اصولگرایان افراطی و سنتی مدتها جنجال به راه انداختند که دولت روحانی از قشرهای ثروتمند درخواست کرد که به طور داوطلبانه از دریافت یارانه خودداری کنند، اما پاسخی که دریافت کرد، بسیار اندک بود و این درخواست و آن پاسخ، میزان اعتبار، پایگاه اجتماعی و اعتماد مردم به دولت را نشان داد.
از نظر علمی روشن است که یک شاخص به تنهایی نمیتواند تعیینکننده میزان محبوبیت و پایگاه اجتماعی رئیس جمهور قرار گیرد. خصوصاً وقتی که از چند میلیون ثروتمندی که به پول مفت نفت نیازمند نیستند، خواسته میشود که داوطلبانه از دریافت آن خودداری کنند.
اما در این حملات تخریبی اصولگرایان، سخن حقی نهفته بود که باید بدان توجه کرد. مردم چه نسبتی با جمهوری اسلامی دارند؟ نظام تا چه حد در پذیرش نظام ارزشی و آرمانی مد نظرش موفق بوده است؟ آیا مردم مسلمان (شیعه و سنی) به ارزشها و آرمانهایی که رژیم آنها را اسلامی قلمداد میکند، تن دادهاند؟
ابتدا به سخنان چهار تن از چهرههای مهم نظام و اصولگرایان- که همگی در ۲۳ مهر ۱۳۹۴ ایراد گردیده- توجه کنید:
الف- آیتالله ناصر مکارم شیرازی گفتهاست: «امروز فساد در جامعه بیش از هر زمان دیگری است. ماهوارهها یکی از عوامل فساد در جامعه هستند که دشمنان به این وسیله سعی دارند مسلمانان را از افکار اسلامی دور کنند. امروز دشمنان در تلاش هستند تا اسلام را از بین ببرند، دیگر مانند گذشته تنها به فکر نابودی شیعیان نیستند و هدفشان نابودی شیعیان و اهل سنت است».
ب- آیتالله یزدی - رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و رئیس مجلس خبرگان رهبری - گفتهاست: «امروز دشمن از همه ابزارهای ارتباطی و اطلاعرسانی و تبلیغی استفاده میکند تا نسل جوان ما را با دین و فرهنگ دینی بیگانه کند و ما وظیفه داریم در مقابل این تهاجمات از همه وسایل و ابزارهای امروزی استفاده کنیم تا این توطئهها خنثی شوند».
پ- صفار هرندی - عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام - گفته است که آیتالله خامنهای دوران پسابرجام را مهمتر از برجام میداند، برای این که عدهای قصد دارند همه چیز را مباح و عادیسازی کنند. او گفت: «تغییر سبک زندگی مقدمه نفوذ است. تغییر محیط پرورش فرزندان و زندگی نیز زمینه و مقدمه نفوذ است».
ت- غلامعلی حداد عادل - عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس - نیز در همین روز اعلام کرد که خامنهای دوران پسابرجام را مهمتر از دوران برجام میداند، برای این که آمریکاییها قصد نفوذ به همه جا را دارند. او سپس گفت: «عزت مهمتر از پیشرفت است و ما پیشرفتی که مقدمهاش عزت نباشد را نمیخواهیم؛ آمریکاییها هر جا باشند عزت را از ملتها میگیرند و در هر جامعهای که وارد شدهاند آنجا را به فساد کشیدهاند... نفوذ فرهنگی گستردهترین شکل نفوذ است. آنها ۱۷۰ شبکه ماهوارهای فارسیزبان راهاندازی کردهاند. در واقع آب آلوده را وارد دریای ملت ایران میکنند و این یکی از اجرای طراحی شده نفوذ فرهنگی است».
اعتراف به شکست
آیت الله خامنهای و مریدانش اعتراف میکنند که جمهوری اسلامی در پذیرش نظام ارزشی و آرمانیاش شکست خوردهاست. پس از ۳۷ سال از پیروزی انقلاب و اجرای «اسلام فقاهتی»، آیت الله مکارم شیرازی اعتراف میکند که اینک فساد در ایران بیش از هر زمان دیگری است.
آیت الله محمد یزدی نگران اسلام و فرهنگ دینی است که «دشمن» در حال دور کردن جوانها از آنهاست. صفار هرندی موضوع تغییر سبک زندگی را مطرح کرده و میگوید «دشمن» از این راه در حال نفوذ است. حداد عادل هم نگران دستاوردهای انقلاب ارتباطات است که از طریق آنها آمریکا کشور را به فساد کشاندهاست.
آیت الله خامنهای بیش از همه از نفوذ بسیار خطرناک و مهم «دشمن»- یعنی تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی- سخن گفته و مدتهاست که از حمله «دشمن» به باورهای دینی سخن میگوید. خامنهای سخنرانی ۱۳۹۴/۰۷/۲۰، برای رئیس و مدیران سازمان صداوسیما، را به این امر اختصاص داد.
مدعای او این است که هدف «جنگ نرم دشمنان»، «باورهای اعتقادیِ دینی، سیاسی و فرهنگی» است و مخاطب اصلی آن هم «مردم بهویژه نخبگان، دانشگاهیان، دانشجویان، جوانان و عناصر فعال هستند». او گفت: «مردم ما باورهای اعتقادی درخصوص دین، خانواده، مسئلهٔ» زن و مرد «استقلال، مقابله با بیگانه، مردمسالاری اسلامی و مسائل گوناگون فرهنگی دارند و طرف مقابل تلاش دارد این باورها را دستکاری کند و یا تغییر دهد».
فقیهان زورگوی فاقد مخاطب
در تحلیل این واقعیت نکات بسیاری میتوان گفت که در اینجا به پارهای از آنها اشاره خواهیم کرد:
یکم- لیبرالها با تفکیک دو مفهوم مهم حق و خیر از یکدیگر، دولت/نظام سیاسی را قلمرو حق میدانند، نه خیر. دولت موظف به رعایت حقوق مردم- از جمله اقلیتهای دینی و قومی و جنسی- است و تک تک افراد باید خودشان مستقلاً دربارهٔ زندگی خوب و سعادتمندانه تصمیم بگیرند. رژیم سیاسی حق ندارد نوع خاصی از زندگی سعادتمندانه یا سبک خاصی از زندگی را به نام خیر به شهروندان تحمیل کند. تنوع و تکثر فرهنگی نه تنها واقعیت است، بلکه واقعیتی است که باید آن را پذیرفت و به آن خوشامد گفت.
دوم- فرض کنیم که لیبرالها اشتباه میکنند و دولت مسئولیتهای اخلاقی دربارهٔ زندگی خوب و ارزشهای دینی دارد. جمهوری اسلامی بر این مبنا ساخته شده و رهبران رژیم نه تنها وظایف اخلاقی برای نظام قائلند، بلکه فقه و شریعت را به نام اخلاق و زندگی خوب اجرا میکنند. نتیجه این رویکرد چه بوده است؟
همه به زبانهای مختلف به شکست اعتراف میکنند. فراموش نکردهایم که آیت الله مصباح یزدی جمهوری اسلامی را نزولخوارترین رژیم دنیا معرفی کرد. نزولخواری در نظام ارزشی قرآن، به منزله جنگ با خدا و پیامبر است.
سوم- چرا مردم به سخنان فقیهان گوش نمیسپارند؟ مگر ادعای فقیهان این نبود و نیست که اسلام دین کامل و جامع است، اسلام دینی عقلانی و استدلالی است، اسلام دین رحمت و شفقت است، و غیره و غیره. اگر از صدر اسلام تا زمان پیروزی انقلاب فقیهان فرصت نداشتند- که داشتند- چرا در این ۳۷ سال نتوانستند با منطق و استدلال مردم مسلمان را مجذوب نظام ارزشی و سبک زندگی اسلامی کنند؟
چهارم- اشکال به کجا باز میگردد؟ آیا اسلام فاقد پشتوانههای اخلاقی و عقلانی مجذوبکننده است؟ آیا فقیهان و مبلغان دارای آن قوت علمی نبودهاند که اسلام را به درستی به مردم و نسل جوان بشناسانند تا آنها مجذوب آن شوند؟ آیا «اسلام فقاهتی» در روزگار کنونی از کسی دلربایی میکند؟
پنجم- جمهوری اسلامی فقط مبلغ اسلام نبودهاست، قرائت خاصی از اسلام- اسلام فقاهتی- را از طریق «بسط ید» فقیهان، به زور پیاده کردهاست. فقه و شریعت را به قانون تبدیل کرده و نیروی نظامی و انتظامی و دستگاه قضایی را پشتوانه اجرای آن کردهاند. هرچه بیشتر زور زدند، کمتر به نتیجه رسیدند. اسلام قبل از انقلاب، با پشتوانه زور حکومتی پیش نمیرفت، به پشتوانه مظلومیت و خود را بهروز کردن گسترش مییافت.
ششم- از همه اینها مهمتر، غربیان با آن فرهنگشان که از نظر فقیهان جز فساد و تباهی و فلاکت و جهنم چیزی نیست، از طریق انقلاب ارتباطات، با فیلم و موسیقی و لباس و کتاب و مجلات و... توانستهاند میدان واقعی را بربایند. وقتی روایت فقیهان از اسلام در برابر فرهنگ غربی شکست میخورد، آنان به جای بازبینی دلایل شکست، بر قوه قهریه میافزایند و راه حل را در فیلتر کردن، ارسال پارازیت، سانسور، حجاب اجباری، بازداشت و زندانهای بلندمدت میبینند.
هفتم- چرا پس از ۳۷ سال از در دست داشتن حکومت توسط فقیهان، مخاطبان آنان روز به روز کاسته میشود؟ چرا مردم به دعوت آنان گوش نمیسپارند؟ اینک که حجاب اجباری است، فغان همه فقیهان از وضعیت حجاب زنان و دختران گوش همه را کر کردهاست. اگر اینک حجاب آزاد شود، وضعیت جامعه چگونه خواهد شد؟ حجاب بهترین نماد شکست روحانیت و جمهوری اسلامی است.
ایران دومین واردکننده لوازم آرایشی خاورمیانه است. طبق آمارها ۱۷ میلیون زن ایرانی هر ساله ۱۰ تریلیون و ۲۰۰ میلیارد تومان برای خرید لوازم آرایشی هزینه میکنند. هر ساله ۸۵۰ میلیون دلار لوازم آرایشی قاچاق وارد کشور شده، در حالی که سهم واردات قانونی لوازم آرایشی تنها ۱۵۰ میلیون دلار است! آرایش زنان ایران در جهان غرب هم نظیر ندارد. فقیهان مخالف این نوع آرایش ها بوده و هستند، اما در این زمینه هم شکست خوردند.
هشتم- اکثریت نزدیک به مطلق آدمیان با دینی زاده میشوند و با همان دین نیز از دنیا میروند. اما دینداری و ایمانورزی، مطابق تعریف، عملی مختارانه و عاشقانه است. زور و خشونت با عشق و دلربایی تعارض بنیادین دارند. فقیهان تا توانستند، دین و دینداری را به زور و خشونت آراستند. خشونت برهنه آنان، و اسلام فقاهتی که نهادینهساز خشونت و تبعیض است، به این نتیجه منتهی شد که فقیهان اینک حتی از حفظ ظواهر هم قاصرند.
نهم- آری مکارم شیرازی راست میگوید که فساد همه جا را گرفته و بیش از هر زمانی شدهاست. مگر امالفساد- محمود احمدینژاد- را فقیهان با کمک امام زمان رئیس جمهور نکردند؟ مگر امام زمان را در شب قدر تا سحر بیدار نگاه نداشتند تا با دعا احمدینژاد را پیروز کند؟ احمدینژاد هم بیش از پیش، همه را آلوده کرد. دهها هزار میلیارد تومان را هزینه امام زمان کرد. بودجههای اختصاص یافته به روحانیت و نهادهای دینی در دوران احمدینژاد را جمع بزنید و سپس بودجههای مخفیانه را هم بر آنها بیفزایید.
چه میزان فقط و فقط خرج مسجد جمکران شد؟ وقتی اکثریت فقیهان را خریدند، بیتالمال مردم بیچاره را از طریق بابک زنجانیها به خارج منتقل کردند.
آیت الله مکارم شیرازی به این نمیپردازد که چگونه سپاه به غولی اقتصادی تبدیل شد. این غول از درون شیشه فساد برون آمد.
دهم- تغییر نسلی موجب شده تا جوانان اکثریت جمعیت ۷۸ میلیونی ایران را تشکیل دهند. فقیهان تعجب میکنند که چرا اینک حدود ۲۲ درصد ازدواجها به طلاق منتهی میشود؟ چرا گروهی از دختران و پسران بدون ازدواج با یکدیگر زندگی میکنند؟ چرا برخی از زنان شوهردار با افتخار با دوست پسر خود قدم میزنند؟
قدرت مرکزی که هنوز سرپاست و سرکوبی که میکند، نمیگذارد تا میزان واقعی مسائل و معضلات اجتماعی خود را نشان دهند
اما تعجب و پرسش اصلی این است: چرا طلاق در جامعهای که تکانهای عظیم اجتماعی- یعنی انقلاب ۵۷، جنگ ۸ ساله ایران و عراق، سرکوبهای دهه شصت و قتلعام تابستان ۶۷، دوران اصلاحات، قتلهای زنجیرهای، دوران ریاست جمهوری احمدینژاد، سرکوب جنبش سبز، و... - را تجربه کرده، تا این اندازه پایین است؟ چرا مسائل اجتماعی پیچیده این جامعه هنوز نهفته است و خودی نشان نمیدهند؟
قدرت مرکزی که هنوز سرپاست و سرکوبی که میکند، نمیگذارد تا میزان واقعی مسائل و معضلات اجتماعی خود را نشان دهند. سرمایه اجتماعی/اعتماد در این فرایند دائماً رو به زوال بود، اما متأسفانه عمق این فاجعه به خوبی دیده نمیشود.
اگر روزی جمهوری اسلامی فرو بپاشد، آن گاه همه ناظر فاجعه پنهان خواهند شد. بیاعتمادی مردم به مراجع دینی قطرهای از این اقیانوس به ظاهر آرام است.