حسين موسويان، از دیپلمات های سابق در هيات مذاکره کننده ايران در مورد بحران هسته ای که چند سال پيش به آمريکا مهاجرت کرده و اکنون جزو پژوهشگران دانشگاه «پرينستون» است، در تحليلی برای هفته نامه «فارن افرز» ديدگاه های خود را در مورد دلايل شکست سياست گفت و گو با ايران و راه حل ها برای برطرف کردن اين مشکل را ارائه می دهد.
وی در مقدمه مطلب خود می نويسد که در سياست خارجی ايران همواره دو ديدگاه عمل می کرده، ديدگاهی که معتقد است ايران و آمريکا از طريق مذاکره می توانند به نوعی توافق برسند و ديدگاه ديگری که معتقد است آمريکا قابل اعتماد نيست. با اعمال تحريم های جديد و کنارگذاشتن سياست گفت و گو عملا آمريکا ثابت کرده که ديدگاه دوم در سياست خارجی حکومت ايران حقانيت دارد.
او هشدار می دهد که سرمايه گذاری روی اختلاف نظرهای احتمالی بين مقامات ارشد ايران، دولت آمريکا را گمراه خواهد کرد چون مثل هر کشور ديگری سياستمداران ايرانی نيز در مقابل اعمال نفوذ و تعرض يک قدرت خارجی اختلافات خود را کنار می گذارند.
حسين موسويان با اشاره به سوابق کار خود در نهادهای مهم مربوط به امنيت ملی و سياست خارجی ، خاطر نشان می کند که قريب به سی سال از مباحث مربوط به اين دو ديدگاه در ميان رهبران حکومت ايران با خبر بوده است. اولين تجربه شخصی او در اواخر دهه ۱۹۸۰ ميلادی و مسئله آزادی گروگان های غربی در لبنان بود.
به نوشته وی، جرج بوش پدر در آغاز رياست جمهوری خود، پيام هايی برای تجديد يا بهبود مناسبات به ايران فرستاد و به اکبر هاشمی رفسنجانی رييس جمهور وقت ايران پيشنهاد کرد که اگر ايران گروگان های غربی را در لبنان آزاد کند در مقابل آمريکا اقدامات دوستانه ای در مورد ايران انجام خواهد داد.
حکومت ايران در مقابل خواستار بازگرداندن ميلياردها دلار دارايی های مسدود شده ايران توسط آمريکا و آزادی «شيخ عبدالکريم عبيد» رهبر وقت حزب الله لبنان شد.
در زمان مذاکرات مربوط به گروگان های غربی در لبنان، دو ديدگاه اصلی در ميان حکومت گران ايران در مقابل هم قرار گرفتند. هاشمی رفسنجانی معتقد بود که چنين توافقی می تواند زمينه را برای اعتماد سازی در تجديد مناسبات با آمريکا فراهم کند ولی آيت الله خامنه ای رهبر ايران هشدار می داد که اعتماد به آمريکا ساده لوحی است . آيت الله خامنه ای در آن زمان نيز همچون امروز معتقد بود که تنها هدف آمريکا تغيير رژيم در ايران است.
حسين موسويان سپس يادآوری می کند که دولت ايران در نهايت تصميم گرفت که گروگان های غربی را در لبنان آزاد کند ولی دولت آمريکا نه اموال مسدود شده ايران را برگرداند و نه رهبر وقت حزب الله را آزاد کرد.
با وجود تمام اين تجربه های منفی، آيت الله خامنه ای از اقدامات هاشمی رفسنجانی و در سال های بعد از اقدامات محمد خاتمی رييس جمهور بعدی ايران برای کاهش تنش با غرب جلوگيری نکرد.
به عنوان مثال ايران معاهدات مربوط به منع توليد و نابود کردن سلاح های شيميايی و بيولوژيک را پذيرفت. ايران برای دوره ای تقريبا دو ساله با اقدامات آمريکا برای شکست طالبان در افغانستان همکاری کرد. و در سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ ايران در همکاری با آژانس بين المللی انرژی اتمی اجازه داد از مراکز نظامی متعددی در کشور بازرسی شود و پروتکل الحاقی پيمان منع گسترش سلاح های هسته ای را نيز پذيرفت.
به گفته این دیپلمات سابق جمهوری اسلامی، با وجودی که ايران در اين سال ها گام های موثری برای رفع تنش برداشت ولی آمريکا و غرب همواره ايرادها و شروط جديدی را مطرح می کردند. نمونه آن شک و ترديد در مورد نيات برنامه های هسته ای ايران، موضع ايران در قبال اسراييل و يا واکنش های ايران به تسلط نظامی آمريکا بر منطقه بود. دولت آمريکا به جای پاسخ دادن به گام های مثبت ايران بر شدت تحريم ها عليه ايران و تلاش برای انزوی آن کشور افزود.
حسين موسويان نتيجه می گيرد که اين رفتار آمريکا موجب تعجب آيت الله خامنه ای نشد. در تمام اين مدت وی با مذاکرات مستقيم با آمريکا مخالفت کرده و تاکيد می کرد که آمريکا می خواهد از موضع قدرت و با اعمال فشار ايران را به تسليم وادار کند. واکنش های خصمانه آمريکا و غرب به آنچه که از نظر رهبران ايران سياستی ميانه رو تلقی می شد در نهايت باعث شد که تندروها در سياست داخلی ايران برتری پيدا کرده و زمينه برای قدرت گيری جناح احمدی نژاد را فراهم کرد.
با نگاهی به گذشته به سختی می توان تک تک گام ها و اقدامات دو طرف را که به وخامت روابط انجاميد برشمرد و تحليل کرد، اما غرب و به طور مشخص دولت آمريکا در دوره رياست جمهوری هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی فرصت های بسيار خوبی را برای تجديد مناسبات با ايران از دست داد. شکی نيست که هر دو طرف می بايست به تغيير جهت در مناسبات تعهد بيشتری نشان می دادند.
حسين موسويان در ادامه تحليل خود در وب سايت «فارن افرز» به اقدامات باراک اوباما از جمله سخنرانی ها و پيام های وی در ماههای اول رياست جمهوری اش برای تجديد مناسبات با ايران اشاره کرده و می نويسد با وجودی که رهبران ايران به توانايی باراک اوباما در حل معضلات و خصومت های قديمی ترديد داشتند ولی در نيت شخص او شک نکردند. به همين خاطر رهبران ايران تصميم گرفتند اين فرصت را آزمايش کرده و به احمدی نژاد اختيار بيشتری دادند که مناسبات با آمريکا را مديريت کند.
احمدی نژاد با وجود همه شعارهای افراطی اش پيشنهادات و اقدامات مهمی برای آغاز گفت و گو با آمريکا انجام داد. طبق گفته های محمد البرادعی، رييس سابق آژانس بين المللی انرژی اتمی، رييس جمهوری ايران پيشنهاد مذاکرات مستقيم و بدون قيد و شرط با دولت آمريکا را مطرح کرد و حتی توافق کرد که در افغانستان و ساير نقاط به آمريکا کمک کند. اما باراک اوباما هيچ پاسخی نداد.
حسين موسويان يادآوری می کند که تقريبا تمام غربی ها، ايران را مسئول وخامت در روابط دو طرف می دانند و نمونه برجسته آن را مذاکرات هسته ای پاييز سال ۲۰۰۹ ذکر می کنند. اما به فاصله کوتاهی پس از آن گفت و گوها، ايران از طريق محمد البرادعی اعلام کرد که حاضر است مستقيما با آمريکا مذاکره کند. واشینگتن اين پيشنهاد را رد کرد. بعد از آن مذاکرات استانبول انجام شد که ايران با ميانجيگری برزيل و ترکيه حاضر شد برنامه های هسته ای خود را با جامعه بين المللی هماهنگ کند. ولی آن طرح نيز از سوی آمريکا رد شد.
در پاييز سال ۲۰۱۰ برای اولين بار دولت آمريکا نشانه ای از احتمال توافق نشان داد. هيلاری کلينتون، وزير خارجه آمريکا، در مصاحبه ای با بی بی سی گفت که اگر ايران ثابت کند برنامه های هسته ای آن کشور شفاف و مسئولانه است می تواند به غنی سازی اورانيوم ادامه دهد. پس از آن ايران گام های ديگری برداشت از جمله معاون وزير خارجه ايران در کنفرانسی در سال ۲۰۱۱ در سوئد، از معاون وزير خارجه آمريکا در امور افغانستان و پاکستان دعوت کرد تا برای مذاکرات مستقيم به تهران سفر کند. اما واشینگتن اين پيشنهاد را رد کرد.
محمود احمدی نژاد در جريان سفر ماه سپتامبر سال ۲۰۱۱ به نيويورک ضمن اعلام خبر آزادی دو کوهنورد آمريکايی گفت اگر آمريکا اورانيوم با غلظت ۲۰ درصد را در اختيار ايران قرار دهد ايران طرح توليد آن را متوقف خواهد کرد. اين اقدامی بزرگ برای رفع بسياری از نگرانی های غرب بود که نشان می داد ايران واقعا به دنبال غنی سازی اورانيوم با غلظت بالا نيست.
اما دولت آمريکا به اين پيشنهاد نيز پاسخ رد داد و چند ماه بعد هم از تمام نفوذ خود استفاده کرد و به گزارش آژانس بين المللی انرژی اتمی در مورد ايران اتهامات جديد و بزرگی را افزود. اعمال تحريم های شديد عليه بانک مرکزی و صادرات نفت خام ايران، پيشنهاد قطعنامه ای برای محکوميت ايران به بهانه حمايت از تروريسم در شورای امنيت و طرح قطعنامه ای در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد اقدامات شديدی هستند که آمريکا در ماه های اخير عليه ايران انجام داده است.
حسين موسويان در پايان تحليل خود نتيجه گيری می کند که اين اقدامات آمريکا نشان می دهند که سياست رفع تنش و تجديد مناسبات باراک اوباما شکست خورده است. در حقيقت همه اين موارد در تاييد نظريه آيت الله خامنه ای است که معتقد است هدف نهايی آمريکا تغيير رژيم در ايران است. درهای تجديد رابطه تقريبا بسته شده اند و اگر آمريکا می خواهد از فرصت های ناچيز باقی مانده استفاده کند بايد صراحتا و در عمل نشان دهد که هدف آن سرنگونی حکومت ايران نيست.
اما برای حرکت موثر و هدفمند به سمت تجديد مناسبات دو کشور ايران و آمريکا بايد يک چهارچوب کاربردی شامل همه موارد اختلاف برانگيز از جمله برنامه هسته ای، امنيت در منطقه و نقش ايران را تنظيم کرده و به صراحت مشخص کنند هر يک حاضر هستند چه امتيازاتی داده و نتيجه اين تفاهم برای هر يک از دو طرف چه خواهد بود. در يک چنين چارچوبی، ايران و آمريکا زمينه های همکاری فراوانی دارند، از وضعيت افغانستان گرفته تا مبارزه با تروريسم و قاچاق مواد مخدر.
من به خوبی از خطراتی که وضعيت بحرانی فعلی می تواند در پی داشته باشد اطلاع دارم و معتقدم که هر دو حکومت بايد در سياست های خود تجديد نظر کنند. با وجود تمام هياهوهای موجود در عرصه بين المللی که تنش در روابط ايران و آمريکا را منعکس می کند، من معتقدم که ضمن پذيرفتن حق مشروع ايران برای دستيابی به انرژی هسته ای دو طرف می توانند به يک توافق صلح آميز دست يابند.
وی در مقدمه مطلب خود می نويسد که در سياست خارجی ايران همواره دو ديدگاه عمل می کرده، ديدگاهی که معتقد است ايران و آمريکا از طريق مذاکره می توانند به نوعی توافق برسند و ديدگاه ديگری که معتقد است آمريکا قابل اعتماد نيست. با اعمال تحريم های جديد و کنارگذاشتن سياست گفت و گو عملا آمريکا ثابت کرده که ديدگاه دوم در سياست خارجی حکومت ايران حقانيت دارد.
او هشدار می دهد که سرمايه گذاری روی اختلاف نظرهای احتمالی بين مقامات ارشد ايران، دولت آمريکا را گمراه خواهد کرد چون مثل هر کشور ديگری سياستمداران ايرانی نيز در مقابل اعمال نفوذ و تعرض يک قدرت خارجی اختلافات خود را کنار می گذارند.
حسين موسويان با اشاره به سوابق کار خود در نهادهای مهم مربوط به امنيت ملی و سياست خارجی ، خاطر نشان می کند که قريب به سی سال از مباحث مربوط به اين دو ديدگاه در ميان رهبران حکومت ايران با خبر بوده است. اولين تجربه شخصی او در اواخر دهه ۱۹۸۰ ميلادی و مسئله آزادی گروگان های غربی در لبنان بود.
به نوشته وی، جرج بوش پدر در آغاز رياست جمهوری خود، پيام هايی برای تجديد يا بهبود مناسبات به ايران فرستاد و به اکبر هاشمی رفسنجانی رييس جمهور وقت ايران پيشنهاد کرد که اگر ايران گروگان های غربی را در لبنان آزاد کند در مقابل آمريکا اقدامات دوستانه ای در مورد ايران انجام خواهد داد.
حکومت ايران در مقابل خواستار بازگرداندن ميلياردها دلار دارايی های مسدود شده ايران توسط آمريکا و آزادی «شيخ عبدالکريم عبيد» رهبر وقت حزب الله لبنان شد.
در زمان مذاکرات مربوط به گروگان های غربی در لبنان، دو ديدگاه اصلی در ميان حکومت گران ايران در مقابل هم قرار گرفتند. هاشمی رفسنجانی معتقد بود که چنين توافقی می تواند زمينه را برای اعتماد سازی در تجديد مناسبات با آمريکا فراهم کند ولی آيت الله خامنه ای رهبر ايران هشدار می داد که اعتماد به آمريکا ساده لوحی است . آيت الله خامنه ای در آن زمان نيز همچون امروز معتقد بود که تنها هدف آمريکا تغيير رژيم در ايران است.
حسين موسويان سپس يادآوری می کند که دولت ايران در نهايت تصميم گرفت که گروگان های غربی را در لبنان آزاد کند ولی دولت آمريکا نه اموال مسدود شده ايران را برگرداند و نه رهبر وقت حزب الله را آزاد کرد.
با وجود تمام اين تجربه های منفی، آيت الله خامنه ای از اقدامات هاشمی رفسنجانی و در سال های بعد از اقدامات محمد خاتمی رييس جمهور بعدی ايران برای کاهش تنش با غرب جلوگيری نکرد.
به عنوان مثال ايران معاهدات مربوط به منع توليد و نابود کردن سلاح های شيميايی و بيولوژيک را پذيرفت. ايران برای دوره ای تقريبا دو ساله با اقدامات آمريکا برای شکست طالبان در افغانستان همکاری کرد. و در سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ ايران در همکاری با آژانس بين المللی انرژی اتمی اجازه داد از مراکز نظامی متعددی در کشور بازرسی شود و پروتکل الحاقی پيمان منع گسترش سلاح های هسته ای را نيز پذيرفت.
به گفته این دیپلمات سابق جمهوری اسلامی، با وجودی که ايران در اين سال ها گام های موثری برای رفع تنش برداشت ولی آمريکا و غرب همواره ايرادها و شروط جديدی را مطرح می کردند. نمونه آن شک و ترديد در مورد نيات برنامه های هسته ای ايران، موضع ايران در قبال اسراييل و يا واکنش های ايران به تسلط نظامی آمريکا بر منطقه بود. دولت آمريکا به جای پاسخ دادن به گام های مثبت ايران بر شدت تحريم ها عليه ايران و تلاش برای انزوی آن کشور افزود.
حسين موسويان نتيجه می گيرد که اين رفتار آمريکا موجب تعجب آيت الله خامنه ای نشد. در تمام اين مدت وی با مذاکرات مستقيم با آمريکا مخالفت کرده و تاکيد می کرد که آمريکا می خواهد از موضع قدرت و با اعمال فشار ايران را به تسليم وادار کند. واکنش های خصمانه آمريکا و غرب به آنچه که از نظر رهبران ايران سياستی ميانه رو تلقی می شد در نهايت باعث شد که تندروها در سياست داخلی ايران برتری پيدا کرده و زمينه برای قدرت گيری جناح احمدی نژاد را فراهم کرد.
با نگاهی به گذشته به سختی می توان تک تک گام ها و اقدامات دو طرف را که به وخامت روابط انجاميد برشمرد و تحليل کرد، اما غرب و به طور مشخص دولت آمريکا در دوره رياست جمهوری هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی فرصت های بسيار خوبی را برای تجديد مناسبات با ايران از دست داد. شکی نيست که هر دو طرف می بايست به تغيير جهت در مناسبات تعهد بيشتری نشان می دادند.
حسين موسويان در ادامه تحليل خود در وب سايت «فارن افرز» به اقدامات باراک اوباما از جمله سخنرانی ها و پيام های وی در ماههای اول رياست جمهوری اش برای تجديد مناسبات با ايران اشاره کرده و می نويسد با وجودی که رهبران ايران به توانايی باراک اوباما در حل معضلات و خصومت های قديمی ترديد داشتند ولی در نيت شخص او شک نکردند. به همين خاطر رهبران ايران تصميم گرفتند اين فرصت را آزمايش کرده و به احمدی نژاد اختيار بيشتری دادند که مناسبات با آمريکا را مديريت کند.
احمدی نژاد با وجود همه شعارهای افراطی اش پيشنهادات و اقدامات مهمی برای آغاز گفت و گو با آمريکا انجام داد. طبق گفته های محمد البرادعی، رييس سابق آژانس بين المللی انرژی اتمی، رييس جمهوری ايران پيشنهاد مذاکرات مستقيم و بدون قيد و شرط با دولت آمريکا را مطرح کرد و حتی توافق کرد که در افغانستان و ساير نقاط به آمريکا کمک کند. اما باراک اوباما هيچ پاسخی نداد.
حسين موسويان يادآوری می کند که تقريبا تمام غربی ها، ايران را مسئول وخامت در روابط دو طرف می دانند و نمونه برجسته آن را مذاکرات هسته ای پاييز سال ۲۰۰۹ ذکر می کنند. اما به فاصله کوتاهی پس از آن گفت و گوها، ايران از طريق محمد البرادعی اعلام کرد که حاضر است مستقيما با آمريکا مذاکره کند. واشینگتن اين پيشنهاد را رد کرد. بعد از آن مذاکرات استانبول انجام شد که ايران با ميانجيگری برزيل و ترکيه حاضر شد برنامه های هسته ای خود را با جامعه بين المللی هماهنگ کند. ولی آن طرح نيز از سوی آمريکا رد شد.
در پاييز سال ۲۰۱۰ برای اولين بار دولت آمريکا نشانه ای از احتمال توافق نشان داد. هيلاری کلينتون، وزير خارجه آمريکا، در مصاحبه ای با بی بی سی گفت که اگر ايران ثابت کند برنامه های هسته ای آن کشور شفاف و مسئولانه است می تواند به غنی سازی اورانيوم ادامه دهد. پس از آن ايران گام های ديگری برداشت از جمله معاون وزير خارجه ايران در کنفرانسی در سال ۲۰۱۱ در سوئد، از معاون وزير خارجه آمريکا در امور افغانستان و پاکستان دعوت کرد تا برای مذاکرات مستقيم به تهران سفر کند. اما واشینگتن اين پيشنهاد را رد کرد.
محمود احمدی نژاد در جريان سفر ماه سپتامبر سال ۲۰۱۱ به نيويورک ضمن اعلام خبر آزادی دو کوهنورد آمريکايی گفت اگر آمريکا اورانيوم با غلظت ۲۰ درصد را در اختيار ايران قرار دهد ايران طرح توليد آن را متوقف خواهد کرد. اين اقدامی بزرگ برای رفع بسياری از نگرانی های غرب بود که نشان می داد ايران واقعا به دنبال غنی سازی اورانيوم با غلظت بالا نيست.
اما دولت آمريکا به اين پيشنهاد نيز پاسخ رد داد و چند ماه بعد هم از تمام نفوذ خود استفاده کرد و به گزارش آژانس بين المللی انرژی اتمی در مورد ايران اتهامات جديد و بزرگی را افزود. اعمال تحريم های شديد عليه بانک مرکزی و صادرات نفت خام ايران، پيشنهاد قطعنامه ای برای محکوميت ايران به بهانه حمايت از تروريسم در شورای امنيت و طرح قطعنامه ای در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد اقدامات شديدی هستند که آمريکا در ماه های اخير عليه ايران انجام داده است.
حسين موسويان در پايان تحليل خود نتيجه گيری می کند که اين اقدامات آمريکا نشان می دهند که سياست رفع تنش و تجديد مناسبات باراک اوباما شکست خورده است. در حقيقت همه اين موارد در تاييد نظريه آيت الله خامنه ای است که معتقد است هدف نهايی آمريکا تغيير رژيم در ايران است. درهای تجديد رابطه تقريبا بسته شده اند و اگر آمريکا می خواهد از فرصت های ناچيز باقی مانده استفاده کند بايد صراحتا و در عمل نشان دهد که هدف آن سرنگونی حکومت ايران نيست.
اما برای حرکت موثر و هدفمند به سمت تجديد مناسبات دو کشور ايران و آمريکا بايد يک چهارچوب کاربردی شامل همه موارد اختلاف برانگيز از جمله برنامه هسته ای، امنيت در منطقه و نقش ايران را تنظيم کرده و به صراحت مشخص کنند هر يک حاضر هستند چه امتيازاتی داده و نتيجه اين تفاهم برای هر يک از دو طرف چه خواهد بود. در يک چنين چارچوبی، ايران و آمريکا زمينه های همکاری فراوانی دارند، از وضعيت افغانستان گرفته تا مبارزه با تروريسم و قاچاق مواد مخدر.
من به خوبی از خطراتی که وضعيت بحرانی فعلی می تواند در پی داشته باشد اطلاع دارم و معتقدم که هر دو حکومت بايد در سياست های خود تجديد نظر کنند. با وجود تمام هياهوهای موجود در عرصه بين المللی که تنش در روابط ايران و آمريکا را منعکس می کند، من معتقدم که ضمن پذيرفتن حق مشروع ايران برای دستيابی به انرژی هسته ای دو طرف می توانند به يک توافق صلح آميز دست يابند.