مذاکرات استانبول در ژانويهی ۲۰۱۱ نيز همانند مذاکرات پيشين ۱+۵ با جمهوری اسلامی با عدم موفقيت به پايان رسيد و تلاش جامعه جهانی برای توقف غنی سازی اورانيوم در ايران و بازداشتن حکومت اين کشور از دست يابی به ظرفيت ساختن سلاح هستهای ناکام ماند. جمهوری اسلامی که صرفاً با هدف کاهش فشار افکار عمومی، به تاخير انداختن فشار قدرتهای بزرگ و خريدن وقت برای تداوم برنامه هستهای خود در اين گونه مذاکرات شرکت می کند خود را پيروز و سر بلند اين گونه مذاکرات ناموفق معرفی می کند.
از مذاکره با جمهوری اسلامی در چه شرايطی ميتوان اميد نتيجه داشت؟ دولت جمهوری اسلامی انتظار دارد با چه زبانی با آن سخن گفته شود؟ با توجه به موضع تقريباً غير قابل جمع حکومت ج.ا.ا. و دول غربی راه برون رفت از مواجهه نظامی در دراز مدت چيست؟
گذار به گفتمان زور و قهر
پس از گذار رژيم جمهوری اسلامی از يک رژيم انقلابی و ايدئولوژيک در دهه هزار و سيصد و شصت به يک رژيم عملگرا در نيمه اول دهه هفتاد و يک رژيم دوگانه اقتدارگرا/اصلاحگرا در نيمه دوم اين دهه و سرانجام به يک رژيم خودکامه و مطلقه در نيمه دوم دهه هشتاد، اکنون اين رژيم نه به پيمانها و قواعد بين المللی پای بند است، نه به تقاضاهای سازمانهای بينالمللی وقعی می گذارد و نه بر اساس قوانينی که خود از صافیهای گوناگون گذرانده و به تصويب رسانده است عمل می کند.
با غلبه نظاميان بر ارکان اين حکومت و استحاله طبقه حاکم روحانی در نهادهای نظامی و امنيتی در کنار حذف عناصر جناحهای سنتگرا و اصلاحگرا، اين رژيم تنها گفتمان زور را در حوزه حکومت داری حاکميت بخشيده است. اخلاق، قانون و دين تنها ابزارهايی برای توجيه رفتارهای حاکمانند نه معيارهايی عام برای داوری رفتار آنها. اين گفتمان و نحوه رفتار نه تنها در داخل بلکه در روابط بينالملل آن، بالاخص در دوره احمدی نژاد غلبه يافته است.
دو نمونهی تصميم گيری بر اساس اِعمال زور
اصولا ورود ايران به مذاکرات اتمی و اجازه ايران برای بازديد از تاسيسات مختلف مثل آب سنگين اراک، وعده صدور مجوز برای بازديد بازرسان آژانس از تاسيسات نطنز و دادن امکان به آژانس برای بازديدهای سر زده که در گزارش اوت ۲۰۰۹ آژانس منعکس شده است پس از چندين قطع نامه و سالها تهديد نظامی ميسر شد. اين رژيم که همواره اعلام کرده ماجرای اتمی آن پايان يافته مرتباً تحت فشارهای بينالمللی، خواه تحريم و خواه تهديد نظامی به بازديدها تن در داده است.
همچنين تنها تهديدات نظامی در پايان دهه شصت اين رژيم را به پذيرش قطع نامه ۵۹۸ سازمان ملل و پايان دادن به جنگ با عراق مجبور کرد. همچنين تهديدات نظامی اين رژيم را به محدود کردن عمليات نظامی و اطلاعاتیاش در عراق و افغانستان وادار کرده است. اين نمونهها نمايانگر زبان موفق معامله با جمهوری اسلامی ايران يعنی زبان تهديد و زور است.
بن بست در مذاکرات
منابع متعدد دولتی و غير دولتی می گويند که حکومت خودکامه ايران به دنبال دست يابی به سلاح هسته ای است. برای اثبات اين ادعا، شواهدی را ارائه و پرسشهايی را مطرح می کنند.
آنها اين حکومت را قابل اعتماد نمی دانند و معتقدند که در پی همکاری بلند مدت با جهان آزاد نيست. تا زمانی که تهديدهای نظامی دوران بوش بر قرار بود مقامات جمهوری اسلامی خواهان مذاکرات بدون پيش شرط بودند اما از زمانی که اوباما دست دوستی دراز کرده است جمهوری اسلامی برای مذاکرات پيش شرط می گذارد که همين امر (دو پيش شرط به رسميت شناخته شدن حق غنی سازی و توقف تحريمها) موجب شکست مذاکرات استانبول در ژانويهی ۲۰۱۱ شده است. به همين دليل برخی معتقدند که اين حکومت تنها زبان زور را می فهمد و تنها با تهديدهای نظامی، در کنار مذاکرات و تحريمهای هوشمند، ممکن است برنامه اتمیاش را به تاخير بيندازد يا متوقف کند.
اين برنامه برای دول غربی هراس آور است، از چهار جهت: قرار گرفتن سلاحهای کشتار جمعی در دستان يک دولت ناپايبند به ضوابط در روابط بين المللی و گروه های اسلامگرای همراه با آن، بسط قدرت و هژمونی يک دولت ضد غرب در منطقه، مسابقه تسليحاتی هسته ای در منطقه، و بر هم خوردن توازن قوا در مناقشه اعراب و اسراييل. جمهوری اسلامی به بازی موش وگربه خود ادامه می دهد تا مذاکرات و تحريمها به جايی نرسد.
وضعيت گرگ عليه گرگ
همان طور که حکومت ولايت فقيه در داخل فقط با زبان زور با مردم سخن می گويد، در عرصه بينالملل نيز کار را به جايی می رساند تا مفاهمه با آن جز با زبان زور قابل انجام نباشد. اين حکومت علی رغم ژست ايدئولوژی گرايی تنها بر اساس نظريه واقع گرايی خام که جهان را در وضعيت هابزی گرگ عليه گرگ می بيند عمل می کند. هيئت حاکمه خود را گرگهايی درنده تر از مردم که به زعم آن گرگهايی ضعيف تر هستند می بيند و با ارعاب و شکنجه و زندان و تجاوز جنسی تلاش می کند گرگ غالب باشد. رژيمهای ديکتاتوری نظامی تنها در صورتی عقب نشينی می کنند که قدرت مردم را لمس کنند. از نگاه آنان جامعه صحنه جنگ است و آن که قدرتمند تر است پيروز می شود.
در اين ديدگاه نهادهای مدنی داخلی و قوانين اساسی و مدنی و نيز سازمانها و حقوق بين الملل هيچ اهميت و ارزشی ندارند و بايد آنها را ناديده گرفت. تنها زورمندان هستند که می گويند حق و عدالت و ديگر ارزشها کدامند و برای داشتن سهمی از اين سخنگويی حق و ديگر ارزشها بايد زورمند شد، به هر طريق ممکن. در ايدئولوژی اقتدارگرای رژيم « حق » همان « قدرت » است.
مقامات رژيم صدها بار در موضوعات مختلف گفتهاند که قطعنامههای سازمان ملل را کاغذ پاره و بی ارزش می دانند و اقدامات و بيانيههای نهادهای بين المللی را وقعی نمی نهند. اما هنگامی که از سوی قدرتهای بزرگ يا منطقهای برای کار با اين سازمان ها تحت فشار قرار می گيرند مواضع قبلی را فراموش کرده و با اين سازمانها به نحوی همکاری می کنند. پافشاری بر تداوم برنامه غنی سازی اورانيوم نيز صرفاً با اين ديد صورت می گيرد که مقامات جمهوری اسلامی قدرت های بزرگ را در شرايط حمله نظامی به خود نمی بينند.
جامعهی ضعيف
اين که حکومت در داخل کشور به هر جنايتی برای سرکوب مردم دست می يازد ناشی از آنست که مردم را ناتوان می يابد اما همکاری محدود حکومت با برخی نهادهای بين المللی نه ناشی از قدرت بلکه ناشی از ترس است. مردمی که نه سازمان دهی شدهاند و نه رسانه ای برای انتقال ديدگاهها، مطالبات و شکاياتشان دارند از سوی رژيم ضعيف تلقی می شوند. مقامات بلند پايه رژيم در دوران احمدی نژاد اصولاً نافی گفتگو و مفاهمه در داخل کشور هستند و صداهای غير را خاموش می کنند. حکومت ايران قدرتش را نه از جامعهای قدرتمند بلکه از قوای قهريه و اسلحه می گيرد. به جای آن که حکومت در اقدامات خلافش از مردم واهمه داشته باشد، مردم در اقدامات قانونی شان از حکومت واهمه دارند.
ترانههايی مثل « زبان آتش » با شعر فريدون مشيری و صدای محمد رضا شجريان با اين پيام غير خشونت آميز که « تفنگت را زمين بگذار » از نگاه هيئت حاکمه پيام جامعه ضعيف است. از نظر حکومت ايران (بر خلاف ديدگاه جان اف کندی که زبان مدنيت را نشانه قدرت می دانست) زبان مدنيت زبان ضعف است. حکومت ايران تنها برتری که بر مردم دارد در اختيار داشتن اسلحه و پول نفت است.
جامعهی مدنی جهانی، قدرتمند
اما جامعه جهانی بر خلاف جامعه زير سلطهی ايران قدرتمند است. در جامعه جهانی هزاران صدا و از جمله صدای ايرانيان خارج و داخل کشور شنيده می شود و رژيم نمی تواند صدای جامعه مدنی جهانی و رسانه های مستقل را خاموش کند. حتی اگر دولتهای غربی به واسطه داد و ستد با حکومت ايران موضوعات مربوط به نقض حقوق بشر را به حاشيه برانند نهادهای مدنی و رسانههای مستقل نمی توانند آنها را ناديده بگيرند.
اين نهادها با اتکا به قدرت حقيقت و عدالت و آزادی و با اتکا به آزادی رسانه ها و سازمانها به مقابله با دروغ و فريب و نقض حقوق بشر می روند. در دراز مدت عمل آنها از حکومتهای خودکامه موفق تر بوده است. واهمهای که حکومت از اين نهادها دارد و هرگونه ارتباط اين نهادها با نهادهای مستقل داخل کشور را تهديدی عليه خود به حساب می آورد، ناشی از قدرت حقيقت و عدالت و آزادی در برابر قدرت اسلحه و زندان و شکنجه است.
علت اصلی عدم فهم رفتار اين نهادهای مستقل در جامعه جهانی برای حکومت ايران دقيقاً به زبان رايج سياسی در ميان حکومتگران يعنی زبان زور باز می گردد. حکومت به خوبی زبان زور قدرت های بزرگ و دولتها را می فهمد و اگر حس کند که ممکن است با اين زبان با آن سخن گفته شود، مانند گذشته تمکين می کند يا به بازی می پردازد.
حکومت ايران در دوران احمدی نژاد زبان مفاهمه و مصالحه در دوران خاتمی را نشانه ضعف معرفی می کند و در مقابل تهديد و تنش زايی را علامت قدرت می داند. به همين دليل طرف مورد نظر حکومت برای معامله دولتها هستند و نه جامعه مدنی جهانی.
--------------------------------------------------------------------------------------------
دیدگاههای ارائه شده در این مقاله الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.
از مذاکره با جمهوری اسلامی در چه شرايطی ميتوان اميد نتيجه داشت؟ دولت جمهوری اسلامی انتظار دارد با چه زبانی با آن سخن گفته شود؟ با توجه به موضع تقريباً غير قابل جمع حکومت ج.ا.ا. و دول غربی راه برون رفت از مواجهه نظامی در دراز مدت چيست؟
گذار به گفتمان زور و قهر
پس از گذار رژيم جمهوری اسلامی از يک رژيم انقلابی و ايدئولوژيک در دهه هزار و سيصد و شصت به يک رژيم عملگرا در نيمه اول دهه هفتاد و يک رژيم دوگانه اقتدارگرا/اصلاحگرا در نيمه دوم اين دهه و سرانجام به يک رژيم خودکامه و مطلقه در نيمه دوم دهه هشتاد، اکنون اين رژيم نه به پيمانها و قواعد بين المللی پای بند است، نه به تقاضاهای سازمانهای بينالمللی وقعی می گذارد و نه بر اساس قوانينی که خود از صافیهای گوناگون گذرانده و به تصويب رسانده است عمل می کند.
با غلبه نظاميان بر ارکان اين حکومت و استحاله طبقه حاکم روحانی در نهادهای نظامی و امنيتی در کنار حذف عناصر جناحهای سنتگرا و اصلاحگرا، اين رژيم تنها گفتمان زور را در حوزه حکومت داری حاکميت بخشيده است. اخلاق، قانون و دين تنها ابزارهايی برای توجيه رفتارهای حاکمانند نه معيارهايی عام برای داوری رفتار آنها. اين گفتمان و نحوه رفتار نه تنها در داخل بلکه در روابط بينالملل آن، بالاخص در دوره احمدی نژاد غلبه يافته است.
دو نمونهی تصميم گيری بر اساس اِعمال زور
اصولا ورود ايران به مذاکرات اتمی و اجازه ايران برای بازديد از تاسيسات مختلف مثل آب سنگين اراک، وعده صدور مجوز برای بازديد بازرسان آژانس از تاسيسات نطنز و دادن امکان به آژانس برای بازديدهای سر زده که در گزارش اوت ۲۰۰۹ آژانس منعکس شده است پس از چندين قطع نامه و سالها تهديد نظامی ميسر شد. اين رژيم که همواره اعلام کرده ماجرای اتمی آن پايان يافته مرتباً تحت فشارهای بينالمللی، خواه تحريم و خواه تهديد نظامی به بازديدها تن در داده است.
همچنين تنها تهديدات نظامی در پايان دهه شصت اين رژيم را به پذيرش قطع نامه ۵۹۸ سازمان ملل و پايان دادن به جنگ با عراق مجبور کرد. همچنين تهديدات نظامی اين رژيم را به محدود کردن عمليات نظامی و اطلاعاتیاش در عراق و افغانستان وادار کرده است. اين نمونهها نمايانگر زبان موفق معامله با جمهوری اسلامی ايران يعنی زبان تهديد و زور است.
بن بست در مذاکرات
منابع متعدد دولتی و غير دولتی می گويند که حکومت خودکامه ايران به دنبال دست يابی به سلاح هسته ای است. برای اثبات اين ادعا، شواهدی را ارائه و پرسشهايی را مطرح می کنند.
آنها اين حکومت را قابل اعتماد نمی دانند و معتقدند که در پی همکاری بلند مدت با جهان آزاد نيست. تا زمانی که تهديدهای نظامی دوران بوش بر قرار بود مقامات جمهوری اسلامی خواهان مذاکرات بدون پيش شرط بودند اما از زمانی که اوباما دست دوستی دراز کرده است جمهوری اسلامی برای مذاکرات پيش شرط می گذارد که همين امر (دو پيش شرط به رسميت شناخته شدن حق غنی سازی و توقف تحريمها) موجب شکست مذاکرات استانبول در ژانويهی ۲۰۱۱ شده است. به همين دليل برخی معتقدند که اين حکومت تنها زبان زور را می فهمد و تنها با تهديدهای نظامی، در کنار مذاکرات و تحريمهای هوشمند، ممکن است برنامه اتمیاش را به تاخير بيندازد يا متوقف کند.
اين برنامه برای دول غربی هراس آور است، از چهار جهت: قرار گرفتن سلاحهای کشتار جمعی در دستان يک دولت ناپايبند به ضوابط در روابط بين المللی و گروه های اسلامگرای همراه با آن، بسط قدرت و هژمونی يک دولت ضد غرب در منطقه، مسابقه تسليحاتی هسته ای در منطقه، و بر هم خوردن توازن قوا در مناقشه اعراب و اسراييل. جمهوری اسلامی به بازی موش وگربه خود ادامه می دهد تا مذاکرات و تحريمها به جايی نرسد.
وضعيت گرگ عليه گرگ
همان طور که حکومت ولايت فقيه در داخل فقط با زبان زور با مردم سخن می گويد، در عرصه بينالملل نيز کار را به جايی می رساند تا مفاهمه با آن جز با زبان زور قابل انجام نباشد. اين حکومت علی رغم ژست ايدئولوژی گرايی تنها بر اساس نظريه واقع گرايی خام که جهان را در وضعيت هابزی گرگ عليه گرگ می بيند عمل می کند. هيئت حاکمه خود را گرگهايی درنده تر از مردم که به زعم آن گرگهايی ضعيف تر هستند می بيند و با ارعاب و شکنجه و زندان و تجاوز جنسی تلاش می کند گرگ غالب باشد. رژيمهای ديکتاتوری نظامی تنها در صورتی عقب نشينی می کنند که قدرت مردم را لمس کنند. از نگاه آنان جامعه صحنه جنگ است و آن که قدرتمند تر است پيروز می شود.
در اين ديدگاه نهادهای مدنی داخلی و قوانين اساسی و مدنی و نيز سازمانها و حقوق بين الملل هيچ اهميت و ارزشی ندارند و بايد آنها را ناديده گرفت. تنها زورمندان هستند که می گويند حق و عدالت و ديگر ارزشها کدامند و برای داشتن سهمی از اين سخنگويی حق و ديگر ارزشها بايد زورمند شد، به هر طريق ممکن. در ايدئولوژی اقتدارگرای رژيم « حق » همان « قدرت » است.
مقامات رژيم صدها بار در موضوعات مختلف گفتهاند که قطعنامههای سازمان ملل را کاغذ پاره و بی ارزش می دانند و اقدامات و بيانيههای نهادهای بين المللی را وقعی نمی نهند. اما هنگامی که از سوی قدرتهای بزرگ يا منطقهای برای کار با اين سازمان ها تحت فشار قرار می گيرند مواضع قبلی را فراموش کرده و با اين سازمانها به نحوی همکاری می کنند. پافشاری بر تداوم برنامه غنی سازی اورانيوم نيز صرفاً با اين ديد صورت می گيرد که مقامات جمهوری اسلامی قدرت های بزرگ را در شرايط حمله نظامی به خود نمی بينند.
جامعهی ضعيف
اين که حکومت در داخل کشور به هر جنايتی برای سرکوب مردم دست می يازد ناشی از آنست که مردم را ناتوان می يابد اما همکاری محدود حکومت با برخی نهادهای بين المللی نه ناشی از قدرت بلکه ناشی از ترس است. مردمی که نه سازمان دهی شدهاند و نه رسانه ای برای انتقال ديدگاهها، مطالبات و شکاياتشان دارند از سوی رژيم ضعيف تلقی می شوند. مقامات بلند پايه رژيم در دوران احمدی نژاد اصولاً نافی گفتگو و مفاهمه در داخل کشور هستند و صداهای غير را خاموش می کنند. حکومت ايران قدرتش را نه از جامعهای قدرتمند بلکه از قوای قهريه و اسلحه می گيرد. به جای آن که حکومت در اقدامات خلافش از مردم واهمه داشته باشد، مردم در اقدامات قانونی شان از حکومت واهمه دارند.
ترانههايی مثل « زبان آتش » با شعر فريدون مشيری و صدای محمد رضا شجريان با اين پيام غير خشونت آميز که « تفنگت را زمين بگذار » از نگاه هيئت حاکمه پيام جامعه ضعيف است. از نظر حکومت ايران (بر خلاف ديدگاه جان اف کندی که زبان مدنيت را نشانه قدرت می دانست) زبان مدنيت زبان ضعف است. حکومت ايران تنها برتری که بر مردم دارد در اختيار داشتن اسلحه و پول نفت است.
جامعهی مدنی جهانی، قدرتمند
اما جامعه جهانی بر خلاف جامعه زير سلطهی ايران قدرتمند است. در جامعه جهانی هزاران صدا و از جمله صدای ايرانيان خارج و داخل کشور شنيده می شود و رژيم نمی تواند صدای جامعه مدنی جهانی و رسانه های مستقل را خاموش کند. حتی اگر دولتهای غربی به واسطه داد و ستد با حکومت ايران موضوعات مربوط به نقض حقوق بشر را به حاشيه برانند نهادهای مدنی و رسانههای مستقل نمی توانند آنها را ناديده بگيرند.
اين نهادها با اتکا به قدرت حقيقت و عدالت و آزادی و با اتکا به آزادی رسانه ها و سازمانها به مقابله با دروغ و فريب و نقض حقوق بشر می روند. در دراز مدت عمل آنها از حکومتهای خودکامه موفق تر بوده است. واهمهای که حکومت از اين نهادها دارد و هرگونه ارتباط اين نهادها با نهادهای مستقل داخل کشور را تهديدی عليه خود به حساب می آورد، ناشی از قدرت حقيقت و عدالت و آزادی در برابر قدرت اسلحه و زندان و شکنجه است.
علت اصلی عدم فهم رفتار اين نهادهای مستقل در جامعه جهانی برای حکومت ايران دقيقاً به زبان رايج سياسی در ميان حکومتگران يعنی زبان زور باز می گردد. حکومت به خوبی زبان زور قدرت های بزرگ و دولتها را می فهمد و اگر حس کند که ممکن است با اين زبان با آن سخن گفته شود، مانند گذشته تمکين می کند يا به بازی می پردازد.
حکومت ايران در دوران احمدی نژاد زبان مفاهمه و مصالحه در دوران خاتمی را نشانه ضعف معرفی می کند و در مقابل تهديد و تنش زايی را علامت قدرت می داند. به همين دليل طرف مورد نظر حکومت برای معامله دولتها هستند و نه جامعه مدنی جهانی.
--------------------------------------------------------------------------------------------
دیدگاههای ارائه شده در این مقاله الزاما بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.