«پيتر هويسی» کارشناس ارشد امنيت ملی در مرکز پژوهشی «شورای روابط خارجی» در آمريکا هشدار می دهد که اميد بستن به تحليل های خوشبينانه از رژيم جمهوری اسلامی و رفتار آن حکومت در مورد بحران هسته ای، منافع آمريکا را به خطر خواهد انداخت.
اين کارشناس آمريکايی در مقدمه تحليل خود که در روزنامه « واشنگتن تايمز» منتشر شده با اشاره به تعدادی از تحليل های منتشر شده در رسانه های آمريکايی تاکيد می کند که بسياری به نادرست چنين تصور می کنند که دور جديد مذاکرات بر سر برنامه های هسته ای ايران واقعا می تواند راه حلی برای اين بحران باشد. آنها معتقدند که حتی اگر اين دور از مذاکرات شکست بخورد ايران نمی تواند يک خطر جدی برای آمريکا محسوب شود.
« پيتر هويسی» می افزايد اين خوش باوری برخی از تحليلگران بر استدلال های بسيار شکننده ای استوار شده است. اولين استدلال نادرست آنها اين است که ايران هيچگاه از سلاح هسته ای استفاده نخواهد کرد حتی اگر به يک چنين زرادخانه ای دست پيدا کند.
استدلال دوم آنها اين است که ايران می کوشد در مقابل فشارهای آمريکا و سياست تغيير رژيم از خود دفاع کند. استدلال سوم اين است که استفاده از سلاح هسته ای توسط هر حکومتی از جمله ايران به سرعت کشف و برملا خواهد شد. استدلال چهارم اين است که موشک های باليستيک ايران نيز يک ابزار دفاعی در برابر تهديد همسايگان است. استدلال پنجم آنها اين است آمريکا به سرعت می تواند ساخت کلاهک های هسته ای در ايران را کشف کند. استدلال ششم آنها اين است که آمريکا و متحدانش به غير ديپلماسی هيچ گزينه واقعی ديگری ندارند. و استدلال هفتم آنها اين است که سياست مهار ايران همراه با مجبور ساختن ايران به رعايت تعهداتش در برابر پيمان منع گسترش سلاح هسته ای می تواند ايران را مجبور کند که برنامه های هسته ای خود را فقط برای اهداف صلح آميز به پيش ببرد.
«پيتر هويسی» در ادامه تحليل خود در روزنامه « واشنگتن تايمز» تک تک اين استدلال ها را بررسی کرده و نقد می کند.
نکته اول : دستيابی ايران به سلاح هسته ای به هيچ وجه صلح آميز نخواهد بود. رهبران ايران بارها خواستار نابودی اسرائيل و يا جهانی بدون وجود آمريکا شده اند. ايران همواره از يک نظم جديد جهانی دفاع کرده و توسط گروههای تروريستی وابسته سعی کرده است جبهه نيروهای خشونت طلب در خاورميانه را تقويت کند. دستيابی به سلاح هسته ای توانايی های ايران برای پيشبرد يک چنين سياست هايی را افزايش خواهد داد.
نکته دوم : حکومت ايران صرفا يک سياست دفاعی را پيش نمی برد. همانطور که دخالت های آن کشور در عراق ، افغانستان و نقاط ديگر نشان داده ، اقدامات ايران در سطح منطقه برای تغيير توازن قوا به نفع آن کشور و عليه منافع آمريکا است. ايران صاحب سلاح هسته ای مسلما بر ميدان و گستره اين تلاش ها خواهد افزود و خطرهای ناشی از آن برای آمريکا افزايش خواهد يافت.
نکته سوم : وقوع يک حمله هسته ای را نمی توان به سادگی تشخيص داد. با وجود پيشرفت فن آوری و علوم مربوط به تشخيص حملات هسته ای در سالهای اخير ما هنوز هم نمی توانيم منشاء يک انفجار هسته ای را به دقت تشخيص دهيم.
استفاده از روشهای پيچيده مثل ماشه های انفجاری الکترومغناطيسی کار رديابی منشاء انفجارهای هسته ای و در نتيجه تحليل دقيق از چگونگی وقوع اين حملات را بسيار دشوار می کند.
نکته چهارم : تاريخ به ما نشان می دهد که موشک های دوربرد ايران نه يک ابزار دفاعی بلکه وسيله ای برای گسترش هژمونی ايران در سطح منطقه است. آنها ابزارهايی برای ايجاد هراس و براساس آن حق حساب گرفتن از کشورهای ديگر است. ايران در دهه های اخير از گروههايی نظير حزب الله و حماس نيز برای همين کار استفاده کرده است. اين ها نيز خطرهای فزاينده ای برای منافع آمريکا و متحدان آن هستند.
نکته پنجم : سيستم اطلاعات آمريکا از شکاف و ضعف های جدی رنج می برد. از پايان جنگ سرد تا به امروز سيستم اطلاعاتی آمريکا در موارد مهمی نتوانسته است تهديدهای جدی را به موقع تشخيص دهد. نمونه های آشکار آن توسعه برنامه های هسته ای و موشکی کره شمالی در سالهای دهه ۱۹۹۰ و يا آغاز فعاليت های هسته ای سوريه بود.
نمونه ايران نيز هيچ تفاوتی با اين موارد را نشان نمی دهد. آمريکا و متحدان غربی آن کشور هنوز هم تصور کامل و دقيقی از ميزان توسعه برنامه های هسته ای ايران ندارند. واقعيت اين است که مهمترين تحولات در برنامه های هسته ای ايران را گروههای مخالف حکومت آن کشور کشف کردند و نه دستگاههای اطلاعاتی و امنيتی کشورهای غربی.
نکته ششم : ديپلماسی با وجود برتری های آشکار خود به عنوان روش مديريت يک بحران اما لزوما راه حل نهايی برای يک بحران نيست.
به عنوان مثال يک توافق ديپلماتيک بر سر بحران هسته ای ايران چه خواهد بود.؟ چگونه می تواند اقدامات و نقشه های زيانبار ايران را مهار کند؟ حکومت ايران ثابت کرده که همواره با غرب در جنگ است. اين مذاکرات ممکن است چگونگی مهار خطر ايران را به تاخير بياندازد ولی نمی تواند راه حل و پاسخ نهايی برای رفع خطرات ناشی از اقدامات ايران را فراهم کند. در عين حال اين مذاکرات می تواند فرصت لازم برای تکميل روند توليد سلاح هسته ای را در اختيار ايران قرار دهد.
نکته هفتم : در نهايت بايد پذيرفت که سياست « مهار » يک خطر در بسياری از موارد به نتيجه می رسد ولی در موارد بسياری هم به نتيجه نمی رسد. به عنوان مثال در دوران جنگ سرد آمريکا و اتحاد شوروی يک سياست آگاهانه برای « مهار » طرف ديگر را به پيش می بردند. ولی در نهايت آنچه که به پايان دوران جنگ سرد منجر شد، سياست پرزيدنت ريگان برای ساقط کردن حکومت اتحاد شوروی بود و نه تداوم روش انفعالی و دادن حق حساب به مسکو. در مورد ايران هم همين منطق حاکم است.
با وجود تمام فشاهاری بين المللی حکومت ايران هنوز هم به منافع آمريکا در خاک افغانستان حمله می کند و در سالهای گذشته نيز هيچيک از اين فشارها از حملات ايران به اهداف آمريکايی در خاک عراق جلوگيری نکرد. تمام اين حملات ايران در شرايطی روی دادند که اين کشور هنوز تا رسيدن به مرز توليد سلاح های هسته ای فاصله زيادی داشت. بنابراين چطور می توان تصور کرد که رژيم ايران در شرايطی که به توليد سلاح هسته ای بسيار نزديک تر شده است از چنين حملاتی دست بردارد.
« پيتر هويسی » کارشناس امور امنيت ملی در مرکز پژوهشی « شورای سياسی خارجی » در پايان تحليل خود در روزنامه « واشنگتن تايمز » می نويسد :« بدون هيچ ترديدی گزينه هايی که در برابر آمريکا و متحدان آن کشور قرار دارند بسيار دشوار هستند. اما تکيه يک جانبه و خوشبينانه بر درک متعارف ما از سياست « مهار» و تعقيب ديپلماسی در برخورد با رژيم حاکم بر ايران امنيت ما را بهبود نمی بخشد. در حقيقت حتی ممکن است امنيت ما را به نسبت گذشته بيشتر به خطر بياندازد.»