به نظر میرسد که وبسایت ویکیلیکس افشای «توطئهگری خودکامگان» را هدف اصلی اقدامات خود قرار داده است. ولی آیا هدف وسیله را توجیه میکند؟ و گذشته از این که نظر ما در مورد افشاگریهای ویکیلیکس چیست، اقدامات اخیر این وبسایت این سوال را به ذهن میآورد که هدف جولین آسانژ، مدیر و بنیانگذار ویکیلیکس، واقعا چیست؟
روزنامه گاردین چاپ لندن در مرور کارنامه ویکیلیکس مینویسد که دو مورد گذشته از افشاگریهای این وبسایت در مورد حقایق ناگفته جنگ افغانستان و عراق با منش و اعتقادات جولین آسانژ که دولت آمریکا را مسئول فجایعی در این دو کشور میداند انطباق داشت. اما افشای مجموعهای از ۲۵۰ هزار سند و یادداشت دیپلماتهای آمریکایی با آن الگو انطباق ندارد. برملا کردن این اطلاعات هدف مشخص و مسیر خاصی ندارد.
برای مثال، برملا کردن موارد شخصی در مورد دیکتاتور کره شمالی برای افکار عمومی چه ارزشی دارد؟ حتی برخی بر این باورند که بخشی از اسنادی که در دور اخیر توسط ویکیلیکس برملا شده مثل ستون غیبت و شایعهپراکنی در روزنامههای عامهپسند است که جز جنجال به پا کردن هدف دیگری ندارند.
نویسنده گاردین تاکید میکند که بعید است جولین آسانژ این مطالب را بدون هیچ دقت یا هدف مشخصی منتشر کرده باشد. او اکنون در فهرست بازداشت اینترپل قرار دارد و توسط دادستانی سوئد به ارتکاب جرایم جنسی متهم شده و در بسیاری از کشورها حکم استرداد وی صادر شده است. بنابراین بعید است که وی هیچ اقدامی را با هدف مشخصی انجام ندهد. [این مطلب پیش از بازداشت آقای آسانژ در لندن نوشته شده است- رادیوفردا]
جولین آسانژ در مصاحبهها و مقالات خود تصویر مشخصتری از اهداف واقعی خود ارائه میدهد که باید گفت تصویر چندان جالبی نیست. برای مثال، او میگوید یکی از اهداف وی مقابله با سیاست «مبارزه با تروریسم» است، به شکلی که رژیمهایی را هدف بگیرد که این سیاست را بابا کرده اند، اما خود در تروریسم دست دارند.
به اعتقاد وی، رژیمهایی که از روشهای تروریستی استفاده میکنند شبکههای پنهانی و مخوفی هستند که با استفاده از بیاطلاعی مردم به کار خود ادامه میدهند. به اعتقاد جولین آسانژ، اگر حکومتی اقتدارگرا نباشد به پنهانکاری نیاز نخواهد داشت.
تحلیلگر گاردین در نقد دیدگاه جولین آسانژ مینویسد که از نگاه مدیر ویکیلیکس پنهانکاری مطلق عملا ناکارآمد است. روشهای توطئهآمیز و پنهانکاری هیچ گاه به موفقیت کامل نخواهد رسید، چون عاملان پیشبرد آن همیشه از جزییات برنامهها بیخبر هستند. تحلیل جولین آسانژ کاملا درست است و نمونه برجسته این تحلیل ناتوانی دستگاههای امنیتی آمریکا در پیشگیری از حملات یازده سپتامبر بود.
به همین خاطر بود که پس از این حملات دستگاه امنیتی آمریکا حجم بیشتری از اطلاعات را در میان بخشها و ادارات مختلف به گردش در آورد. و جالب این که ویکیلیکس دقیقا از همین تغییر روش کار امنیتی آمریکا بهره جست و به اطلاعات محرمانه فراوانی دست یافت.
گاردین مینویسد که درست به همان روشی که دستگاههای امنیتی میکوشند در شبکه ارتباطات هستههای تروریستی نفوذ کرده و آن را مختل کنند جولین آسانژ نیز هدفش مختل کردن ارتباطات بین نهادهایی است که آنها را «اقتدارگران توطئهگر» میداند.
یکی از اهداف مهم جولین آسانژ شکست دادن دولت آمریکا به عنوان یک «دستگاه اقتدارگرای توطئهگر» است. هدف افشاگریهای وی، به زعم خود او، این است که فضای خودهراسی ناشی از مخفیکاری شدید در ارگانهای این حکومت را از بین ببرد.
آقای آسانژ در مصاحبهای با هفتهنامه تایم گفت: «آنها دو انتخاب دارند: یکی اصلاح روش کار اطلاعاتی خود به شیوهای که به آن افتخار کرده و نتایج و جزییات آن را در اختیار افکار عمومی قرار دهند، و دیگری فرو رفتن در خود و بستن همه راههای انتقال اطلاعات که در آن صورت کارایی خود را از دست خواهند داد. برای من چنین پیامدی کاملا مطلوب است.»
تحلیلگر گاردین سپس میپرسد اگر از نگاه جولین آسانژ پنهانکاری با اقتدارگرایی ارتباط مستقیمی دارد، چرا روش کار خود ویکیلیکس تا این حد پنهانکارانه است؟ چرا منابع آن برملا نمیشوند؟ چرا رهبران و مسئولان آن همواره در خفا به سر میبرند؟ پاسخ به این سوالات کاملا واضح است. اگر ویکیلیکس یک شبکه و سازمان بسیار باز و شفاف بود، حتما با مخالفت شدیدی روبهرو میشد. به همین خاطر طبق معیارهای جولین آسانژ ویکیلیکس درست به اندازه دولت آمریکا «اقتدارگرایی توطئهگر» است.
دولت آمریکا و متحدانش ممکن است مرتکب خطاها و اعمال غیرقانونی شوند، ولی مختل کردن کار این نهادها به خاطر مبارزه با پنهانکاری هدف پسندیده و قابل قبولی نیست. این استدلال که حکومتها نباید به هیچ عنوان پنهانکاری داشته باشند کاملا نابخردانه است. و این استدلال که خود ویکیلیکس باید از این قاعده مستثنا باشد حتی نابخردانهتر از استدلال پیشین است.
فلسفه جولین آسانژ که شفافیت کامل در عرصه قدرت و حکومتگری را ترویج میکند یا متناقض و بیپایه است یا دور از صداقت. او باید خود را واقعا آن طور که هست معرفی کند: فردی مخالف سیاست خارجی آمریکا که قصد دارد آن را به هر وسیله و به هر قیمتی مختل کند. او مشعلدار بیطرف جستجوی حقیقت نیست. او در عالم واقعیت نوعی پنهانکاری را که پنهانکاری خود او است، بر نوع دیگری از پنهانکاری ترجیح میدهد.
روزنامه گاردین چاپ لندن در مرور کارنامه ویکیلیکس مینویسد که دو مورد گذشته از افشاگریهای این وبسایت در مورد حقایق ناگفته جنگ افغانستان و عراق با منش و اعتقادات جولین آسانژ که دولت آمریکا را مسئول فجایعی در این دو کشور میداند انطباق داشت. اما افشای مجموعهای از ۲۵۰ هزار سند و یادداشت دیپلماتهای آمریکایی با آن الگو انطباق ندارد. برملا کردن این اطلاعات هدف مشخص و مسیر خاصی ندارد.
برای مثال، برملا کردن موارد شخصی در مورد دیکتاتور کره شمالی برای افکار عمومی چه ارزشی دارد؟ حتی برخی بر این باورند که بخشی از اسنادی که در دور اخیر توسط ویکیلیکس برملا شده مثل ستون غیبت و شایعهپراکنی در روزنامههای عامهپسند است که جز جنجال به پا کردن هدف دیگری ندارند.
نویسنده گاردین تاکید میکند که بعید است جولین آسانژ این مطالب را بدون هیچ دقت یا هدف مشخصی منتشر کرده باشد. او اکنون در فهرست بازداشت اینترپل قرار دارد و توسط دادستانی سوئد به ارتکاب جرایم جنسی متهم شده و در بسیاری از کشورها حکم استرداد وی صادر شده است. بنابراین بعید است که وی هیچ اقدامی را با هدف مشخصی انجام ندهد. [این مطلب پیش از بازداشت آقای آسانژ در لندن نوشته شده است- رادیوفردا]
جولین آسانژ در مصاحبهها و مقالات خود تصویر مشخصتری از اهداف واقعی خود ارائه میدهد که باید گفت تصویر چندان جالبی نیست. برای مثال، او میگوید یکی از اهداف وی مقابله با سیاست «مبارزه با تروریسم» است، به شکلی که رژیمهایی را هدف بگیرد که این سیاست را بابا کرده اند، اما خود در تروریسم دست دارند.
به اعتقاد وی، رژیمهایی که از روشهای تروریستی استفاده میکنند شبکههای پنهانی و مخوفی هستند که با استفاده از بیاطلاعی مردم به کار خود ادامه میدهند. به اعتقاد جولین آسانژ، اگر حکومتی اقتدارگرا نباشد به پنهانکاری نیاز نخواهد داشت.
تحلیلگر گاردین در نقد دیدگاه جولین آسانژ مینویسد که از نگاه مدیر ویکیلیکس پنهانکاری مطلق عملا ناکارآمد است. روشهای توطئهآمیز و پنهانکاری هیچ گاه به موفقیت کامل نخواهد رسید، چون عاملان پیشبرد آن همیشه از جزییات برنامهها بیخبر هستند. تحلیل جولین آسانژ کاملا درست است و نمونه برجسته این تحلیل ناتوانی دستگاههای امنیتی آمریکا در پیشگیری از حملات یازده سپتامبر بود.
به همین خاطر بود که پس از این حملات دستگاه امنیتی آمریکا حجم بیشتری از اطلاعات را در میان بخشها و ادارات مختلف به گردش در آورد. و جالب این که ویکیلیکس دقیقا از همین تغییر روش کار امنیتی آمریکا بهره جست و به اطلاعات محرمانه فراوانی دست یافت.
گاردین مینویسد که درست به همان روشی که دستگاههای امنیتی میکوشند در شبکه ارتباطات هستههای تروریستی نفوذ کرده و آن را مختل کنند جولین آسانژ نیز هدفش مختل کردن ارتباطات بین نهادهایی است که آنها را «اقتدارگران توطئهگر» میداند.
یکی از اهداف مهم جولین آسانژ شکست دادن دولت آمریکا به عنوان یک «دستگاه اقتدارگرای توطئهگر» است. هدف افشاگریهای وی، به زعم خود او، این است که فضای خودهراسی ناشی از مخفیکاری شدید در ارگانهای این حکومت را از بین ببرد.
آقای آسانژ در مصاحبهای با هفتهنامه تایم گفت: «آنها دو انتخاب دارند: یکی اصلاح روش کار اطلاعاتی خود به شیوهای که به آن افتخار کرده و نتایج و جزییات آن را در اختیار افکار عمومی قرار دهند، و دیگری فرو رفتن در خود و بستن همه راههای انتقال اطلاعات که در آن صورت کارایی خود را از دست خواهند داد. برای من چنین پیامدی کاملا مطلوب است.»
تحلیلگر گاردین سپس میپرسد اگر از نگاه جولین آسانژ پنهانکاری با اقتدارگرایی ارتباط مستقیمی دارد، چرا روش کار خود ویکیلیکس تا این حد پنهانکارانه است؟ چرا منابع آن برملا نمیشوند؟ چرا رهبران و مسئولان آن همواره در خفا به سر میبرند؟ پاسخ به این سوالات کاملا واضح است. اگر ویکیلیکس یک شبکه و سازمان بسیار باز و شفاف بود، حتما با مخالفت شدیدی روبهرو میشد. به همین خاطر طبق معیارهای جولین آسانژ ویکیلیکس درست به اندازه دولت آمریکا «اقتدارگرایی توطئهگر» است.
دولت آمریکا و متحدانش ممکن است مرتکب خطاها و اعمال غیرقانونی شوند، ولی مختل کردن کار این نهادها به خاطر مبارزه با پنهانکاری هدف پسندیده و قابل قبولی نیست. این استدلال که حکومتها نباید به هیچ عنوان پنهانکاری داشته باشند کاملا نابخردانه است. و این استدلال که خود ویکیلیکس باید از این قاعده مستثنا باشد حتی نابخردانهتر از استدلال پیشین است.
فلسفه جولین آسانژ که شفافیت کامل در عرصه قدرت و حکومتگری را ترویج میکند یا متناقض و بیپایه است یا دور از صداقت. او باید خود را واقعا آن طور که هست معرفی کند: فردی مخالف سیاست خارجی آمریکا که قصد دارد آن را به هر وسیله و به هر قیمتی مختل کند. او مشعلدار بیطرف جستجوی حقیقت نیست. او در عالم واقعیت نوعی پنهانکاری را که پنهانکاری خود او است، بر نوع دیگری از پنهانکاری ترجیح میدهد.