در بهمن سال ۱۳۵۷ و پس از انتشار «اعلامیه بیطرفی ارتش» رژیم پادشاهی ایران سقوط کرد و آیتالله خمینی در تهران قدرت را به دست گرفت. طی مراسمی به مناسبت نخستین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی (۲۲ بهمن سال ۱۳۵۸) روح الله خمینی طی نطقی، خطوط کلی سیاست صدور «انقلاب اسلامی» را ترسیم کرد.
او گفت «ما انقلابمان را به تمام جهان صادر میکنیم چرا که انقلاب ما اسلامی است و تا بانگ «لا اله الا الله و محمد رسول الله» بر تمام جهان طنین نیفکند، مبارزه هست و تا مبارزه در هر کجای جهان علیه مستکبرین هست، ما هستیم.»
آیتالله خمینی بعد از فروپاشی نظام پادشاهی ۲۵۰۰ ساله ایران، به پیروزی اندیشه «تلفیق اسلام و سیاست» و به قدرت رسیدن اسلام در بقیه نقاط جهان باور داشت.
او پیش از به قدرت رسیدن، اندیشه «ولایت فقیه» را مطابق خواستههای خود شکل داده و منتشر ساخته بود. در نخستین سال بعد از رسیدن به قدرت اظهار داشت: ما باید به شدت هرچه بیشتر، انقلاب خود را به جهان صادر کنیم و این طرز فکر را که قادر به صدور انقلاب نیستیم، کنار بگذاریم. البته اینکه میگوییم انقلاب ما به همه جا صادر بشود، این معنی غلط را از آن برداشت نکنند که ما می خواهیم کشورگشایی کنیم. همه کشورها باید در محل خودشان باشند. ما می خواهیم این چیزی که در ایران واقع شد و خودشان از ابر قدرتها فاصله گرفتند، این در همه ملتها و در همه دولتها انجام بشود. معنی صدور انقلاب این است که همه ملتها و همه دولتها بیدار شوند.»
روحالله خمینی قصد داشت انقلاب اسلامی را ابتدا به کشورهای با اکثریت شیعه منطقه (عراق-لبنان و بحرین) صادر و در مرحله بعد در سایر جوامع مسلمان (سنی) به قدرت برساند. در اجرای بخش اول این سیاست، آیتالله خمینی در ۳۰ فروردین سال ۱۳۵۹ و بعد از به گروگان گرفته شدن کارمندان سفارت آمریکا در تهران ارتش عراق را به شورش دعوت کرد.
کیهان در همان روز نوشت: «امام (خمینی) ارتش عراق را به قیام دعوت کرد»
یک ماه بعد آن، ارتش عراق به مرزهای ایران حمله کرد و در منطقه نبردی آغاز شد که بزرگترین جنگ بعد از جنگ جهانی دوم شمرده میشود. جنگ ایران و عراق به سرعت واکنشهای گستردهتر قدرتهای فرا منطقهای (آمریکا و اتحاد شوروی سابق) را تحریک کرد و سرانجام با مداخله موثر آمریکا و همراهی رهبران وقت کرملین، بعد از هشت سال خاتمه یافت و اولین تلاش برای صدور انقلاب اسلامی از رسیدن به نتیجه بازماند.
الگوی صدور انقلاب
ولادیمیر ایلیچ لنین، رهبر انقلاب بلشویکی سال ۱۹۱۷ روسیه که بعد از رسیدن به قدرت، «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» را بنیان گذاشت، در مجموعه اندیشههای خود که دو سال پیش از به قدرت رسیدن (سال ۱۹۱۵) انتشار یافته بود شعار «ایالات متحده اروپا» را مطرح ساخت.
هدف و انتظار ابتدایی لنین به قدرت رسیدن دولتهای انقلابی سوسیالیستی نخست در اروپا و در مرحله بعد صدور انقلاب به تمامی جهان و مسلط ساختن دیکتاتوریهای کارگری بر جوامع سرمایه داری (کاپیتالیست)، و خرده سرمایهداری (بورژووازی) بود.
لنین در مجموعه اندیشههای خود (بخش چهارم) میگوید «ما باید محصول (اندیشه) سوسیالیستی خود را سازمان بدهیم، با بقیه جهان سرمایهداری (استکباری) مقابله کنیم، نظر مردم مظلوم (مستضعفان) سایر کشورهای جهان را به خود جلب کنیم، بین آنها شورش علیه سرمایهداری (استکبار) به پا کنیم، و در جایی که ضروری بود حتی به نیروی نظامی (جنگ) علیه طبقات فاسد (معادل استکباری و طاغوتی در انقلاب اسلامی در ایران) و دولتهای آنها متوسل شویم».
این الگوها پس از به قدرت رسیدن انقلاب اسلامی در ایران مو به مو پیگیری شده و نتایج منطقهای و فرا منطقهای آنرا در ظهور گروههای افراطی مسلمان میتوان دید.
جوزف استالین که بعد از مرگ لنین جانشین او شد در ماه آوریل سال ۱۹۲۴ در نوشتهای تحت عنوان «اساس لنینیسم»، شعار «ایالات متحده اروپا» ی لنین را که منیفست صدور انقلاب کارگری به کشورهای اروپایی است چنین تشریح کرد «انقلابی که در یک کشور موفق شده نباید محدود به خود و خودکفا بماند، بلکه باید به عنوان سرمایه و وسیله در خدمت پیروزی دیکتاتوری کارگری در بقیه کشورها قرار بگیرد (صدور انقلاب).»
داعش و اندیشه حکومت اسلامی
در نگاه من داعش فراتر از عنوان خبر سازترین، که تاثیرگذارترین رویداد سال ۲۰۱۴ جهان است. داعش نماد گسترش «اسلام سیاسی» در جهان مسلمان (و غیر مسلمان) نیست؛ تجسم عینی آن است که اینک در مناطقی از عراق و سوریه به قدرت رسیده و در بقیه جوامع جهان بذر شورش علیه نظامهای قراردادی را میپاشد.
«حکومت اسلامی» که در ایران آن را بیشتر به نام داعش میشناسند در کشورهای مسلمان نشین از فیلیپین تا شمال و غرب آفریقا شاخههایی یافته است که در صورت پایدار ماندن واحد مرکزی، به رشد خود ادامه خواهند داد.
در مصر گروه تروریستی «انصار بیت المقدس» افراطگرایانی را که پیشتر با اخوانیها همراه بودند و بعد از فرو پاشیدن دولت محمد مرسی پراکنده شدند، به خود جذب کرده و گاهی خود را «ولایت سینا» معرفی میکند. شمار همراهان مسلح این گروه را تا ۲۰۰۰ نفر برآورد میکنند.
در بخشی از سوریه و در کنار گروه «جبهه النصره» که شاید دومین گروه بزرگ افراطی سنی مسلح است، «گروه خراسان» قرار گرفته که تا ماه سپتامبر واشینگتن آنرا بزرگترین خطر امنیتی علیه خود معرفی میکرد.
در الجزایر سازمان «جندالخلافه» به رهبری فردی بنام ابو سلیمان اعلام موجودیت و با ابوبکر البغدادی اعلام بیعت کرده است. «جهاد گران اسلامی» گروه دیگری است که در الجزایر فعال است و تهدید به اعمال خشونت به سبک داعش میکند.
در لیبی، «انصار شریعت» و در شهر درنا «جهادگرایان» واحدهای گشت امر به معروف درست کردهاند و به اجرای احکام اسلامی اصرار میورزند.
در نیجریه «بوکو حرام» و در فیلیپین «ابو سیاف» با ابوبکر البغدادی بیعت کرد و مدعی ارعاب و اعمال خشونتاند.
در غرب و مرکز آسیا طالبان در پاکستان و افغانستان مدعی دولتاند. در تاجیکستان گروههای اسلام گرای افراطی فعالتر از پیش شدهاند. «جماعت انصارالله» و «جنبش اسلامی ازبکستان» علیرغم مقابله نیروهای امنیتی به یارگیری در تاجیکستان و ازبکستان مشغول شدهاند.
گزارشهای متعددی حاکی از احتمال فعال شدن دوباره گروههای مسلح مسلمان در چچن و قفقاز شمالی است.
دو محور مشترک گروههای افراطی مسلمان با داعش و «اعلام بیعت» با «حکومت اسلامی» جهانبینی مشابه و همچنین انگیزه دست یافتن به قدرت با استفاده از فرصت فراهم آمده است.
در یک نگاه گذرا، رشد قارچی افراط گرایی اسلامی یادآور ظهور و رشد گروههای چریکی مارکسیست، لنینیست، و مائوییست طی دهههای شصت و هفتاد در جهان است که از شرق آسیا تا قلب آفریقا و آمریکای لاتین را پوشانده بود.
این گروهها با تحلیل رفتن تدریجی بضاعتهای مالی و تدارکاتی مرکز پشتیبانی روحی و تدارکاتی آنها (مسکو) رو به ضعف نهادند و با سقوط اتحاد شوروی آرام آرام از میان رفتند.
انتظار میرود که باقی مانده دولتهای چپ از دوران سیطره کمونیسم در آمریکای لاتین نیز بعد از اعلام عادی شدن مناسبات واشینگتن با هاوانا ماهیت خود را تغییر دهند.
افراط گرایی اسلامی امروز در جهان که نماد و تجسم عینی آن گروه داعش است بیش از آنکه دست پرورده قدرتهای مسیحی و نتیجه توطئه آنها باشد، محصول دیررس به قدرت رسیدن حکومت اسلامی به رهبری روح الله خمینی در ایران و آغاز رقابت شیعه-سنی و پیگیری اندیشه تلفیق اسلام با سیاست و اجرای سیاست صدور انقلاب است.
این روند یاد آور صدور افکار سوسیالیستی به سراسر جهان از ابتدای به قدرت رسیدن بلشویکها در روسیه و استفاده رهبران انقلاب اسلامی ایران از شیوه بسط دادن دامنه اسلام سیاسی است.
این روند در صورت پایان گرفتن رقابت شیعه سنی در منطقه رو به تحلیل خواهد گذاشت و شاخههای کوچک و بزرگ آن در سراسر جهان خشک خواهند شد-چنانکه از گروه ظفار به عنوان نمونه در عمان امروز تنها نامی باقی مانده است.
پس از سقوط اتحاد شوروی، رقابت اردوگاه مارکسیست-لنینیستی شوروی سابق با مائویسم چین پایان یافت و پس از ختم رقابت، کمونیسم در چین نیز تغییر ماهیت داد.
در صورت ساقط شدن یکی از دو شاخه قدرت شیعه- سنی (تهران و ریاض) رقابت در دو اردوگاه خاتمه یافته و اردوی باقی مانده دستخوش تغییر ماهیت جداگانه خواهد شد.
در صورت قبول این پیش فرض باید انتظار داشت که گروههای افراط گرای اسلامی نیز با پایان رقابت اسلام سیاسی در دو اردوگاه سنی و شیعه تدریجا آب شده و به تاریخ بپیوندند.
--------------------------------------
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و نه بازتاب دیدگاههای رادیو فردا.