روز شنبه، شجاع الدین شفا، ادیب و مترجم سرشناس، پس از برجای گذاشتن حدود هفتاد اثر ادبی، فرهنگی و تاریخی، در ۹۲ سالگی در پاریس درگذشت.
شجاع الدین شفا پس از انقلاب ایرا ن را ترک و نوشته های بسیاری را درنقد افراطی گری جمهوری اسلامی ایران منتشر کرد. از جمله کارهای او می توان به ترجمه کتاب کمدی الهی اثر دانته و همچنین آثاری از گوته و آندره ژيد اشاره کرد.
آقای شفا قبل از انقلاب سال ۱۳۵۷، سمت های فرهنگی مختلفی از جمله رياست کتابخانه ملی پهلوی را بر عهده داشت.
شجاع الدين شفا از دانشکده های روم، مسکو، اسپانيا و اتريش دکترای افتخاری دريافت کرده بود.
آقای عبدالحميد اشراق که دو ماه پيش در جلسه يادبود محمد عاصمی از شجاع الدين شفا دعوت به سخنرانی کرد و در کنار او نشست، به راديو فردا می گويد: «جايگاه شجاع الدين شفا را نمی شود در چند دقيقه مطرح کرد. من دو ماه قبل پيش او بودم و به هيچ عنوان قوای دماغی خود را از دست نداده بود. او لغت کاوه، پيدايش کاوه و فرهنگ کاوه را هنگامی که درباره آقای دکتر محمد عاصمی صحبت می کرد از نظر علمی برای ما تشريح کرد. نام ايران از ذهن او خارج نمی شد. حدود ۴۰ سال قبل او سعی کرد بزرگترين کتابخانه را برای ايران درست کند و برای اين کار يک کنکور بين المللی گذاشت. هدف او اين بود که تمام کتاب های مربوط به فرهنگ ما که به کشورهای مختلف رفته است در آن کتابخانه جمع آوری شود. به عنوان مثال قنات از فرهنگ ما به اسپانيا و موسيقی به ترکيه رفته است».
وی می افزايد:« شجاع الدين شفا به تمام سفرای ايران در کشورهای مختلف دستور داد که هر چه کتاب دانشمندان آن کشور در مورد ايران نوشته اند و يا هنرهای ما که به آنجا رفته است جمع آوری کنند و بفرستند که اين کار انجام شد. خود او چند کتاب نوشته و من به عنوان يک معمار يکی از اين کتاب ها را دو بار خوانده ام و از آن استفاده کرده ام، اين کتاب در مورد فرهنگ معماری ما است که چگونه به اسپانيا رفت».
شجاع الدين شفا پس از وقوع انقلاب بهمن در پاريس -همان شهری که در دوران جوانی رشته ادبيات تطبيقی را تا درجه دکترا به پايان رسانده بود- زندگی فرهنگی تازه ای را آغاز کرد.
طی اين سه دهه شجاع الدين شفا شعر و ادبيات را به حاشيه راند و به گفته خود تلاشش را در روشنگری خلاصه کرد و از اين رهگذر نگاه همه جانبه خود را متوجه تاريخ اسلام از آغاز تا کنون کرد. يکی از آثار اين دوره از زندگی شجاع الدين شفا «تولدی ديگر، ايران کهن در هزاره نو» نام دارد که در آن به نسل جوان و نوخاسته ايران رهنمودها و پند و اندرزهايی داده است.
او پیشتر در گفت و گویی با راديو فردا در این مورد گفته بود: « نسل جوان ما در يک دوره بسيار حساس و سرنوشت ساز قرار دارد، يعنی يک تحول کم سابقه را خوب يا بد طی کرده و در آستان يک دوران تازه از تاريخ ايران و درعين حال دوران تازه ای از تاريخ جهان است. چون هم پايان يک قرن است هم پايان يک هزاره و هم پايان يک دوره خاص و طولانی در تاريخ ايران. اين نسل اکنون بيش از هر چيز احتياج دارد که خود را با نيازهای قرن تازه هماهنگ کند. در اين دوران نسل جوان در ساير کشورها به خصوص در کشورهای پيشرفته با خيلی از مسايلی که جوانان ما روبرو هستند، روبرو نيستند. جوانان ما امکان اين را ندارند که مانند نسل غربی به طور طبيعی پيش بروند و با واقعيت های علمی، اجتماعی، سياسی و مذهبی آشنا شوند».
اکثر آثار انتشار يافته زنده ياد شجاع الدين شفا در سه دهه آخر زندگيش رو به سوی تاريخ اسلام دارد.
او به اين پرسش که « آيا به خاطر انتقادهای شديدش نگران جان خود نيست»، پاسخ داد: «اگر قرار باشد من و يادگارهای نسل پيشين که بايد جوانترها را راهنمايی کنيم به دليل ترس از خطر کوتاهی کنيم، پس چه کسی اين کار را انجام دهد. اين وظيفه ای است که نمی توان به خاطر خطر جانی از زير بار آن در رفت. همه کسانی که تحولی فکری به وجود آوردند همين شرايط را داشتند. وقتی من کتاب توضيح المسايل را نوشتم، حتی نزديک ترين کسان من گفتند اين را منتشر نکنم و يا آن را امضا نکنم چون خطر دارد. ولی من به آنها گفتم اگر بنا باشد کسی در تاريکی مبارزه کند بايد مانند سرباز حرف خود را بزند و به ميدان بياد. اين ريسکی است که من کرده ام و قبول دارم، منتها چيزی که مرا راضی می کند اين است که حرف گفته شده است.»
شجاع الدین شفا پس از انقلاب ایرا ن را ترک و نوشته های بسیاری را درنقد افراطی گری جمهوری اسلامی ایران منتشر کرد. از جمله کارهای او می توان به ترجمه کتاب کمدی الهی اثر دانته و همچنین آثاری از گوته و آندره ژيد اشاره کرد.
آقای شفا قبل از انقلاب سال ۱۳۵۷، سمت های فرهنگی مختلفی از جمله رياست کتابخانه ملی پهلوی را بر عهده داشت.
شجاع الدين شفا از دانشکده های روم، مسکو، اسپانيا و اتريش دکترای افتخاری دريافت کرده بود.
آقای عبدالحميد اشراق که دو ماه پيش در جلسه يادبود محمد عاصمی از شجاع الدين شفا دعوت به سخنرانی کرد و در کنار او نشست، به راديو فردا می گويد: «جايگاه شجاع الدين شفا را نمی شود در چند دقيقه مطرح کرد. من دو ماه قبل پيش او بودم و به هيچ عنوان قوای دماغی خود را از دست نداده بود. او لغت کاوه، پيدايش کاوه و فرهنگ کاوه را هنگامی که درباره آقای دکتر محمد عاصمی صحبت می کرد از نظر علمی برای ما تشريح کرد. نام ايران از ذهن او خارج نمی شد. حدود ۴۰ سال قبل او سعی کرد بزرگترين کتابخانه را برای ايران درست کند و برای اين کار يک کنکور بين المللی گذاشت. هدف او اين بود که تمام کتاب های مربوط به فرهنگ ما که به کشورهای مختلف رفته است در آن کتابخانه جمع آوری شود. به عنوان مثال قنات از فرهنگ ما به اسپانيا و موسيقی به ترکيه رفته است».
وی می افزايد:« شجاع الدين شفا به تمام سفرای ايران در کشورهای مختلف دستور داد که هر چه کتاب دانشمندان آن کشور در مورد ايران نوشته اند و يا هنرهای ما که به آنجا رفته است جمع آوری کنند و بفرستند که اين کار انجام شد. خود او چند کتاب نوشته و من به عنوان يک معمار يکی از اين کتاب ها را دو بار خوانده ام و از آن استفاده کرده ام، اين کتاب در مورد فرهنگ معماری ما است که چگونه به اسپانيا رفت».
شجاع الدين شفا پس از وقوع انقلاب بهمن در پاريس -همان شهری که در دوران جوانی رشته ادبيات تطبيقی را تا درجه دکترا به پايان رسانده بود- زندگی فرهنگی تازه ای را آغاز کرد.
طی اين سه دهه شجاع الدين شفا شعر و ادبيات را به حاشيه راند و به گفته خود تلاشش را در روشنگری خلاصه کرد و از اين رهگذر نگاه همه جانبه خود را متوجه تاريخ اسلام از آغاز تا کنون کرد. يکی از آثار اين دوره از زندگی شجاع الدين شفا «تولدی ديگر، ايران کهن در هزاره نو» نام دارد که در آن به نسل جوان و نوخاسته ايران رهنمودها و پند و اندرزهايی داده است.
او پیشتر در گفت و گویی با راديو فردا در این مورد گفته بود: « نسل جوان ما در يک دوره بسيار حساس و سرنوشت ساز قرار دارد، يعنی يک تحول کم سابقه را خوب يا بد طی کرده و در آستان يک دوران تازه از تاريخ ايران و درعين حال دوران تازه ای از تاريخ جهان است. چون هم پايان يک قرن است هم پايان يک هزاره و هم پايان يک دوره خاص و طولانی در تاريخ ايران. اين نسل اکنون بيش از هر چيز احتياج دارد که خود را با نيازهای قرن تازه هماهنگ کند. در اين دوران نسل جوان در ساير کشورها به خصوص در کشورهای پيشرفته با خيلی از مسايلی که جوانان ما روبرو هستند، روبرو نيستند. جوانان ما امکان اين را ندارند که مانند نسل غربی به طور طبيعی پيش بروند و با واقعيت های علمی، اجتماعی، سياسی و مذهبی آشنا شوند».
اکثر آثار انتشار يافته زنده ياد شجاع الدين شفا در سه دهه آخر زندگيش رو به سوی تاريخ اسلام دارد.
او به اين پرسش که « آيا به خاطر انتقادهای شديدش نگران جان خود نيست»، پاسخ داد: «اگر قرار باشد من و يادگارهای نسل پيشين که بايد جوانترها را راهنمايی کنيم به دليل ترس از خطر کوتاهی کنيم، پس چه کسی اين کار را انجام دهد. اين وظيفه ای است که نمی توان به خاطر خطر جانی از زير بار آن در رفت. همه کسانی که تحولی فکری به وجود آوردند همين شرايط را داشتند. وقتی من کتاب توضيح المسايل را نوشتم، حتی نزديک ترين کسان من گفتند اين را منتشر نکنم و يا آن را امضا نکنم چون خطر دارد. ولی من به آنها گفتم اگر بنا باشد کسی در تاريکی مبارزه کند بايد مانند سرباز حرف خود را بزند و به ميدان بياد. اين ريسکی است که من کرده ام و قبول دارم، منتها چيزی که مرا راضی می کند اين است که حرف گفته شده است.»