یک سال از انتخاب حسن روحانی به ریاست قوهی مجریه در ایران از میان نامزدهای شورای نگهبان گذشت. این روزها مقامات دولت به بزرگداشت انتخابات ۲۴ خرداد و گزارش دستاوردهای دولت مشغول هستند اما آنها به اشتباهات خود اشارهای نمی کنند. آن دسته از مخالفان دولت نیز که به حکومت وفادار هستند دغدغدهها و منافع خود را منعکس می کنند و نه دغدغههای شهروندان و منافع ملی کشور را.
پس از شکل گیری کابینه و شروع به کار دولت، شش خطای مهم از سوی آن سر زده است. این خطاها نه از منظر مخالفان جمهوری اسلامی بلکه از حیث، سیاستهای اعلام شده در دوران کارزارهای انتخاباتی، ناسازگاری اقدامات و سیاستها با یکدیگر، و انطباق با اموری که در دولت احمدی نژاد جریان داشته و تیم دولت روحانی منتقد آنها بوده است قابل توجه هستند. این خطاها هزینههای زیادی برای دولت و حکومت جمهوری اسلامی داشته و خواهند داشت.
در این نوشته با توجه به اهمیت اقتصاد و سیاست تنش زدایی با غرب و پی گیری مذاکرات هستهای خطاهایی را متذکر می شوم که در این حوزهها رخ دادهاند و به خطاهای دولت در حوزههای سیاست داخلی و فرهنگی و اجتماعی نمی پردازم .همچنین خطاهایی که در این نوشته بررسی می شوند اشتباهاتی هستند که در چارچوب ایدئولوژی رسمی جمهوری اسلامی نیز قابل طرح هستند.
توزیع کالاهای مجانی
توزیع کالای مجانی تحت عنوان سبد کالا دنبالهی سیاست حامی پروری و گدا پروری دولت محمود احمدی نژاد بود. اکثر وزرای دولت با این گونه روشها موافق نیستند و صرفا با اهداف سیاسی آنها را به اجرا در می آورند. در توزیع این سبد نه کرامت شهروندان رعایت شد و نه سبد کالا مستقیما به کسانی ارائه شد که نیاز مند بودند. کارگران که نیازمند ترین قشر جامعه بودند از این سبد کالا محروم شدند. این کار باعث شد که رئیس دولت از شهروندان عذرخواهی کند.
ثبتنام یارانهها
دولت روحانی بدون تبلیغات لازم امید داشت که حدود ده میلیون نفر از دریافت یارانهها انصراف دهند اما چنین نشد. همچنین کسانی در دولت بودند که می خواستند با تفتیش در اموال افراد آنها را که تمکن داشتند از دریافت یارانه محروم کنند اما نظر رئیس دولت بر عدم انجام این کار قرار گرفت. در نهایت تنها ۴/ ۲ میلیون نفر انصراف دادند که این امر یک شکست برای دولت روحانی بود. در ثبت نام مجدد برای یارانهها علیرغم هزینه بر بودن این کار و گرفتن وقت دولت ثمرهی چندانی حاصل نشد.
تداوم خاصه خرجیها و رانتها
در دولت روحانی علیرغم شکایت اولیه از خالی بودن خزانه خاصی خرجیها ادامه یافت. هدیه دادن به خبرنگاران توسط وزارت نفت، اعزام برخی از هنرمندان به برزیل با توجیه تشویق تیم ملی، و دادن هدیه به برخی از زنان دعوت شده به مهمانی همسر رئیس دولت مواردی از این امور هستند. دولت احمدی نژاد با توزیع پول به هر مناسبت تلاش می کرد اقشار و گروههایی را از خود راضی نگه دارد: از دادن پول به کسانی که عریضه می نوشتند تا توزیع پول به سینماگران و خبرنگاران، از دادن پول هدفمندی به تساوی به همه تا دادن سود سهام عدالت در آستانهی انتخابات. ظاهرا دولت روحانی علی رغم کسری بودجه به این سیاست در سطحی محدود تر ادامه میدهد.
توزیع رانت در یک اقتصاد غیر رقابتی نیز همچنان ادامه دارد و برخی از رانت خواران درون و بیرون دولت به رانت خواری همقطاران خود در نظام ولایت فقیه اعتراض می کنند.
تبلیغات ضد غربی
مقامات دولت روحانی در جریان مذاکرات هستهای برای راضی کردن علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، به تبلیغاتی علیه غرب دست زدند که هم مخالف نظر خود آنها بود و هم تاثیری در پیشبرد مذاکرات نداشت و بدون جهت به تنفر از غرب دامن می زد. آنها گفتند که «ما به ایالات متحده اعتماد نداریم». از آنها می توان پرسید که اگر اعتماد نداشتید چرا مذاکره می کنید؟ آیا می توان با طرفی که هیج اعتمادی بدان نیست وارد مذاکره شد؟ این کار بازی با دست خامنهای بود. این کار شاید به جلب نظر خامنهای و بخشی از سپاهیان یا رضایت وفاداران به حکومت کمک می کرد اما در تضاد با برنامهی دولت در حوزهی سیاست خارجی یعنی تنش زدایی در روابط ایران و غرب بود.
معرفی ابوطالبی
نفی ویزای حمید ابوطالبی توسط کنگرهی امریکا شکست بزرگی برای وزارت خارجهی دولت روحانی بود. حق دولتها برای معرفی نمایندهی خود می تواند با این واقعیت که آنها باید وارد خاک ایالات متحده شوند و ویزا می خواهند در تقابل قرار گیرد. کسی که کوچک ترین اطلاعی از سیاست در ایالات متحده داشته باشد می توانست این موضوع را با توجه به ارتباط ابوطالبی با دانشجویان اشغال کنندهی سفارت و موضع اکثریت نمایندگان کنگره نسبت به جمهوری اسلامی پیش بینی کند.
اگر روحانی و تیم سیاست خارجیاش از سوابق ابوطالبی قبل از معرفی وی به عنوان نمایندهی جمهوری اسلامی در سازمان ملل خبر داشتند و وی را معرفی کردند این نشانهی عدم توجه آنها به افکار عمومی جامعهی امریکا و دیدگاههای نمایندگان کنگره بوده است. و اگر از سوابق او خبر نداشتند این نیز بیانگر عدم انجام تکلیف از سوی آنها بوده است. در هر صورت معرفی ابوطالبی یک خطای بزرگ در سیاست خارجی دولت روحانی بود. جمهوری اسلامی هنوز نمایندهی رسمی در سازمان ملل ندارد و فردی به جای ابوطالبی معرفی نشده است.
عدم دیدار روحانی با اوباما
از آغاز دولت روحانی مشخص بود که خامنهای تنها به ارتباط با ایالات متحده در چارچوب مذاکرات هستهای باور دارد و نمی خواهد تنش موجود در روابط ایران و ایالات متحده را کاهش دهد. روحانی در زمان حضور در نیویورک و اجلاس سازمان ملل برای نیازردن خامنهای تنها به گفتوگوی تلفنی با اوباما اکتفا کرد در حالی که امکان دیدار کوتاه مدت وی با رئیسجمهوری آمریکا وجود داشت.
همان طور که خامنهای بعدا به گفتوگوی تلفنی روحانی با اوباما ایراد گرفت او می توانست به دیدار وی با اوباما نیز ایراد بگیرد و هزینهها برای روحانی فاصلهی زیادی نداشت. روحانی اگر به این دیدار اقدام می کرد می توانست بیشتر از تنش موجود در روابط بکاهد و سرمایهی سیاسی قابل توجهی را در برابر خامنهای در داخل و خارج به دست بیاورد.
------------------------------
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و نه بازتاب دیدگاههای رادیو فردا.