کريستوفر هيچینز روزنامه نگار و نويسنده کتاب «خدا بزرگ نيست» که به خاطر قلم و زبان صريح و بی پرده خود در بيان ديدگاه های انتقادی اش در عرصه سياست و فرهنگ شهرت داشت، روز پنجشنبه به خاطر نارسايی های ناشی از ابتلا به سرطان مری و در سن ۶۲ سالگی درگذشت.
به نوشته سایت «فرانس ۲۴»، او در سال های اخير جزو ستون نويسان ثابت مجله آمريکايی «ونیتی فير» بود.
سردبير اين مجله به مناسبت مرگ کريستوفر هيچینز گفت :«هيچگاه نويسنده ديگری مثل هيچنز نخواهد بود. مردی با دانش و قدرت تحليل فراوان که در صفحات اين مجله همچون زندگی شخصی اش فعال و هميشه نوآور و جذاب بود. آنهايي که مطالب او را می خواندند احساس می کردند که او را از نزديک می شناسند و کسانی که او را واقعا می شناختند افراد خوش اقبالی بودند.»
کريستوفر هيچینز در سال ۱۹۴۹ در شهر «پورتسموث» در جنوب انگلستان متولد شد و در سال ۱۹۷۰ تحصيلات خود را در دانشگاه آکسفورد به پايان رساند. او سال ۱۹۹۲ همکاری با مجله «ونیتی فير» را به عنوان عضو مشاور هيئت سردبيری اين مجله آغاز کرد.
در طول چند دهه کار روزنامه نگاری و تحليل و تفسير مسائل سياسی و فرهنگی کريستوفر هيچینز برای مطبوعاتی نظير «نيو استيتسمن» ، «ايونينگ استاندارد» ، «اسپکتيترز» و «تايمز فرهنگی» در بريتانيا و « نيويورک نيوزدی»، «آتلانتيک» و « ونیتی فير» در آمريکا قلم زده بود.
«کريستوفر هيچینز» از نطر تمايلات سياسی و فرهنگی به اردوی روشنفکران چپ گرای دو سوی آتلانتيک تعلق داشت و هرگز ديدگاههای صريح و گزنده خود در انتقاد از مذهب را نمی پوشاند و از حق بی مذهبان و خداناباوران با شهامت دفاع می کرد. او در برنامه های تلويزيونی، سمينارها و گفتارهای فراوانی از باور نداشتن به خدا دفاع کرده و از تبعيض موجود در سيستم سياسی و فرهنگی عليه خداناباوران انتقاد می کرد.
وی در سال ۲۰۰۳ از حمله آمريکا به عراق به شدت دفاع کرد و صدام حسين را دشمن دنيای متمدن می دانست.
در سال ۲۰۰۷، هيچینز با انتشار کتاب «خدا بزرگ نيست» مبدل به نويسنده پرخواننده ای شد. وی در اين کتاب مذهب را برای هر چیز «مسموم کننده» خواند.
در سال ۲۰۱۰ او در مقابل برادر کوچکتر خود پيتر هيچینز، که نويسندهای به شدت معتقد به دین مسیحیت است، در يک مناظره علنی شرکت که موضوع آن اين بود که آيا تمدن بشری بدون وجود خدا می تواند به بقای خود ادامه دهد.
کريستوفر هيچینز در بخشی از اين مناظره گفت:«يک زمانی عبارتی وجود داشت که مردم آن را بدون کنايه به کار می بردند. وقتی که مردم از دنيای مسيحيت حرف می زدند واقعا به آن اعتقاد داشتند. واقعا يک عالم مسيحيت وجود داشت ...در هر صورت يک نام و عنوان با معنا برای جامعه ای از مردمان معتقد به يک مجموعه معيارهای مشترک بود. اين تمدن در دورانی، شکوه و جلال فراوانی داشته ولی همه اينها اکنون از بين رفته اند.»