رسانه آمریکایی «نشنال پابلیک ریویو» (انپیآر) روز دوم ژانویه مطلبی را در سایت خود منتشر کرد با عنوان «مغزهای ما دارد آب میرود. آیا داریم احمقتر میشویم؟»
نویسنده این مقاله پیرامون واقعیت علمی کوچک شدن تدریجی مغز نوع بشر با دانشمندان سخنی داشتهاست بدین مضمون:
در بسیاری موارد بشر میکوشد تا به ابعاد بزرگتری دست پیدا کند اما این در مورد مغز صادق نیست و در این مورد بزرگ شدن مترادف با بهتر شدن نیست. حتی دانشمندان اینک خلاف این روند را بیان میکنند و میگویند با تکامل انسان در طول تاریخ، مغز انسان هم در واقع کوچکتر شدهاست.
کوچکتر شدن اندازه مغز به عنوان یک واقعیت تکاملی از جمله باعث تعجب کاتلین مکآلیف، نویسنده متون علمی شدهاست.
وقتی که خبرنگار سایت شبکه رادیویی «انپیآر» این مطلب را برای او توضیح داد خانم مکآلیف با تعجب گفت که تا کنون فکر میکرده مغز انسان به تدریج در حال بزرگ شدن است.
کاتلین مکآلیف الان دریافتهاست که این ماجرا تا ۲۰ هزار سال پیش درست بوده اما از آن زمان مغز نیاکان ما جریان معکوسی را طی کرده و به مرور کوچکتر شدهاست و این روند کوچکتر شدن همچنان هم ادامه دارد.
انسانهای اولیهٔ گونه کرومَنیون که نزدیک به ۲۰ تا ۳۰ هزار سال پیش در اروپا زندگی میکردند بزرگترین اندازه مغز را در میان گونههای انسان در طول تاریخ دارا بودهاند و مغز انسان امروزی از آن زمان ۱۰ درصد کوچکتر شدهاست که به گفته مکآلیف این یعنی تقریباً به اندازه یک توپ تنیس.
متخصصان هنوز درباره علل و پیامدهای این روند تکاملی مطمئن نیستند. برخی بر این باورند که این روند میتواند جریانی رو به کمهوشی باشد. دیوید گیری، یک دانشمند روانشناسی «شناخت»، در این زمینه استدلال میکند که همزمان با پیچیدهتر شدن جامعه انسانی، افراد برای بقا و تولید نسل به اندازه انسانهای قدیمی نیازی به استفاده از هوش خود ندارند.
اما همه پژوهشگران هم به این اندازه بدبین نیستند. برایان هِیر، از مردمشناسان «مؤسسه علوم مغزی دانشگاه دوک» آمریکا بر این باور است که کاهش اندازه مغز در واقع یک امتیاز تکاملی است.
مغز اهلی
برایان هیر میگوید که کوچکتر شدن مغز نشانه اینست که انتخاب طبیعی در انسان به سوی خشونتگرایی کمتر میرود یا به عبارت دیگر مدارا و تسامح در نوع بشر رو به افزایش است.
او میافزاید زمانی که روند تکاملی و گزینش طبیعی یک گروه به سوی خشونت کمتر پیش میرود، این گروه را میتوان یک جامعه «اهلی» نامید.
نگاهی به بدن شماری از گونههای اهلی از جانوران از جمله میمون، سگ یا بوقلمون نشاندهنده رشد برخی از ویژگیهای جسمانی در آنها است. از جملهٔ این روندها میتوان به استخوانبندی سبکتر و باریکتر، پیشانی صاف و سرانجام مغز کوچکتر اشاره کرد.
تمرکز پژوهشهای برایان هیر بر شامپانزههای معمولی و شامپانزههای کوتوله یا همان بونوبوها قرار گرفتهاست. این جانوران از نظر تکاملی همانندی بسیاری با انسان دارند ولی از نظر جسمانی بسیار متفاوت از یکدیگر هستند. مغز بونوبوها از شامپانزهها کوچکتر و همچنین پرخاشگری آنها از شامپانزهها کمتر است.
هر دو جانور دارای قدرت شناخت و توان حل مشکلاتاند. به گفته هیر شامپانزهها در صورتی که نیاز به کار گروهی باشد از عهده چارهیابی بر نمیآیند اما بونوبوها توانایی این کار را دارند.
به گفته او: به هنگام کم بودن خوراکیها و سخت بودن مسئله تقسیم خوراک، بونوبوها قادر به حل این مشکل هستند اما شامپانزهها زمانی که در همان موقعیت قرار میگیرند از همکاری و مشکلگشایی سر باز میزنند، با وجودی که راهش را هم میشناسند.
هیر این نکته را میپذیرد که روند کاهشی مغز انسان میتواند نشانهای از روند تکاملی در راستای کندذهنی باشد اما مسئله مهمتر شناختی است که با بررسی این روند نسبت به نوع بشر پیدا میکنیم. مقایسه تکامل انسان با تکامل دیگر جانوران به دست یافتن به درک بهتری از وضعیت انسانی کمک میکند.
این دانشمند میگوید: «خوبی مطالعه سرشت جانوران و انسان این است که با استفاده از این مطالعات میتوانیم راهکارهایی یا طرحهایی را برای تعامل با جنبههای منفیتر خود پیدا کنیم.»
نویسنده این مقاله پیرامون واقعیت علمی کوچک شدن تدریجی مغز نوع بشر با دانشمندان سخنی داشتهاست بدین مضمون:
در بسیاری موارد بشر میکوشد تا به ابعاد بزرگتری دست پیدا کند اما این در مورد مغز صادق نیست و در این مورد بزرگ شدن مترادف با بهتر شدن نیست. حتی دانشمندان اینک خلاف این روند را بیان میکنند و میگویند با تکامل انسان در طول تاریخ، مغز انسان هم در واقع کوچکتر شدهاست.
کوچکتر شدن اندازه مغز به عنوان یک واقعیت تکاملی از جمله باعث تعجب کاتلین مکآلیف، نویسنده متون علمی شدهاست.
وقتی که خبرنگار سایت شبکه رادیویی «انپیآر» این مطلب را برای او توضیح داد خانم مکآلیف با تعجب گفت که تا کنون فکر میکرده مغز انسان به تدریج در حال بزرگ شدن است.
کاتلین مکآلیف الان دریافتهاست که این ماجرا تا ۲۰ هزار سال پیش درست بوده اما از آن زمان مغز نیاکان ما جریان معکوسی را طی کرده و به مرور کوچکتر شدهاست و این روند کوچکتر شدن همچنان هم ادامه دارد.
انسانهای اولیهٔ گونه کرومَنیون که نزدیک به ۲۰ تا ۳۰ هزار سال پیش در اروپا زندگی میکردند بزرگترین اندازه مغز را در میان گونههای انسان در طول تاریخ دارا بودهاند و مغز انسان امروزی از آن زمان ۱۰ درصد کوچکتر شدهاست که به گفته مکآلیف این یعنی تقریباً به اندازه یک توپ تنیس.
متخصصان هنوز درباره علل و پیامدهای این روند تکاملی مطمئن نیستند. برخی بر این باورند که این روند میتواند جریانی رو به کمهوشی باشد. دیوید گیری، یک دانشمند روانشناسی «شناخت»، در این زمینه استدلال میکند که همزمان با پیچیدهتر شدن جامعه انسانی، افراد برای بقا و تولید نسل به اندازه انسانهای قدیمی نیازی به استفاده از هوش خود ندارند.
اما همه پژوهشگران هم به این اندازه بدبین نیستند. برایان هِیر، از مردمشناسان «مؤسسه علوم مغزی دانشگاه دوک» آمریکا بر این باور است که کاهش اندازه مغز در واقع یک امتیاز تکاملی است.
مغز اهلی
برایان هیر میگوید که کوچکتر شدن مغز نشانه اینست که انتخاب طبیعی در انسان به سوی خشونتگرایی کمتر میرود یا به عبارت دیگر مدارا و تسامح در نوع بشر رو به افزایش است.
او میافزاید زمانی که روند تکاملی و گزینش طبیعی یک گروه به سوی خشونت کمتر پیش میرود، این گروه را میتوان یک جامعه «اهلی» نامید.
نگاهی به بدن شماری از گونههای اهلی از جانوران از جمله میمون، سگ یا بوقلمون نشاندهنده رشد برخی از ویژگیهای جسمانی در آنها است. از جملهٔ این روندها میتوان به استخوانبندی سبکتر و باریکتر، پیشانی صاف و سرانجام مغز کوچکتر اشاره کرد.
تمرکز پژوهشهای برایان هیر بر شامپانزههای معمولی و شامپانزههای کوتوله یا همان بونوبوها قرار گرفتهاست. این جانوران از نظر تکاملی همانندی بسیاری با انسان دارند ولی از نظر جسمانی بسیار متفاوت از یکدیگر هستند. مغز بونوبوها از شامپانزهها کوچکتر و همچنین پرخاشگری آنها از شامپانزهها کمتر است.
هر دو جانور دارای قدرت شناخت و توان حل مشکلاتاند. به گفته هیر شامپانزهها در صورتی که نیاز به کار گروهی باشد از عهده چارهیابی بر نمیآیند اما بونوبوها توانایی این کار را دارند.
به گفته او: به هنگام کم بودن خوراکیها و سخت بودن مسئله تقسیم خوراک، بونوبوها قادر به حل این مشکل هستند اما شامپانزهها زمانی که در همان موقعیت قرار میگیرند از همکاری و مشکلگشایی سر باز میزنند، با وجودی که راهش را هم میشناسند.
هیر این نکته را میپذیرد که روند کاهشی مغز انسان میتواند نشانهای از روند تکاملی در راستای کندذهنی باشد اما مسئله مهمتر شناختی است که با بررسی این روند نسبت به نوع بشر پیدا میکنیم. مقایسه تکامل انسان با تکامل دیگر جانوران به دست یافتن به درک بهتری از وضعیت انسانی کمک میکند.
این دانشمند میگوید: «خوبی مطالعه سرشت جانوران و انسان این است که با استفاده از این مطالعات میتوانیم راهکارهایی یا طرحهایی را برای تعامل با جنبههای منفیتر خود پیدا کنیم.»