محمود احمدینژاد در سفر به خوزستان در ماههای آخر دوره دوم ریاست جمهوری خود میگوید: «پیغام دادند که فلانی اگه رویت را زیاد کنی پدرت را در میآوریم... میگویند که چرا آخر کار سفر میروی... میگویند باهات برخورد میکنیم.» احضار احمدینژاد، بلافاصله پس از انتخاب روحانی، توسط دادگاه کیفری به واسطه چند شکایت مجلس، چهرهای از این رو کم کنیها بود که قبلاً به وی وعده داده شده بود.
او در واکنش به احضار خود گفته است که «ارباب ما میآید و به اتفاق آن اربابمان آنچنان حالتان را میگیریم که در تاریخ ثبت شود.» (خراسان نیوز، چهارم تیر ۱۳۹۲) احمدینژاد بر این باور است که یکی از رسالتهای امام دوازدهم شیعیان نیز رو کم کنی است. او که هشت سال مشغول رو کم کنی و «زدن سر مخالفان به سقف» بود اکنون خود دارد قربانی نظامی میشود که قدرت رو کم کنی را به او میداد.
چه کسانی به وی چنین اخطارهایی را میدادند؟ چرا میدادند؟ در چه نوع حکومتی چنین رابطهای میان رئیس دولت و دیگر قدرتمندان برقرار میشود؟
حکومت «رو کم کنی»
مقامات جمهوری اسلامی و مدیران زیر دست آنها به جای پاسخگویی و واکنش مسئولانه به انتقادات سعی میکنند مخالفان و منتقدان را مرعوب سازند. نام این کار در ادبیات «جاهلی» و اراذل و اوباش «رو کم کنی» است. «روکم کنی» یک روال و قاعده در رژیم جمهوری اسلامی بوده است. خاستگاه این رفتار در میان دستههای اراذل و اوباش و جای پای آن در میان نیروهای نظامی (سپاه) و امنیتی است که در شمار آنها هستند کسانی که از میان همان اراذل و اوباش استخدام شدهاند.
خامنه ای ۲۴ سال است دارد با رو کم کنی بر یک ملت حکم میراند: هر کسی که صدایی ازش بلند شود روی وی را با دستگاه سرکوب به طرق مختلف و متناسب با میزان «رو» (یعنی اصرار بر حقوق حقه) کم میکنند. کسانی که میخواهند حکومت با آنها اصلاً کاری نداشته باشد و تحقیر نشوند باید حواسشان باشد که نه تنها رویشان را زیاد نکنند (در محدوده خط قرمزهای حکومت سخن بگویند و رفتار کنند) بلکه اصولاً کاری نکنند که حاکمان احساس کنند آنها رویشان زیاد شده است.
نظامیان و امنیتیها
سخن احمدینژاد فوراً مرجع ضمیر خود را یافت: «جوسازی مقام محترم رئیس جمهوری آقای احمدینژاد در سفر به استان خوزستان غیر قابل قبول و مایه تشویش اذهان عمومی است.» (حسن فیروزآبادی، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، تابناک سوم اردیبهشت ۱۳۹۲) اما احمدینژاد مثل همیشه به نقطه ضعف رقیب زد: «شما هر کدامتان هر گوشهای از پروندهتان را بالا بزنیم دیگر جایی در بین ملت ایران نخواهید داشت.» (ایسنا دوم اردیبهشت ۱۳۹۲)
ارگان رسمی ولی فقیه در پاسخ میگوید: «اگر ادعای شما واقعی است- و با عرض پوزش- مانند ادعای شما درباره لیست کذایی ۳۰۰ نفره مفسدان اقتصادی که هیچ وقت نشانهای از آن ندادید، پوچ و بیپایه نیست، چرا نام و نشان آنها را اعلام نمیکنید؟! ممکن است بفرمایید از آنها میترسید! که اولاً؛ باید گفت ایران عزیز به رئیس جمهور ترسو نیازی ندارد. و ثانیاً؛ شما که با حرارت میفرمایید ملت توی دهن آنها خواهد زد، دیگر از چه میترسید؟» (حسین شریعتمداری، سوم اردیبهشت ۱۳۹۲)
تاکنون روی نیروهای ملی، عرفیگرایان، لیبرالها، سوسیالیستها و کمونیستها، ملی- مذهبیها، اسلامگرایان چپگرا، اسلامگرایان سوسیالیست، روشنفکران دینی، اصلاح طلبان مذهبی، موعودگرایان، و اسلامگرایان عملگرا کم شده است. نقش اصلی روزنامه کیهان یا برخی بخشهای خبری تلویزیون دولتی (۲۰:۳۰) «رو کم کنی» است.
بسیج و لباس شخصیها برای رو کم کنی شکل گرفتهاند. بسیاری از سخنرانیهای خامنهای با هدف «رو کم کنی» عرضه شدهاند. تعابیر غیرمؤدبانهای که وی به کار میبرد (مثل «به درک» یا میکروب یا خبیث) یا دستور وی مبنی بر حمله لباس شخصیها تا حد کشتن افراد صرفاً و مشخصاً برای روکم کنی است. بازجویان ماشین سرکوب خامنهای همه با توهین و کتک زدن زندانیان تلاش میکنند روی آنها را کم کنند. حمله ۱۵۰ تن از گارد زندان به بند ۳۵۰ برای کم کردن روی زندانیانی است که سکوت نمیکنند.
فرهنگ «رو کم کنی»
علی یونسی، وزیر اطلاعات دولت خاتمی، از این موضوع به عنوان یک فرهنگ در دستگاهای اطلاعاتی کشور یاد میکند: «زمانی هم که من وزیر اطلاعات بودم همه انتظار داشتند که خبر پشت پرده در مورد افراد را بگویم. همان زمان برخی روحانیون و رقبای سیاسی از من میخواستند چنین کاری کنم. یادم هست رفته بودم قم نزد یک نفر و او از من خواست که سندی علیه یکی از این آقایان رو کنم تا مثلاً رویش کم شود. من گفتم در آن صورت کار من که از کار او بدتر است. خیلیها فکر میکنند که این کار خوبی است و الان هم شایع شده است، میگویند فلان شخص اسنادی در اختیار دارد یا کپی کرده است برای روز مبادا در حالی که من حامل اسرار جمهوری اسلامی هستم و تا ابد باید حفظشان کنم.» (شرق ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۲)
بدین ترتیب دستگاه امنیتی کشور که مسئولیت دارد امنیت شهروندان را تأمین کند به ابزاری برای روکم کنی تبدیل شده است. در دورهای کوتاه از دولت خاتمی این فرهنگ تنها در مقامات قوه مجریه به حاشیه رفت. در همان دوره، حفاظت اطلاعات سپاه، نیروسی انتظامی و قوه قضاییه تحت هدایت بیت رهبری مشغول رو کم کنی بودند. شکنجه شهرداران مناطق تهران، قتل زهرا کاظمی و حمله به کوش دانشگاه با همین هدف رو کم کنی روزنامهنگاران، مدیران شهرداری و دولت، و دانشجویان صورت گرفت.
چه کسانی رو کم میکنند؟
رو کم کنهای جمهوری اسلامی از سه مقوله هستند:
۱) برخی از کسانی که از بسیج شروع میکنند، بعد به سپاه میپیوندند، و در نهایت سر از وزارت اطلاعات و قوه قضائیه و حراستها به عنوان بازجو و بازپرس و مأمور عملیاتی در میآورند؛
۲) برخی از کسانی که از طلبگی شروع میکنند بعد به دادستانی میروند و در نهایت یکباره بدون تحصیل حقوق به مقام قضاوت میرسند؛
۳) برخی از کسانی که در انجمنهای اسلامی (حکومت ساخته) یا جامعه اسلامی دانشجویان یا دانشگاههای تحت نظر روحانیون (مثلاً جامعة الصادق) هستند و بعد به حفاظت اطلاعات سپاه و نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات یا رادیو و تلویزیون دولتی میپیوندند.
این افراد ممکن است مدام از یک مقوله به مقوله دیگر بروند و بازگردند. بنا به مشی خامنهای این نیروها خط قرمز ندارند و به همین دلیل هر کاری می کنند تا طرفی را که باید سرکوب شود خفیف و خوار کنند. آنها هم نظامیاند و هم نیستند، هم ضابط قضاییاند و هم قاضی و مجری حکم، هم افراد را دستگیر میکنند، هم بازجویی و هم محاکمه، هم روزنامهنگارند و هم نیروی امنیتی. مهمترین مسئولیت آنها نه اجرای قانون بلکه رو کم کنی است.
جامعهای که محصول «رو کم کنی» از یک ملت است
نتیجه چنین رفتاری جامعهای است سرخورده و تحقیر شده که:
۱) آن دسته از جوانانش که قدرت عکسالعمل ندارند یا فکر میکنند ندارند و تحملشان طاق میشود و شغلی هم ندارند معتاد میشوند،
۲) آنها که میفهمند مشکل از حکومت است و نه از خود آنها و با فراموشی کار سرراست نمیشود مهاجرت میکنند،
۳) آنها که چارهای به جز ماندن ندارند و ظرفیت بازیگری دارند شروع میکنند به دوگانه عمل کردن و به بخش ریاکار جامعه تبدیل میشوند و آن قدر ادامه میدهند که گاه خودشان هم باور میکنند پوسته بیرونی همانا خود آنهاست،
۴) آنها که مجبورند بمانند اما معترضند به قربانیان دائمی «رو کم کنها» تبدیل میشوند، و
۵) آنها که به رگ بیخیالی زده و تلاش میکنند با کسب پول بیشتر موانع حکومت یا جامعه را از سر راه خود بردارند ممکن است ثروتمند یا حتی قدرتمند شوند.
عزت و «رو کم کنی»
در حکومتی که برخی مقامات روی همدیگر را کم میکنند، بسیج و انصار حزبالله و گزینش و جداسازی جنسیتی و پارازیت و فیلتر و نیروهای امنیتی و نظامی و انتظامی روی تکتک شهروندان را کم میکنند و خامنهای روی همه را (با تحقیر) کم میکند، دیگر چه عزتی برای یک ملت باقی میماند تا آن عزت در سیاست خارجی به عنوان یک اصل مورد ملاحظه قرار گیرد؟ شهروندانی که هر روز تحقیر میشوند چگونه میتوانند عزت خود را به رخ دیگران بکشند؟