وعده داده بودیم که در پیک فرهنگ این هفته یادی کنیم از محمود روحالامینی، مردمشناس، که هفته پیش سهشنبه ۱۷ اسفندماه در نیمه دوم آخرین ماه زمستان ۱۳۸۹ به علت سکته مغزی در ۸۲ سالگی درگذشت.
محمود روحالامینی زاده پنج مهر ۱۳۰۷ در کوهبنان کرمان، فارغالتحصیل مقطع دکترا از دانشگاه سوربن پاریس، استاد و مدیر سابق گروه مردمشناسی دانشگاه تهران بود و برگزیده به عنوان چهره ماندگار در همین رشته.
از وی سه کتاب درباره مبانی مردمشناسی، پنج کتاب در زمینه مردمشناسی ایران و دو کتاب در دست انتشار در کرمانشناسی به یادگار مانده است.
جدا از اینها و سه سال تدریس در سمت استاد میهمان در فرانسه، او راهاندازی موزه مردمشناسی در کاخ گلستان تهران، موزه گنجعلیخان کرمان و تلاش برای نگهداری باغ نگارستان را در کارنامه خود دارد.
دانشگاهی همدوره محمود روحالامینی که بیش از پنج دهه با او آشنا بوده است، ناصر تکمیل همایون، استاد تاریخ و جامعهشناسی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی میهمان این هفته پیک فرهنگ است تا درباره یار دانشگاهیاش بگوید:
ناصر تکمیل همایون: آقای محمود روحالامینی از منطقهای برخاستند که یکی از مرکزهای پارهفرهنگی و فولکلور و آداب و رسوم ایرانی است، یعنی کوهبنان کرمان. ایشان رشته ادبیات خواندند در دانشگاه، ولی در دوره فوق لیسانس در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی که به ریاست مرحوم دکتر صدیقی و به مدیریت دکتر احسان نراقی تازه تشکیل شده بود، فوق لیسانس علوم اجتماعی خواندند و بعد برای ادامه تحصیل- سالها بعد البته- به پاریس آمدند و در دانشگاه سوربن رشته مردمشناسی خواندند و دکتر شدند و برگشتند ایران و در همان موسسهای که بعدها تبدیل شد به دانشکده علوم اجتماعی و تعاون استادیار بودند و دانشیار شدند و بعد هم به مقام بازنشستگی نائل شدند.
همین که شما فرمودید به اضافه «آيينها و جشنهای كهن در ايران امروز: نگرش و پژوهشی مردمشناختی»، «حمام عمومی در جامعه و فرهنگ و ادب دیروز»، «در گستره فرهنگ، نگرش مردمشناسی» و این نشاندهنده این است که هم ایشان به مسائل مردمشناسی توجه داشته به معنی خاص یعنی آنتروپولوژی و هم به مسائل تاریخی توجه داشته و هم هنوز یک پا در ادبیات فارسی گذاشته و پای دیگر سیر هفتاد و دو ملت می کند.
خوشبختانه در دانشکده ادبیات مرحوم دکتر غلامحسین صدیقی درسی را شروع کرده بود به اسم اجتماعیات در ادب فارسی و دکتر روحالامینی شدیداً به این درس علاقهمند بود به طوری که بعد از درگذشت مرحوم دکتر صدیقی یا بازنشستگی ایشان این درس را ایشان تدریس کرد و در این مورد نوآوریهایی هم کرد و پیشرفتهایی هم کرد.
ولی اگر به آن معنی که آنتروپولوژی در غرب است یعنی آنتروپولوژی فیزیک، آنتروپولوژی سوسیال، آنتروپولوژی کولتورر، به آن معنی که... لوی اشتروس و دیگر مردمشناسان میکنند، ایشان در آن مسیر کمتر گام برداشته. بیشتر آمد خودش ابداع کرد فرهنگ و مردمشناسی ایرانی را. در این مورد فکر میکنم کارش هم با موفقیت بود و هم به این جوانها چیزهای نویی را یاد داد.
بله. به آن صورت زبانشناسی (لنگویستیک) بخواهیم بگوییم نه. ولی در عین حال وقتی که مثلاً او در مورد زبان تمثیلها و زبان گفتوگو در مثنوی مولوی صحبت میکند، این یک نوع تعلق خاطر به ادبیات است که دارد ولی سعی میکند که این ادبیات را یک مقداری جنبه آنتروپولوژی هم بدهد.
بله. ایشان مال کوهبنان بودند. در کرمان هم تحصیلات اولیهشان را کرده بودند و به کرمان هم علاقهمند بودند و با آقای باستانی پاریزی هم دوست و صمیمی. پس از انقلاب شاید مثلاً فعالیتهای کرمانشناسی که شروع شد که البته من به او ایراد گرفتم و گفتم کاش اسمش را میگذاشتید کرمانپژوهی، یا میگفتی ایرانشناسی در منطقه کرمان... این کار را انجام دادند و سالی یک بار کنگره و سمینارهایی تشکیل میدادند و واقعاً بسیاری از مسائل اجتماعی، تاریخی و مردمشناسی، فرهنگی و حتی فرهنگ عامه در کرمان توسط این گروه یعنی آقای روحالامینی و دوستانش زنده شد و بعد این خودش مسئلهای شد که دیگر منطقههای ایران هم برای خودشان چنین کاری بکنند. مثلاً ما الان کاشانشناسی داریم، قزوینشناسی داریم، خراسانشناسی داریم. اینها همه به دنبال فعالیتهای کرمانشناسی آغاز شد.
این مربوط به سالهای بازنشستگیشان بود که ایشان کار خوبی که کرد... میدانید دانشکده ادبیات که ما بودیم از ساختمانهای بسیار قدیمی... اول محلش باغ نگارستان بود یعنی همان باغی که قائم مقام فراهانی را در آنجا محمدشاه به شهادت رساند. هنوز هم یک ساختمانی از دوران قاجاریه در آنجا هست. اینجا تبدیل شد به دانشکده ادبیات و علوم در زمان حکمت. کاشیهایش هنوز هست که برآورد حکمت به دانشسرا... دانشسرای عالی بود اینجا. این بعدها تحولاتی پیدا کرد. دانشکده ادبیات و علوم بود و بعد دانشکده علوم رفت و فقط دانشکده ادبیات و بعدش ساختمانهایش یک مقدار به سازمان لغتنامه تعلق پیدا کرد و بعد دانشگاه تهران که ساختمانهایش را تمام کرد، دانشکده ادبیات رفت و آنجا تبدیل شد به دانشکده علوم اجتماعی. که البته باز چند سالی آنجا ماند تا این که دانشکده علوم اجتماعی را در جلالیه سمت خیابان جلالیه که حالا شده کارگر شمالی، آنجا که درست شد دانشکده علوم اجتماعی هم رفت آنجا و این ساختمان ماند. خطر در این بود که سازمان برنامه این ساختمان را بگیرد وخراب کند به کلی و تبدیل کند به ساختمان جدید سازمان برنامه. یک عده بودند که مخالف با این قضیه بودند و میگفتند که این به عنوان یک یادگاری از دوران دانشگاه تهران باقی بماند. آقای دکتر روحالامینی در این مورد خیلی فعالیت کرد. به طوری که سرانجام موفق شد آن ساختمانها را حفظ کند و تبدیل کرد به موزه دانشگاه تهران. و الان بسیاری از اسناد دانشگاه تهران را، عکسهای استادان قدیمی و خیلی چیزهای موزهای از دانشگاه تهران در آنجا حفاظت میشود. خودش هم رفت آنجا ماند و یک اتاق گرفت و به دانشجویانش هم میگفت هرکس میخواهد درس مرا بخواند بیاید آنجا. پای دانشجوها را هم باز کرد به آنجا. هنوز هم هست و ما وقتی خواستیم بزرگداشت مرحوم دکتر غلامحسین صدیقی را برگزار کنیم، در همان ساختمان برگزار کردیم. که من یادم است آقای دکتر روحالامینی هم تشریف آوردند سخنرانی کردند و من هم سخنرانی کردم و یاد آن دوران دانشکده سابق را زنده کردیم.
من دکتر روحالامینی را بیش از پنجاه سال است که میشناسم و از ایشان جز محبت و صفا و رفاقت چیز دیگری ندیدهام. کتابهایشان را که میخواندم و مقالاتشان را که روزنامه اطلاعات این اواخر چاپ میشد میخواندم، خوشم میآمد و لذت میبردم. فکر میکنم که روحالامینی به عنوان یک استاد باارزش دانشگاه تهران نامش باقی بماند. و نسل آینده بتواند از او استفاده کند.
ولی تخصص و ویژگی ایشان داشتند در میان کسانی که آنتروپولوژی درس میدهند، زیاد نمیبینم برای این که روحالامینی به ادبیات فارسی آشنا بود. میتوانست خیلی چیزها را از متون ادبی استخراج کند. ولی متاسفانه... نه همهشان البته... بعضی از اینهایی که از فرنگ برمیگردند و آنتروپولوژی خواندهاند، بیشتر به کتابهای درسیشان در اروپا توجه دارند. ولی روحالامینی به علت خاستگاه ادبی که داشت علاوه بر کتابهای فرنگی، به متون فارسی بیشتر توجه داشت. سعی میکرد فرهنگ را در لابهلای کتابهای فارسی مثل مثنوی، حافظ و دیگر شاعران مثلاً فردوسی در مورد جشنها خیلی از فردوسی استفاده کرده... این حالت امیدواریم در آنتروپولوگهای جدید ما هم پیدا شود. یعنی فقط ما مترجم سخنان خارجی نباشیم. نمیخواهم بگویم خارجی بد است. ولی فقط آن سمتی نباشیم. بتوانیم امهات را از آنجا بگیریم ولی با فرهنگ خودمان التقاط بدهیم و بتوانیم در فرهنگ خودمان آن کاوشها را انجام دهیم. روحالامینی این کار را کرد و من فکر میکنم مقتدای ایشان هم مرحوم دکتر صدیقی بودند.
محمود روحالامینی زاده پنج مهر ۱۳۰۷ در کوهبنان کرمان، فارغالتحصیل مقطع دکترا از دانشگاه سوربن پاریس، استاد و مدیر سابق گروه مردمشناسی دانشگاه تهران بود و برگزیده به عنوان چهره ماندگار در همین رشته.
از وی سه کتاب درباره مبانی مردمشناسی، پنج کتاب در زمینه مردمشناسی ایران و دو کتاب در دست انتشار در کرمانشناسی به یادگار مانده است.
جدا از اینها و سه سال تدریس در سمت استاد میهمان در فرانسه، او راهاندازی موزه مردمشناسی در کاخ گلستان تهران، موزه گنجعلیخان کرمان و تلاش برای نگهداری باغ نگارستان را در کارنامه خود دارد.
دانشگاهی همدوره محمود روحالامینی که بیش از پنج دهه با او آشنا بوده است، ناصر تکمیل همایون، استاد تاریخ و جامعهشناسی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی میهمان این هفته پیک فرهنگ است تا درباره یار دانشگاهیاش بگوید:
ناصر تکمیل همایون: آقای محمود روحالامینی از منطقهای برخاستند که یکی از مرکزهای پارهفرهنگی و فولکلور و آداب و رسوم ایرانی است، یعنی کوهبنان کرمان. ایشان رشته ادبیات خواندند در دانشگاه، ولی در دوره فوق لیسانس در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی که به ریاست مرحوم دکتر صدیقی و به مدیریت دکتر احسان نراقی تازه تشکیل شده بود، فوق لیسانس علوم اجتماعی خواندند و بعد برای ادامه تحصیل- سالها بعد البته- به پاریس آمدند و در دانشگاه سوربن رشته مردمشناسی خواندند و دکتر شدند و برگشتند ایران و در همان موسسهای که بعدها تبدیل شد به دانشکده علوم اجتماعی و تعاون استادیار بودند و دانشیار شدند و بعد هم به مقام بازنشستگی نائل شدند.
- آقای تکمیل همایون، تعدادی از آثار مرحوم روحالامینی، که کتابهای درسی دانشگاهی است مثل «گرد شهر با چراغ»، «زمینه فرهنگشناسی» و «نمودهای فرهنگی و اجتماعی در ادبیات فارسی»؛ اما عنوانهای خاصتر مانند «به شاخ نباتت قسم» است، بررسی باورهای عامیانه درباره فال حافظ و دیگری «فرهنگ و زبان گفتوگو به روایت تمثیلهای مثنوی مولوی». حاصل این نوع بررسیهای محمود روحالامینی، مردمشناسی ایران را به چه سمت و سویی برده؟
همین که شما فرمودید به اضافه «آيينها و جشنهای كهن در ايران امروز: نگرش و پژوهشی مردمشناختی»، «حمام عمومی در جامعه و فرهنگ و ادب دیروز»، «در گستره فرهنگ، نگرش مردمشناسی» و این نشاندهنده این است که هم ایشان به مسائل مردمشناسی توجه داشته به معنی خاص یعنی آنتروپولوژی و هم به مسائل تاریخی توجه داشته و هم هنوز یک پا در ادبیات فارسی گذاشته و پای دیگر سیر هفتاد و دو ملت می کند.
خوشبختانه در دانشکده ادبیات مرحوم دکتر غلامحسین صدیقی درسی را شروع کرده بود به اسم اجتماعیات در ادب فارسی و دکتر روحالامینی شدیداً به این درس علاقهمند بود به طوری که بعد از درگذشت مرحوم دکتر صدیقی یا بازنشستگی ایشان این درس را ایشان تدریس کرد و در این مورد نوآوریهایی هم کرد و پیشرفتهایی هم کرد.
ولی اگر به آن معنی که آنتروپولوژی در غرب است یعنی آنتروپولوژی فیزیک، آنتروپولوژی سوسیال، آنتروپولوژی کولتورر، به آن معنی که... لوی اشتروس و دیگر مردمشناسان میکنند، ایشان در آن مسیر کمتر گام برداشته. بیشتر آمد خودش ابداع کرد فرهنگ و مردمشناسی ایرانی را. در این مورد فکر میکنم کارش هم با موفقیت بود و هم به این جوانها چیزهای نویی را یاد داد.
- یعنی این که مثلاً از زبان به عنوان یک داده استفاده کنیم و اطلاعات و آگاهیهایی که بر مبنای آن میشود تاریخ را به گونهای روایت کرد و بازسازی کرد؟
بله. به آن صورت زبانشناسی (لنگویستیک) بخواهیم بگوییم نه. ولی در عین حال وقتی که مثلاً او در مورد زبان تمثیلها و زبان گفتوگو در مثنوی مولوی صحبت میکند، این یک نوع تعلق خاطر به ادبیات است که دارد ولی سعی میکند که این ادبیات را یک مقداری جنبه آنتروپولوژی هم بدهد.
- بعضی دیگر از کارهای او درباره کرمانشناسی است: «تا تو نانی به کف آری» و «صد و یک ابزار زندگی، دیروز از هزاران»... جلوتر اشاره کردید که ایشان از زادگاهی برخاست که تلونی داشته.
بله. ایشان مال کوهبنان بودند. در کرمان هم تحصیلات اولیهشان را کرده بودند و به کرمان هم علاقهمند بودند و با آقای باستانی پاریزی هم دوست و صمیمی. پس از انقلاب شاید مثلاً فعالیتهای کرمانشناسی که شروع شد که البته من به او ایراد گرفتم و گفتم کاش اسمش را میگذاشتید کرمانپژوهی، یا میگفتی ایرانشناسی در منطقه کرمان... این کار را انجام دادند و سالی یک بار کنگره و سمینارهایی تشکیل میدادند و واقعاً بسیاری از مسائل اجتماعی، تاریخی و مردمشناسی، فرهنگی و حتی فرهنگ عامه در کرمان توسط این گروه یعنی آقای روحالامینی و دوستانش زنده شد و بعد این خودش مسئلهای شد که دیگر منطقههای ایران هم برای خودشان چنین کاری بکنند. مثلاً ما الان کاشانشناسی داریم، قزوینشناسی داریم، خراسانشناسی داریم. اینها همه به دنبال فعالیتهای کرمانشناسی آغاز شد.
- مهمترین کارهای دیگرشان در زمینه احداث موزه کدام بود؟
این مربوط به سالهای بازنشستگیشان بود که ایشان کار خوبی که کرد... میدانید دانشکده ادبیات که ما بودیم از ساختمانهای بسیار قدیمی... اول محلش باغ نگارستان بود یعنی همان باغی که قائم مقام فراهانی را در آنجا محمدشاه به شهادت رساند. هنوز هم یک ساختمانی از دوران قاجاریه در آنجا هست. اینجا تبدیل شد به دانشکده ادبیات و علوم در زمان حکمت. کاشیهایش هنوز هست که برآورد حکمت به دانشسرا... دانشسرای عالی بود اینجا. این بعدها تحولاتی پیدا کرد. دانشکده ادبیات و علوم بود و بعد دانشکده علوم رفت و فقط دانشکده ادبیات و بعدش ساختمانهایش یک مقدار به سازمان لغتنامه تعلق پیدا کرد و بعد دانشگاه تهران که ساختمانهایش را تمام کرد، دانشکده ادبیات رفت و آنجا تبدیل شد به دانشکده علوم اجتماعی. که البته باز چند سالی آنجا ماند تا این که دانشکده علوم اجتماعی را در جلالیه سمت خیابان جلالیه که حالا شده کارگر شمالی، آنجا که درست شد دانشکده علوم اجتماعی هم رفت آنجا و این ساختمان ماند. خطر در این بود که سازمان برنامه این ساختمان را بگیرد وخراب کند به کلی و تبدیل کند به ساختمان جدید سازمان برنامه. یک عده بودند که مخالف با این قضیه بودند و میگفتند که این به عنوان یک یادگاری از دوران دانشگاه تهران باقی بماند. آقای دکتر روحالامینی در این مورد خیلی فعالیت کرد. به طوری که سرانجام موفق شد آن ساختمانها را حفظ کند و تبدیل کرد به موزه دانشگاه تهران. و الان بسیاری از اسناد دانشگاه تهران را، عکسهای استادان قدیمی و خیلی چیزهای موزهای از دانشگاه تهران در آنجا حفاظت میشود. خودش هم رفت آنجا ماند و یک اتاق گرفت و به دانشجویانش هم میگفت هرکس میخواهد درس مرا بخواند بیاید آنجا. پای دانشجوها را هم باز کرد به آنجا. هنوز هم هست و ما وقتی خواستیم بزرگداشت مرحوم دکتر غلامحسین صدیقی را برگزار کنیم، در همان ساختمان برگزار کردیم. که من یادم است آقای دکتر روحالامینی هم تشریف آوردند سخنرانی کردند و من هم سخنرانی کردم و یاد آن دوران دانشکده سابق را زنده کردیم.
- بعد از درگذشت استاد محمود روحالامینی ایشان را به عنوان یک دوست و همکار قدیمی چگونه به خاطر میآورید؟ بارزترین وجه شخصیتشان چیست؟
من دکتر روحالامینی را بیش از پنجاه سال است که میشناسم و از ایشان جز محبت و صفا و رفاقت چیز دیگری ندیدهام. کتابهایشان را که میخواندم و مقالاتشان را که روزنامه اطلاعات این اواخر چاپ میشد میخواندم، خوشم میآمد و لذت میبردم. فکر میکنم که روحالامینی به عنوان یک استاد باارزش دانشگاه تهران نامش باقی بماند. و نسل آینده بتواند از او استفاده کند.
ولی تخصص و ویژگی ایشان داشتند در میان کسانی که آنتروپولوژی درس میدهند، زیاد نمیبینم برای این که روحالامینی به ادبیات فارسی آشنا بود. میتوانست خیلی چیزها را از متون ادبی استخراج کند. ولی متاسفانه... نه همهشان البته... بعضی از اینهایی که از فرنگ برمیگردند و آنتروپولوژی خواندهاند، بیشتر به کتابهای درسیشان در اروپا توجه دارند. ولی روحالامینی به علت خاستگاه ادبی که داشت علاوه بر کتابهای فرنگی، به متون فارسی بیشتر توجه داشت. سعی میکرد فرهنگ را در لابهلای کتابهای فارسی مثل مثنوی، حافظ و دیگر شاعران مثلاً فردوسی در مورد جشنها خیلی از فردوسی استفاده کرده... این حالت امیدواریم در آنتروپولوگهای جدید ما هم پیدا شود. یعنی فقط ما مترجم سخنان خارجی نباشیم. نمیخواهم بگویم خارجی بد است. ولی فقط آن سمتی نباشیم. بتوانیم امهات را از آنجا بگیریم ولی با فرهنگ خودمان التقاط بدهیم و بتوانیم در فرهنگ خودمان آن کاوشها را انجام دهیم. روحالامینی این کار را کرد و من فکر میکنم مقتدای ایشان هم مرحوم دکتر صدیقی بودند.