فرانسيس فوکوياما، استاد روابط بين الملل در دانشگاه استنفورد آمريکا و تئوريسين سرشناس مسائل سياسی، سفر رئيس جمهور چين به آمريکا را موضوع مقاله ای مقايسه ای بين دو نظام سياسی- اقتصادی آمريکا و چين قرار داده که در شماره ۱۷ ژانويه روزنامه فايننشال تايمز به چاپ رسيده است.
فوکوياما در این مقاله می نويسد در دهه اول قرن بيست و يکم شاهد چرخش قابل ملاحظه ای در بخت و اقبال و منزلت نسبی مدل های اقتصادی و سياسی جهان بوده ايم. ۱۰ سال پيش وقتی هنوز اقتصاد «دات کامی» بادش نخوابيده بود، آمريکا اگرچه همه عاشقش نبودند اما دست بالا را داشت.
همه می خواستند مدل دموکراسیاش را کپی کنند، تکنولوژيش دنيا را گرفته بود و سرمايه داری بدون کنترل مدل انگلوساکسون آن مدل آينده خوانده می شد. اما جنگ عراق و همزاد شدن دموکراسی با حمله نظامی از يک سو و بحران مالی وال استريت از سوی ديگر اعتبار اين سياست ها را خدشه دار کرد.
وی معتقد است: برخلاف آمريکا، چين در دهه اول قرن ۲۱ راه پيشرفت و نيک بختی اقتصای را پيمود و مصون ماندنش از بحران اقتصادی جهان را مديون نظام سياسی خود و آغاز دورانی می داند که ديگر نظرات ليبرالی آمريکا يکه تاز جهان نخواهد بود.
چين معتقد است اقتصاد دولتی اکنون مد روز شده چرا که با اين مدل اقتصادی، چين توانست به رشدی عظيم دست يابد و گفته می شود اکنون تحسين بی قيد و شرط آمريکا نه تنها زير سوال رفته که برخی حتی به آن با ديده تحقير می نگرند. به همين دليل تعجب آور نيست که اخيرا يک مراجعه به آراء نشان داده مردم چين فکر می کنند کشور خودشان و نه آمريکا، راه درست را در پيش گرفته است.
اما فوکوياما می پرسد مدل چينی چيست و می گويد خيلی از ناظران آن را سرفصل سرمايه داری استبدادی همراه با روسيه و ايران و سنگاپور طبقه بندی می کنند، اما اين ساده انگاری است. مدل چين مدلی خاص و از نوع خود ساخته حکومتی است که نه تنها توضيح آن دشوار است بلکه کپی کردن آن هم تقريبا ناممکن است به همين دليل نمی توان آن را صادر کرد.
فوکوياما می گويد: مهم ترين نقطه قدرت نظام سياسی چين اين است که می تواند تصميم های بزرگ و پيچيده را به سرعت اتخاذ کند و در زمينه سياست های اقتصادی نيز اجرای درست آن را تامين نمايد. اين نقطه قدرت در زمينه صنايع روبنايی به خوبی مشهود است درحالی که در دموکراسی هند فرضا هر سرمايه گذاری جديد از سوی اتحاديه های کارگری، گروه های لابی کننده، انجمن های روستاييان و دادگاه ها به چالش گرفته می شود.
هند يک دموکراسی مبتنی بر قانون است که در آن هر فرد عادی می تواند با برنامه های دولتی مخالفت کند، اما دولت چين می تواند فرضا برای سدسازی يک ميليون آدم را بدون هيچ مخالفتی جابجا کند.
بااين حال فوکوياما می گويد حکومت چين خصوصيات ويژه ای دارد که از کيفيت بالايی برخوردار است. دولت چين تا حد زيادی خود را در برابر مردمش پاسخگو می داند. حزب کمونيست چين اگرچه تابع حکومت قانون و رأی مردم نيست اما به نظر کلی مردم اهميتی بيش از اندازه می دهد و هر جا لازم باشد برای جلب رضايت آنها سياست هايش را تغيير می دهد.
دولت چين درحالی که به خواست های طبقه متوسط شهری و سرمايه داران که توليدکنندگان کار هستند توجه بسيار دارد، اما هر جا فساد مالی و اداری از حد خارج شود و نارضايتی بيش از اندازه به بار آورد به شدت جلوی آن را می گيرد و با آن مقابله می کند. در واقع برای چين افکار عمومی و خواست عامه مردم در درجه اول اهميت قرار دارد.
با تمام اين اوصاف فوکوياما می گويد خنده دار است کشوری که هنوز خود را کمونيست می خواند يکی از نابرابرترين جوامع است. چين فکر می کند می تواند اين نابرابری را با نظام از بالا به پايين برطرف کند و پاسخگوی تمام مشکلات باشد، غافل از آن که يک دولت پاسخگو و موثر فقط می تواند از طريق پايين به بالا يعنی همان که دموکراسی می شناسيمش موثر باشد.
فوکوياما می نويسد چين اکنون در مرحله بهروزی اقتصادی است ولی وقتی به سرپايينی اقتصادی بيفتد امتحانش را پس خواهد داد. توان دموکراسی بيش از هر وقت در دوران سختی خود را نشان می دهد.
فوکوياما در این مقاله می نويسد در دهه اول قرن بيست و يکم شاهد چرخش قابل ملاحظه ای در بخت و اقبال و منزلت نسبی مدل های اقتصادی و سياسی جهان بوده ايم. ۱۰ سال پيش وقتی هنوز اقتصاد «دات کامی» بادش نخوابيده بود، آمريکا اگرچه همه عاشقش نبودند اما دست بالا را داشت.
همه می خواستند مدل دموکراسیاش را کپی کنند، تکنولوژيش دنيا را گرفته بود و سرمايه داری بدون کنترل مدل انگلوساکسون آن مدل آينده خوانده می شد. اما جنگ عراق و همزاد شدن دموکراسی با حمله نظامی از يک سو و بحران مالی وال استريت از سوی ديگر اعتبار اين سياست ها را خدشه دار کرد.
وی معتقد است: برخلاف آمريکا، چين در دهه اول قرن ۲۱ راه پيشرفت و نيک بختی اقتصای را پيمود و مصون ماندنش از بحران اقتصادی جهان را مديون نظام سياسی خود و آغاز دورانی می داند که ديگر نظرات ليبرالی آمريکا يکه تاز جهان نخواهد بود.
چين معتقد است اقتصاد دولتی اکنون مد روز شده چرا که با اين مدل اقتصادی، چين توانست به رشدی عظيم دست يابد و گفته می شود اکنون تحسين بی قيد و شرط آمريکا نه تنها زير سوال رفته که برخی حتی به آن با ديده تحقير می نگرند. به همين دليل تعجب آور نيست که اخيرا يک مراجعه به آراء نشان داده مردم چين فکر می کنند کشور خودشان و نه آمريکا، راه درست را در پيش گرفته است.
حکومت چين خصوصيات ويژه ای دارد که از کيفيت بالايی برخوردار است. دولت چين تا حد زيادی خود را در برابر مردمش پاسخگو می داند. حزب کمونيست چين اگرچه تابع حکومت قانون و رأی مردم نيست اما به نظر کلی مردم اهميتی بيش از اندازه می دهد و هر جا لازم باشد برای جلب رضايت آنها سياست هايش را تغيير می دهد.
فرانسیس فوکویاما
فوکوياما می گويد: مهم ترين نقطه قدرت نظام سياسی چين اين است که می تواند تصميم های بزرگ و پيچيده را به سرعت اتخاذ کند و در زمينه سياست های اقتصادی نيز اجرای درست آن را تامين نمايد. اين نقطه قدرت در زمينه صنايع روبنايی به خوبی مشهود است درحالی که در دموکراسی هند فرضا هر سرمايه گذاری جديد از سوی اتحاديه های کارگری، گروه های لابی کننده، انجمن های روستاييان و دادگاه ها به چالش گرفته می شود.
هند يک دموکراسی مبتنی بر قانون است که در آن هر فرد عادی می تواند با برنامه های دولتی مخالفت کند، اما دولت چين می تواند فرضا برای سدسازی يک ميليون آدم را بدون هيچ مخالفتی جابجا کند.
بااين حال فوکوياما می گويد حکومت چين خصوصيات ويژه ای دارد که از کيفيت بالايی برخوردار است. دولت چين تا حد زيادی خود را در برابر مردمش پاسخگو می داند. حزب کمونيست چين اگرچه تابع حکومت قانون و رأی مردم نيست اما به نظر کلی مردم اهميتی بيش از اندازه می دهد و هر جا لازم باشد برای جلب رضايت آنها سياست هايش را تغيير می دهد.
دولت چين درحالی که به خواست های طبقه متوسط شهری و سرمايه داران که توليدکنندگان کار هستند توجه بسيار دارد، اما هر جا فساد مالی و اداری از حد خارج شود و نارضايتی بيش از اندازه به بار آورد به شدت جلوی آن را می گيرد و با آن مقابله می کند. در واقع برای چين افکار عمومی و خواست عامه مردم در درجه اول اهميت قرار دارد.
با تمام اين اوصاف فوکوياما می گويد خنده دار است کشوری که هنوز خود را کمونيست می خواند يکی از نابرابرترين جوامع است. چين فکر می کند می تواند اين نابرابری را با نظام از بالا به پايين برطرف کند و پاسخگوی تمام مشکلات باشد، غافل از آن که يک دولت پاسخگو و موثر فقط می تواند از طريق پايين به بالا يعنی همان که دموکراسی می شناسيمش موثر باشد.
فوکوياما می نويسد چين اکنون در مرحله بهروزی اقتصادی است ولی وقتی به سرپايينی اقتصادی بيفتد امتحانش را پس خواهد داد. توان دموکراسی بيش از هر وقت در دوران سختی خود را نشان می دهد.