، میرحسین موسوی، از رهبران اصلاحطلب، با ابراز نگرانی از «حمله سازمان یافته» به علوم انسانی گفت: «من با دیدن این حملات یاد تجربه بسیار تلخ و هشداردهنده حکومت شوروی سابق و دیگر حکومت های توتالیتر اروپای شرقی میافتم .آنها از زمان استالین به بعد علوم اجتماعی را علومی بر آمده از جوامع سرمایهداری و بورژوازی میدانستند و به همین دلیل تدریس آن را جز در مواردی اندک ممنوع کرده بودند.»
میرحسین موسوی در ادامه با اشاره به نوع نگاه رژیمهای کمونیستی به علوم انسانی گفت: «تحریم و محدودیت این رشتهها چشم آنها را روی روند تغییرات سریع جهان و جامعه خودشان بست و انعطافپذیری نظامشان را در مقابل تحولات اجتماعی کشورهای خود و چهان از بین برد و باید یکی از دلایل سقوط این نظامها را نبود دانشمندان و نظریهپردازان خبره در علوم انسانی دانست.»
بیشتر بخوانید:
صادق لاریجانی صریحا گفته بود: «در کشوری که بنای آن توحید و ایمان به حق تعالی بوده و براساس قرآن شکل گرفته، آیا درست است بر علوم انسانی اتکا کند که پیش فرضهای آن به هیچ وجه الهی نیست؟ چه معنی دارد در کشور خود تئوریهایی درباب روانشناسی و جامعهشناسی ترویج کنیم که بر پیش فرضهایی استوار است که به هیچوجه با پیش فرضهای دینی ما هماهنگی و همخوانی ندارد؟»
اکنون صادق لاریجانی میگوید که واکنشهای «تندی» که به اظهارات وی نشان داده شده، نشانگر این است که اظهاراتش فراتر از فهم رسانهها و منتقدان وی است.
به گزارش سایت قوه قضاییه، صادق لاریجانی در این باره گفت: «اینکه دیده میشود در برخی رسانههای غربی و رادیوها و سایتها علیه عرایض اینجانب جهتگیریهای تندی کردهاند، نه از باب نقد عالمانه یک سخن است، بلکه اولاً ناشی از این است که بسیار فراتر از فهم رسانهای آنان است، و ثانیاً خوف آن دارند که اگر این بحث مهم در جهان اسلام زنده شود و بارگیری عالمانه شود و پیشفرضهای انسانشناسانه و هستیشناسانه آنان رو شود، علوم انسانی غربی با چالش جدی روبرو گردد.»
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: «ما با علوم انسانی نه مخالفیم و نه حمله سازمانیافتهای علیه علوم انسانی داریم، و نه از گسترش علوم انسانی بیمناکیم. آنچه ما مطرح میکنیم اتفاقاً بحثی بسیار دقیق و موشکافانه است و در میان فیلسوفان دقیقالنظر غربی هم طرفداران بسیاری دارد.»
صادق لاریجانی با بیان اینکه «بسیاری از غربیها قصدشان تحمیل علوم انسانی با پیشفرضهای مورد قبول غرب به دیگر جوامع و کشورهاست»، افزود: «ما با قاطعیت اعلام میکنیم، غرب آگاهانه یا ناآگاهانه، با صادر نمودن علوم انسانی با پیشفرضهای خاص خودش ارزشهای جامعه لیبرالی را صادر میکند و کسانی که از این علوم انسانی موجود دفاع میکنند، نه این است که از نفس علوم انسانی دفاع میکنند، که ما هم حامی جدی ترویج و توسعه آن هستیم، بلکه از پیشفرضهای انسانشناسانه و هستیشناسانه خاص آن دفاع میکنند که کاملاً قابل تردید و بلکه غیرقابل قبولند.»
رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی بار دیگر تاکید کرد: «آیا صحیح است که کشوری اسلامی مثل ایران، منابع مالی اعم از منابع نفتی یا مالیاتی را صرف ترویج نوعی از علوم انسانی کند که با پیشفرضهای الحادی یا مادی یا اطلاقی مخالف اسلام تدوین شدهاند؟»
پس از آنکه رهبر جمهوری اسلامی، در شهریور ماه سال ۱۳۸۸ و در پیوند با رویدادهای پس از انتخابات، از تحصیل دو میلیون دانشجو در رشتههای علوم انسانی انتقاد کرد و این علوم را مروج شکاکیت و تردید در مبانی اعتقادی و دینی دانست، بسیاری از مسئولان و مقامهای جمهوری اسلامی نسبت به رواج علوم انسانی در کشور اعلام خطر کردند.
پس هشدار رهبر جمهوری اسلامی، عدهای خواهان «انقلاب فرهنگی دوم» در دانشگاهها شدند و محمد تقی مصباح یزدی هم، نقش «کلیدی» در «فتنه» پس از انتخابات را به تربیتشدگان «اساتید فاسد دانشکدههای حقوق و علوم سیاسی» نسبت داد.
با اینکه رئیس قوه قضاییه ایران میگوید «حمله سازمانیافتهای علیه علوم انسانی» وجود ندارد، اما دستگاه قضایی در دادگاههای موسوم به «کودتای مخملی»، در کیفرخواستهایی که علیه بازداشتشدگان انتخاباتی تنظیم کرد، یکی از محورها را به علوم انسانی و نظریههای جامعهشناسی اختصاص داده بود.
در این کیفرخواستها همچنین به برخی از بزرگان نظریههای سیاسی و جامعهشناسی اشاره شده و همچنین از چند استاد برجسته ایرانی یاد شده بود.
در دولت محمود احمدینژاد هم علوم انسانی پس از انتخابات هدف حمله قرار گرفت؛ محمد مهدی زاهدی، وزیر پیشین علوم دولت محمود احمدینژاد، پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته گفته بود «سرنخهای انقلاب مخملی» در پایاننامههای دانشگاهی یافت شده است؛ کامران دانشجو، وزیر کنونی علوم، نیز در اردیبهشت ماه امسال از طرحی برای برخورد با «اساتید سکولار» خبر داده بود.
پس از اظهارات صادق لاریجانی، میرحسین موسوی، از رهبران اصلاحطلب، با ابراز نگرانی از «حمله سازمان یافته» به علوم انسانی گفت: «من با دیدن این حملات یاد تجربه بسیار تلخ و هشداردهنده حکومت شوروی سابق و دیگر حکومت های توتالیتر اروپای شرقی میافتم .آنها از زمان استالین به بعد علوم اجتماعی را علومی بر آمده از جوامع سرمایهداری و بورژوازی میدانستند و به همین دلیل تدریس آن را جز در مواردی اندک ممنوع کرده بودند.»
میرحسین موسوی در ادامه با اشاره به نوع نگاه رژیمهای کمونیستی به علوم انسانی گفت: «تحریم و محدودیت این رشتهها چشم آنها را روی روند تغییرات سریع جهان و جامعه خودشان بست و انعطافپذیری نظامشان را در مقابل تحولات اجتماعی کشورهای خود و چهان از بین برد و باید یکی از دلایل سقوط این نظامها را نبود دانشمندان و نظریهپردازان خبره در علوم انسانی دانست.»