بسیاری از مسائل بنیادی درطول روند ۳۰ ساله بعد از انقلاب اسلامی تغییر کرد، اما یک مسئله از همان نخست تا کنون ثابت، و همواره به عنوان یکی از مهم ترین مسائل نظام باقی ماند؛ حجاب زنان.
چرا؟
حسن شریعتمداری، فرزند آیت الله سید کاظم شریعتمداری- از مراجع تقلید سرشناس ایران- در این باره می گوید : مسئله حجاب و پوشش زنان یک وسیله اعمال اقتدارحکومت ایدئولوژیک است که بر ایران حکومت می کند، نشانه این است که این حکومت می خواهد بگوید که من اقتدار دارم و مواظب شما هستم و همه حرکات و سکنات و گفتار و عادات فرهنگی تان تحت کنترل من است.
علاوه بر تحلیل گران خارج از حکومت، بسیاری از اصلاح طلبان درون حکومتی که خود مقید به حجاب بوده و هستند، به تدریج با تغییر دیدگاه، مسئله اجبار در حجاب را- که از همان ابتدا با پشتیبانی آیت الله خمینی اجرا شد- سیاستی نادرست خواندند.
فاطمه حقیقت جو، نماینده اصلاح طلب دوره ششم مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، حجاب اجباری را باعث تفرقه در جامعه ایرانی می داند و می گوید: از ابتدا این غلط گذاشته شده است، اجبار در حجاب، دخالت در امور شخصی زنان است. می بینیم در طول ۳۰ سال گذشته هم راه حل درستی برای مسئله حجاب پیدا نشده است و همچنان این مسئله، یکی از مهمترین مشکلات در عرصه اجتماعی کشور است. طبیعی است که رعایت و یا عدم رعایت حجاب از نظر ما به نوعی انتخاب سبک زندگی افراد است. افراد می توانند انتخاب کنند که محجبه باشند یا محجبه نباشند، این نوع دیدگاها بیشتر به ایجاد تنش و تعارض در جامعه دامن می زند.
برخی دیگر از تحلیل گران، که به روشنفکران دینی مشهورند، جمهوری اسلامی را به لحاظ هم معیارهای اخلاقی و هم معیارهای دینی دچار انحطاط می دانند و تاکید بر مسئله حجاب را هم از همین زاویه ارزیابی می کنند.
محمد جواد اکبرین، دین پژوه و دبیر کل مجمع طلاب خط امام در این باره می گوید: در دهه اول انقلاب، متدینان در ایران معتقد بودند وقتی چیزی به نام حکومت دینی بوجود می آید باید شهروندان را ملزم به مراعات احکام دینی کرد.
یکی از این احکام دین، از نظر آنها حجاب بود. اما دغدغه الان جمهوری اسلامی نه مسئله ایدئولوژی است و نه مسئله شریعت و نه مسئله تلقی از حجاب به عنوان حکم شرعی که حکومت موظف به الزام و تحمیل آن به شهروندان و رعایت آن باشد.
آن چیزی که الان دارد اتفاق می افتد، استفاده از دین و حکم شرعی برای چند منظور است، نخست؛ جلب توجه جامعه سنتی به حکومت. چرا که حکومت به میزانی که از جهاتی دیگر از دین دور شده ، دوست دارد وجاهتش را بین جامعه سنتی مذهبی از این جهت نگه دارد.
منظور من تنها سقوط اخلاقی نیست، سقوط دینی هم هست. وجه دیگری که به دلیل آن حکومت دارد این موضوع را دنبال می کند فکر می کنم نشان دادن اقتدارش به شهروندان است.
اعمال قدرت و کنترل اجتماعی از طریق طرح های مرتبط با حجاب نکته ای است که محبوبه عباسقلی زاده- فعال مدنی و حقوق زنان- هم آن را از روش های دیرپای نظام اسلامی می داند. او می گوید: مسئله پوشش، یا مسئله ورود از مجرای ناموس پرستی و ناموس محوری به تمامی ابزاری است برای کنترل سیاسی. این شکل استفاده هم برای اولین بار نیست و سابقه طولانی دارد اگر اتفاقات دهه ۶۰ را بررسی کنیم می بینم که یکی از روش های سرکوب در جامعه و حذف و به حاشیه کشاندن شهروندان این بوده ، که از زور و ارعاب از موضع پوشش استفاده کنند.
اما یک پرسش همواره باقی است: « اساسا تعیین مصادیق حجاب چیست؟ و چگونه باید اعمال شود ؟ و آیا از وظایف حکومت اسلامی است ؟»
حسن شریعتمداری در این باره می گوید: اولا، اینکه در اسلام ححاب چیست و چگونه باید اعمال بشود، ربطی به حکومت ندارد. یعنی در زمان غیبت، طبق عقاید شیعیان، حکومت مذهبی، معنای خارجی ندارد و هیچ حکومتی در غیاب ائمه معصومین حکومت مذهبی نیست.
از طرف دیگر اینکه این اصل اسلامی تعریف مشخصی ندارد و بسیاری از روایات نشان می دهد که آیات حجاب، مخصوص زنان پیغمبر بوده است و برای همه اسلام شناسان و علمای اسلامی این امر که آیا این آیات، سنت دوران رسول الله بوده است یا اینکه به همه زنان تعمیم داشته؟ امر مشخصی نیست. بنابراین یک حکومت علاوه بر اینکه وظیفه دخالت در این کار را ندارد اصولا صلاحیت تفسیر واحدی از مذهب را ندارد و چنین کاری، کار حکومت نیست.
جمهوری اسلامی البته فراموش نمی کند که در همه تریبون هایش مسئله حجاب را امری فرهنگی بشمارد. اما آنچه که در طول سه دهه گذشته اعمال شده به اتکای نیروی های بسیج و انتظامی به انجام رسیده است. علت این تناقض چیست؟
محمد جواد اکبرین می گوید: حکومت- به اعتقاد من- به خشونت درمانی و ترس درمانی رسیده است. وقتی حکومت در مقولات فرهنگی نتواند شهروندانش را قانع کند، چاره ای بجز روی آوردن به یک حکومت نظامی نخواهد داشت. درست می گفتند که مسئله حجاب مسئله فرهنگی است اما مگر سایر مقولات جمهموری اسلامی و اهتمام به استقلال و آزادی و جمهوریت و اسلامیت از جانب مردم مسئله فرهنگی نبود؟ در مسئله حجاب هم همین طور است. کسی دیگر نمی تواند متولی این کار بشود این کار هم مثل سایر امور نیاز به سرنیزه و اجبار دارد.
با این حال به نظر می رسد که هر چقدر دستگاه های اداری و قهری نظام اسلامی حجاب را به امری وجدانی برای حکومت تبدیل می کنند، دندان های واقعیت اجتماعی در ایران چون آسیابی همه چیز را دل خویش نرم و بی اثر می سازد.
چرا؟
حسن شریعتمداری، فرزند آیت الله سید کاظم شریعتمداری- از مراجع تقلید سرشناس ایران- در این باره می گوید : مسئله حجاب و پوشش زنان یک وسیله اعمال اقتدارحکومت ایدئولوژیک است که بر ایران حکومت می کند، نشانه این است که این حکومت می خواهد بگوید که من اقتدار دارم و مواظب شما هستم و همه حرکات و سکنات و گفتار و عادات فرهنگی تان تحت کنترل من است.
علاوه بر تحلیل گران خارج از حکومت، بسیاری از اصلاح طلبان درون حکومتی که خود مقید به حجاب بوده و هستند، به تدریج با تغییر دیدگاه، مسئله اجبار در حجاب را- که از همان ابتدا با پشتیبانی آیت الله خمینی اجرا شد- سیاستی نادرست خواندند.
فاطمه حقیقت جو، نماینده اصلاح طلب دوره ششم مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، حجاب اجباری را باعث تفرقه در جامعه ایرانی می داند و می گوید: از ابتدا این غلط گذاشته شده است، اجبار در حجاب، دخالت در امور شخصی زنان است. می بینیم در طول ۳۰ سال گذشته هم راه حل درستی برای مسئله حجاب پیدا نشده است و همچنان این مسئله، یکی از مهمترین مشکلات در عرصه اجتماعی کشور است. طبیعی است که رعایت و یا عدم رعایت حجاب از نظر ما به نوعی انتخاب سبک زندگی افراد است. افراد می توانند انتخاب کنند که محجبه باشند یا محجبه نباشند، این نوع دیدگاها بیشتر به ایجاد تنش و تعارض در جامعه دامن می زند.
برخی دیگر از تحلیل گران، که به روشنفکران دینی مشهورند، جمهوری اسلامی را به لحاظ هم معیارهای اخلاقی و هم معیارهای دینی دچار انحطاط می دانند و تاکید بر مسئله حجاب را هم از همین زاویه ارزیابی می کنند.
محمد جواد اکبرین، دین پژوه و دبیر کل مجمع طلاب خط امام در این باره می گوید: در دهه اول انقلاب، متدینان در ایران معتقد بودند وقتی چیزی به نام حکومت دینی بوجود می آید باید شهروندان را ملزم به مراعات احکام دینی کرد.
یک حکومت علاوه بر اینکه وظیفه دخالت در این کار را ندارد اصولا صلاحیت تفسیر واحدی از مذهب را ندارد و چنین کاری، کار حکومت نیست.
حسن شریعتمداری
آن چیزی که الان دارد اتفاق می افتد، استفاده از دین و حکم شرعی برای چند منظور است، نخست؛ جلب توجه جامعه سنتی به حکومت. چرا که حکومت به میزانی که از جهاتی دیگر از دین دور شده ، دوست دارد وجاهتش را بین جامعه سنتی مذهبی از این جهت نگه دارد.
منظور من تنها سقوط اخلاقی نیست، سقوط دینی هم هست. وجه دیگری که به دلیل آن حکومت دارد این موضوع را دنبال می کند فکر می کنم نشان دادن اقتدارش به شهروندان است.
اعمال قدرت و کنترل اجتماعی از طریق طرح های مرتبط با حجاب نکته ای است که محبوبه عباسقلی زاده- فعال مدنی و حقوق زنان- هم آن را از روش های دیرپای نظام اسلامی می داند. او می گوید: مسئله پوشش، یا مسئله ورود از مجرای ناموس پرستی و ناموس محوری به تمامی ابزاری است برای کنترل سیاسی. این شکل استفاده هم برای اولین بار نیست و سابقه طولانی دارد اگر اتفاقات دهه ۶۰ را بررسی کنیم می بینم که یکی از روش های سرکوب در جامعه و حذف و به حاشیه کشاندن شهروندان این بوده ، که از زور و ارعاب از موضع پوشش استفاده کنند.
اما یک پرسش همواره باقی است: « اساسا تعیین مصادیق حجاب چیست؟ و چگونه باید اعمال شود ؟ و آیا از وظایف حکومت اسلامی است ؟»
حسن شریعتمداری در این باره می گوید: اولا، اینکه در اسلام ححاب چیست و چگونه باید اعمال بشود، ربطی به حکومت ندارد. یعنی در زمان غیبت، طبق عقاید شیعیان، حکومت مذهبی، معنای خارجی ندارد و هیچ حکومتی در غیاب ائمه معصومین حکومت مذهبی نیست.
مسئله پوشش، یا مسئله ورود از مجرای ناموس پرستی و ناموس محوری به تمامی ابزاری است برای کنترل سیاسی. این شکل استفاده هم برای اولین بار نیست و سابقه طولانی دارد.
محبوبه عباسقلی زاده
جمهوری اسلامی البته فراموش نمی کند که در همه تریبون هایش مسئله حجاب را امری فرهنگی بشمارد. اما آنچه که در طول سه دهه گذشته اعمال شده به اتکای نیروی های بسیج و انتظامی به انجام رسیده است. علت این تناقض چیست؟
محمد جواد اکبرین می گوید: حکومت- به اعتقاد من- به خشونت درمانی و ترس درمانی رسیده است. وقتی حکومت در مقولات فرهنگی نتواند شهروندانش را قانع کند، چاره ای بجز روی آوردن به یک حکومت نظامی نخواهد داشت. درست می گفتند که مسئله حجاب مسئله فرهنگی است اما مگر سایر مقولات جمهموری اسلامی و اهتمام به استقلال و آزادی و جمهوریت و اسلامیت از جانب مردم مسئله فرهنگی نبود؟ در مسئله حجاب هم همین طور است. کسی دیگر نمی تواند متولی این کار بشود این کار هم مثل سایر امور نیاز به سرنیزه و اجبار دارد.
با این حال به نظر می رسد که هر چقدر دستگاه های اداری و قهری نظام اسلامی حجاب را به امری وجدانی برای حکومت تبدیل می کنند، دندان های واقعیت اجتماعی در ایران چون آسیابی همه چیز را دل خویش نرم و بی اثر می سازد.