کمتر از سه هفته پیش نسخهای از برگزیدهای از داستانهای عاشقانه شاهنامه فردوسی به زبان انگلیسی در آمریکا منتشر شد که برای نخستین بار، هم همه عوامل آن ایرانی بودند و هم در شکل و صورتی چشمنواز، نفیس و با بهرهگیری از تصویرسازی منحصر به فرد ارائه شد.
تصویرسازی عالی این کتاب را حمیدرضا رحمانیان انجام داده و انتخاب و ترجمه متن بر عهده احمد صدری، استاد جامعهشناسی و صاحب کرسی مطالعات جهان اسلام در کالج لیک فارست شیکاگو، بود.
احمد صدری میهمان برنامه نمای دور، نمای نزدیک است.
رادیوفردا: آقای صدری خوش آمدید. میدانید شاهنامه از قرن هجدهم تاکنون در معرض ترجمه به زبانهای مختلف اروپایی بوده. ترجمههایی مثل ژول مول به فرانسه و ترجمه دیک دیویس هم هستند که از بهترینها محسوب میشوند. اما چرا شاهنامه هرگز آن طور که شایستهاش بوده به فضای اسطورهشناسی یا ادبیات کلاسیک جهان غرب راه نیافته است؟
احمد صدری: سوال بسیار خوبی است و واقعا ما ترجمههای متعدد و کم و بیش متوسطی از شاهنامه داشتیم، ولی آن ترجمه خط به خط و دقیق و آکادمیک که مثلا از ایلیاد اودیسه شده چندین بار به زبان انگلیسی، از شاهنامه هرگز نشده. آخرین ترجمه خوبی که از شاهنامه شده همان طور که فرمودید مال آقای دیک دیویس است که البته آن هم ترجمه کاملی نیست. قسمتهایی از شاهنامه را ایشان ترجمه نکردهاند. جا دارد که ما یک ترجمه کامل خط به خط و دقیق با زبان سلیس و رایج انگلیسی داشته باشیم و تا این انجام نشود شاهنامه در محافل آکادمیک جدی گرفته نخواهد شد.
من امیدوار هستم که در پروژه بعدیام این را قرار دهم که یک ترجمه کامل و خط به خط... مخصوصا که الان ما یک نسخه التقاطی بسیار خوب از شاهنامه در دست داریم... نسخه آقای خالقی مطلق. الان جا دارد که یک ترجمه جدید خط به خط و کامل از شاهنامه داشته باشیم. جای این خالی است. من فکر میکنم وقتی این تهیه شود دروازهها گشوده خواهد شد و ما خواهیم توانست شاهنامه را در محافل آکادمیک آن طور که شایسته و بایسته است معرفی کنیم. ولی در سطح مردم آن یک داستان دیگری است که یک ترجمههای مناسبی در اختیار قرار داده شود، که این بحث مربوط میشود به همین ترجمهای که بنده ارائه دادم اخیرا.
آقای صدری، کسانی که با شما آشنا هستند، با نوشتههایتان و غیره، میدانند که رشته تخصصی شما جامعهشناسی است. بد نیست بفرمایید که انس و آشنایی شما اساسا با شاهنامه از کی و کجا صورت گرفته.
من اولین باری که اصلا با شاهنامه آشنا شدم در سن هفت سالگی بود و آن داستانش این بود که رفته بودیم منزل یکی از دوستان خانوادگی در کرج. بعد از ظهری بود. رفتیم بیرون خانه یک قهوه خانهای بود و یک نقالی داشت نقالی میکرد. کاملا در آن سن مرا مسحور خودش کرد. نقال داستان رستم و سهراب را میگفت و آن داستان هنوز کاملا در ذهنم هست. وقتی که به آمریکا آمدم سه تا کتاب با خودم آوردم. یکی شاهنامه بود. ولی به فکر ترجمهاش نیفتاده بودم تا این که یکی از دوستان من آقای رحمانیان تصمیم گرفت که یک شاهنامه مصور جدیدی تهیه کند. ایشان پیشنهاد کردند و من با کمال میل قبول کردم. در عرض دو سال این ترجمه را به اتمام رساندم. البته این تلخیص است و ترجمه کامل نیست. دو سوم اول شاهنامه، قسمتهای اساطیری و حماسی شاهنامه را ترجمه کردم و تلخیص کردم و قسمت تاریخی یک سوم آخرش را دست نزدم.
پرسش این است که برای ترجمه مجدد بخشی از شاهنامه یا تلخیص بخشهایی از شاهنامه به انگلیسی نظر به رفع چه کمبودی به طور مشخص داشتید نسبت به آن چه که موجود بود تاکنون؟
این تلخیصی که ما کردیم چهار تراژدی اساسی شاهنامه: سهراب و سیاوش و فرود و اسفندیار و سه داستان عشقی: زال و رستم و بیژن در این قسمت هست و من میخواستم این داستانها و این قهرمانها، پهلوانهای حماسی و این تراژیها وارد آگاهی جمعی مردم جهان شود. مردمی که به زبان انگلیسی آگاه هستند. همان طور که مثلا در دنیای غرب اگر بگویند هملت یا بگویند هکتور و آشیل، همه یک تصویری از اینها در ذهنشان هست. ولی داستانهای زیبای شاهنامه که درست به اندازه همه اینها گاهی اوقات از اینها هم زیباتر به مسائل انسانی میپردازند، در اذهان عمومی نیست.
این شاهنامه که شاید بشود گفت آقای رحمانیان سنت تصویرگری شاهنامه را زنده میکند با استفاده از سنت چهار قرن و نیمه تصویرگری شاهنامه که اینها را برداشتند با هم تلفیق کردند و یک تصاویر بسیار زیبای جدیدی را ایجاد کردند، همه صفحات این شاهنامه مصور است... با توجه به این سعی که ایشان کردند که شاهنامه را در دسترس عموم قرار دهند من فکر کردم که خوب است یک تلخیصی هم بشود و این داستانها وارد آگاهی جمعی مردم انگلیسیزبان شود و این نسلهای جدید مخصوصا ایرانیانی که در خارج از ایران هستند میخواهند دوستان خودشان را با فرهنگ ما آشنا کنند، امیدوارم این یک جنبه مقدمهای داشته باشد که اشتهابرانگیز باشد و افراد چه ایرانی و چه غیر ایرانی علاقهمند شوند که بروند شاهنامه را اصلش را بخوانند یا بپردازند به ترجمههای کاملتر از شاهنامه.
زبان ترجمه شاهنامه را به انگلیسی از چه استایل و فرم و نوعی انتخاب کردید؟ زبان عامیانه، زبان ساده، زبان خوشخوان، زبان کلاسیک و فاخر؟ چگونه زبانی را شما انتخاب کردید در زبان انگلیسی برای این برگردان؟
این هم باز سوال خوبی است. اولین تصمیمی که یک مترجم باید بگیرد این است که آن سیاق و سبک مناسب متن را در زبانی که به آن ترجمه میشود پیدا کند. من قبلا هم از زبانهای عربی و فارسی به انگلیسی ترجمه کردم. مثلا آثاری که داستانی بودند یا آثاری که جنبه فلسفی داشتند. ولی در ترجمه شاهنامه یک سبک تازهای را در پیش گرفتم. سبکی که شاید بشود گفت تقریبا سبک فاخر است. این طوری نیست که خیلی فاخر باشد، مثل سبک کتاب مقدس جیمز، آن طوری نیست. ولی سبک روزمره و عادی را هم نگرفتم. چون به هر حال یک عظمت و احترامی دارد این حماسه و باید سبکش فاخر باشد. از این جهت هم خیلی نگران نبودم، برای این که این متن من که اگر بخواهیم همین طور چاپ کنیم شاید ۱۳۰ تا ۱۴۰ صفحه بیشتر نباشد. این در یک کتاب ۶۰۰ صفحهای همراه با نقاشیها میآید و هضم آن را خیلی آسان میکند. لذا از فاخر بودنش خیلی مردم نخواهند هراسید. تقریبا نثر فاخری است. یک ابهت و احترام خاصی را خواهد انگیخت برای کسی که این را میخواند. ولی یک چیزی نیست که افراد را فراری بدهد. یک حالت خاصی دارد که وقتی خواننده این را میخواند یک جوری منتقل میشود به همان فضای حماسی شاهنامه.
شما چه نسخهای را برای ترجمه مد نظر داشتید؟ اجماعی که هست همان طور که خودتان هم در ابتدای این گفتگو اشاره کردید فعلا بر ویرایش خالقی مطلق استوار است اجماع اغلب شاهنامهشناسان. آیا شما هم از روی همین نسخه خالقی مطلق ترجمه را انجام دادید؟
مأخذ اصلی من نسخه بسیار التقاطی و خوب جناب خالقی مطلق است و نسخه مسکو. هرچند که یک جاهایی از نسخههای الحاقی هم کمک گرفتهام.
واکنشها چگونه بوده در نشریات آمریکایی یا محافل انگلیسیزبان یا محافل آکادمیک اساسا؟ آیا بازتابی اصولا داشته این کار تا این لحظه؟
حقیقت این است که این کتاب دو هفته است که واقعا وارد بازار شده و هنوز به آن صورت ما آگاهی نداریم. هرچند به صورت غیر رسمی تا اینجا برخورد خیلی خیلی خوب بوده. البته خیلی زود است و امیدواریم که برخوردهای انتقادی بعدی هم همان طور که برخورد ابتدایی خوب بوده آنها هم امیدوارم که همین طور خوب باشد.
تصویرسازی عالی این کتاب را حمیدرضا رحمانیان انجام داده و انتخاب و ترجمه متن بر عهده احمد صدری، استاد جامعهشناسی و صاحب کرسی مطالعات جهان اسلام در کالج لیک فارست شیکاگو، بود.
احمد صدری میهمان برنامه نمای دور، نمای نزدیک است.
رادیوفردا: آقای صدری خوش آمدید. میدانید شاهنامه از قرن هجدهم تاکنون در معرض ترجمه به زبانهای مختلف اروپایی بوده. ترجمههایی مثل ژول مول به فرانسه و ترجمه دیک دیویس هم هستند که از بهترینها محسوب میشوند. اما چرا شاهنامه هرگز آن طور که شایستهاش بوده به فضای اسطورهشناسی یا ادبیات کلاسیک جهان غرب راه نیافته است؟
احمد صدری: سوال بسیار خوبی است و واقعا ما ترجمههای متعدد و کم و بیش متوسطی از شاهنامه داشتیم، ولی آن ترجمه خط به خط و دقیق و آکادمیک که مثلا از ایلیاد اودیسه شده چندین بار به زبان انگلیسی، از شاهنامه هرگز نشده. آخرین ترجمه خوبی که از شاهنامه شده همان طور که فرمودید مال آقای دیک دیویس است که البته آن هم ترجمه کاملی نیست. قسمتهایی از شاهنامه را ایشان ترجمه نکردهاند. جا دارد که ما یک ترجمه کامل خط به خط و دقیق با زبان سلیس و رایج انگلیسی داشته باشیم و تا این انجام نشود شاهنامه در محافل آکادمیک جدی گرفته نخواهد شد.
من امیدوار هستم که در پروژه بعدیام این را قرار دهم که یک ترجمه کامل و خط به خط... مخصوصا که الان ما یک نسخه التقاطی بسیار خوب از شاهنامه در دست داریم... نسخه آقای خالقی مطلق. الان جا دارد که یک ترجمه جدید خط به خط و کامل از شاهنامه داشته باشیم. جای این خالی است. من فکر میکنم وقتی این تهیه شود دروازهها گشوده خواهد شد و ما خواهیم توانست شاهنامه را در محافل آکادمیک آن طور که شایسته و بایسته است معرفی کنیم. ولی در سطح مردم آن یک داستان دیگری است که یک ترجمههای مناسبی در اختیار قرار داده شود، که این بحث مربوط میشود به همین ترجمهای که بنده ارائه دادم اخیرا.
آقای صدری، کسانی که با شما آشنا هستند، با نوشتههایتان و غیره، میدانند که رشته تخصصی شما جامعهشناسی است. بد نیست بفرمایید که انس و آشنایی شما اساسا با شاهنامه از کی و کجا صورت گرفته.
من اولین باری که اصلا با شاهنامه آشنا شدم در سن هفت سالگی بود و آن داستانش این بود که رفته بودیم منزل یکی از دوستان خانوادگی در کرج. بعد از ظهری بود. رفتیم بیرون خانه یک قهوه خانهای بود و یک نقالی داشت نقالی میکرد. کاملا در آن سن مرا مسحور خودش کرد. نقال داستان رستم و سهراب را میگفت و آن داستان هنوز کاملا در ذهنم هست. وقتی که به آمریکا آمدم سه تا کتاب با خودم آوردم. یکی شاهنامه بود. ولی به فکر ترجمهاش نیفتاده بودم تا این که یکی از دوستان من آقای رحمانیان تصمیم گرفت که یک شاهنامه مصور جدیدی تهیه کند. ایشان پیشنهاد کردند و من با کمال میل قبول کردم. در عرض دو سال این ترجمه را به اتمام رساندم. البته این تلخیص است و ترجمه کامل نیست. دو سوم اول شاهنامه، قسمتهای اساطیری و حماسی شاهنامه را ترجمه کردم و تلخیص کردم و قسمت تاریخی یک سوم آخرش را دست نزدم.
پرسش این است که برای ترجمه مجدد بخشی از شاهنامه یا تلخیص بخشهایی از شاهنامه به انگلیسی نظر به رفع چه کمبودی به طور مشخص داشتید نسبت به آن چه که موجود بود تاکنون؟
این تلخیصی که ما کردیم چهار تراژدی اساسی شاهنامه: سهراب و سیاوش و فرود و اسفندیار و سه داستان عشقی: زال و رستم و بیژن در این قسمت هست و من میخواستم این داستانها و این قهرمانها، پهلوانهای حماسی و این تراژیها وارد آگاهی جمعی مردم جهان شود. مردمی که به زبان انگلیسی آگاه هستند. همان طور که مثلا در دنیای غرب اگر بگویند هملت یا بگویند هکتور و آشیل، همه یک تصویری از اینها در ذهنشان هست. ولی داستانهای زیبای شاهنامه که درست به اندازه همه اینها گاهی اوقات از اینها هم زیباتر به مسائل انسانی میپردازند، در اذهان عمومی نیست.
این شاهنامه که شاید بشود گفت آقای رحمانیان سنت تصویرگری شاهنامه را زنده میکند با استفاده از سنت چهار قرن و نیمه تصویرگری شاهنامه که اینها را برداشتند با هم تلفیق کردند و یک تصاویر بسیار زیبای جدیدی را ایجاد کردند، همه صفحات این شاهنامه مصور است... با توجه به این سعی که ایشان کردند که شاهنامه را در دسترس عموم قرار دهند من فکر کردم که خوب است یک تلخیصی هم بشود و این داستانها وارد آگاهی جمعی مردم انگلیسیزبان شود و این نسلهای جدید مخصوصا ایرانیانی که در خارج از ایران هستند میخواهند دوستان خودشان را با فرهنگ ما آشنا کنند، امیدوارم این یک جنبه مقدمهای داشته باشد که اشتهابرانگیز باشد و افراد چه ایرانی و چه غیر ایرانی علاقهمند شوند که بروند شاهنامه را اصلش را بخوانند یا بپردازند به ترجمههای کاملتر از شاهنامه.
زبان ترجمه شاهنامه را به انگلیسی از چه استایل و فرم و نوعی انتخاب کردید؟ زبان عامیانه، زبان ساده، زبان خوشخوان، زبان کلاسیک و فاخر؟ چگونه زبانی را شما انتخاب کردید در زبان انگلیسی برای این برگردان؟
این هم باز سوال خوبی است. اولین تصمیمی که یک مترجم باید بگیرد این است که آن سیاق و سبک مناسب متن را در زبانی که به آن ترجمه میشود پیدا کند. من قبلا هم از زبانهای عربی و فارسی به انگلیسی ترجمه کردم. مثلا آثاری که داستانی بودند یا آثاری که جنبه فلسفی داشتند. ولی در ترجمه شاهنامه یک سبک تازهای را در پیش گرفتم. سبکی که شاید بشود گفت تقریبا سبک فاخر است. این طوری نیست که خیلی فاخر باشد، مثل سبک کتاب مقدس جیمز، آن طوری نیست. ولی سبک روزمره و عادی را هم نگرفتم. چون به هر حال یک عظمت و احترامی دارد این حماسه و باید سبکش فاخر باشد. از این جهت هم خیلی نگران نبودم، برای این که این متن من که اگر بخواهیم همین طور چاپ کنیم شاید ۱۳۰ تا ۱۴۰ صفحه بیشتر نباشد. این در یک کتاب ۶۰۰ صفحهای همراه با نقاشیها میآید و هضم آن را خیلی آسان میکند. لذا از فاخر بودنش خیلی مردم نخواهند هراسید. تقریبا نثر فاخری است. یک ابهت و احترام خاصی را خواهد انگیخت برای کسی که این را میخواند. ولی یک چیزی نیست که افراد را فراری بدهد. یک حالت خاصی دارد که وقتی خواننده این را میخواند یک جوری منتقل میشود به همان فضای حماسی شاهنامه.
شما چه نسخهای را برای ترجمه مد نظر داشتید؟ اجماعی که هست همان طور که خودتان هم در ابتدای این گفتگو اشاره کردید فعلا بر ویرایش خالقی مطلق استوار است اجماع اغلب شاهنامهشناسان. آیا شما هم از روی همین نسخه خالقی مطلق ترجمه را انجام دادید؟
مأخذ اصلی من نسخه بسیار التقاطی و خوب جناب خالقی مطلق است و نسخه مسکو. هرچند که یک جاهایی از نسخههای الحاقی هم کمک گرفتهام.
واکنشها چگونه بوده در نشریات آمریکایی یا محافل انگلیسیزبان یا محافل آکادمیک اساسا؟ آیا بازتابی اصولا داشته این کار تا این لحظه؟
حقیقت این است که این کتاب دو هفته است که واقعا وارد بازار شده و هنوز به آن صورت ما آگاهی نداریم. هرچند به صورت غیر رسمی تا اینجا برخورد خیلی خیلی خوب بوده. البته خیلی زود است و امیدواریم که برخوردهای انتقادی بعدی هم همان طور که برخورد ابتدایی خوب بوده آنها هم امیدوارم که همین طور خوب باشد.