برپایه تحقیقاتی که توسط دانشگاه «بریتیش کلمبیا» در ونکوور کانادا انجام شده «اکثریت» افرادی که به مقام مدیریت میرسند نه براساس برقراری رابطهای دوستانه و حسنه بلکه با آزار و تخطئه همکاران خود به مدارج عالی راه پیدا میکنند. علاوه بر این برپایه نتایج این تحقیقات افراد دگرآزار در بسیاری از موارد همچون افراد صاحب دانش و تجربه میتوانند در موقعیتهای اجتماعی نیز پیشرفت خوبی داشته باشند.
به گزارش شبکه خبری سیانان در این تحقیقات نقش «اعمال کنترل» بر دیگران از طریق اعمال زور و ایجاد هراس برای دست یافتن به جایگاههای بالاتر بررسی شدهاست.
به گفته پژوهشگران این بررسی اجتماعی، تصور رایج در میان کارشناسان رفتار و روانشناسی اجتماعی همیشه این بوده که بدل شدن به فردی شاخص در هدایت و رهبری یک گروه و فعالیت اجتماعی مستلزم شراکت و برقراری رابطهای خوب و جلب اعتماد دیگران از طریق نشان دادن قابلیتهای فردی است. ولی طبق نتایج این پژوهش، واقعیت چیز دیگری است.
بیشتر کسانی که برای انجام این تحقیقات در نظرسنجیها شرکت کردهاند میگویند که روسا و مدیران از روشهایی مثل اعمال زور، تخطئه دیگران و حتی ایجاد هراس در بین همکاران برای طی نردهبان ترقی خود استفاده میکنند. نظر اکثریت این است که آنها نه از روی استدلال و یا تکیه بر دانش و تجربه بلکه در هراس از پیامدهای هرگونه مخالفتی با وی از رئیس خود پیروی میکنند.
در بخش دیگری از این تحقیقات که نتایج آن در نشریه «شخصیت و روانشناسی اجتماعی» منتشر شده مشخص شده است که در بیشتر موارد میزان تاثیرگذاری و نفوذ هر فرد در گروه و یا محیط کار لزوماً محصول دانش، قابلیتها و یا محبوبیت وی نیست.
به گفته دستاندرکاران این تحقیقات، یک راه ترقی به مدارج بالاتر و مدیریت هر گروه اجتماعی یا موسسه، تکیه بر محبوبیت فردی و سایر قابلیتها است. ولی نظرسنجی و بررسی رفتارهای رایج در محیطهای همگانی نشان میدهد که راه دیگری نیز هست و آن استفاده از روشهای گوناگون برای از سر راه برداشتن دیگران، اعمال زور به شکلی موذیانه و حتی ایجاد هراس در محیط کار است. تجربه نشان داده که دیگران ممکن است به خاطر هراس حتی از فردی که اصلا محبوب و مطلوب آنها نیست، حرفشنوی کنند.
به نوشته شبکه خبری سیانان برخی دیگر از کارشناسان رفتارهای اجتماعی میگویند که یکی از دلایل به وجود آمدن این وضعیت این است که افراد دارای توانمندی و قابلیتهای مثبت ضرورتا به دنبال رسیدن به مقامهای بالا نیستند. یکی دیگر از نیازهای کسب چنین موقعیتی داشتن توانایی لازم برای برقراری ارتباط با دیگران و فراهم کردن زمینههای مناسب برای این است که دیگران از شما تبعیت کنند.
به همین خاطر افرادی که احساس «برتری و تسلط بر دیگران» در آنها قویتر است برای رویارویی با چالشهای مربوط به هدایت دیگران آمادهتر هستند.
به گفته این صاحبنظران وجود اندازهای از چنین کیفیتی در افراد میتواند مثبت باشد ولی اگر زیاده از حد باشد مسلما باعث نارضایتی دیگران خواهد شد. در جوامع مدرن هیچ فردی نمیخواهد از یک فرد دیکتاتورمنش پیروی کند و به همین خاطر در اکثر چنین مواردی کسی که در موقعیت رهبری و ریاست قرار گرفته است به خاطر جبران ضعف خود در ارتباطگیری و اقناع دیگران به روشهای زورگویانه روی میآورد.
نکته دیگری که کارشناسان به آن اشاره میکنند این است که افراد بدون قابلیتی که با زورگویی به دیگران راه ترقی را طی میکنند در عالم واقعیت بسیار ترسو و متزلزل هستند و به همین خاطر برای مخفی نگاه داشتن نقطه ضعفهای خود وانمود میکنند که شخصیتی قوی و با قابلیت دارند.
به گزارش شبکه خبری سیانان در این تحقیقات نقش «اعمال کنترل» بر دیگران از طریق اعمال زور و ایجاد هراس برای دست یافتن به جایگاههای بالاتر بررسی شدهاست.
به گفته پژوهشگران این بررسی اجتماعی، تصور رایج در میان کارشناسان رفتار و روانشناسی اجتماعی همیشه این بوده که بدل شدن به فردی شاخص در هدایت و رهبری یک گروه و فعالیت اجتماعی مستلزم شراکت و برقراری رابطهای خوب و جلب اعتماد دیگران از طریق نشان دادن قابلیتهای فردی است. ولی طبق نتایج این پژوهش، واقعیت چیز دیگری است.
بیشتر کسانی که برای انجام این تحقیقات در نظرسنجیها شرکت کردهاند میگویند که روسا و مدیران از روشهایی مثل اعمال زور، تخطئه دیگران و حتی ایجاد هراس در بین همکاران برای طی نردهبان ترقی خود استفاده میکنند. نظر اکثریت این است که آنها نه از روی استدلال و یا تکیه بر دانش و تجربه بلکه در هراس از پیامدهای هرگونه مخالفتی با وی از رئیس خود پیروی میکنند.
در بخش دیگری از این تحقیقات که نتایج آن در نشریه «شخصیت و روانشناسی اجتماعی» منتشر شده مشخص شده است که در بیشتر موارد میزان تاثیرگذاری و نفوذ هر فرد در گروه و یا محیط کار لزوماً محصول دانش، قابلیتها و یا محبوبیت وی نیست.
به گفته دستاندرکاران این تحقیقات، یک راه ترقی به مدارج بالاتر و مدیریت هر گروه اجتماعی یا موسسه، تکیه بر محبوبیت فردی و سایر قابلیتها است. ولی نظرسنجی و بررسی رفتارهای رایج در محیطهای همگانی نشان میدهد که راه دیگری نیز هست و آن استفاده از روشهای گوناگون برای از سر راه برداشتن دیگران، اعمال زور به شکلی موذیانه و حتی ایجاد هراس در محیط کار است. تجربه نشان داده که دیگران ممکن است به خاطر هراس حتی از فردی که اصلا محبوب و مطلوب آنها نیست، حرفشنوی کنند.
به نوشته شبکه خبری سیانان برخی دیگر از کارشناسان رفتارهای اجتماعی میگویند که یکی از دلایل به وجود آمدن این وضعیت این است که افراد دارای توانمندی و قابلیتهای مثبت ضرورتا به دنبال رسیدن به مقامهای بالا نیستند. یکی دیگر از نیازهای کسب چنین موقعیتی داشتن توانایی لازم برای برقراری ارتباط با دیگران و فراهم کردن زمینههای مناسب برای این است که دیگران از شما تبعیت کنند.
به همین خاطر افرادی که احساس «برتری و تسلط بر دیگران» در آنها قویتر است برای رویارویی با چالشهای مربوط به هدایت دیگران آمادهتر هستند.
به گفته این صاحبنظران وجود اندازهای از چنین کیفیتی در افراد میتواند مثبت باشد ولی اگر زیاده از حد باشد مسلما باعث نارضایتی دیگران خواهد شد. در جوامع مدرن هیچ فردی نمیخواهد از یک فرد دیکتاتورمنش پیروی کند و به همین خاطر در اکثر چنین مواردی کسی که در موقعیت رهبری و ریاست قرار گرفته است به خاطر جبران ضعف خود در ارتباطگیری و اقناع دیگران به روشهای زورگویانه روی میآورد.
نکته دیگری که کارشناسان به آن اشاره میکنند این است که افراد بدون قابلیتی که با زورگویی به دیگران راه ترقی را طی میکنند در عالم واقعیت بسیار ترسو و متزلزل هستند و به همین خاطر برای مخفی نگاه داشتن نقطه ضعفهای خود وانمود میکنند که شخصیتی قوی و با قابلیت دارند.