رسانههاى دولتى و شبه دولتى در ايران مثل نقل و نبات به افراد، رفتارها، اقوال، پديدهها و كالاهاى غير مورد نظر خود برچسب مى زنند. افراد غير همرنگ، دگر باش (هر كس سبك زندگى متفاوتى با اسلامگرايان دارد) و دگر انديش برچسبهايى مثل فاسد، جاسوس، نا خالصى، هرهرى مسلك، مرتد، معاند، دشمن، مزدور، متهتك، ملحد، قلم به مزد، فتنه گر، وابسته، و مزدور مى گيرند. اعمال مخالفان نيز صفاتى مثل نا مشروع، لهو و لعب، اشرافى گرى، كثيف، فساد اخلاق، انحرافى، و زننده دريافت مى كنند. پسوند «نما» قبل از صفاتى مى آيند كه نبايد به غير همرنگها داده مى شده است (مثل دانشجو نما، ايرانى نما، روحانى نما).
كالاهاى فرهنگى مورد توجه غير همرنگها نيز برچسبهايى مثل ضد ارزشى، بى ارزش، ضد اسلامى، سياه نما، مبتذل، مستهجن، هتاك، گستاخانه، وقيح و موهن مى گيرند. (تمام برچسبهاى فوق از روزنامهى كيهان، و سايت هاى الف، تابناك، رجا نيوز و فارس در طى سه روز برداشته شدهاند اما در ديگر سايتهاى اقتدارگرايان نيز كم و بيش به چشم مى خورند.)
كلام از جنس كنش
برخى از تعابير و واژهها بيشتر شان بيانى و توصيفى دارند و برخى شان كنشى و كاركردى. «قد بلند» و «فارسى زبان» پديدههايى را توصيف مى كنند و «ضد انقلاب» يا «فتنه گر» گروهى را به كنش عليه موصوف فرا مى خوانند و از توصيف و تبيين تهى هستند.
«مبتذل» يا «فاسد» يا «مستهجن» يا «لهو» واقعيتى را توصيف نمى كنند بلكه احساس منفى گوينده و متعاقب آن، خواست و دستور وى را براى از ميان بردن يك پديده عرضه مى دارند. به همين دليلى آن دسته از آثار فرهنگى در ايران را كه حكومت نمى تواند با عناوينى مثل «توهين به اسلام» يا ناقض امنيت ملى از عرصهى عمومى حذف كند بر چسب مبتذل يا مستهجن مى زند تا سانسور يا ممنوع شوند. مبتذل يعنى «نگذاريد انتشار يابند»، مستهجن يعنى «از بروز خطر سهمگين اين اثر با ممنوعيت آن جلوگيرى كنيد» يا وقيح يعنى «با تعقيب قضايى يا حملهى لباس شخصىها گوينده يا نويسنده را به سزاى اعمالش برسانيد.»
نخبه گرايى فرهنگى در خدمت اسلامگرايى
زدن برچسبهايى مثل مستهجن يا مبتذل يا لمپن با اسلامگرايى آغاز نشد. روشنفكران ماركسيست و سكولار آثارى را كه دوست نمى داشتند و مورد توجه عموم قرار مى گرفت (مثل موسيقى بازارى كسانى مثل آغاسى، سوسن يا جواد يسارى، فيلمهاى فارسى عامه پسند مثل اكثر فيلم هاى فردين يا ايرج قادرى، نمايشهاى روحوضى يا كتابهاى پر فروش ذبيح الله منصورى) مبتذل مى خواندند. اخلاقگرايان عرفى نيز آثارى را كه فراتر از چارچوب اخلاقى خود مى دانستند مستهجن يا غير اخلاقى معرفى مى كردند.
با سوار شدن اسلامگرايان بر ماشين دولت اين عناوين كه زمينهاى در ميان نخبه گرايان فرهنگى داشت براى سانسور دولتى مورد استفاده واقع شدند. در چارچوب ايدئولوژيك دولتى عباراتى مثل «مبتذل» و «مستهجن» به «منكر» ارتقا يافتند تا بار حقوقى پيدا كنند و بتوان با تمسك به اين عبارات افراد را مورد مجازات قرار داد.
در مرحلهى اول تصفيهى فرهنگى با هماهنگى ماركسيستها، روشنفكران ليبرال و اسلامگرايان آثار معروف به كوچه بازارى از عرصهى عمومى حذف شدند. در فاصلهاى كوتاه تا حد سه سال از همين عناوين براى ممنوع كردن آثار همان نخبه گرايان فرهنگى استفاده شد و آثار آنها با همان چاقويى كه آنها براى رد آثار ديگران استفاده مى كردند سر بريده مى شدند.
عقلانى سازى سانسور و حذف
معيار نخبه گرايان فرهنگى براى استفاده از اين عناوين عدم عمق فكرى، ضعف ساختارى، و عدم رعايت معيارهاى صورى و زيبايى شناسانهى آثار مورد بحث بوده است كه با برچسب مبتذل و مستهجن ارزش داورى مى شدند. اما معيار اسلامگرايان عدم انطباق با معيارهاى فقهى بود. اسلامگرايان آنجا كه با جامعهى هنرى و فرهنگى روبرو مى شدهاند به معيارهاى فنى و فكرى متوسل مى شدهاند و آنجا كه در برابر روحانيون و وفاداران به آنها قرار مى گرفتند به معيارهاى فقهى تمسك مى ورزيدهاند. سانسور و حذف و تك صدايى در نظام اسلامگرا وجهى فقه گرايانه و وجهى نخبه گرايانه دارد اما حكومت در طى دورهاى كوتاه با تصفيه و سركوب، فقه گرايان را به جاى نخبههاى فرهنگى نشاند.
جادوى برچسب
حدود دو دهه طول كشيد تا چپهاى مذهبى (بعدا اصلاح طلبان مذهبى) به تدريج از اواخر دههى هفتاد شمسى از اين گونه ادبيات بر چسب زنانه فاصله بگيرند. اما نيروهاى اقتدارگرا كه على رغم حضور در قدرت در سه دههى گذشته خود را محروم از قدرت مطلقه مى ديدند اين ادبيات را همواره مورد استفاده قرار دادهاند و بخشى از عبارات را نيز در كوله پشتى خود نگاه داشتند تا روزى قدرت مطلق العنان را در حوزه ى فرهنگ و سياست به چنگ آورند. آنها تاثير جادويى اين برچسبها را براى كسب قدرت در اوايل دههى شصت ديده بودند و هنوز براين باورند كه اين عبارات جادو مى كنند. به همين علت است كه از اين گونه ادبيات به وفور در سايت هاى سياسى مثل الف و تابناك و جهان نيوز و رجا نيوز و فارس و روزنامههاى رسالت و ايران و كيهان استفاده مى شود.
ارتقاى واژههاى توصيفى به برچسب
غير از برچسبهاى توهين آميز و تحقير كننده و پرونده سازانه، از عبارات توصيفى دل ناچسب براى اقتدارگرايان مثل لائيك، ليبرال، و سكولار نيز براى برچسب زدن به منتقدان و افراد ناهمرنگ استفاده مى شود. ليبرال به معنى آزاديخواه و پيرو مكتب ليبراليسم اقتصادى يا سياسى است اما در عرف اقتدارگرايان به عنوان لاابالى و ضعيف و قرتى از آن استفاده مى شود. سكولار و لائيك نيز معانى خاص خود را در دنياى سياست و علم سياست دارند اما در عرف اسلامگرايان به معنى بى دين و ضد دين هستند. از اين برچسبها براى رد صلاحيت نامزدهاى انتخابات، تقاضا كنندگان مجوزهاى دولتى براى مديريت رسانهها، احزاب، موسسات فرهنگى و اجتماعى و ديگر نهادهاى مدنى، و افراد خواهان مشاغل دولتى استفاده مى شود.
***
اگر مبناى داورى، سليقه و مذاق گروهى خاص باشد هر گروهى مى تواند آثار مورد علاقهى گروه ديگر را با انواع برچسبها مورد قضاوت قرار دهد. برچسبها ملك طلق يك گروه خاص كه به رسانهها و مجامع دسترسى دارند نيست.
اما اگر مبنا آزادى و حقوق افراد باشد هم آثار محمد رضا شجريان و شهرام ناظرى و فرهاد فخر الدينى و مجيد انتظامى و شهرداد روحانى بايد حق انتشار داشته باشند و هم آثار سوسن و آغاسى و جواد يسارى. هم آثار عباس كيارستمى و محسن مخملباف و داريوش مهرجويى مخاطب دارند و هم آثار ايرج قادرى و مسعود كيميايى. هم آثار صادق هدايت و هوشنگ گلشيرى و رضا براهنى و سيمين دانشور و غلامحسين ساعدى خواننده دارند و هم داستانهاى فتانهى حاج سيد جوادى و ر. اعتمادى و فهيمه رحيمى و نسرين ثامنى.
داورى زيبايى شناسانه و حرفهاى نيز در حوزهى كارى اهل موسيقى و فيلم و رمان، پژوهشگران دانشگاهى و منتقدان هنرى است كه عموما نقشى در سياست گذارىها ندارند و بسيارى از مردم نيز نظرات آنها را ملاك مصرف فرهنگى خود قرار نمى دهند. در حوزه ى كتاب، تئاتر و ديگر آثار هنرى نيز همهى اقشار مى توانند با احترام به سلائق ديگران به مصرف كالاهاى مورد علاقهى خود بپردازند.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
* دیدگاه های مطرح شده در این یادداشت الزاما بازتاب دهنده نظرات رادیو فردا نیست.
كالاهاى فرهنگى مورد توجه غير همرنگها نيز برچسبهايى مثل ضد ارزشى، بى ارزش، ضد اسلامى، سياه نما، مبتذل، مستهجن، هتاك، گستاخانه، وقيح و موهن مى گيرند. (تمام برچسبهاى فوق از روزنامهى كيهان، و سايت هاى الف، تابناك، رجا نيوز و فارس در طى سه روز برداشته شدهاند اما در ديگر سايتهاى اقتدارگرايان نيز كم و بيش به چشم مى خورند.)
كلام از جنس كنش
برخى از تعابير و واژهها بيشتر شان بيانى و توصيفى دارند و برخى شان كنشى و كاركردى. «قد بلند» و «فارسى زبان» پديدههايى را توصيف مى كنند و «ضد انقلاب» يا «فتنه گر» گروهى را به كنش عليه موصوف فرا مى خوانند و از توصيف و تبيين تهى هستند.
«مبتذل» يا «فاسد» يا «مستهجن» يا «لهو» واقعيتى را توصيف نمى كنند بلكه احساس منفى گوينده و متعاقب آن، خواست و دستور وى را براى از ميان بردن يك پديده عرضه مى دارند. به همين دليلى آن دسته از آثار فرهنگى در ايران را كه حكومت نمى تواند با عناوينى مثل «توهين به اسلام» يا ناقض امنيت ملى از عرصهى عمومى حذف كند بر چسب مبتذل يا مستهجن مى زند تا سانسور يا ممنوع شوند. مبتذل يعنى «نگذاريد انتشار يابند»، مستهجن يعنى «از بروز خطر سهمگين اين اثر با ممنوعيت آن جلوگيرى كنيد» يا وقيح يعنى «با تعقيب قضايى يا حملهى لباس شخصىها گوينده يا نويسنده را به سزاى اعمالش برسانيد.»
نخبه گرايى فرهنگى در خدمت اسلامگرايى
زدن برچسبهايى مثل مستهجن يا مبتذل يا لمپن با اسلامگرايى آغاز نشد. روشنفكران ماركسيست و سكولار آثارى را كه دوست نمى داشتند و مورد توجه عموم قرار مى گرفت (مثل موسيقى بازارى كسانى مثل آغاسى، سوسن يا جواد يسارى، فيلمهاى فارسى عامه پسند مثل اكثر فيلم هاى فردين يا ايرج قادرى، نمايشهاى روحوضى يا كتابهاى پر فروش ذبيح الله منصورى) مبتذل مى خواندند. اخلاقگرايان عرفى نيز آثارى را كه فراتر از چارچوب اخلاقى خود مى دانستند مستهجن يا غير اخلاقى معرفى مى كردند.
با سوار شدن اسلامگرايان بر ماشين دولت اين عناوين كه زمينهاى در ميان نخبه گرايان فرهنگى داشت براى سانسور دولتى مورد استفاده واقع شدند. در چارچوب ايدئولوژيك دولتى عباراتى مثل «مبتذل» و «مستهجن» به «منكر» ارتقا يافتند تا بار حقوقى پيدا كنند و بتوان با تمسك به اين عبارات افراد را مورد مجازات قرار داد.
در مرحلهى اول تصفيهى فرهنگى با هماهنگى ماركسيستها، روشنفكران ليبرال و اسلامگرايان آثار معروف به كوچه بازارى از عرصهى عمومى حذف شدند. در فاصلهاى كوتاه تا حد سه سال از همين عناوين براى ممنوع كردن آثار همان نخبه گرايان فرهنگى استفاده شد و آثار آنها با همان چاقويى كه آنها براى رد آثار ديگران استفاده مى كردند سر بريده مى شدند.
عقلانى سازى سانسور و حذف
معيار نخبه گرايان فرهنگى براى استفاده از اين عناوين عدم عمق فكرى، ضعف ساختارى، و عدم رعايت معيارهاى صورى و زيبايى شناسانهى آثار مورد بحث بوده است كه با برچسب مبتذل و مستهجن ارزش داورى مى شدند. اما معيار اسلامگرايان عدم انطباق با معيارهاى فقهى بود. اسلامگرايان آنجا كه با جامعهى هنرى و فرهنگى روبرو مى شدهاند به معيارهاى فنى و فكرى متوسل مى شدهاند و آنجا كه در برابر روحانيون و وفاداران به آنها قرار مى گرفتند به معيارهاى فقهى تمسك مى ورزيدهاند. سانسور و حذف و تك صدايى در نظام اسلامگرا وجهى فقه گرايانه و وجهى نخبه گرايانه دارد اما حكومت در طى دورهاى كوتاه با تصفيه و سركوب، فقه گرايان را به جاى نخبههاى فرهنگى نشاند.
جادوى برچسب
حدود دو دهه طول كشيد تا چپهاى مذهبى (بعدا اصلاح طلبان مذهبى) به تدريج از اواخر دههى هفتاد شمسى از اين گونه ادبيات بر چسب زنانه فاصله بگيرند. اما نيروهاى اقتدارگرا كه على رغم حضور در قدرت در سه دههى گذشته خود را محروم از قدرت مطلقه مى ديدند اين ادبيات را همواره مورد استفاده قرار دادهاند و بخشى از عبارات را نيز در كوله پشتى خود نگاه داشتند تا روزى قدرت مطلق العنان را در حوزه ى فرهنگ و سياست به چنگ آورند. آنها تاثير جادويى اين برچسبها را براى كسب قدرت در اوايل دههى شصت ديده بودند و هنوز براين باورند كه اين عبارات جادو مى كنند. به همين علت است كه از اين گونه ادبيات به وفور در سايت هاى سياسى مثل الف و تابناك و جهان نيوز و رجا نيوز و فارس و روزنامههاى رسالت و ايران و كيهان استفاده مى شود.
ارتقاى واژههاى توصيفى به برچسب
غير از برچسبهاى توهين آميز و تحقير كننده و پرونده سازانه، از عبارات توصيفى دل ناچسب براى اقتدارگرايان مثل لائيك، ليبرال، و سكولار نيز براى برچسب زدن به منتقدان و افراد ناهمرنگ استفاده مى شود. ليبرال به معنى آزاديخواه و پيرو مكتب ليبراليسم اقتصادى يا سياسى است اما در عرف اقتدارگرايان به عنوان لاابالى و ضعيف و قرتى از آن استفاده مى شود. سكولار و لائيك نيز معانى خاص خود را در دنياى سياست و علم سياست دارند اما در عرف اسلامگرايان به معنى بى دين و ضد دين هستند. از اين برچسبها براى رد صلاحيت نامزدهاى انتخابات، تقاضا كنندگان مجوزهاى دولتى براى مديريت رسانهها، احزاب، موسسات فرهنگى و اجتماعى و ديگر نهادهاى مدنى، و افراد خواهان مشاغل دولتى استفاده مى شود.
***
اگر مبناى داورى، سليقه و مذاق گروهى خاص باشد هر گروهى مى تواند آثار مورد علاقهى گروه ديگر را با انواع برچسبها مورد قضاوت قرار دهد. برچسبها ملك طلق يك گروه خاص كه به رسانهها و مجامع دسترسى دارند نيست.
اما اگر مبنا آزادى و حقوق افراد باشد هم آثار محمد رضا شجريان و شهرام ناظرى و فرهاد فخر الدينى و مجيد انتظامى و شهرداد روحانى بايد حق انتشار داشته باشند و هم آثار سوسن و آغاسى و جواد يسارى. هم آثار عباس كيارستمى و محسن مخملباف و داريوش مهرجويى مخاطب دارند و هم آثار ايرج قادرى و مسعود كيميايى. هم آثار صادق هدايت و هوشنگ گلشيرى و رضا براهنى و سيمين دانشور و غلامحسين ساعدى خواننده دارند و هم داستانهاى فتانهى حاج سيد جوادى و ر. اعتمادى و فهيمه رحيمى و نسرين ثامنى.
داورى زيبايى شناسانه و حرفهاى نيز در حوزهى كارى اهل موسيقى و فيلم و رمان، پژوهشگران دانشگاهى و منتقدان هنرى است كه عموما نقشى در سياست گذارىها ندارند و بسيارى از مردم نيز نظرات آنها را ملاك مصرف فرهنگى خود قرار نمى دهند. در حوزه ى كتاب، تئاتر و ديگر آثار هنرى نيز همهى اقشار مى توانند با احترام به سلائق ديگران به مصرف كالاهاى مورد علاقهى خود بپردازند.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
* دیدگاه های مطرح شده در این یادداشت الزاما بازتاب دهنده نظرات رادیو فردا نیست.