در نمایش روحوضی، تخت حوضی یا سیاهبازی، بازیگران با طنز به بیان نکاتی میپرداختند که مخاطبان خود را در برابر آینه قرار میداد تا بتوانند خود را بهتر بشناسند. از همین جهت این نمایش علاوه بر به وجد آوردن مخاطب نوعی رواندرمانی نیز به حساب میآمد. در این نمایش، شخصیت سیاه که نمایندهٔ طبقهٔ ضعیف است ریاکاریها و دوگانگیهای قدرتمندان و نیز مجاملههای زیردستان را به چالش میکشید.
اما در نمایش روحوضی استیضاح در جمهوری اسلامی، مجلس که قرار است نقش سیاه را بازی کند خود بخشی از ارباب قدرت است و در داد و ستدهای قدرت سهیم. از سوی دیگر دولت یا دستگاه رهبری که در عمل نقش پادشاه یا ارباب را باید بازی کنند خود را پشت شعارهای عدالتخواهانه پنهان کرده و میخواهند نقش سیاه را از او بدزدند.
به همین دلیل است که دو عنصر تقابل خیر و شر و بداههگویی روحوضی تبخیر شده و نمایش استیضاح در جمهوری اسلامی به دل مخاطب نمیچسبد. از این رو اکثریت مردم این گونه نمایشها را چندان باور نمیکنند و «سیاه» نمایش را جدی نمیگیرند. این نمایش کممخاطب معمولا در پنج پرده اجرا میشود.
پردهٔ اول: گندش بالا اومده
در جمهوری اسلامی تا وقتی جنایات سهمگینی که خسارتش به خود مقامات گسترش یابد (کهریزک)، اختلاسهای نجومی (بالای دو میلیارد) یا فجایع باورناکردنی (مثل انفجار در تانکرهای قطار در نیشابور تا حد صدها کشته) رخ ندهد صحنهٔ نمایش برپا نمیشود. اینجاست که یکی از دستگاهها مثل مجلس یا قوهٔ قضاییه از سوی دستگاه رهبری (و نه راسا) وارد عمل میشود تا به مردم وانمود شود «حساب و کتابی» در کار است.
این دستگاهها در طی چندین ماه زمینههای یک نمایش پر سر و صدا را در صحن علنی مجلس یا در یک دادگاه فراهم میکنند. در طی این دوره مرتبا به مردم گفته میشود که «در حال پیگیری هستیم» یا «بازداشتهایی صورت گرفته» یا «تعداد اوراق پرونده به هزاران برگ رسیده» یا «نمایندگان مشغول جمعآوری امضا برای استیضاح هستند» تا مخاطب خود را آمادهٔ دیدن نمایش سازد. در عین حال رهبر کشور اعلام میکند که «زیاد کشش ندهید» تا مقامات مربوطه زیاد به اجزای پرونده نرسند و به تبع آنها مردم اصل نمایش را زیاد جدی نگیرند.
پردهٔ دوم: یک کاری باید کرد (یا نکرد)
به طور موازی با پردهٔ اول، تلاش میشود مقامات بیت رهبری در نهایت تصمیم بگیرند که آیا نحوهٔ پاسخگویی یک مسئول (دیالوگهای نمایش) به بقای قدرت ولی فقیه و تقدس وی آسیب میرساند یا نه و آیا ریسک نمایش قابل کنترل است یا خیر. در نهایت تعداد و نقشهای بازیگران (تعداد بازداشتیها و مقاماتی که باید عزل شوند یا در پردهٔ آخر به پاسخگویی وادار شوند) در تعامل میان مقامات بیت و مقام یا مقامات مسئول پیگیری پرونده (صحنهپرداز پردهٔ سوم) تعیین میشود.
پیش از سومین پرده دور و بریهای پیشکار ارباب نیز بیکار نمیمانند و ارتباط سیاه داستان (چند تن از روسای کمیسیونهای مجلس) را با پروندهٔ اختلاس به گوش مردم میرسانند تا بازیگران مجلس نیز اندکی از هیجان عدالتطلبی خویش بکاهند و بپذیرند که همه در این ماجرا قصور یا تقصیر داشتهاند. به عنوان نمونه، یکی از اعضای مجلس در روز استیضاح اعلام میکند که ۳۶ تن از نمایندگان توصیهنامههایی برای مجرمان محاکمه ناشده (گروه آریا) نوشتهاند. (جواد کریمی قدوسی، عضو مجلس از مشهد، تابناک، ۱۰ آبان ۱۳۹۰)
پردهٔ سوم: بندو آب ندین
به آن دسته از اعضای مجلس یا مقامات قضایی که میخواهند آبروی ارباب یا «نظام» را برگردانند دستورالعمل نانوشتهای داده میشود که اولا موضوع به مقامات بالاتر از وزیر، روحانیون درباری، دیگر اعضای مجلس مشورتی قبلهٔ عالم و نهادهای مقدس نظام بسط داده نشود، و ثانیا تغییری در ساخت و توازن موجود قدرت ایجاد نگردد.
به همین جهت در انتقادات صرفا به موضوعاتی که همه میدانند روال جاری در دستگاههای دولتی است ارجاع میشود، مثل هزینه کردن بودجهٔ مبارزه با پولشویی برای تعمیرات ساختمان وزارتخانه یا وامهای دهها برابری قرضالحسنه برای کارکنان نهاد ریاست جمهوری و مدیران وزارت اقتصاد و سازمان حسابرسی در مقایسه با مردم عادی (نطق نادر قاضیپور، الف، ۱۰ آبان ۱۳۹۰) و انتصاب اعضای خانواده توسط مدیران وزارتخانه در مقامات کلیدی (نطق عیسی جعفری از بهار و کبودرآهنگ، الف، ۱۰ آبان ۱۳۹۰).
پردهٔ چهارم: یادشان میآید
کسانی که علیه یکی از نمایندگان ارباب (وزیر مورد استیضاح) سخن میگویند تازه در صحن نمایش یادشان میآید که در دستگاههای دولتی خویشاوندسالاری، محفلسالاری، رفیقبازی و پارتیبازی جای شایستهسالاری نشسته است، آییننامههای دستگاههای دولتی نقض شده است، نظارت میتواند آیندهنگر، همزمان و گذشتهنگر باشد، رابطهای میان قدرت و مسئولیت باید وجود داشته باشد (البته برای روسای بانکها و نه ربالارباب کشور)، در کشورهای توسعهیافته چگونه پاسخگویی حکومت در برابر مردم صورت میگیرد، و قرار بوده شعارهای قطع دست رانتخواران، توزیع عادلانه ثروت، مبارزه با فساد اقتصادی، و کاهش فاصله طبقاتی از شش سال پیش اجرا شود.
در کنار این یاد آوری، روابط عمومی آن «جاننثار» برای ارتباط با اعضای مجلس به کار میافتد و اکثر اعضای مجلس آن چه را که از این دستگاهها میخواهند به دست میآورند: «چند ماه پیش در ارتباط با عوارض شهرداری آبادان و اروند از معاون مالیاتی وزیر درخواست وقت کرده بودم ولی اعتنایی نمیشد. ولی بعد از امضای این استیضاح، با کمال تعجب چند بار از دفتر آن معاون تلفنی اصرار کردند برایم وقت تعیین کنند. تعجبم وقتی بیشتر شد که مدیر عامل یکی از بانکهای تحت امر آقای دکتر حسینی که ماهها بود تقاضای وقت ملاقات را بیجواب گذاشته بود، به واسطه یکی از رابطین پارلمانی اصرار داشت خیلی زود مرا ببیند. دیگر داشتم شاخ درمیآوردم هنگامی که مدیر عامل بانک دیگری که هیچ گاه کاری با او نداشتم تماس گرفت و اظهار علاقه کرد اگر امری دارم مرا ببیند! وقتی در جلسه هماهنگی همکاران استیضاحکننده این داستان را نقل کردم معلوم شد برای اکثر آنان مشابه همین داستان اتفاق افتاده است.» (نطق عبدالله کعبی از آبادان، الف، ۱۰ آبان ۱۳۹۰)
در روز استیضاح نیز در ساعات باقیمانده برای رایگیری، نمایندگان دولت به آخرین لابیگریها اقدام میکنند تا وزیر با سلام و صلوات به وزارتخانهٔ مربوطه بازگردد.
پرده پنجم: پایان خوش برای نظام
در نهایت سیگنال بیت رهبری توسط رئیس مجلس که به «آقا تعبد بیچون و چرا دارند» (حسین جلالی، رئیس دفتر مصباح یزدی در گفتوگو با فارس، ۹ آبان ۱۳۹۰) با مخالفت با استیضاح به اعضای مجلس داده میشود و قربانی از صحنه به وزارتخانه بازگردانده میشود: «نمایندگان میدانند که من در مواقع رأی اعتماد و استیضاح وزرا سخنرانی نکردهام. اما امروز لازم دیدم که از وزیر اقتصاد دفاع کنم.» (علی لاریجانی، الف، ۱۰ آبان ۱۳۹۰) اگر قرار بود درسی به دولت داده شود سیگنال طور دیگری میبود و رئیس مجلس لازم نمیدید که از وزیر مربوطه دفاع کند.
برای این پایان خوش، دروغ وزیر که در جمهوری اسلامی یک قاعده است و نه استثنا موجب عدم رای اعتماد اعضای مجلس نمیشود: «حسینی امروز در صحن مجلس دو دروغ به نمایندگان گفت و صدای او نیز در دست من موجود است. حسینی راجع به خاوری گفت «مگر من در تهران بودم که وساطت کنم» که باید بگویم شما به خود بنده گفتید، با آقای خاوری در اهواز برخورد بدی شد و خاوری با ناراحتی با من تماس گرفت و من از خارج تلفن کردم به آقای بختیاری و ایشان نیز وساطت کردند که خاوری را اخراج نکنید... شما میگویید: «مگر من به جهرمی حکم انتصاب دادهام؛ من چهکاره بانک صادرات هستم» که باید بگویم شما به شخص بنده و آقای عبداللهی گفتید «پس از این که برخی افراد در دولت دوم وزیر نشدند، احمدینژاد به من گفت که آنها را به کار بگیر و جهرمی را به ریاست بانک صادرات بگذار، که من به جهرمی گفتم به بانک مسکن برو که گفت نمیروم و من رفتم کار را درست کردم». (الف، ۱۰ ابان ۱۳۹۰) توکلی پس از این صدای ضبط شدهٔ حسینی را پخش کرد.
پشت صحنه، «جاننثار» چند نفر از زیردستان را برکنار میکند و در جایگزینی آنها مشخصتر از توصیههای ارباب اعظم پیروی خواهد کرد. آنها نیز که برکنار شدهاند به عضویت دهها هیئت امنای دیگر دست مییابند و کسی از دستبوسان ضرری نمیبیند.
در این ماجرا، بیت رهبری قدرت خویش را به جریان انداخته و اعضای مجلس دوگانگیهای خود و نظام را برای ایجاد سرور در قاطبهٔ ملت به نمایش میگذارند.
بدین صورت چنین القا میشود که اخلاق و قانون احیا و تحکیم شده است و تماشاگران پس از مجلس عروسی میتوانند با شادی و خوشحالی به خانههای خویش بازگردند و برای عروس و داماد سالهای خوشی را آرزو کنند.
-------------------------------------------------------
نظرات مطرح در این مقاله الزاما دیدگاه رادیوفردا نیست.
اما در نمایش روحوضی استیضاح در جمهوری اسلامی، مجلس که قرار است نقش سیاه را بازی کند خود بخشی از ارباب قدرت است و در داد و ستدهای قدرت سهیم. از سوی دیگر دولت یا دستگاه رهبری که در عمل نقش پادشاه یا ارباب را باید بازی کنند خود را پشت شعارهای عدالتخواهانه پنهان کرده و میخواهند نقش سیاه را از او بدزدند.
به همین دلیل است که دو عنصر تقابل خیر و شر و بداههگویی روحوضی تبخیر شده و نمایش استیضاح در جمهوری اسلامی به دل مخاطب نمیچسبد. از این رو اکثریت مردم این گونه نمایشها را چندان باور نمیکنند و «سیاه» نمایش را جدی نمیگیرند. این نمایش کممخاطب معمولا در پنج پرده اجرا میشود.
پردهٔ اول: گندش بالا اومده
در جمهوری اسلامی تا وقتی جنایات سهمگینی که خسارتش به خود مقامات گسترش یابد (کهریزک)، اختلاسهای نجومی (بالای دو میلیارد) یا فجایع باورناکردنی (مثل انفجار در تانکرهای قطار در نیشابور تا حد صدها کشته) رخ ندهد صحنهٔ نمایش برپا نمیشود. اینجاست که یکی از دستگاهها مثل مجلس یا قوهٔ قضاییه از سوی دستگاه رهبری (و نه راسا) وارد عمل میشود تا به مردم وانمود شود «حساب و کتابی» در کار است.
این دستگاهها در طی چندین ماه زمینههای یک نمایش پر سر و صدا را در صحن علنی مجلس یا در یک دادگاه فراهم میکنند. در طی این دوره مرتبا به مردم گفته میشود که «در حال پیگیری هستیم» یا «بازداشتهایی صورت گرفته» یا «تعداد اوراق پرونده به هزاران برگ رسیده» یا «نمایندگان مشغول جمعآوری امضا برای استیضاح هستند» تا مخاطب خود را آمادهٔ دیدن نمایش سازد. در عین حال رهبر کشور اعلام میکند که «زیاد کشش ندهید» تا مقامات مربوطه زیاد به اجزای پرونده نرسند و به تبع آنها مردم اصل نمایش را زیاد جدی نگیرند.
پردهٔ دوم: یک کاری باید کرد (یا نکرد)
به طور موازی با پردهٔ اول، تلاش میشود مقامات بیت رهبری در نهایت تصمیم بگیرند که آیا نحوهٔ پاسخگویی یک مسئول (دیالوگهای نمایش) به بقای قدرت ولی فقیه و تقدس وی آسیب میرساند یا نه و آیا ریسک نمایش قابل کنترل است یا خیر. در نهایت تعداد و نقشهای بازیگران (تعداد بازداشتیها و مقاماتی که باید عزل شوند یا در پردهٔ آخر به پاسخگویی وادار شوند) در تعامل میان مقامات بیت و مقام یا مقامات مسئول پیگیری پرونده (صحنهپرداز پردهٔ سوم) تعیین میشود.
پیش از سومین پرده دور و بریهای پیشکار ارباب نیز بیکار نمیمانند و ارتباط سیاه داستان (چند تن از روسای کمیسیونهای مجلس) را با پروندهٔ اختلاس به گوش مردم میرسانند تا بازیگران مجلس نیز اندکی از هیجان عدالتطلبی خویش بکاهند و بپذیرند که همه در این ماجرا قصور یا تقصیر داشتهاند. به عنوان نمونه، یکی از اعضای مجلس در روز استیضاح اعلام میکند که ۳۶ تن از نمایندگان توصیهنامههایی برای مجرمان محاکمه ناشده (گروه آریا) نوشتهاند. (جواد کریمی قدوسی، عضو مجلس از مشهد، تابناک، ۱۰ آبان ۱۳۹۰)
پردهٔ سوم: بندو آب ندین
به آن دسته از اعضای مجلس یا مقامات قضایی که میخواهند آبروی ارباب یا «نظام» را برگردانند دستورالعمل نانوشتهای داده میشود که اولا موضوع به مقامات بالاتر از وزیر، روحانیون درباری، دیگر اعضای مجلس مشورتی قبلهٔ عالم و نهادهای مقدس نظام بسط داده نشود، و ثانیا تغییری در ساخت و توازن موجود قدرت ایجاد نگردد.
به همین جهت در انتقادات صرفا به موضوعاتی که همه میدانند روال جاری در دستگاههای دولتی است ارجاع میشود، مثل هزینه کردن بودجهٔ مبارزه با پولشویی برای تعمیرات ساختمان وزارتخانه یا وامهای دهها برابری قرضالحسنه برای کارکنان نهاد ریاست جمهوری و مدیران وزارت اقتصاد و سازمان حسابرسی در مقایسه با مردم عادی (نطق نادر قاضیپور، الف، ۱۰ آبان ۱۳۹۰) و انتصاب اعضای خانواده توسط مدیران وزارتخانه در مقامات کلیدی (نطق عیسی جعفری از بهار و کبودرآهنگ، الف، ۱۰ آبان ۱۳۹۰).
پردهٔ چهارم: یادشان میآید
کسانی که علیه یکی از نمایندگان ارباب (وزیر مورد استیضاح) سخن میگویند تازه در صحن نمایش یادشان میآید که در دستگاههای دولتی خویشاوندسالاری، محفلسالاری، رفیقبازی و پارتیبازی جای شایستهسالاری نشسته است، آییننامههای دستگاههای دولتی نقض شده است، نظارت میتواند آیندهنگر، همزمان و گذشتهنگر باشد، رابطهای میان قدرت و مسئولیت باید وجود داشته باشد (البته برای روسای بانکها و نه ربالارباب کشور)، در کشورهای توسعهیافته چگونه پاسخگویی حکومت در برابر مردم صورت میگیرد، و قرار بوده شعارهای قطع دست رانتخواران، توزیع عادلانه ثروت، مبارزه با فساد اقتصادی، و کاهش فاصله طبقاتی از شش سال پیش اجرا شود.
در کنار این یاد آوری، روابط عمومی آن «جاننثار» برای ارتباط با اعضای مجلس به کار میافتد و اکثر اعضای مجلس آن چه را که از این دستگاهها میخواهند به دست میآورند: «چند ماه پیش در ارتباط با عوارض شهرداری آبادان و اروند از معاون مالیاتی وزیر درخواست وقت کرده بودم ولی اعتنایی نمیشد. ولی بعد از امضای این استیضاح، با کمال تعجب چند بار از دفتر آن معاون تلفنی اصرار کردند برایم وقت تعیین کنند. تعجبم وقتی بیشتر شد که مدیر عامل یکی از بانکهای تحت امر آقای دکتر حسینی که ماهها بود تقاضای وقت ملاقات را بیجواب گذاشته بود، به واسطه یکی از رابطین پارلمانی اصرار داشت خیلی زود مرا ببیند. دیگر داشتم شاخ درمیآوردم هنگامی که مدیر عامل بانک دیگری که هیچ گاه کاری با او نداشتم تماس گرفت و اظهار علاقه کرد اگر امری دارم مرا ببیند! وقتی در جلسه هماهنگی همکاران استیضاحکننده این داستان را نقل کردم معلوم شد برای اکثر آنان مشابه همین داستان اتفاق افتاده است.» (نطق عبدالله کعبی از آبادان، الف، ۱۰ آبان ۱۳۹۰)
در روز استیضاح نیز در ساعات باقیمانده برای رایگیری، نمایندگان دولت به آخرین لابیگریها اقدام میکنند تا وزیر با سلام و صلوات به وزارتخانهٔ مربوطه بازگردد.
پرده پنجم: پایان خوش برای نظام
در نهایت سیگنال بیت رهبری توسط رئیس مجلس که به «آقا تعبد بیچون و چرا دارند» (حسین جلالی، رئیس دفتر مصباح یزدی در گفتوگو با فارس، ۹ آبان ۱۳۹۰) با مخالفت با استیضاح به اعضای مجلس داده میشود و قربانی از صحنه به وزارتخانه بازگردانده میشود: «نمایندگان میدانند که من در مواقع رأی اعتماد و استیضاح وزرا سخنرانی نکردهام. اما امروز لازم دیدم که از وزیر اقتصاد دفاع کنم.» (علی لاریجانی، الف، ۱۰ آبان ۱۳۹۰) اگر قرار بود درسی به دولت داده شود سیگنال طور دیگری میبود و رئیس مجلس لازم نمیدید که از وزیر مربوطه دفاع کند.
برای این پایان خوش، دروغ وزیر که در جمهوری اسلامی یک قاعده است و نه استثنا موجب عدم رای اعتماد اعضای مجلس نمیشود: «حسینی امروز در صحن مجلس دو دروغ به نمایندگان گفت و صدای او نیز در دست من موجود است. حسینی راجع به خاوری گفت «مگر من در تهران بودم که وساطت کنم» که باید بگویم شما به خود بنده گفتید، با آقای خاوری در اهواز برخورد بدی شد و خاوری با ناراحتی با من تماس گرفت و من از خارج تلفن کردم به آقای بختیاری و ایشان نیز وساطت کردند که خاوری را اخراج نکنید... شما میگویید: «مگر من به جهرمی حکم انتصاب دادهام؛ من چهکاره بانک صادرات هستم» که باید بگویم شما به شخص بنده و آقای عبداللهی گفتید «پس از این که برخی افراد در دولت دوم وزیر نشدند، احمدینژاد به من گفت که آنها را به کار بگیر و جهرمی را به ریاست بانک صادرات بگذار، که من به جهرمی گفتم به بانک مسکن برو که گفت نمیروم و من رفتم کار را درست کردم». (الف، ۱۰ ابان ۱۳۹۰) توکلی پس از این صدای ضبط شدهٔ حسینی را پخش کرد.
پشت صحنه، «جاننثار» چند نفر از زیردستان را برکنار میکند و در جایگزینی آنها مشخصتر از توصیههای ارباب اعظم پیروی خواهد کرد. آنها نیز که برکنار شدهاند به عضویت دهها هیئت امنای دیگر دست مییابند و کسی از دستبوسان ضرری نمیبیند.
در این ماجرا، بیت رهبری قدرت خویش را به جریان انداخته و اعضای مجلس دوگانگیهای خود و نظام را برای ایجاد سرور در قاطبهٔ ملت به نمایش میگذارند.
بدین صورت چنین القا میشود که اخلاق و قانون احیا و تحکیم شده است و تماشاگران پس از مجلس عروسی میتوانند با شادی و خوشحالی به خانههای خویش بازگردند و برای عروس و داماد سالهای خوشی را آرزو کنند.
-------------------------------------------------------
نظرات مطرح در این مقاله الزاما دیدگاه رادیوفردا نیست.