«رؤيای انسانيت» نام نمايشگاه عکسی در پاريس است که رضا دقتی، عکاس ايرانی، از روز دوشنبه،دوازدهم مرداد (دوم اوت) برگزار می کند.
در کنار عکسهای رضا دقتی، عکسهايی از کودکان آواره سوری به نمایش گذاشته شدهاند. عکاسان این تصاویر، توسط رضا دقتی آموزش دیدهاند.
رضا دقتی در بروشور این نمایشگاه نوشتهاست: نمایشگاه عکس «رؤیای انسانیت» که به پناهندگان در جهان اختصاص دارد، محور هفت واژه دور میزند که عبارتند از: «همبستگی، کرامت، احترام، دوستی، میماننوازی، صلح و امید.»
رضا دقتی در گفتوگو با رادیو فردا توضیح بیشتری دربارهٔ نمایشگاه عکس در پاریس میدهد:مسئله مهم دربارهٔ این نمایشگاه جای نمایشگاه است. من سالهاست که اکثر نمایشگاههایم را در شهرهای مختلف دنیا در معرض عام و بیرون از موزهها و گالریها میگذارم. جاهایی را انتخاب میکنم توی هر شهری که تبدیل میشود به یک مسیر جدید و مکان جدید عکاسی. این دیوار یکی از کنارههای رودخانه سن است بین موزه لوور و موزه دورسه. یعنی میشود گفت جایی از پاریس است که هم میلیونها میلیون پاریسی رد میشوند و هم توریستهای دنیا. به طول ۳۷۰ متر و عرض ۵ متر. هدفم این بود که بتوانم مسئله پناهندهها و پناهجوها را مطرح کنم. برای اینکه یکی از مسائل بسیار مهم جهان امروز شده. بیشتر از ۱۵۰ میلیون آدم الان یا پناهنده هستند یا در داخل کشور خودشان آواره هستند یا به هر حال در تبعید زندگی میکنند. این نمایشگاه از ۲۴ ماه ژوئیه یا میشود گفت دوم مرداد که شروع شده تا پانزدهم ماه اکتبر ادامه خواهد داشت.
این نمایشگاه شامل چند بخش میشود و چه عکسهایی در آن به نمایش درآمده؟
سه قسمت دارد، از نظر عکسها. یک قسمت عکسهای خود من هستند که در این سی و پنج شش سالی که کار خبری میکنم در دنیا و از جاهای مختلف گرفتهام و بعد یک قسمتش را دعوت کردم از عکاسی به نام علی بن ثالث که در عین حال بنیانگذار یک انجمن عکاسی بینالمللی است. این انجمن اسمش هیپا و هدفش کمک به کارهای عکاسی است. عکسهایی از علی بن ثالث است که دو سال پیش در اردوگاه پناهندگان سوریه از بچههای سوری گرفته بود.
قسمت سومش که در واقع توجه همه را جلب میکند نمایشی است برای اولین بار در دنیا از عکسهایی توسط بیست تن از بچههای پناهنده سوری از اردوگاهی که من الان یک سال و نیم است به آنجا میروم و به این بچهها تعلیم عکاسی میدهم. دوربین برایشان میبرم. کامپیوتر و دوربین و همه وسایل. بچهها بین ۱۲ تا ۱۵ ساله هستند و کارهای فوقالعاده عجیب و زیبا و قوی دارند. آنها را به نمایش گذاشتیم. یعنی برای اولین بار عکس بچههای یازده دوازده ساله در روی این دیوار و کنار عکسهای من و علی بن ثالث به نمایش گذاشته شده.
به کودکان دوازه تا پانزده ساله اشاره کردید که وسایل عکاسی مانند دوربین و لوازم دیگر در اختیارشان گذاشتید تا بتوانند عکس بگیرند و به صورتی میشود گفت عکاسی را به آنها یاد دادید. طی سالیان سال عکاسی، تاکنون چند تا عکاس از شما رمز و رموز عکاسی را یاد گرفتهاند؟
تعلیم و تربیت یا تدریس به هر حال به نظر من جزو هر کار انسانی و هر کار هنری یا اجتماعی به حساب میآید. آن کاری که من تا به حال انجام دادهام و انجام میدهم با دوربین فقط و فقط به عکاسی ارتباط زیادی ندارد. در حقیقت من به نوعی راوی بخشی از داستان بشریت و داستان انسان هستم در این دوران و در این منطقهای که عکاسی میکنم. چون قدرت این ابزار را و قدرت این وسیله را به این طریقی که من ازش استفاده میکنم متوجه شدم و عمیقاً میدانم. چون دیدم که چه قدرتی میتواند داشته باشد. برای همین میشود گفت با همان شوق و اشتیاقی که خودم عکاسی میکنم الان در کنار آن با همان شوق واشتیاق هم هزاران هزار نفر را به نوعی آموزش میدهم. چه از طریق درس دادن و چه از طریق بنیاد فرهنگی یا مطبوعاتی «در آینه» در افغانستان و یا در کشورهای دیگر. خیلی از شاگردان الان استادان بهنام هستند در افغانستان، چین، بنگلادش.
میدانم که استادان خیلی خوبی هستند که شاگردان آنها در جوامع بینالمللی میدرخشند. هدف من راستش زیاد مسئله عکاسی نیست. آن کاری است که با این عکس میشود کرد. من به نوعی مثل راویان قدیم ایرانی هستم که با پردهداری نقالی میکردند، داستانهای دنیا را با تصویر میگفتند؛ و به نوعی ادامه همان داستان است. یعنی مسائل انسان، مسائل اجتماع. شاملو بهترین دو کلمه را گذاشته کنار هم که همیشه به آن فکر میکنم؛ که آن چیزی که من نشان میدهم همانی است که او میگوید، یعنی، «من درد مشترکم مرا فریاد کن». این به نوعی همان است. عکسهای من هم نشاندهنده آن درد مشترک انسانها است.
نمونهای از عکسهای گرفته شده توسط کودکان پناهجوی سوری، از شاگردان رضا دقتی: