از جمله نکاتی که در فصل جدید لیگ برتر ایران نسبت به ۱۰ دوره پیشین رشد چشمگیری داشته، آمار فحاشی و استفاده از الفاظ رکیک در شعارهای تماشاگران است.
صداوسیمای ایران در اغلب بازیها ناگزیر به استفاده از تمهیداتی برای قطع یا کاهش صدا میشود و گزارشگران نیز میگویند: «حالا تماشاگران دارند شعارهای منشوری میدهند!»
بخشنامهها و سختگیریهای سازمان لیگ و اعمال تنبیه و جریمه از سوی کمیته انضباطی نیز تاکنون نتیجهبخش نبوده. حتی محرومیت تماشاگران از حضور در ورزشگاه در رقابتهای خانگی نیز منجر به کاهش آمار فحاشی نشده.
در فوتبال اروپا فرایند پیشگیری از رفتار و گفتار غیر قانونی تماشاگران، از خود باشگاهها آغاز میشود که در ادامه به جزئیات آن اشاره شده. اما برخی از مدیران باشگاهها در ایران برای توجیه این موضوع؛ در مصاحبههای خود تاکید میکنند که چنین وضعیتی در «همه جای دنیا» وجود دارد.
در این گزارش، توضیح داده شدهاست که چرا حجم و گستره فحاشی در فوتبال ایران را نمیشود به لیگهای اروپایی تعمیم داد و نمیتوان چنین گزارهای را صحیح دانست:
اصولاً برای اغلب افرادی که فوتبال را هم از ورزشگاههای ایران و هم اروپا به تماشا نشستهاند، چنین مقایسهای فریبکارانه به نظر میرسد.
تفاوتهای آشکار در سیستم بلیت فروشی، پارکینگ، نحوه ورود و خروج به ورزشگاه یا امکانات رفاهی داخل استادیوم، فقط بخشی از اختلافات چشمگیر بین فوتبال ایران با اروپاست.
از طرفی خشونت کلامی روی سکوهای تماشاگران در فوتبال اروپا به مثابه بحرانی برای فوتبال این قاره نیست و نمونههایش در طول فصل چنان معدود است که میتوان ذکر کرد.
به طور مثال وقتی تماشاگران هانزاروستوک در بازی خانگی اشیایی را به داخل زمین پرتاب کردند، در دیدار بعدی که مقابل دینامو درسدن بود از حضور در ورزشگاه محروم شدند.
چنین جریمهای غیر از لطمه اقتصادی و محرومیت تیم از تشویق هوادارانش، به طور کلی به شخصیت تیم نیز آسیب میزند که این خود مهمترین صدمهای است که تیمها از رفتارهای ناهنجار تماشاگرانشان متحمل میشوند.
به همین خاطر است که تماشاگران دشنامدهنده در فوتبال اروپا، یعنی آن دسته از تماشاگرانی که بی دلیل مشخص، به ستاره تیم حریف یا داور اهانت میکنند، همواره در اقلیت قرار دارند و هسته اصلی هواداران هر تیم، آنها را طرد میکنند تا به شخصیت تیم محبوبشان آسیب نزنند.
فحاشی به بازیکنی که فصل قبل در تیم A بوده و حالا با تیم دیگری مقابل باشگاه سابقش قرار گرفته نیز در فوتبال ایران عادی شده. چنین بازیکنانی «بیغیرت» خطاب میشوند و ناگزیر به شنیدن الفاظی رکیک درباره مادرشان! این بی اخلاقی در طول فصل تکرار میشود و دامنه آن حتی فصلهای بعدی را نیز در برمی گیرد.
از مشهورترین نمونههای متاخر جهانی میتوان به انتقال مانوئل نویر از شالکه به بایرن مونیخ اشاره کرد. نه تنها عده زیادی از هواداران شالکه که حتی برخی هواداران بایرن با جذب او مخالف بودند پلاکاردهایی که حاوی دیدگاه صریحشان بود را به ورزشگاه میآوردند، اما به تدریج این غائله نیز با کمترین میزان اهانت، فرونشست.
مخالفت تماشاگران با عضوی از مجموعه باشگاه خودی از جمله سرمربیان نیز در فوتبال ایران، اغلب با خشونت و فحاشی همراه میشود.
از نگاه منتقدان، یکی از عمدهترین دلایلش این است که برای انتقال دیدگاه هواداران معترض به مسئولان باشگاه، مکانیسم مشخصی جز داد زدن از روی سکوها وجود ندارد. مشکلی که مثلاً هواداران فرانکفورت در سال ۲۰۰۸ با آن مواجه نبودند و طبق فرایند ارتباطی که بین هواداران با مسئولان باشگاههای تعریف شده، خواستار برکناری فریدهلم فونکل شدند. آنها برای ابراز دیدگاه خود، ضرورتی در توهین به مادر و همسر فونکل نمیدیدند!
مدیران باشگاهها در فوتبال ایران اغلب برای توجیه تصمیمات خود، مشخصاً از دو باشگاه رئال مادرید و بارسلونا یاد میکنند و میگویند در آن جا نیز همین طور عمل میشود. آنها به قدری این گزاره غلط را تکرار کردهاند که به تدریج جا افتاده و حتی کمتر با آن مخالفت میشود.
اما به طور مثال باشگاهی مثل کایزرسلاترن که از باشگاههای تراز اول فوتبال اروپا هم نیست، ساختار کانون هوادارانش منسجمتر از تمام تیمهای فوتبال ایران است.
این تیم نیز مانند بقیه باشگاههای بوندسلیگا، بیش از تمام تیمهای ایرانی ایجاد مشوق برای تماشاگران را جدی میگیرد. غیر از لاترن در ماینتس نیز کلوب هواداران دارند و ملزم به تامین خواستههای هواداران هستند. مانند تامین هزینههای رفت و برگشت به ورزشگاههای حریف، تامین بلیت یا هماهنگی برای عکس و امضا با بازیکنان.
پلیس هر شهر نیز در روزهای بازی با مسئولان این گروهها در ارتباط است. مثلاً در بازی شالکه با دورتموند که از بازیهای جنجالی فصل محسوب میشود، پلیس شهر میزبان آگاه است که هواداران رقیب با کدام قطار و در چه ساعتی وارد ایستگاه مرکزی شهر میشوند. چگونه جابهجا خواهند شد و آیا امکانات کافی برای حمل و نقل شهری آنها اندیشیده شده است؟
چنین تدابیر سادهای نیز در فوتبال ایران رعایت نمیشود. تماشاگران ناچار هستند در صفهای طولانی بلیت و توام با توهین ماموران، وارد ورزشگاهی شوند که از حداقل امکانات رفاهی بیبهره است.
دور از ذهن نیست که چنین تماشاگری با کوچکترین تلنگری، لب به فحاشی نگشاید و «شعارهای منشوری» را بر زبان جاری نسازد.
جلالی: این تماشاگر، محصول اجتماع پرخاشگر است
مجید جلالی سرمربی تیم فولاد خوزستان، ناهنجاریها در ورزشگاههای ایران را برآیند خشونتهای رایج در جامعه میداند و میگوید: اجتماع ما یک محیط پرخاشگر است؛ نوع رانندگی و گفتمانی که در کشور رایج شده، نشان از این موضوع دارد. غیرممکن است که بخواهیم معضلات ورزش را کندوکاو کنیم در حالی که مشکلات اجتماعی کشور را نادیده گرفته باشیم. در واقع ورزش جزیی از کل اجتماع است.
این نظریهپرداز فوتبال ایران در مصاحبه با ایسنا، بر این باور است که فضای جامعه، «کاملاً یک فضای پرخاشگرانه و ملتهب» است و به زعم او این موضوع را میتوان در نوع رفتار و گفتار افراد جامعه نیز مشاهده کرد.
جلالی میگوید: اگر روزنامهها را بخوانید، خواهید دید اغلب افراد به هم تهمت میزنند و یا به درستی با هم صحبت نمیکنند. این مشکل در تمام سطوح جامعه وجود دارد و تنها در فوتبال نیست.
جلالی تاکید میکند که در لیگ اسپانیا، تماشاگران برای بیان اعتراضشان یک دستمال سفید در میآورند و با حرکت دادن آن نارضایتیشان را به مسئولان باشگاه نشان میدهند ولی در ایران صندلی را میشکنند و آتش میزنند و به درون زمین پرتاب میکنند یا اینکه از «شعارهای رکیکی که تن هر فرد را میلرزاند» استفاده میکنند.
به اعتقاد جلالی؛ اعتراض، عصبانیت و خشم رفتارهایی هستند که در همه جای دنیا وجود دارد منتها این اعتراضها در ایران خشونتبار و پرخاشگرانه است.
صداوسیمای ایران در اغلب بازیها ناگزیر به استفاده از تمهیداتی برای قطع یا کاهش صدا میشود و گزارشگران نیز میگویند: «حالا تماشاگران دارند شعارهای منشوری میدهند!»
بخشنامهها و سختگیریهای سازمان لیگ و اعمال تنبیه و جریمه از سوی کمیته انضباطی نیز تاکنون نتیجهبخش نبوده. حتی محرومیت تماشاگران از حضور در ورزشگاه در رقابتهای خانگی نیز منجر به کاهش آمار فحاشی نشده.
در فوتبال اروپا فرایند پیشگیری از رفتار و گفتار غیر قانونی تماشاگران، از خود باشگاهها آغاز میشود که در ادامه به جزئیات آن اشاره شده. اما برخی از مدیران باشگاهها در ایران برای توجیه این موضوع؛ در مصاحبههای خود تاکید میکنند که چنین وضعیتی در «همه جای دنیا» وجود دارد.
در این گزارش، توضیح داده شدهاست که چرا حجم و گستره فحاشی در فوتبال ایران را نمیشود به لیگهای اروپایی تعمیم داد و نمیتوان چنین گزارهای را صحیح دانست:
اصولاً برای اغلب افرادی که فوتبال را هم از ورزشگاههای ایران و هم اروپا به تماشا نشستهاند، چنین مقایسهای فریبکارانه به نظر میرسد.
تفاوتهای آشکار در سیستم بلیت فروشی، پارکینگ، نحوه ورود و خروج به ورزشگاه یا امکانات رفاهی داخل استادیوم، فقط بخشی از اختلافات چشمگیر بین فوتبال ایران با اروپاست.
از طرفی خشونت کلامی روی سکوهای تماشاگران در فوتبال اروپا به مثابه بحرانی برای فوتبال این قاره نیست و نمونههایش در طول فصل چنان معدود است که میتوان ذکر کرد.
به طور مثال وقتی تماشاگران هانزاروستوک در بازی خانگی اشیایی را به داخل زمین پرتاب کردند، در دیدار بعدی که مقابل دینامو درسدن بود از حضور در ورزشگاه محروم شدند.
چنین جریمهای غیر از لطمه اقتصادی و محرومیت تیم از تشویق هوادارانش، به طور کلی به شخصیت تیم نیز آسیب میزند که این خود مهمترین صدمهای است که تیمها از رفتارهای ناهنجار تماشاگرانشان متحمل میشوند.
به همین خاطر است که تماشاگران دشنامدهنده در فوتبال اروپا، یعنی آن دسته از تماشاگرانی که بی دلیل مشخص، به ستاره تیم حریف یا داور اهانت میکنند، همواره در اقلیت قرار دارند و هسته اصلی هواداران هر تیم، آنها را طرد میکنند تا به شخصیت تیم محبوبشان آسیب نزنند.
فحاشی به بازیکنی که فصل قبل در تیم A بوده و حالا با تیم دیگری مقابل باشگاه سابقش قرار گرفته نیز در فوتبال ایران عادی شده. چنین بازیکنانی «بیغیرت» خطاب میشوند و ناگزیر به شنیدن الفاظی رکیک درباره مادرشان! این بی اخلاقی در طول فصل تکرار میشود و دامنه آن حتی فصلهای بعدی را نیز در برمی گیرد.
از مشهورترین نمونههای متاخر جهانی میتوان به انتقال مانوئل نویر از شالکه به بایرن مونیخ اشاره کرد. نه تنها عده زیادی از هواداران شالکه که حتی برخی هواداران بایرن با جذب او مخالف بودند پلاکاردهایی که حاوی دیدگاه صریحشان بود را به ورزشگاه میآوردند، اما به تدریج این غائله نیز با کمترین میزان اهانت، فرونشست.
مخالفت تماشاگران با عضوی از مجموعه باشگاه خودی از جمله سرمربیان نیز در فوتبال ایران، اغلب با خشونت و فحاشی همراه میشود.
از نگاه منتقدان، یکی از عمدهترین دلایلش این است که برای انتقال دیدگاه هواداران معترض به مسئولان باشگاه، مکانیسم مشخصی جز داد زدن از روی سکوها وجود ندارد. مشکلی که مثلاً هواداران فرانکفورت در سال ۲۰۰۸ با آن مواجه نبودند و طبق فرایند ارتباطی که بین هواداران با مسئولان باشگاههای تعریف شده، خواستار برکناری فریدهلم فونکل شدند. آنها برای ابراز دیدگاه خود، ضرورتی در توهین به مادر و همسر فونکل نمیدیدند!
مدیران باشگاهها در فوتبال ایران اغلب برای توجیه تصمیمات خود، مشخصاً از دو باشگاه رئال مادرید و بارسلونا یاد میکنند و میگویند در آن جا نیز همین طور عمل میشود. آنها به قدری این گزاره غلط را تکرار کردهاند که به تدریج جا افتاده و حتی کمتر با آن مخالفت میشود.
اما به طور مثال باشگاهی مثل کایزرسلاترن که از باشگاههای تراز اول فوتبال اروپا هم نیست، ساختار کانون هوادارانش منسجمتر از تمام تیمهای فوتبال ایران است.
این تیم نیز مانند بقیه باشگاههای بوندسلیگا، بیش از تمام تیمهای ایرانی ایجاد مشوق برای تماشاگران را جدی میگیرد. غیر از لاترن در ماینتس نیز کلوب هواداران دارند و ملزم به تامین خواستههای هواداران هستند. مانند تامین هزینههای رفت و برگشت به ورزشگاههای حریف، تامین بلیت یا هماهنگی برای عکس و امضا با بازیکنان.
پلیس هر شهر نیز در روزهای بازی با مسئولان این گروهها در ارتباط است. مثلاً در بازی شالکه با دورتموند که از بازیهای جنجالی فصل محسوب میشود، پلیس شهر میزبان آگاه است که هواداران رقیب با کدام قطار و در چه ساعتی وارد ایستگاه مرکزی شهر میشوند. چگونه جابهجا خواهند شد و آیا امکانات کافی برای حمل و نقل شهری آنها اندیشیده شده است؟
چنین تدابیر سادهای نیز در فوتبال ایران رعایت نمیشود. تماشاگران ناچار هستند در صفهای طولانی بلیت و توام با توهین ماموران، وارد ورزشگاهی شوند که از حداقل امکانات رفاهی بیبهره است.
دور از ذهن نیست که چنین تماشاگری با کوچکترین تلنگری، لب به فحاشی نگشاید و «شعارهای منشوری» را بر زبان جاری نسازد.
جلالی: این تماشاگر، محصول اجتماع پرخاشگر است
مجید جلالی سرمربی تیم فولاد خوزستان، ناهنجاریها در ورزشگاههای ایران را برآیند خشونتهای رایج در جامعه میداند و میگوید: اجتماع ما یک محیط پرخاشگر است؛ نوع رانندگی و گفتمانی که در کشور رایج شده، نشان از این موضوع دارد. غیرممکن است که بخواهیم معضلات ورزش را کندوکاو کنیم در حالی که مشکلات اجتماعی کشور را نادیده گرفته باشیم. در واقع ورزش جزیی از کل اجتماع است.
این نظریهپرداز فوتبال ایران در مصاحبه با ایسنا، بر این باور است که فضای جامعه، «کاملاً یک فضای پرخاشگرانه و ملتهب» است و به زعم او این موضوع را میتوان در نوع رفتار و گفتار افراد جامعه نیز مشاهده کرد.
جلالی میگوید: اگر روزنامهها را بخوانید، خواهید دید اغلب افراد به هم تهمت میزنند و یا به درستی با هم صحبت نمیکنند. این مشکل در تمام سطوح جامعه وجود دارد و تنها در فوتبال نیست.
جلالی تاکید میکند که در لیگ اسپانیا، تماشاگران برای بیان اعتراضشان یک دستمال سفید در میآورند و با حرکت دادن آن نارضایتیشان را به مسئولان باشگاه نشان میدهند ولی در ایران صندلی را میشکنند و آتش میزنند و به درون زمین پرتاب میکنند یا اینکه از «شعارهای رکیکی که تن هر فرد را میلرزاند» استفاده میکنند.
به اعتقاد جلالی؛ اعتراض، عصبانیت و خشم رفتارهایی هستند که در همه جای دنیا وجود دارد منتها این اعتراضها در ایران خشونتبار و پرخاشگرانه است.