(در قسمت پیشین در جریان بررسی زندگی میرجعفر پیشهوری دیدیم که او چگونه در آذربایجان شوروی تحصیل کرد و به روزنامهنگاری و مبارزه سیاسی روی آورد. همچنین خواندیم که او در ابتدا سوسیال دموکرات بود، اما آرام آرام رادیکال تر شد و در نهایت به یکی از بنیانگذارن حزب کمونیست ایران تبدیل شد و به جنبش جنگل در رشت پیوست.)
با تبدیل شدن رضاخان به رضا شاه، چهره ایران آرام آرام تغییر کرد. شاه جدید با مشتی آهنین، ارتشی منظم تشکیل داد و به بیثباتی مزمن کشور و ضعف گسترده حکومت مرکزی پایان داد.
امنیت و ثباتی که رضا شاه برای ایران به ارمغان آورد، هزینههای گوناگونی داشت؛ از آن جمله بسته شدن فضای سیاسی و به زندان افتادن نارضیان، به ویژه چپگرایان. به همین دلیل بسیاری از سران و اعضای فعال حزب کمونیست ایران، از ترس زندان، به کشور آرمانیشان، اتحاد جماهیر شوروی گریختند.
پیشهوری اما بر خلاف بسیاری از سران این حزب، در ایران به زندان افتاد.
و آنگونه که تورج اتابکی، پژوهشگر ارشد موسسه بینالمللی تاریخ اجتماعی میگوید، خود پیشهوری معتقد بوده که همین زندان رفتن موجب شد تا او از تصفیههای استالینی و تیرباران در شوروی جان سالم به در ببرد!
اتابکی میگوید: «نقل قولی هست از پیشهوری که گفته خدا پدر رضا شاه را بیامرزد که ما را به زندان انداخت! اگر ما در شوروی مانده بودیم، سرنوشتمان شبیه به سرنوشت بسیاری دیگر کمونیستهای ایرانی میشد، مانند سلطانزاده، ذره و لادبن.»
در واقع همه این افراد در شوروی تیرباران شدند و به همین دلیل زمانی که شوروی بعد از اشغال ایران و سرنگونی رضا شاه به دنبال حزبی چپ گرا در ایران بود، دست به دامان جوانانی شد که مهمترین سابقه سیاسیشان تا آن زمان، حضور در یک گروه مطالعاتی، زیر نظر تقی ارانی بود.
وقتی این جوانان که در تاریخ معاصر ایران به گروه ۵۳ نفر معروف شدهاند، در فاصله کمتر از یک ماه بعد از شهریور ۲۰ و آزادی از زندان جمع شدند تا حزب توده را تشکیل بدهند، طبیعتا از پیشهوری هم به عنوان یک کمونیست باسابقه دعوت کردند تا به حزب بپیوندد.
پیشهوری در جلسهای که در مهرماه سال ۱۳۲۰ در خانه سلیمانمیرزا اسکندری برپا شد، شرکت کرد، اما به گفته تورج اتابکی «دلش با حزب توده» نبود چرا که در این حزب، جوانهای گروه ۵۳ نفر دست بالا را داشتند و از چهرههای استخوانخردکرده حزب کمونیست ایران دیگر هیچ خبری نبود.
روزنامه آژیر
در این زمان، پیشه وری با بهره بردن از فضای آزادی که بعد از شهریور ۲۰ در ایران ایجاد شده بود، همزمان با عضویت در حزب توده، روزنامهای جدید به نام «آژیر» تاسیس کرد؛ روزنامهای که چون فعالیتهای قدیمی پیشهوری، مشی اصلاحطلبی چپگرایانه را دنبال میکرد.
عباس جوادی، پژوهشگر مسایل آذربایجان، روزنامه «آژیر» را چنین توصیف میکند: «محتوای روزنامه آژیر، سوسیال دموکرات اصلاحطلب و نسبت به حزب توده، چپتر بود. چپتر هم از این لحاظ که آهنگ پوپولیستی بیشتری داشت.»
و مجید تفرشی، پژوهشگر ساکن لندن که نسخههای این روزنامه را مرور کرده معتقد است که یکی از جنبههای مهم مشی روزنامه پیشهوری، تاکید آن بر منافع ملی ایرانیان است.
او میگوید: «در روزنامه آژیر، اگر چه به مطالبات و مشکلات قومی آذربایجان هم توجه میشد، ولی بیش از ۸۰ درصد محتوای این روزنامه، بر منافع ملی ایران و مشکلات ملی ایران متمرکز است و حرفی از فدرالیسم و جداسری درش دیده نمیشود. کاملا بر اساس مصالح ملت ایران بود و نویسندهها و روزنامهنگاران مطرحی هم در آژیر مطلب مینوشتند؛ از جمله کریمپور شیرازی ]کسی که در جریان ملیشدن صنعت نفت، روزنامه شورش را منتشر کرد و توسط مخالفان مصدق، کشته شد[، نخستین مطالبش را در روزنامه آژیر منتشر کرد.»
مهمترین ویژگی روزنامه «آژیر» این بود که به رغم اعتقادات کمونیستی پیشهوری، این روزنامه به حزب توده ایران که در آن زمان به عنوان تنها حزب سوسیالیست ایران، فعالیت میکرد، وابسته نبود و رویهای مستقل داشت.
رد اعتبارنامه در مجلس
شاید به همین دلیل بود که وقتی پیشه وری در انتخابات مجلس چهاردهم در سال ۱۳۲۲ خورشیدی، از تبریز نامزد شد و موفق شد با رای بالایی به مجلس راه پیدا کند، در ابتدای کار مجلس و در زمان رایگیری نمایندگان برای تایید اعتبارنامه یکدیگر، او عملا از حمایت هیچ یک از فراکسیونها از جمله فراکسیون حزب توده برخوردار نبود.
و در نهایت به دلیل رد شدن اعتبارنامهاش نتوانست به عنوان نماینده تبریز وارد مجلس شود. تورج اتابکی، آنچه در مجلس رخ داد را چنین شرح میدهد:
«در جلسه بررسی اعتبارنامه پیشهوری، نمایندگان مخالفش به پیشینه او در حزب کمونیست و جنبش جنگل اشاره میکنند و میگویند که این شخص، صلاحیت نمایندگی مردم آذربایجان را ندارد. در جریان رایگیری برای اعتبارنامه او از یکصد رای که به صندوق ریخته شد، ۴۷ نفر به نمایندگی او رای مثبت دادند و ۵۰ نفر هم اعتبارنامه او را رد کردند. بنابراین با اختلاف سه رای، اعتبارنامه پیشهوری برای نمایندگی مجلس چهاردهم رد شد.
واکنش پیشهوری به رد اعتبارنامهاش، بسیار تند بود. او میگوید ما افتخار میکنیم که نمایندگان زور، پول، نیرنگ و تزویر، ما را از خود ندانستند. بنابراین قضاوت ما در حق مخالفانمان، بسیار بیرحمانه و مرگبار خواهد بود و از امروز، صفحه تازهای در مبارزه اجتماعی مردم ایران، باز میشود.»
استعفا از حزب توده
بعد از ناکامی پیشهوری در رسیدن به کرسی مجلس، به رغم رای مردم، در فاصله کوتاهی، حادثهای دیگر، تمامی پیوندهای پیشهوری را با حزب توده نیز از بین برد.
در مرداد ماه سال ۱۳۲۳ خورشیدی، رضا شاه در تبعید در آفریقای جنوبی درگذشت، و پیشهوری بیتوجه به موضع رسمی حزب توده، مقالهای در ستایش از او نوشت. گویی او دیگر آب پاکی را بر روی دست حزب توده ریخت تا راهی متفاوت را در پی بگیرد.
به گفته تورج اتابکی به دلیل همین مقاله بود که سران حزب توده تصمیم گرفتند که پیشهوری باید از این حزب استعفا کند. با این رای کمیته مرکزی حزب توده، پیشهوری کمونیست از حزب توده استعفا کرد.
بدین ترتیب وقتی یکسال بعد از این حوادث در سال ۱۳۲۴، ماموران استالین به دنبال شخصیتی برای رهبری یک حزب سیاسی جداییطلب میگشتند، در میان گزینههایشان، کسی را داشتند که نه تنها کمونیست بود، نه تنها به آرمانهای شوروی باور داشت، نه تنها آذربایجانی بود، نه تنها سابقه سیاسی پرباری داشت، و نه تنها در نزد مردم معتبر بود، بلکه خشمگین بود، از سیاستی که او را پشت درهای مجلس شورای ملی جا گذاشته بود، از سیاستی که او را از بزرگترین حزب چپگرای ایران رانده بود، از سیاستی که گویی با او چونان یک بیگانه رفتار کرده بود ...
(در بخش بعدی برنامه فرقه خواهیم شنید که چگونه باقروف و پیشهوری در سال ۱۳۲۴ خورشیدی فرقه دموکرات آذربایجان را تاسیس کردند و در آغاز، مرامنامه این حزب چه بود و چه خواسته هایی از سوی آنها مطرح شد. فرقه را میتوانید هر روز در پایان مجله شامگاهی بشوید.)