فصل جاری ليگ برتر فوتبال ايران، تاکنون ۱۴ تغيير روی نيمکت تيم ها به خود ديده است. تغييرات روی سکوها اما به مراتب بيشتر بوده است. عمر فعاليت بوقچی ها در فوتبال ايران از مربيان نيز کوتاه تر است، مربيان روی نيمکت داغ می نشينند و بوقچی ها هم هر هفته در بوق های داغ می دمند.
اگر باشگاه بايد رضايت هواداران را جلب کند، بوقچی ها نيز چاره ای ندارند جز جلب رضايت باشگاه و مسئولينش.
تهييج سکوها، وظيفه اصلی بوقچی ها در ورزشگاه های سراسر جهان است. در ايران اما آن ها گاهی ناگزيرند هيجانات هواداران را فرو بکاهند و مانع از اوج گرفتن شعارها و اعتراض ها عليه مسئولين باشگاه شوند. صنف، اتحاديه يا حاميان رسمی مشخصی هم ندارند. به دستور مديرعامل می آيند و با صدور دستور شفاهی مشابهی اخراج می شوند.
بوقچی يا ليدر در فوتبال ايران، تعريفی کليشه ای مشابه صاحبان کاباره در فيلمفارسی پيدا کرده، آن ها ناخواسته ايفاگران نقش منفی در فوتبال ايران شده اند. تمام شعارها و اتفاقات توام با اعتراض از روی سکوها در ورزشگاه های مختلف، به نام آن ها تمام می شود. با جا افتادن چنين نگرشی؛ بوقچی خوب هم فقط ممد بوقی است که فوت کرده و سهراب بوقی که بازنشسته شده است.
باز بر اساس همين ديدگاه، شعارهايی که برای تشويق مربيان و مديرعامل ها سر داده می شود کار "تماشاچيان فهيم" است که "قدرشناس و بهترين کارشناس" هستند. اما اگر همان تماشاچيان شعاری عليه يک مربی يا مديرعامل سر دهند، توطئه ای از جانب بوقچی ها قلمداد خواهد شد.
شکسته شدن هزاران صندلی در ورزشگاه يا سردادن يک شعار انتقادی از جانب ۵۰ هزار تماشاچی نيز، به خاطر "تحريک ها و خط دادن ها" توسط بوقچی هايی است که باج خواهی کرده و می خواهند جو را متشنج کنند.
عمر مديريت در ورزش ايران ناچيز است و هر لحظه امکان برکناری وجود دارد. به همان نسبت، شدت تمايل به ديده شدن در کوتاه مدت نيز نزد مديرعامل های فوتبال ايران بالاست و محدود به دو باشگاه پر طرفدار تهرانی نمی شود.
پس از ناکامی ذوب آهن اصفهان مقابل استقلال در دور حذفی ليگ قهرمانان آسيا، خسرو ابراهيمی مديرعامل باشگاه ذوب آهن گفت: کدام مديرعاملی را سراغ داريد که مثل من به ورزشگاه برود و بازی های تيمش را از نزديک تماشا کند؟
او به وضوح، حضورش در ورزشگاه برای تماشای بازی های ذوب آهن را نوعی از خودگذشتگی برای حمايت از اين تيم می داند. محسن دليلی مديزعامل پيشين اين تيم نيز معتقد بود منشاء خدمات فراوانی برای ذوب آهن بوده است، اما ناگهان به جرم اختلاس ميلياردی و خيانت در امانت باشگاه، سر از زندان در آورد.
"فتح الله، فتح الله، دوسِت داريم به مولا"
اين شعاری بود در مدح علی فتح الله زاده مديرعامل باشگاه استقلال که بلافاصله پس از برکناری بوقچی های قديمی، به ابتکار بوقچی های جديد در سکوهای آبی نشين ورزشگاه آزادی سر داده شد.
با توجه به اين که پيدا کردن هم قافيه برای "فتح الله زاده" سخت است، آن ها با ايجاد تغيير در نام خانوادگی مديرعاملشان اين شعار را ساخته اند. تشويق مکرر نام مديران در حالی که بازی دارد برگزار می شود، اتفاقی است که فقط در فوتبال ايران رخ می دهد.
بوقچی های اخراجی استقلال نيز زمانی محبوب بودند که جمعيت هواداران را وادر می کردند تا شعار "حاج فَتَل دوست داريم" را سر بدهند.
برای مديرعامل های پيشين استقلال نيز شنيدن نامشان از روی سکوها خوشايند بود. دی ماه ۸۸ در بازی استقلال با سايپا وقتی هواداران حاضر در ورزشگاه به مديريت واعظی آشتيانی انتقاد کردند، او رای به اخراج بوقچی ها داد.
اين عضو سياسی جمعيت آبادگران از کشف يک توطئه خبر داد و شعاردهندگان را "پولکی و قليانی با سابقه شرارت" معرفی کرد.
واعظی آشتيانی گفت: از پيش طراحیهايی انجام گرفته و در روزهای گذشته اين مسئله به گوش ما رسيده بود. آنها وقتی میبينند که باشگاه در مقابل رواج فوتبال ناپاک مقاومت میکند، میخواهند شرايط را تغيير دهند.
واعظی آشتيانی يادآور شد؛ عکسهايی که از اين افراد گرفته شده و آنها شناسايی و اخراج شدند. او از انتصاب تعدادی ديگر از ليدرها خبر داد. ليدرهايی که البته مدتی بعد، توسط آشتيانی برکنار شدند تا بوق ها اين بار، توسط گروهی جديد دميده شوند.
"صلّ علی محمد؛ رويانيان خوش آمد"
مديرعامل جديد پرسپوليس در نخستين حضورش در محل باشگاه، با گروه بوقچی ها مذاکره کرد و عکس يادگاری انداخت. انتصاب او با استقبال رسانه ها، افکار عمومی و برنامه ۹۰ مواجه نشده بود. رويانيان برای جا انداختن نام خود به غريو جمعيت نياز داشت.
بوقچی ها نيز تلاش کردند جمعيت را وادار به سردادن نام رويانيان کنند. "سردار پرسپوليسی" و "صلّ علی محمد؛ رويانيان خوش آمد" ، شعارهايی بود که بوقچی ها دَم می گرفتند اما ناکامی های پرسپوليس با حميد استيلی، مانع از گرم شدن اين شعار از روی سکوها می شد.
رويانيان نيز تاب نياورد و به بهانه انتقاد هواداران از علی دايی در بازی پرسپوليس با راه آهن، آن ها را دسته جمعی اخراج کرد. هفته های متمادی وقتی بوقچی ها برای تشويق دايی دَم می گرفتند، سخن از سکوهای خودجوش بود و تماشاگرانی که همه چيز را می فهمند. اما وقتی در يک بازی آن ها رويه ای ديگر در پيش گرفتند، به دريافت بن دولتی، باج خواهی، خط بازی و توطئه در رستوران تخت جمشيد ميدان شهران متهم شدند.
لحن رويانيان طوری بود که گويا بوقچی های اخراجی، منبعد حتی حق ندارند پرسپوليس را دوست داشته باشند. وقتی اخراجی ها در فرودگاه به استقبال دنيزلی رفتند، رويانيان گفت: "کسانی که در فرودگاه ديده شدند هيچ ارتباطی با باشگاه پرسپوليس ندارند. ما فرهنگ ليدری را کنار گذاشتهايم. خودمان برای تيم ليدر استخدام می کنيم، البته آنها به هيچ وجه در ارتباط با باشگاه نخواهند بود، بلکه با کانون هواداران مرتبط میشوند. آنها با با کارتهای مشخص در ورزشگاه حاضر شده و فقط باشگاه را تشويق می کنند و هيچ ارتباطی با باشگاه نخواهند داشت."
در پی طرح اين اظهارات متناقض، مشخص نشد که اگر "فرهنگ ليدری" کنار گذاشته شده، چرا ليدرهای جديد استخدام می شوند؟ يا اگر به باشگاه مرتبط نيستند، چرا برايشان کارت صادر شده و رويانيان شخصاً برايشان خط مشی تعيين می کند؟