«فروغ فرخزاد، شاعر ايران مدرن، زنی نمادين و پيشگام زنانه شعر امروز ايران»: اين نام مجموعه ۱۴ مقالهای است به زبان انگليسی که به تازگی انتشارات آیبیتورس در لندن منتشر کرده است.
مقالههايی که کامل شده آن را در اين کتاب میبينيم حاصل پژوهشهايی است که اولين بار تابستان دو سال و نيم پيش شماری از استادان و ايرانپژوهان ايرانی، ايرانیتبار و خارجی در کنفرانسی ويژه بررسی آثار و زندگی فروغ فرخزاد در دانشگاه منچستر انگلستان ارائه دادند.
دومينيک پرويز بروکشاو، استاد ايرانشناسی و ادبيات فارسی در دانشگاه منچستر، و نسرين رحيميه، استاد ادبيات تطبيقی دانشگاه کاليفرنيا در شهر ايرواين، برگزارکنندگان کنفرانس ياد شده ويراستار اين مجموعه مقالاتاند.
دومينيک بروکشاو، يکی از دو ويراستار اين کتاب، ميهمان اين هفته پيک فرهنگ است.
دومينيک پرويز بروکشاو: از جوانب زيادی اين کتاب تازگی دارد. میتوانم اشاره کنم به ديدگاههای جديد که در چند مقاله اين مجموعه میبينيد يکی اين است که يک ديدگاه جديد به اشعار اوليه فروغ فرخزاد، خودشان میگفتند همان اواخر زندگیشان که خيلی راضی نبودند از آن اشعاری که هفده هجده ساله يا بيست ساله بودند و گفتند، خيلی اهميت هنری شايد و اجتماعی برای خود فروغ فرخزاد نداشتند، ولی در بعضی از مقالات در اين مجموعه چند تا از اساتيد دوباره نگاه کردند به اشعار مجموعه اسير يا ديوار و سعی کردند با ديد شايد يک کم بيشتر محققانه شايد هم تا اندازهای با ديدگاه مثبتتری به اين اشعار نگاه کنند و چيزهای تازهای در آوردند از آن اشعار اوليه.
يک نمونه میتوانيد بگوييد از اين انتخابهايی که شده و آن ديد مثبت که به آن اشاره میکنيد؟
شايد به طور کل چون اشعاری که در اول کار فروغ فرخزاد میگفت نزديکتر هستند به شعر کلاسيک فارسی. چه از نظر زبانی و چه از نظر فرم و قالب شعر. چون ما الان عادت کرديم به خواندن شعر نو، و به خواندن اشعاری که نه قافيه دارد و نه قالب به آن صورت، خيلی از ما چه به عنوان نويسنده و چه حتی به عنوان محقق و پژوهشگر خيلی وقتها به اشعاری که درست است که مدرناند، ولی قالب کهنه دارند يا زبانی که در آن اشعار میخوانيم زبانی است که شايد خيلی نزديک نباشد به زبان روزمره يا زبانی که ما الان به عنوان زبانی مدرن و معاصر قبول داريم، اين باعث میشود که ما خيلی وقتها ارزش و غنای آن اشعار را درست درک نکنيم.
در سه تا از مقالههايی که در اين مجموعه هستند دوباره به به مجموعههای اسير، ديوار و عصيان نگاه کردند و ديدند که ريشههای اشعار اواخر زندگی فروغ در آن اشعار هم ديده میشود. اين مهم نيست. البته اين فقط يک ايده است از طرف من، اين شايد مهم باشد چون اين اشعار اوليه قبل از آشنا شدن فروغ فرخزاد با ابراهيم گلستان گفته شده.
يک موضوع ديگر که شايد تازگی داشته باشد برای خيلیها مخصوصاً اگر در ايران اين کتاب را بخوانند اين است که در يکی از مقالات استادی به بررسی تاثير اشعار فروغ فرخزاد و ترجمههای اشعار او در ادبيات غربت، ادبياتی که توسط نويسندگان و شعرای ايرانیتبار مقيم خارج تاثير فروغ فرخزاد در شعر و يا نوشتههای ديگر نويسندگان ايرانیتبار که به انگليسی شعر میگويند و يا به انگليسی مینويسند.
ادبيات مهاجرت يا «داياسپورا» به قول معروف؟
بله. ادبيات غربت هم میشود گفت. بله. ادبياتی که خارج از ايران توليد میشود به زبانی که فارسی نباشد. اينجا بيشتر به ادبيات نويسندگان ايرانیتبار که به انگليسی مینويسند يا به انگليسی شعر میگويند. اين تازگی دارد به نظر من برای هر خوانندهای و مخصوصاً شايد برای خوانندگانی که مقيم ايراناند.
مقاله خودتان، آقای بروکشاو، در مورد اهميت اثر مفهوم فضا بر شعرهای فروغ فرخزاد است. ممکن است يک مقدار اين مسئله را باز کنيد؟
بله. مقاله بنده در مورد اهميت تاثير فضا يا تصويری که از فضاهای مختلف در شعر فروغ فرخزاد میبينيم و من اين تاثيرها را به دو بخش تقسيم کردهام. بخش اول خانه و يا آپارتمان. اينجا بيشتر معنی خانه قديمی سنتی که وسطش يک حياط است و يک حوض. بخش ديگر در مورد باغ و يا همان حياط که مهمترينش شايد معروفترين اين باغها و حياطها در شعر فروغ در شعر معروفش «دلم برای باغچه میسوزد» است. که در آنجا باغ و باغچه و حياط فروغ فرخزاد در مورد نه فقط خانواده و تجربياتی که در زندگی خودش داشته در خانواده خودش، در مورد ايران به عنوان ايران به عنوان يک خانواده صحبت میکند. البته قبل از انقلاب.
ولی من میخواستم در مورد باغ در شعر فروغ بنويسم. اول شروع کردم و مقايسه کردم با آن تصويری که از باغ در شعر کلاسيک فارسی داريم. که باغ معمولاً آنجا يک فضای بسيار مثبت است. فضايی است که در آن شايد مجلس برگزار شود. در مجلسی که شاعر شعر میخواند و حالت بزم و عيش و نوش و اين جور چيزها هست که در باغ برگزار میشود. باغ در مقابل شهر خيلی وجه مثبتتری دارد. در شعر کلاسيک معمولاً.
اين را در بعضی از اشعار فروغ میبينيم. که باغ تقريباً مثل باغ عدن يا باغ ارم تصويرش هست که فضای مثبت و فضايی است پر از عشق و شادی و مهربانی. ولی «در دلم برای باغچه میسوزد» حياطی که میبينيم يک حياط پوسيده است. حياطی است که در حالت مرگ است. و اين نشان میدهد به ما به نظرم که فروغ در آن اواخر تا اندازهای اميدش را از دست داده بود و نگران آينده ايران بود. ايران آنجا به صورت يک حياط و يک باغچه که متاسفانه از نظر فروغ داشت رونقش را از دست میداد.
مقالههايی که کامل شده آن را در اين کتاب میبينيم حاصل پژوهشهايی است که اولين بار تابستان دو سال و نيم پيش شماری از استادان و ايرانپژوهان ايرانی، ايرانیتبار و خارجی در کنفرانسی ويژه بررسی آثار و زندگی فروغ فرخزاد در دانشگاه منچستر انگلستان ارائه دادند.
دومينيک پرويز بروکشاو، استاد ايرانشناسی و ادبيات فارسی در دانشگاه منچستر، و نسرين رحيميه، استاد ادبيات تطبيقی دانشگاه کاليفرنيا در شهر ايرواين، برگزارکنندگان کنفرانس ياد شده ويراستار اين مجموعه مقالاتاند.
دومينيک بروکشاو، يکی از دو ويراستار اين کتاب، ميهمان اين هفته پيک فرهنگ است.
دومينيک پرويز بروکشاو: از جوانب زيادی اين کتاب تازگی دارد. میتوانم اشاره کنم به ديدگاههای جديد که در چند مقاله اين مجموعه میبينيد يکی اين است که يک ديدگاه جديد به اشعار اوليه فروغ فرخزاد، خودشان میگفتند همان اواخر زندگیشان که خيلی راضی نبودند از آن اشعاری که هفده هجده ساله يا بيست ساله بودند و گفتند، خيلی اهميت هنری شايد و اجتماعی برای خود فروغ فرخزاد نداشتند، ولی در بعضی از مقالات در اين مجموعه چند تا از اساتيد دوباره نگاه کردند به اشعار مجموعه اسير يا ديوار و سعی کردند با ديد شايد يک کم بيشتر محققانه شايد هم تا اندازهای با ديدگاه مثبتتری به اين اشعار نگاه کنند و چيزهای تازهای در آوردند از آن اشعار اوليه.
يک نمونه میتوانيد بگوييد از اين انتخابهايی که شده و آن ديد مثبت که به آن اشاره میکنيد؟
شايد به طور کل چون اشعاری که در اول کار فروغ فرخزاد میگفت نزديکتر هستند به شعر کلاسيک فارسی. چه از نظر زبانی و چه از نظر فرم و قالب شعر. چون ما الان عادت کرديم به خواندن شعر نو، و به خواندن اشعاری که نه قافيه دارد و نه قالب به آن صورت، خيلی از ما چه به عنوان نويسنده و چه حتی به عنوان محقق و پژوهشگر خيلی وقتها به اشعاری که درست است که مدرناند، ولی قالب کهنه دارند يا زبانی که در آن اشعار میخوانيم زبانی است که شايد خيلی نزديک نباشد به زبان روزمره يا زبانی که ما الان به عنوان زبانی مدرن و معاصر قبول داريم، اين باعث میشود که ما خيلی وقتها ارزش و غنای آن اشعار را درست درک نکنيم.
در سه تا از مقالههايی که در اين مجموعه هستند دوباره به به مجموعههای اسير، ديوار و عصيان نگاه کردند و ديدند که ريشههای اشعار اواخر زندگی فروغ در آن اشعار هم ديده میشود. اين مهم نيست. البته اين فقط يک ايده است از طرف من، اين شايد مهم باشد چون اين اشعار اوليه قبل از آشنا شدن فروغ فرخزاد با ابراهيم گلستان گفته شده.
يک موضوع ديگر که شايد تازگی داشته باشد برای خيلیها مخصوصاً اگر در ايران اين کتاب را بخوانند اين است که در يکی از مقالات استادی به بررسی تاثير اشعار فروغ فرخزاد و ترجمههای اشعار او در ادبيات غربت، ادبياتی که توسط نويسندگان و شعرای ايرانیتبار مقيم خارج تاثير فروغ فرخزاد در شعر و يا نوشتههای ديگر نويسندگان ايرانیتبار که به انگليسی شعر میگويند و يا به انگليسی مینويسند.
ادبيات مهاجرت يا «داياسپورا» به قول معروف؟
بله. ادبيات غربت هم میشود گفت. بله. ادبياتی که خارج از ايران توليد میشود به زبانی که فارسی نباشد. اينجا بيشتر به ادبيات نويسندگان ايرانیتبار که به انگليسی مینويسند يا به انگليسی شعر میگويند. اين تازگی دارد به نظر من برای هر خوانندهای و مخصوصاً شايد برای خوانندگانی که مقيم ايراناند.
مقاله خودتان، آقای بروکشاو، در مورد اهميت اثر مفهوم فضا بر شعرهای فروغ فرخزاد است. ممکن است يک مقدار اين مسئله را باز کنيد؟
بله. مقاله بنده در مورد اهميت تاثير فضا يا تصويری که از فضاهای مختلف در شعر فروغ فرخزاد میبينيم و من اين تاثيرها را به دو بخش تقسيم کردهام. بخش اول خانه و يا آپارتمان. اينجا بيشتر معنی خانه قديمی سنتی که وسطش يک حياط است و يک حوض. بخش ديگر در مورد باغ و يا همان حياط که مهمترينش شايد معروفترين اين باغها و حياطها در شعر فروغ در شعر معروفش «دلم برای باغچه میسوزد» است. که در آنجا باغ و باغچه و حياط فروغ فرخزاد در مورد نه فقط خانواده و تجربياتی که در زندگی خودش داشته در خانواده خودش، در مورد ايران به عنوان ايران به عنوان يک خانواده صحبت میکند. البته قبل از انقلاب.
ولی من میخواستم در مورد باغ در شعر فروغ بنويسم. اول شروع کردم و مقايسه کردم با آن تصويری که از باغ در شعر کلاسيک فارسی داريم. که باغ معمولاً آنجا يک فضای بسيار مثبت است. فضايی است که در آن شايد مجلس برگزار شود. در مجلسی که شاعر شعر میخواند و حالت بزم و عيش و نوش و اين جور چيزها هست که در باغ برگزار میشود. باغ در مقابل شهر خيلی وجه مثبتتری دارد. در شعر کلاسيک معمولاً.
اين را در بعضی از اشعار فروغ میبينيم. که باغ تقريباً مثل باغ عدن يا باغ ارم تصويرش هست که فضای مثبت و فضايی است پر از عشق و شادی و مهربانی. ولی «در دلم برای باغچه میسوزد» حياطی که میبينيم يک حياط پوسيده است. حياطی است که در حالت مرگ است. و اين نشان میدهد به ما به نظرم که فروغ در آن اواخر تا اندازهای اميدش را از دست داده بود و نگران آينده ايران بود. ايران آنجا به صورت يک حياط و يک باغچه که متاسفانه از نظر فروغ داشت رونقش را از دست میداد.