وب سايت تحليلی «آتلانتيک» با اشاره به مواردی مثل احتمال هدايت حملات «استاکس نت» به مراکز هسته ای ايران توسط دولت آمريکا، شيوع جاسوس افزار «فليم» با هدف ضربه زدن به زير ساخت های ديجيتالی ايران و خطر احتمالی چين برای شبکه های کامپيوتری صنعتی و نظامی آمريکا، می نويسد که به نظر می رسد روش های جنگ در حال تغييرند و بر اين اساس قوانين نبرد هم دستخوش تغيير می شوند.
انقلاب در فن آوری اطلاعاتی و کامپيوتری باعث شده که تشخيص عامل بروز جنگ بسيار دشوار شود. جنگ سايبری به نسبت جنگ با ابزارهای نظامی تلفات ندارد و پيامدهای سياسی آن محدود است. بنابر اين بسياری از کشورها ممکن است بدون آنکه دليل مشروعی داشته باشند چنين جنگ يا تجاوزهايی را آغاز کنند.
اما در هر صورت دلايل و توجيهات برای اغاز يک جنگ و چگونگی پيشبرد آن بسيار مهم است. به عنوان مثال دولت جورج بوش به استراتژی حملات «پيشگيرانه» يا «پيش دستانه» معتقد بود. اما اين روش می تواند تمايل به جنگ و استفاده از همين استراتژی را در ميان ديگران تقويت کند. به عنوان مثال ايران بارها تهديد کرده که ممکن است قبل از حمله نظامی اسرائيل و يا آمريکا حملات «پيش دستانه» انجام دهد.
نقطه ضعف اين راهبرد در اين است که واقعا به سختی می توان تشخيص داد و مطمئن شد که حمله ای از سوی دشمن در شرف وقوع است و بنابر اين مشخص نيست که در چه شرايطی روش حملات «پيش دستانه» قابل توجيه است. در عين حال در اين روش توجه به روش های مسالمت آميز و ديپلماتيک بسيار ضعيف است و قبل از آزمودن راه های ديگر ممکن است جنگ آغاز شود.
وب سايت تحليلی «آتلانتيک» سپس يادآوری می کند که امروزه بسياری از کشورهای جهان از قدرت لازم برای به راه انداختن جنگ سايبری برخوردار هستند. اما هيچ توافق ، مرجع و يا نظامی برای کنترل و يا تشخيص مشروعيت و عادلانه بودن اين نوع جنگ ها وجود ندارد. در عين حال همان حداقل های اخلاقی و عرفی در مورد مشروعيت بخشيدن به جنگ های نظامی در مورد جنگ سايبری هنوز جا نيافتاده است.
۱. تجاوز به ديگران
طبق تعاريف تاريخی فقط جنگی عادلانه است که در برابر تجاوز يک نيروی خارجی انجام شود. اما در جنگ سايبری چون تلفات انسانی در کار نيست مفهوم تجاوز لوث می شود. در عين حال خط و مرز روشنی بين جاسوسی، خرابکاری و يا مختل کردن تاسيسات وجود ندارد. همه اين موارد لزوما با واکنش نظامی روبرو نمی شوند و چون تلفات جانی و مالی آن هويدا نيست نمی توان تشخيص داد که متجاوز کيست و حد و حدود تجاوز آن در چه حدی است.
۲. حمله يا عدم حمله به غير نظاميان
وب سايت «آتلانتيک» می افزايد که طبق قوانين جنگ حمله به غيرنظاميان ممنوع است هر چند در اکثر موارد يا اين اصل رعايت نمی شود و يا اينکه غير نظاميان به شکل غير مستقيم آسيب می بينند. اما رعايت و يا تشخيص عواقب جنگ سايبری در اين زمينه ساده نيست.
هر حمله سايبری برای بسياری از غيرنظاميان که به شبکه اينترنت متصل هستند می تواند پيامدهای زيانباری داشته باشد. به عنوان نمونه پس از شيوع بدافزار «استاکس نت» که از نقطه ضعف های «ويندوز» استفاده می کرد بسياری از کاربران مجبور شدند با پرداخت هزينه برای خريد نسخه ترميم شده و صرف وقت از عواقب ابتلا به اين ويروس جلوگيری کنند.
۳.رعايت تناسب در استفاده از ابزار جنگ
در يک جنگ عادلانه قاعدتا نبايد از سلاح هايی استفاده شود که ميزان تخريب آن بيشتر از حمله ای است که قرار است به آن مقابله شود. اما برخی از سياستمداران و رهبران جهان بارها تهديد کرده اند که در صورت لزوم در مقابله با حملات سايبری ممکن است از نيروی نظامی استفاده کنند.
نکته ديگر اين است که در اکثر موارد اگر جنگ سايبری اتفاق بيافتد تشخيص دامنه ضايعات آن بسيار مشکل است و بنابر اين طرف مقابل نيز می تواند بدون رعايت اصل تناسب در ابزارهای جنگی از هر روش گسترده ای در جنگ سايبری استفاده کند. به همين خاطر ضد حمله که در جنگ سايبری يک عامل مهم برای پيشگيری از حمله طرف مقابل است از هيچ قاعده و اصل اخلاقی تبعيت نمی کند.
۴. پذيرش مسئوليت
در جنگ عادلانه قاعدتا هر طرف بايد مسئوليت حملات خود را برعهده بگيرد. معمولا تروريست ها و يا سازمان های جاسوسی در عمليات پنهانی چنين اصلی را رعايت نمی کنند. در جنگ سايبری نيز هر گروه، فرد و يا کشوری می تواند به سادگی چهره خود را بپوشاند و از قبول مسئوليت شانه خالی کند.
پذيرش مسئوليت در جنگ فقط يک اصل اخلاقی نيست بلکه از نظر حقوقی و جزايی نيز اهميت دارد. اگر مسئولان حملات شناخته نشوند هيچ کس خطاکار نخواهد بود. به همين خاطر در عرصه جنگ سايبری نيز بايد مراجع و موازينی برای تشخيص هويت مسئولين حملات و جرائم آنها وجود داشته باشد.
۵. فریبکاری
کنوانسيون ژنو و لاهه مربوط به قوانين دوران جنگ، فريبکاری را ممنوع کرده اند. تمام طرف های درگير در جنگ موظف اند از روش های فريبکارانه مثل استفاده از اونيفورم امدادرسان ها و يا غيرنظاميان پرهيز کنند. اما در جنگ سايبری بخش زيادی از موفقيت حملات به تغيير دادن چهره مهاجمان و استفاده از پوشش ها و مجاری فريبکارانه بستگی دارد.
درست است که در جنگ سايبری اين نرم افزار و سخت افزارها هستند که به ما خيانت می کنند و نه انسانها. اما بايد در برابر يک چنين روش هايی نيز درست مثل خيانت و فريبکاری های انسانها واکنش نشان داد.
۶. صلح پايدار
وب سايت «آتلانتيک» در بخش پايانی اين مطلب اشاره می کند که در جنگ عادلانه معمولا دوران پس از جنگ نيز جزو مسئوليت طرف های درگير است. نمونه آن مشارکت نيروهای آمريکايی و يا بين المللی در کمک به امنيت عراق و افغانستان است.
در جنگ سايبری که نتيجه آن تلفات انسانی نيست ترميم ضايعات جنگ و جبران آن می تواند بسيار ساده تر از جنگ های نظامی باشد. کافی است حملات سايبری طوری طراحی شوند که پس از پايان دوره محدود حمله، اهدافی که مورد حمله قرار گرفته اند به حالت عادی بازگردند.
اما مشکل در اين است که ابعاد و جزييات صدمات و اختلال های ناشی از حملات سايبری قابل تشخيص نيستند و يا ابعاد صدمات در حدی است که بازسازی و ترميم آنها وقت بسيار زيادی نياز دارد.
انقلاب در فن آوری اطلاعاتی و کامپيوتری باعث شده که تشخيص عامل بروز جنگ بسيار دشوار شود. جنگ سايبری به نسبت جنگ با ابزارهای نظامی تلفات ندارد و پيامدهای سياسی آن محدود است. بنابر اين بسياری از کشورها ممکن است بدون آنکه دليل مشروعی داشته باشند چنين جنگ يا تجاوزهايی را آغاز کنند.
اما در هر صورت دلايل و توجيهات برای اغاز يک جنگ و چگونگی پيشبرد آن بسيار مهم است. به عنوان مثال دولت جورج بوش به استراتژی حملات «پيشگيرانه» يا «پيش دستانه» معتقد بود. اما اين روش می تواند تمايل به جنگ و استفاده از همين استراتژی را در ميان ديگران تقويت کند. به عنوان مثال ايران بارها تهديد کرده که ممکن است قبل از حمله نظامی اسرائيل و يا آمريکا حملات «پيش دستانه» انجام دهد.
نقطه ضعف اين راهبرد در اين است که واقعا به سختی می توان تشخيص داد و مطمئن شد که حمله ای از سوی دشمن در شرف وقوع است و بنابر اين مشخص نيست که در چه شرايطی روش حملات «پيش دستانه» قابل توجيه است. در عين حال در اين روش توجه به روش های مسالمت آميز و ديپلماتيک بسيار ضعيف است و قبل از آزمودن راه های ديگر ممکن است جنگ آغاز شود.
وب سايت تحليلی «آتلانتيک» سپس يادآوری می کند که امروزه بسياری از کشورهای جهان از قدرت لازم برای به راه انداختن جنگ سايبری برخوردار هستند. اما هيچ توافق ، مرجع و يا نظامی برای کنترل و يا تشخيص مشروعيت و عادلانه بودن اين نوع جنگ ها وجود ندارد. در عين حال همان حداقل های اخلاقی و عرفی در مورد مشروعيت بخشيدن به جنگ های نظامی در مورد جنگ سايبری هنوز جا نيافتاده است.
۱. تجاوز به ديگران
طبق تعاريف تاريخی فقط جنگی عادلانه است که در برابر تجاوز يک نيروی خارجی انجام شود. اما در جنگ سايبری چون تلفات انسانی در کار نيست مفهوم تجاوز لوث می شود. در عين حال خط و مرز روشنی بين جاسوسی، خرابکاری و يا مختل کردن تاسيسات وجود ندارد. همه اين موارد لزوما با واکنش نظامی روبرو نمی شوند و چون تلفات جانی و مالی آن هويدا نيست نمی توان تشخيص داد که متجاوز کيست و حد و حدود تجاوز آن در چه حدی است.
۲. حمله يا عدم حمله به غير نظاميان
وب سايت «آتلانتيک» می افزايد که طبق قوانين جنگ حمله به غيرنظاميان ممنوع است هر چند در اکثر موارد يا اين اصل رعايت نمی شود و يا اينکه غير نظاميان به شکل غير مستقيم آسيب می بينند. اما رعايت و يا تشخيص عواقب جنگ سايبری در اين زمينه ساده نيست.
هر حمله سايبری برای بسياری از غيرنظاميان که به شبکه اينترنت متصل هستند می تواند پيامدهای زيانباری داشته باشد. به عنوان نمونه پس از شيوع بدافزار «استاکس نت» که از نقطه ضعف های «ويندوز» استفاده می کرد بسياری از کاربران مجبور شدند با پرداخت هزينه برای خريد نسخه ترميم شده و صرف وقت از عواقب ابتلا به اين ويروس جلوگيری کنند.
۳.رعايت تناسب در استفاده از ابزار جنگ
در يک جنگ عادلانه قاعدتا نبايد از سلاح هايی استفاده شود که ميزان تخريب آن بيشتر از حمله ای است که قرار است به آن مقابله شود. اما برخی از سياستمداران و رهبران جهان بارها تهديد کرده اند که در صورت لزوم در مقابله با حملات سايبری ممکن است از نيروی نظامی استفاده کنند.
نکته ديگر اين است که در اکثر موارد اگر جنگ سايبری اتفاق بيافتد تشخيص دامنه ضايعات آن بسيار مشکل است و بنابر اين طرف مقابل نيز می تواند بدون رعايت اصل تناسب در ابزارهای جنگی از هر روش گسترده ای در جنگ سايبری استفاده کند. به همين خاطر ضد حمله که در جنگ سايبری يک عامل مهم برای پيشگيری از حمله طرف مقابل است از هيچ قاعده و اصل اخلاقی تبعيت نمی کند.
۴. پذيرش مسئوليت
در جنگ عادلانه قاعدتا هر طرف بايد مسئوليت حملات خود را برعهده بگيرد. معمولا تروريست ها و يا سازمان های جاسوسی در عمليات پنهانی چنين اصلی را رعايت نمی کنند. در جنگ سايبری نيز هر گروه، فرد و يا کشوری می تواند به سادگی چهره خود را بپوشاند و از قبول مسئوليت شانه خالی کند.
پذيرش مسئوليت در جنگ فقط يک اصل اخلاقی نيست بلکه از نظر حقوقی و جزايی نيز اهميت دارد. اگر مسئولان حملات شناخته نشوند هيچ کس خطاکار نخواهد بود. به همين خاطر در عرصه جنگ سايبری نيز بايد مراجع و موازينی برای تشخيص هويت مسئولين حملات و جرائم آنها وجود داشته باشد.
۵. فریبکاری
کنوانسيون ژنو و لاهه مربوط به قوانين دوران جنگ، فريبکاری را ممنوع کرده اند. تمام طرف های درگير در جنگ موظف اند از روش های فريبکارانه مثل استفاده از اونيفورم امدادرسان ها و يا غيرنظاميان پرهيز کنند. اما در جنگ سايبری بخش زيادی از موفقيت حملات به تغيير دادن چهره مهاجمان و استفاده از پوشش ها و مجاری فريبکارانه بستگی دارد.
درست است که در جنگ سايبری اين نرم افزار و سخت افزارها هستند که به ما خيانت می کنند و نه انسانها. اما بايد در برابر يک چنين روش هايی نيز درست مثل خيانت و فريبکاری های انسانها واکنش نشان داد.
۶. صلح پايدار
وب سايت «آتلانتيک» در بخش پايانی اين مطلب اشاره می کند که در جنگ عادلانه معمولا دوران پس از جنگ نيز جزو مسئوليت طرف های درگير است. نمونه آن مشارکت نيروهای آمريکايی و يا بين المللی در کمک به امنيت عراق و افغانستان است.
در جنگ سايبری که نتيجه آن تلفات انسانی نيست ترميم ضايعات جنگ و جبران آن می تواند بسيار ساده تر از جنگ های نظامی باشد. کافی است حملات سايبری طوری طراحی شوند که پس از پايان دوره محدود حمله، اهدافی که مورد حمله قرار گرفته اند به حالت عادی بازگردند.
اما مشکل در اين است که ابعاد و جزييات صدمات و اختلال های ناشی از حملات سايبری قابل تشخيص نيستند و يا ابعاد صدمات در حدی است که بازسازی و ترميم آنها وقت بسيار زيادی نياز دارد.