بر جنبش دانشجويی ايران در سال ۱۳۸۹ چه گذشت؟ زندان، تبعيد و محروميت از تحصيل يا بيش از اينها ؟ راديو فردا در نگاه نوروزی خود به جنبش دانشجويی ايران در آخرين سال از دههی هشتاد و در آستانهی ورود به دههی نود، به بررسی جنبش دانشجويی ايران، چهرههای شاخص اين جنبش، مهمترين اتفاقهای مربوط به آن و چشماندازی که پس از سال ۱۳۸۹ پيش روست، پرداخته است.
دانشگاه؛ جایگاه مبارزه
جستجوی ريشه های جنبش دانشجويی بيش از نيم قرن فراز و نشيب، مبارزه و ستيز، محروميت و زندان و تغيير و دگرديسی را پيش روی ما می گذارد.
سی و اندی سال پيش، دانشجويان ايرانی در صف مقدم اشغال سفارت آمريکا در تهران ايستاده بودند.
حالا بيش از ۳۰ سال گذشته و دانشجويان شعارهای ديگری می دهند، اما آنچه امروز ما به عنوان جنبش دانشجويی ايران می شناسيم، ۳۶۵ روز گذشته را چگونه گذراند؟ سال ۱۳۸۹ برای جنبش دانشجويی ايران چگونه سالی بود؟
سال بد. سال باد. سال اشک. سال شک؟ و شايد هم هيچکدام و همه؟
سعيد حبيبی، فعال پيشين و تحليلگر مسائل دانشجويی که حالا در آلمان به سر می برد، مهمان نوروزی ماست تا يکسال گذشته جنبش دانشجويی ايران را به مرور بنشينيم.
سعيد حبيبی: اين مسئله که در آستانه هر حرکتی اين دانشجويان هستند که پيش از ديگران دستگير می شوند، از تحصيل محروم می شوند و يا حتی دانشگاهشان منحل می شود، مويد اين مسئله است که دانشگاه هنوز هم جايگاه مبارزه و مبارزان است.
علی افشاری. او هم از فعالان پيشين و تحليلگر مسائل دانشجويی ايران در آمريکا، ديگر همراه ماست در مرور نوروزی کارنامه يکساله جنبش دانشجويی ايران.
علی افشاری: دانشجويان سعی کردند که حداقل در اين مقطع، هم از حقوق خودشان دفاع کنند و هم به نوعی ، چراغ انتقاد را در دانشگاه ها روشن نگاه دارند.»
زنده نگاه داشتن آتش اعتراض! اين مهمترين نقشی است که تحليگران دانشجويی برای جنش دانشجويی ايران قائلند.
سعيد حبيبی: نقش دانشگاه هم متاثر از حرکت کلی جامعه است و هم متاثر از ميزان سرکوب دولت.»
جنبش دانشجويی در سال گذشته بسيار تلاش کرد تا عليرغم همه سرکوب های سهمگين و فشارهای سنگينی که بر آن وارد می شد، کماکان آتش اعتراض را زنده نگاه دارد و به عنوان يکی از کانون های اصلی جامعه، مورد توجه هم جامعه و هم حکومت باشد.
علی افشاری هم از همين تلاش می گويد، از تلاش برای بقاء: «جنبش دانشجويی ايران با توجه به شرايط جديدی که در آن قرار گرفته بود در سال ۱۳۸۹ سعی کرد تا خودش را با شرايط تطبيق دهد. تشخيص بدهد که در کجا قرار دارد و الزامات اين دوره جديد از فعاليتش به چه نحوی و به چه شکلی خواهد بود؟
جنبش دانشجويی در سالی که گذشت بيشتر در موضع دفاعی بود تا در موضعی که بتواند فعاليت هايش را به شکل فعالانه و پيش رونده، جلو ببرد.
چون حجم فشارها، تعقيب ها و فضاهای پليسی و امنيتی به شکل بی سابقه ای در سال ۱۳۸۹ گسترش پيدا کرده بود و طبيعی بود در اين سال که آستانه تحمل حاکميت بسيار بسيار کمتر شده بود، به نوعی که می شود گفت، پس از انقلاب فرهنگی در هيچ حوزه ای دانشگاه ها شاهد اين همه برخوردهای انقباضی و محدود کننده نبودند، سعی کرد که بقای خودش را حفظ کند.»
سال گذار
دستگيری دهها دانشجو، صدور احکام زندان و تبعيد برای دانشجويان و اخراج و محروميت از تحصيل. همه اينها در کنار مهاجرت بسياری از فعالان و چهره های راهبردی جنبش دانشجويی موقعيت تازه ای در صفحه شطرنج فعاليت های سياسی و صنفی برای دانشجويان رقم زده است.
علی افشاری، تحليلگر مسائل دانشجويی، از اين همه با عنوان «دوران گذار جنبش دانشجويی ايران» نام می برد.
علی افشاری: امسال سال گذار جنبش دانشجويی ايران از يک شکل و فعاليت های قبلی به سمت روش های جديد فعاليت بوده است. با توجه به فضايی که پس از انتخابات جنجالی رياست جمهوری سال ۸۸ در کشور به وجود آمد، طبيعی بود که اشکال فعاليت جنبش دانشجويی در ايران نيز دستخوش تغيير شود.
تا پيش از اين، اين فعاليت ها مبتنی بر فعاليت گروه ها و تشکل های دانشجويی و چهره های شناخته شده دانشجويی بود، که اينها در مجموع موتور محرکه جنبش دانشجويی در ايران بودند و بر اين اساس به صورت علنی و تقريبا رسمی يا نيمه رسمی فعاليت می کردند.
اما در سال گذشته ما ديديم که ادامه اين نوع فعاليت ممکن نبود و حاکميت با هر صدای اعتراض محدودی، دانشجو را از دانشگاه اخراج می کرد، طبيعی بود که در اين فضا ديگر نمی شد آن فعاليت ها را ادامه داد.
لذا در مجموع می شود گفت که سال ۸۹ يک دوره جنينی مرحله جديد فعاليت های جنبش دانشجويی بود که به سمت روش غير رسمی، نيمه علنی و يا فعاليت پوشيده حرکت می کرد.
اما سعيد حبيبی، تحليلگر مسائل دانشجويی ، زاويه ديگری را بر اين موضوع باز می کند.
او از بخش هايی می گويد که جنبش دانشجويی در آنها چندان هم موفق عمل نکرد: «من تصور می کنم که در يکسال و نيم اخير جنبش دانشجويی تنها در بخش تبليغات و پروپاگاندا، نقش خود را ايفا کرده است.
البته به اعتقاد من اين مسئله معلول علل متفاوتی است که در نوع خود، قابل بحث و قابل توجه است. اما در همان بخش نخست هم، تصور می کنم در عرصه سازماندهی نيروهای اجتماعی، با هويت خاص خودش، تاثير چندانی به جای نگذاشته است.
اين البته خلائی است که بايد آن را هم در ارتباط با ضعف رهبری اين جنبش و هم در ارتباط با ضعف در سازماندهی و امکانات و هم در آشفتگی ها و پريشانی هايی که در فضای گفتمان ايران هست، جستجو و مورد تحليل قرار داد.»
آقای حبيبی همچنين از ضعف جنبش دانشجويی ايران در نهادسازی می گويد: من بر اين باورم که جنبش دانشجويی درارتباط با نهادهايی که مقوم دموکراسی هستند، در طول يکسال و نيم اخير فعاليت چشمگيری نداشته است.
به عبارت ديگر هم در عرصه تشکل های مدنی، مثل خود تشکل های دانشجويی و هم در ايجاد تشکل های صنفی در عرصه دانشگاه، کاستی هايی وجود داشته و هنوز هم وجود دارد.»
مطالبات دانشجويی
همه اينها، از شدت گرفتن محدوديت ها برای فعاليت های دانشجويی گرفته تا موج گسترده بازداشت و محروميت از تحصيل، چه اثری بر مطالبات اين جنبش باقی گذاشته است؟
آيا جنبش دانشجويی راديکالتر و سياسی تر شده و يا بيش و پيش از آن در جستجوی مطالبت ديگری است؟
علی افشاری، فعال پيشين دانشجويی از تحول مطالبات اين جنبش می گويد: گر چه نمی شود گفت که مطالبات جديدی را خلق کرده است، ولی شدت و درجه مطالبات را افزايش داده است.
به هر حال مطالبات جنبش دانشجويی ايران را می شود در دو سرفصل کلی تقسيم بندی کرد، يکی از آنها؛ مطالبات عام و کلانی است که از سوی دانشجويان به عنوان ميزان الحراره و بخش پيشرو جامعه مطرح می شود و آنها سعی می کنند از حقوق ملت دفاع کنند.
اما دومين سر فصل نيز، مطالبات صنفی آنان است. در سرفصل نخست، اگر سال ۱۳۸۹ را با سال های پيش از آن مقايسه کنيم، می بينيم که ميانگين نحو و درجه راديکاليزه بودن اين مطالبات، افزايش يافته است.
اما در حوزه صنفی با توجه به اينکه محدوديت های اعمال شده از سوی حکومت در دانشگاه روز به روز در حال افزايش است، حجم اين مطالبات هم افزوده شده است.
اما پذيرش نقش سياسی از سوی جنبش دانشجويی ، موضوعی است که سعيد حبيبی، ميهمان نوروزی ما، درباره آن ، اما و اگرهايی دارد:
«من معتقدم که نبايد از جنبش دانشجويی انتظار گزاف داشت. دانشگاه همان طور که در عرصه علم و تکنولوژی جايی برای آموزش است، درعرصه فعاليت های سياسی و مدنی نيز، جايگاه آموزش نظری و تجربی است.
نهادن وظيفه احزاب و رسانه ها بر دوش دانشگاه و يا پذيرفتن اين وظايف از سوی فعالين جنبش دانشجويی، انتظار گزافی است که چندان هم نتيجه بخش نخواهد بود.»
علی افشاری اما، موضوع نياز جامعه را پيش می کشد و معتقد است اگر جنبش دانشجويی ، جنبشی سياسی است، پس ناگزيراست.
علی افشاری: يک توازن و تقارنی بين مطالبات صنفی و گروهی و همچنين فعاليت های سياسی در جنبش دانشجويی بايد برقرار شود.
شايد جنبش دانشجويی در طول دوران فعاليتش ، در برقراری يک پيوند مناسب بين اين دو، ناتوان بوده است. اما به لحاظ سياسی اين نياز جامعه است که دانشجويان را به اين سمت و سو می برد.»
چهره ها
جنبش دانشجويی ايران در سال ۱۳۸۹ توانست همچنان چراغ خانه اش را روشن نگاه دارد. اما از دست داده هايی هم داشت. صانع ژاله و حامد نورمحمدی، دو دانشجو که در جريان اعتراض های دانشجويی کشته شدند.
از سعيد حبيبی، تحليلگر مسائل دانشجويی می پرسم تاثيرگذارترين چهره های شاخص جنبش دانشجويی در سال ۱۳۸۹ چه کسانی بودند؟
«دو چهره در اين ميان خيلی شاخص هستند. خانم بهاره هدايت و آقای مجيد توکلی. اينها افرادی هستند که در يکسال و نيم اخير، عليرغم همه فشارهای وارده و احکام بسيار سنگينی که دريافت کرده اند- آقای مجيد توکلی هشت سال و نيم زندان و خانم هدايت ، ۹سال و نيم زندان- کماکان به استقامت و پايداری خودشان ادامه دادند.
خاطرمان هست که در آستانه روز ۱۶ آذرماه ، با پيامی که صادر کردند، يک شوری در سطح فعاليت های اين جنبش ايجاد کردند. اما اين را هم بايد ذکر کنم که از ديد من حق آنان در دانشگاه ها ادا نشده است.
از اين جهت است که من انتظار دارم وقتی چنين فعالين مقاوم دانشجويی در زندان هستند، حداقل ظاهر دانشگاه ها و فضای کلی آنجا به گونه ای باشد که در و ديوار دانشگاه هم، آزادی اين افراد را فرياد کند.»
علی افشاری هم انتخاب هايی دارد: به نظر من می شود کسانی که در دور جديد اعتراضات خيابانی و تحرکات جنبش، شهيد شدند را چهره های برجسته اين جنبش دانست.
اما دانشجويان زندانی نيز از چهره های شاخص اين جنبش به شمار می روند. به خصوص خانم بهاره هدايت، مجيد توکلی و آقای ميلاد اسدی ، افرادی بودند که در دوره دانشجويی شان هم نماينده طيف گسترده ای از دانشجويان بودند.
از سوی ديگر با مقاومت و از خودگذشتگی خودشان، مقاومت جنبش دانشجويی را نشان دادند و می دانيد که يکی از بدترين برخوردها هم با آنان در زندان، چه در دوران بازجويی و چه در دوران تحمل حبس صورت گرفت.»
بسيج دانشجويی
جنبش دانشجويی ايران در سال ۱۳۸۹ هم، مثل سال های پيش از آن، با نهاد سازمان يافته ای به نام بسيج دانشجويی در چالش بود.
بسيج دانشجويی در ۳۶۵ روز گذشته چه نقشی را ايفا کرد و چه اثری بر جنبش دانشجويی ايران گذاشت؟
علی افشاری می گويد که تشکل شبه نظامی بسيج دانشجويی با وجود امکانات گسترده، چندان هم در دانشگاه ها موفق نبوده است.
علی افشاری: بسيج دانشجويی حالت يک تشکل دانشجويی را ندارد و بايد آن را جزو يک تشکل شبه نظامی در نظر گرفت. اما طبيعی است که بسيج دانشجويی هم همچون جامعه اسلامی دانشجويان و جريان جعلی موسوم به دفتر تحکيم وحدت که به اين عنوان هم بيانيه صادر می کنند، اينها حافظان منافع نظام در داخل دانشگاه ها هستند.
اين گروه ها سعی می کنند پيش از اينکه نهادهای امنيتی و نظامی فعال شوند، موازنه قوا را در درون دانشگاه ها به نفع حکومت حفظ کنند. اگر به فعاليت اين گروه ها در سال گذشته نگاهی بياندازيم می بينيم که از اين منظر شکست خورده اند.»
چشم انداز پيش رو
از سعيد حبيبی، فعال پيشين دانشجويی، اگر بپرسيم، می گويد که چشم انداز پيش روی جنبش دانشجويی ايران با توجه به همه تغيير و تحولات يکسال گذشته، فشار و سرکوب و برخورد بيشتر است و در نتيجه پيامد آن مطالباتی است که راديکالتر خواهد شد.
سعيد حبيبی: از يک طرف به نظرم می رسد که فشار حکومت بر جنبش دانشجويی بيشتر و بيشتر خواهد شد و فعالين دانشجويی که در صف مقدم مبارزه هستند مورد برخورد بيشتر قرار خواهند گرفت.
در اين شرايط اگر جنبش دانشجويی به سمت ايجاد نهادهای صنفی که، البته دانشگاهی هم هستند، نرود، احتمالا تبديل به يک قشر اتميزه خواهد شد و عملا از نقش آفرينی اجتماعی باز خواهد ماند.
علی افشاری، تحليلگر ديگری است که چندان اميدی به تغيير وضعيت موجود ندارد و از افزايش چالش ميان حاکميت و فضای دانشجويی می گويد:
«قطعا اين فضای سرکوب و برخوردهای پليسی نمی تواند جنبش دانشجويی را به صفر برساند. و ناتوان از اين خواهد بود که جلوی کنش های انتقادی را در دانشگاه ها بگيرد و دانشجويان کماکان به نقادی خودشان ادامه خواهند داد.
اما به دليل هزينه بسياری که به آنها تحميل خواهد شد ، من تصور نمی کنم در کوتاه مدت و در طول سال آينده نيز ما شاهد اين باشيم که جنبش دانشجويی به دوران اوج خود بازگردد.
بنابر اين همين وضعيت کنونی کماکان ادامه خواهد يافت و چالش مابين حکومت و دانشجويان در دانشگاه ها افزايش خواهد يافت.»
خيلی ها می گويند جنبش دانشجويی ايران از دوران طلايی خود فاصله گرفته است. خيلی ها، وقتی می گويند «دوران اوج»، نگاهشان به سال های پايانی دهه پنجاه است و انقلاب سال ۱۳۵۷.
سال های پايانی دهه ۷۰ هم دوره اوج ديگری است برای جنبش دانشجويی ايران. دوره ای که مشکل بتوان با آخرين سال از دهه ۸۰ خورشيدی مقايسه اش کرد، هر چند که «عصر طلايی» در هيچ زمان، «عصر حاضر» نبوده است.
دانشگاه؛ جایگاه مبارزه
جستجوی ريشه های جنبش دانشجويی بيش از نيم قرن فراز و نشيب، مبارزه و ستيز، محروميت و زندان و تغيير و دگرديسی را پيش روی ما می گذارد.
سی و اندی سال پيش، دانشجويان ايرانی در صف مقدم اشغال سفارت آمريکا در تهران ايستاده بودند.
حالا بيش از ۳۰ سال گذشته و دانشجويان شعارهای ديگری می دهند، اما آنچه امروز ما به عنوان جنبش دانشجويی ايران می شناسيم، ۳۶۵ روز گذشته را چگونه گذراند؟ سال ۱۳۸۹ برای جنبش دانشجويی ايران چگونه سالی بود؟
سال بد. سال باد. سال اشک. سال شک؟ و شايد هم هيچکدام و همه؟
سعيد حبيبی، فعال پيشين و تحليلگر مسائل دانشجويی که حالا در آلمان به سر می برد، مهمان نوروزی ماست تا يکسال گذشته جنبش دانشجويی ايران را به مرور بنشينيم.
سعيد حبيبی: اين مسئله که در آستانه هر حرکتی اين دانشجويان هستند که پيش از ديگران دستگير می شوند، از تحصيل محروم می شوند و يا حتی دانشگاهشان منحل می شود، مويد اين مسئله است که دانشگاه هنوز هم جايگاه مبارزه و مبارزان است.
علی افشاری. او هم از فعالان پيشين و تحليلگر مسائل دانشجويی ايران در آمريکا، ديگر همراه ماست در مرور نوروزی کارنامه يکساله جنبش دانشجويی ايران.
علی افشاری: دانشجويان سعی کردند که حداقل در اين مقطع، هم از حقوق خودشان دفاع کنند و هم به نوعی ، چراغ انتقاد را در دانشگاه ها روشن نگاه دارند.»
زنده نگاه داشتن آتش اعتراض! اين مهمترين نقشی است که تحليگران دانشجويی برای جنش دانشجويی ايران قائلند.
سعيد حبيبی: نقش دانشگاه هم متاثر از حرکت کلی جامعه است و هم متاثر از ميزان سرکوب دولت.»
جنبش دانشجويی در سال گذشته بسيار تلاش کرد تا عليرغم همه سرکوب های سهمگين و فشارهای سنگينی که بر آن وارد می شد، کماکان آتش اعتراض را زنده نگاه دارد و به عنوان يکی از کانون های اصلی جامعه، مورد توجه هم جامعه و هم حکومت باشد.
جنبش دانشجويی در سالی که گذشت بيشتر در موضع دفاعی بود تا در موضعی که بتواند فعاليت هايش را به شکل فعالانه و پيش رونده، جلو ببرد. چون حجم فشارها، تعقيب ها و فضاهای پليسی و امنيتی به شکل بی سابقه ای در سال ۱۳۸۹ گسترش پيدا کرده بود.
علی افشاری
جنبش دانشجويی در سالی که گذشت بيشتر در موضع دفاعی بود تا در موضعی که بتواند فعاليت هايش را به شکل فعالانه و پيش رونده، جلو ببرد.
چون حجم فشارها، تعقيب ها و فضاهای پليسی و امنيتی به شکل بی سابقه ای در سال ۱۳۸۹ گسترش پيدا کرده بود و طبيعی بود در اين سال که آستانه تحمل حاکميت بسيار بسيار کمتر شده بود، به نوعی که می شود گفت، پس از انقلاب فرهنگی در هيچ حوزه ای دانشگاه ها شاهد اين همه برخوردهای انقباضی و محدود کننده نبودند، سعی کرد که بقای خودش را حفظ کند.»
سال گذار
دستگيری دهها دانشجو، صدور احکام زندان و تبعيد برای دانشجويان و اخراج و محروميت از تحصيل. همه اينها در کنار مهاجرت بسياری از فعالان و چهره های راهبردی جنبش دانشجويی موقعيت تازه ای در صفحه شطرنج فعاليت های سياسی و صنفی برای دانشجويان رقم زده است.
علی افشاری، تحليلگر مسائل دانشجويی، از اين همه با عنوان «دوران گذار جنبش دانشجويی ايران» نام می برد.
علی افشاری: امسال سال گذار جنبش دانشجويی ايران از يک شکل و فعاليت های قبلی به سمت روش های جديد فعاليت بوده است. با توجه به فضايی که پس از انتخابات جنجالی رياست جمهوری سال ۸۸ در کشور به وجود آمد، طبيعی بود که اشکال فعاليت جنبش دانشجويی در ايران نيز دستخوش تغيير شود.
تا پيش از اين، اين فعاليت ها مبتنی بر فعاليت گروه ها و تشکل های دانشجويی و چهره های شناخته شده دانشجويی بود، که اينها در مجموع موتور محرکه جنبش دانشجويی در ايران بودند و بر اين اساس به صورت علنی و تقريبا رسمی يا نيمه رسمی فعاليت می کردند.
اما در سال گذشته ما ديديم که ادامه اين نوع فعاليت ممکن نبود و حاکميت با هر صدای اعتراض محدودی، دانشجو را از دانشگاه اخراج می کرد، طبيعی بود که در اين فضا ديگر نمی شد آن فعاليت ها را ادامه داد.
لذا در مجموع می شود گفت که سال ۸۹ يک دوره جنينی مرحله جديد فعاليت های جنبش دانشجويی بود که به سمت روش غير رسمی، نيمه علنی و يا فعاليت پوشيده حرکت می کرد.
اما سعيد حبيبی، تحليلگر مسائل دانشجويی ، زاويه ديگری را بر اين موضوع باز می کند.
او از بخش هايی می گويد که جنبش دانشجويی در آنها چندان هم موفق عمل نکرد: «من تصور می کنم که در يکسال و نيم اخير جنبش دانشجويی تنها در بخش تبليغات و پروپاگاندا، نقش خود را ايفا کرده است.
البته به اعتقاد من اين مسئله معلول علل متفاوتی است که در نوع خود، قابل بحث و قابل توجه است. اما در همان بخش نخست هم، تصور می کنم در عرصه سازماندهی نيروهای اجتماعی، با هويت خاص خودش، تاثير چندانی به جای نگذاشته است.
اين البته خلائی است که بايد آن را هم در ارتباط با ضعف رهبری اين جنبش و هم در ارتباط با ضعف در سازماندهی و امکانات و هم در آشفتگی ها و پريشانی هايی که در فضای گفتمان ايران هست، جستجو و مورد تحليل قرار داد.»
آقای حبيبی همچنين از ضعف جنبش دانشجويی ايران در نهادسازی می گويد: من بر اين باورم که جنبش دانشجويی درارتباط با نهادهايی که مقوم دموکراسی هستند، در طول يکسال و نيم اخير فعاليت چشمگيری نداشته است.
به عبارت ديگر هم در عرصه تشکل های مدنی، مثل خود تشکل های دانشجويی و هم در ايجاد تشکل های صنفی در عرصه دانشگاه، کاستی هايی وجود داشته و هنوز هم وجود دارد.»
مطالبات دانشجويی
همه اينها، از شدت گرفتن محدوديت ها برای فعاليت های دانشجويی گرفته تا موج گسترده بازداشت و محروميت از تحصيل، چه اثری بر مطالبات اين جنبش باقی گذاشته است؟
آيا جنبش دانشجويی راديکالتر و سياسی تر شده و يا بيش و پيش از آن در جستجوی مطالبت ديگری است؟
علی افشاری، فعال پيشين دانشجويی از تحول مطالبات اين جنبش می گويد: گر چه نمی شود گفت که مطالبات جديدی را خلق کرده است، ولی شدت و درجه مطالبات را افزايش داده است.
به هر حال مطالبات جنبش دانشجويی ايران را می شود در دو سرفصل کلی تقسيم بندی کرد، يکی از آنها؛ مطالبات عام و کلانی است که از سوی دانشجويان به عنوان ميزان الحراره و بخش پيشرو جامعه مطرح می شود و آنها سعی می کنند از حقوق ملت دفاع کنند.
اما دومين سر فصل نيز، مطالبات صنفی آنان است. در سرفصل نخست، اگر سال ۱۳۸۹ را با سال های پيش از آن مقايسه کنيم، می بينيم که ميانگين نحو و درجه راديکاليزه بودن اين مطالبات، افزايش يافته است.
اما در حوزه صنفی با توجه به اينکه محدوديت های اعمال شده از سوی حکومت در دانشگاه روز به روز در حال افزايش است، حجم اين مطالبات هم افزوده شده است.
نبايد از جنبش دانشجويی انتظار گزاف داشت. دانشگاه همان طور که در عرصه علم و تکنولوژی جايی برای آموزش است، درعرصه فعاليت های سياسی و مدنی نيز، جايگاه آموزش نظری و تجربی است.
نهادن وظيفه احزاب و رسانه ها بر دوش دانشگاه و يا پذيرفتن اين وظايف از سوی فعالين جنبش دانشجويی، انتظار گزافی است که چندان هم نتيجه بخش نخواهد بود.
سعید حبیبی
«من معتقدم که نبايد از جنبش دانشجويی انتظار گزاف داشت. دانشگاه همان طور که در عرصه علم و تکنولوژی جايی برای آموزش است، درعرصه فعاليت های سياسی و مدنی نيز، جايگاه آموزش نظری و تجربی است.
نهادن وظيفه احزاب و رسانه ها بر دوش دانشگاه و يا پذيرفتن اين وظايف از سوی فعالين جنبش دانشجويی، انتظار گزافی است که چندان هم نتيجه بخش نخواهد بود.»
علی افشاری اما، موضوع نياز جامعه را پيش می کشد و معتقد است اگر جنبش دانشجويی ، جنبشی سياسی است، پس ناگزيراست.
علی افشاری: يک توازن و تقارنی بين مطالبات صنفی و گروهی و همچنين فعاليت های سياسی در جنبش دانشجويی بايد برقرار شود.
شايد جنبش دانشجويی در طول دوران فعاليتش ، در برقراری يک پيوند مناسب بين اين دو، ناتوان بوده است. اما به لحاظ سياسی اين نياز جامعه است که دانشجويان را به اين سمت و سو می برد.»
چهره ها
جنبش دانشجويی ايران در سال ۱۳۸۹ توانست همچنان چراغ خانه اش را روشن نگاه دارد. اما از دست داده هايی هم داشت. صانع ژاله و حامد نورمحمدی، دو دانشجو که در جريان اعتراض های دانشجويی کشته شدند.
از سعيد حبيبی، تحليلگر مسائل دانشجويی می پرسم تاثيرگذارترين چهره های شاخص جنبش دانشجويی در سال ۱۳۸۹ چه کسانی بودند؟
«دو چهره در اين ميان خيلی شاخص هستند. خانم بهاره هدايت و آقای مجيد توکلی. اينها افرادی هستند که در يکسال و نيم اخير، عليرغم همه فشارهای وارده و احکام بسيار سنگينی که دريافت کرده اند- آقای مجيد توکلی هشت سال و نيم زندان و خانم هدايت ، ۹سال و نيم زندان- کماکان به استقامت و پايداری خودشان ادامه دادند.
خاطرمان هست که در آستانه روز ۱۶ آذرماه ، با پيامی که صادر کردند، يک شوری در سطح فعاليت های اين جنبش ايجاد کردند. اما اين را هم بايد ذکر کنم که از ديد من حق آنان در دانشگاه ها ادا نشده است.
از اين جهت است که من انتظار دارم وقتی چنين فعالين مقاوم دانشجويی در زندان هستند، حداقل ظاهر دانشگاه ها و فضای کلی آنجا به گونه ای باشد که در و ديوار دانشگاه هم، آزادی اين افراد را فرياد کند.»
علی افشاری هم انتخاب هايی دارد: به نظر من می شود کسانی که در دور جديد اعتراضات خيابانی و تحرکات جنبش، شهيد شدند را چهره های برجسته اين جنبش دانست.
اما دانشجويان زندانی نيز از چهره های شاخص اين جنبش به شمار می روند. به خصوص خانم بهاره هدايت، مجيد توکلی و آقای ميلاد اسدی ، افرادی بودند که در دوره دانشجويی شان هم نماينده طيف گسترده ای از دانشجويان بودند.
از سوی ديگر با مقاومت و از خودگذشتگی خودشان، مقاومت جنبش دانشجويی را نشان دادند و می دانيد که يکی از بدترين برخوردها هم با آنان در زندان، چه در دوران بازجويی و چه در دوران تحمل حبس صورت گرفت.»
بسيج دانشجويی
جنبش دانشجويی ايران در سال ۱۳۸۹ هم، مثل سال های پيش از آن، با نهاد سازمان يافته ای به نام بسيج دانشجويی در چالش بود.
بسيج دانشجويی در ۳۶۵ روز گذشته چه نقشی را ايفا کرد و چه اثری بر جنبش دانشجويی ايران گذاشت؟
علی افشاری می گويد که تشکل شبه نظامی بسيج دانشجويی با وجود امکانات گسترده، چندان هم در دانشگاه ها موفق نبوده است.
علی افشاری: بسيج دانشجويی حالت يک تشکل دانشجويی را ندارد و بايد آن را جزو يک تشکل شبه نظامی در نظر گرفت. اما طبيعی است که بسيج دانشجويی هم همچون جامعه اسلامی دانشجويان و جريان جعلی موسوم به دفتر تحکيم وحدت که به اين عنوان هم بيانيه صادر می کنند، اينها حافظان منافع نظام در داخل دانشگاه ها هستند.
اين گروه ها سعی می کنند پيش از اينکه نهادهای امنيتی و نظامی فعال شوند، موازنه قوا را در درون دانشگاه ها به نفع حکومت حفظ کنند. اگر به فعاليت اين گروه ها در سال گذشته نگاهی بياندازيم می بينيم که از اين منظر شکست خورده اند.»
چشم انداز پيش رو
از سعيد حبيبی، فعال پيشين دانشجويی، اگر بپرسيم، می گويد که چشم انداز پيش روی جنبش دانشجويی ايران با توجه به همه تغيير و تحولات يکسال گذشته، فشار و سرکوب و برخورد بيشتر است و در نتيجه پيامد آن مطالباتی است که راديکالتر خواهد شد.
سعيد حبيبی: از يک طرف به نظرم می رسد که فشار حکومت بر جنبش دانشجويی بيشتر و بيشتر خواهد شد و فعالين دانشجويی که در صف مقدم مبارزه هستند مورد برخورد بيشتر قرار خواهند گرفت.
در اين شرايط اگر جنبش دانشجويی به سمت ايجاد نهادهای صنفی که، البته دانشگاهی هم هستند، نرود، احتمالا تبديل به يک قشر اتميزه خواهد شد و عملا از نقش آفرينی اجتماعی باز خواهد ماند.
علی افشاری، تحليلگر ديگری است که چندان اميدی به تغيير وضعيت موجود ندارد و از افزايش چالش ميان حاکميت و فضای دانشجويی می گويد:
«قطعا اين فضای سرکوب و برخوردهای پليسی نمی تواند جنبش دانشجويی را به صفر برساند. و ناتوان از اين خواهد بود که جلوی کنش های انتقادی را در دانشگاه ها بگيرد و دانشجويان کماکان به نقادی خودشان ادامه خواهند داد.
اما به دليل هزينه بسياری که به آنها تحميل خواهد شد ، من تصور نمی کنم در کوتاه مدت و در طول سال آينده نيز ما شاهد اين باشيم که جنبش دانشجويی به دوران اوج خود بازگردد.
بنابر اين همين وضعيت کنونی کماکان ادامه خواهد يافت و چالش مابين حکومت و دانشجويان در دانشگاه ها افزايش خواهد يافت.»
خيلی ها می گويند جنبش دانشجويی ايران از دوران طلايی خود فاصله گرفته است. خيلی ها، وقتی می گويند «دوران اوج»، نگاهشان به سال های پايانی دهه پنجاه است و انقلاب سال ۱۳۵۷.
سال های پايانی دهه ۷۰ هم دوره اوج ديگری است برای جنبش دانشجويی ايران. دوره ای که مشکل بتوان با آخرين سال از دهه ۸۰ خورشيدی مقايسه اش کرد، هر چند که «عصر طلايی» در هيچ زمان، «عصر حاضر» نبوده است.