يک روز پس از آن که سازمان ملل متحد از مرگ ۳۴ نفر در حمله روز نوزدهم فروردين ماه نيروهای عراقی به اردوگاه اشرف خبر داد، ناوی پيلای، کميسر عالی حقوق بشر اين سازمان، خواستار انجام تحقيقات مستقل درباره اين حمله شد.
ناوی پيلای همچنين خواستار راه حلی برای پايان دادن به مسئله اردوگاه اشرف شد، اردوگاهی در ۸۰ کيلومتری شمال بغداد که در دوران جنگ ايران و عراق ساخته شد، يعنی زمانی که نيروهای سازمان مجاهدين خلق در اواسط دهه ۱۳۶۰ به عراق رفتند تا در کنار نيروهای عراقی با نيروهای ايران بجنگند.
اما گزارشها از شرايط سخت اين اردوگاه حکايت میکند و ناوی پيلای نيز روز جمعه گفته بود نبايد گذاشت که ساکنان اردوگاه اشرف «بپوسند».
در همين زمينه در گفت وگويی با عبدالطيف شادوری، که میگوید دو ماه پيش با فرار از اردوگاه اشرف خود را به نيروهای عراقی معرفی کرده است، پرسشهایی درباره وضعيت اين اردوگاه مطرح کرديم.
ابتدا کمی درباره خودتان و چگونگی محلق شدن به سازمان مجاهدين توضيح بدهيد؟
من عبدالطيف شادوری و بچه بلوچستان هستم. مدت ۲۵ سال است که در اين سازمان فعالیت کردهام. از طريق پاکستان و از سوی يکی از دوستانم که الان شهيد شده است، با سازمان آشنا شده، وارد سازمان شدم. ۲۵ سال در سازمان بودم و در طول اين ۲۵ سال بعد از فشارهای روزمرهای که به من وارد شد، تصميم گرفتم که خودم را به نيروهای عراقی معرفی کنم.
در طول اين ۲۵ سال من هيچ گونه تماسی با خانوادهام نداشتم. خانوادهام از من هيچ خبری نداشتند چرا که هيچ امکان تماسی وجود نداشت. اساساً استفاده از تلفن، موبايل و اينترنت و حتی گوش دادن به راديو و هر گونه وسايل ارتباط جمعی در سازمان ممنوع است.
در نهايت تصميم گرفتم به علت فشارهای روزمرهای که تحمل میکردم، خودم را به نيروهای عراقی تسليم کنم.
دو ماه پيش دست به اين کار زدم و الآن در يک هتل اقامت کردهام و با نيروهای سازمان ملل و صليب سرخ و همچنين با نماينده دولت عراق نيز صحبت کردهام که شايد بتوانم به کشور ديگری بروم.
معلوم هست که در نهايت به کدام کشور منتقل می شويد؟ وضعيتتان چه خواهد شد؟
بله. قرار است در اين مورد با نيروهای صليب سرخ و سازمان ملل صحبت کنم. نکتهای که وجود دارد اين است که هر کسی که بخواهد از قرارگاه اشرف فرار کند، همان طور که رجوی بارها اعلام کرده است، مجازاتش اعدام و مرگ است. نه تنها من بلکه بسياری از دوستان من در اشرف هستند که اساسا امکان خارج شدن از آنجا را ندارند و تنها راهی که میتوانند از آنجا خارج شوند، فرار از قرارگاه اشرف است.
البته فرار کردن از آنجا هم نيازمند دو تا سه ماه کار است. اينکه چطور بايد فرار کنی که دستگير نشوی و اگر در حين فرار دستگير شوی تو را میگذارند در يک اتاق و تا سه چهار سال نگهت میدارند و ديگر به نيروهای عراقی تحويلت نمیدهند.
من خيلی روی اين مسئله فکر کرده و روی طرح فرارم کار کردم تا توانستم از آنجا فرار کنم.
دوستان زيادی در آنجا دارم که همين مشکل مرا دارند. تحت فشارهای شديدی به سر میبرند و در اين مدت هشت يا نُه ساله نيز هيچ سازمان بينالمللی در قرارگاه حاضر نشده است که با تک تک افراد وارد صحبت شود تا شايد بتواند آنها را از اين وضعيت خارج کند.
هميشه به ما میگويند که شما به هيچ کشوری نمیتوانيد وارد شويد و تنها جايی که برای ماندگاری داريد همين اردوگاه اشرف است.
پس شما معتقديد که بسياری الان در آن اردوگاه تحت فشارند و مايلند که خارج شوند ولی به آنها اجازه خروج داده نمیشود و به زور در آنجا نگهداری میشوند؟
بله. الان خيلیها در آنجا تحت فشارهای شديد هستند. اگر يک مصاحبه از سوی سازمان ملل و يا صليب سرخ انجام شود و با تک تک نفرات اردوگاه اشرف صحبت کند، خيلی از نفرات میتوانند از آنجا خارج شوند.
خيلیها از آيندهشان میترسند. نمیدانند که چه عاقبتی دارند.
چرا فکر میکنيد که سازمان مجاهدين خلق مايل است که بیش از سه هزار نفر را در اردوگاه اشرف نگه دارد؟ چرا اجازه خروج آنها را از آنجا نمیدهد؟ فکر میکنيد علتش چيست؟
معلوم است. وقتی آن نفرات از آنجا خارج شوند ديگر آن تشکيلات از هم میپاشد. ديگر تشکيلاتی وجود نخواهد داشت و سازمان مجاهدين خلق از هم پاشيده خواهد شد.
شما در اين مدت حضور در اردوگاه ازدواج کردهايد؟
نخير. من ۱۵ سالم بود که به اين سازمان آمدم و الان چهل سالهام. ۲۵ سال در سازمان مجاهدين خلق بودم و هنوز هم ازدواج نکردهام. هيچ تماسی هم با خانوادهام نداشتم. به همين دليل هم خانوادهام فکر میکردند که من مردهام.
چرا در اين مدت ازدواج نکرديد؟ اجازه ازدواج به شما نمیدادند يا اينکه خودتان مايل نبوديد؟
نه. ازدواج کردن در کمپ اشرف ممنوع است. نه تنها ازدواج که کلاً صحبت کردن با خانمها ممنوع است. اصلا نمیتوانيد حرف بزنيد. سلام و احوالپرسی اگر بکنيد میگويند چرا سلام و احوالپرسی کرديد؟
اين ناشی از سياستهای غلط آقای رجوی است که آنقدر اصرار میکند که افراد را در کمپ اشرف نگه دارد. دولت عراق رسماً اولتيماتوم داده است که مجاهدين نمیتوانند در اين کشور بمانند. کشوری که مايل نيست اين سازمان در آن باقی بماند، برای چه بايد نفرات آن سازمان و جوانانش کشته شوند؟
من از سازمانهای بينالمللی و صليب سرخ جهانی درخواست میکنم که با تک تک نفرات کمپ اشرف صحبت کنند. اين موضوع را حل و فصل کنند تا هر روز افراد آنجا کشته نشوند، و اينهمه خونريزی نشود.
آقای شادوری، همان طور که میدانيد هفته گذشته بر اساس آماری که سازمان ملل ارائه داده است، ۳۴ نفر در يک حملهای که ظاهراً از سوی نيروهای عراقی به اردوگاه اشرف رخ داد، در کمپ اشرف کشته شدند. گرچه به روشنی مشخص نيست که چه اتفاقی افتاده است، اما نيروهای عراقی میگويند که بر اساس مدارک و شواهدی که دارند، اين افراد توسط خود نيروهای مجاهدين کشته شدهاند. شما در اين زمينه چه اطلاعاتی داريد؟ فکر میکنيد اساسا چنين چيزی ممکن است که خود مجاهدين دست به خودزنی زده باشند؟
راستش را بخواهيد من در اين مورد زياد اطلاعی ندارم و اين موضوع را از طريق اينترنت فهميدم.
من متاثر و متاسفم برای دوستانم که در اين ميان کشته شدهاند ولی اين واقعيت است که يکی از سياستهای اشتباه رجوی اين است که افراد را تحت فشار نگهداری میکند. اين در صورتی است که رجوی میتوانست در طول اين هشت ساله تمام افراد را از آنجا بيرون کند تا آنها بتوانند پناهندگی بگيرند.
مدتها بود که دولت عراق را تحريک میکرد. شعارش هم اين است که «دولت عراق بايد سرنگون شود». اين يک حرکت تحريکآميز رجوی است که روزانه ادامه دارد.
شما از اين افراد کشته شده کسی را شخصا میشناختيد؟
بله میإشناختم. نفرات زيادی بودند که میشناختمشان. از اين بابت خيلی متاسف و ناراحتم.
آيا اين کسانی که کشته شدند کسانی بودند که مثل شما از وضعيت کمپ اشرف ناراضی بودند؟ ممکن است در اين مورد توضيح دهيد؟
راستش را بخواهيد من زياد در جريان نبودم. میدانيد که در قرارگاه اشرف کسی حق صحبت کردن با نفر بغل دستیاش را ندارد و صحبت کردن دو نفر با همديگر ممنوع است.
به همين دليل است که من زياد اطلاعی ازاينها ندارم ولی خيلی از نفرات را میشناسم که در آنجا مشکل دارند. الان هم نمیتوانم اسامیشان را بگويم ولی اين نفراتی را که جزو کشته شدگانند زياد نمیشناسم.
ناوی پيلای همچنين خواستار راه حلی برای پايان دادن به مسئله اردوگاه اشرف شد، اردوگاهی در ۸۰ کيلومتری شمال بغداد که در دوران جنگ ايران و عراق ساخته شد، يعنی زمانی که نيروهای سازمان مجاهدين خلق در اواسط دهه ۱۳۶۰ به عراق رفتند تا در کنار نيروهای عراقی با نيروهای ايران بجنگند.
اما گزارشها از شرايط سخت اين اردوگاه حکايت میکند و ناوی پيلای نيز روز جمعه گفته بود نبايد گذاشت که ساکنان اردوگاه اشرف «بپوسند».
در همين زمينه در گفت وگويی با عبدالطيف شادوری، که میگوید دو ماه پيش با فرار از اردوگاه اشرف خود را به نيروهای عراقی معرفی کرده است، پرسشهایی درباره وضعيت اين اردوگاه مطرح کرديم.
ابتدا کمی درباره خودتان و چگونگی محلق شدن به سازمان مجاهدين توضيح بدهيد؟
من عبدالطيف شادوری و بچه بلوچستان هستم. مدت ۲۵ سال است که در اين سازمان فعالیت کردهام. از طريق پاکستان و از سوی يکی از دوستانم که الان شهيد شده است، با سازمان آشنا شده، وارد سازمان شدم. ۲۵ سال در سازمان بودم و در طول اين ۲۵ سال بعد از فشارهای روزمرهای که به من وارد شد، تصميم گرفتم که خودم را به نيروهای عراقی معرفی کنم.
در طول اين ۲۵ سال من هيچ گونه تماسی با خانوادهام نداشتم. خانوادهام از من هيچ خبری نداشتند چرا که هيچ امکان تماسی وجود نداشت. اساساً استفاده از تلفن، موبايل و اينترنت و حتی گوش دادن به راديو و هر گونه وسايل ارتباط جمعی در سازمان ممنوع است.
در نهايت تصميم گرفتم به علت فشارهای روزمرهای که تحمل میکردم، خودم را به نيروهای عراقی تسليم کنم.
دو ماه پيش دست به اين کار زدم و الآن در يک هتل اقامت کردهام و با نيروهای سازمان ملل و صليب سرخ و همچنين با نماينده دولت عراق نيز صحبت کردهام که شايد بتوانم به کشور ديگری بروم.
معلوم هست که در نهايت به کدام کشور منتقل می شويد؟ وضعيتتان چه خواهد شد؟
بله. قرار است در اين مورد با نيروهای صليب سرخ و سازمان ملل صحبت کنم. نکتهای که وجود دارد اين است که هر کسی که بخواهد از قرارگاه اشرف فرار کند، همان طور که رجوی بارها اعلام کرده است، مجازاتش اعدام و مرگ است. نه تنها من بلکه بسياری از دوستان من در اشرف هستند که اساسا امکان خارج شدن از آنجا را ندارند و تنها راهی که میتوانند از آنجا خارج شوند، فرار از قرارگاه اشرف است.
البته فرار کردن از آنجا هم نيازمند دو تا سه ماه کار است. اينکه چطور بايد فرار کنی که دستگير نشوی و اگر در حين فرار دستگير شوی تو را میگذارند در يک اتاق و تا سه چهار سال نگهت میدارند و ديگر به نيروهای عراقی تحويلت نمیدهند.
من خيلی روی اين مسئله فکر کرده و روی طرح فرارم کار کردم تا توانستم از آنجا فرار کنم.
دوستان زيادی در آنجا دارم که همين مشکل مرا دارند. تحت فشارهای شديدی به سر میبرند و در اين مدت هشت يا نُه ساله نيز هيچ سازمان بينالمللی در قرارگاه حاضر نشده است که با تک تک افراد وارد صحبت شود تا شايد بتواند آنها را از اين وضعيت خارج کند.
هميشه به ما میگويند که شما به هيچ کشوری نمیتوانيد وارد شويد و تنها جايی که برای ماندگاری داريد همين اردوگاه اشرف است.
پس شما معتقديد که بسياری الان در آن اردوگاه تحت فشارند و مايلند که خارج شوند ولی به آنها اجازه خروج داده نمیشود و به زور در آنجا نگهداری میشوند؟
بله. الان خيلیها در آنجا تحت فشارهای شديد هستند. اگر يک مصاحبه از سوی سازمان ملل و يا صليب سرخ انجام شود و با تک تک نفرات اردوگاه اشرف صحبت کند، خيلی از نفرات میتوانند از آنجا خارج شوند.
خيلیها از آيندهشان میترسند. نمیدانند که چه عاقبتی دارند.
چرا فکر میکنيد که سازمان مجاهدين خلق مايل است که بیش از سه هزار نفر را در اردوگاه اشرف نگه دارد؟ چرا اجازه خروج آنها را از آنجا نمیدهد؟ فکر میکنيد علتش چيست؟
معلوم است. وقتی آن نفرات از آنجا خارج شوند ديگر آن تشکيلات از هم میپاشد. ديگر تشکيلاتی وجود نخواهد داشت و سازمان مجاهدين خلق از هم پاشيده خواهد شد.
شما در اين مدت حضور در اردوگاه ازدواج کردهايد؟
نخير. من ۱۵ سالم بود که به اين سازمان آمدم و الان چهل سالهام. ۲۵ سال در سازمان مجاهدين خلق بودم و هنوز هم ازدواج نکردهام. هيچ تماسی هم با خانوادهام نداشتم. به همين دليل هم خانوادهام فکر میکردند که من مردهام.
چرا در اين مدت ازدواج نکرديد؟ اجازه ازدواج به شما نمیدادند يا اينکه خودتان مايل نبوديد؟
نه. ازدواج کردن در کمپ اشرف ممنوع است. نه تنها ازدواج که کلاً صحبت کردن با خانمها ممنوع است. اصلا نمیتوانيد حرف بزنيد. سلام و احوالپرسی اگر بکنيد میگويند چرا سلام و احوالپرسی کرديد؟
اين ناشی از سياستهای غلط آقای رجوی است که آنقدر اصرار میکند که افراد را در کمپ اشرف نگه دارد. دولت عراق رسماً اولتيماتوم داده است که مجاهدين نمیتوانند در اين کشور بمانند. کشوری که مايل نيست اين سازمان در آن باقی بماند، برای چه بايد نفرات آن سازمان و جوانانش کشته شوند؟
من از سازمانهای بينالمللی و صليب سرخ جهانی درخواست میکنم که با تک تک نفرات کمپ اشرف صحبت کنند. اين موضوع را حل و فصل کنند تا هر روز افراد آنجا کشته نشوند، و اينهمه خونريزی نشود.
آقای شادوری، همان طور که میدانيد هفته گذشته بر اساس آماری که سازمان ملل ارائه داده است، ۳۴ نفر در يک حملهای که ظاهراً از سوی نيروهای عراقی به اردوگاه اشرف رخ داد، در کمپ اشرف کشته شدند. گرچه به روشنی مشخص نيست که چه اتفاقی افتاده است، اما نيروهای عراقی میگويند که بر اساس مدارک و شواهدی که دارند، اين افراد توسط خود نيروهای مجاهدين کشته شدهاند. شما در اين زمينه چه اطلاعاتی داريد؟ فکر میکنيد اساسا چنين چيزی ممکن است که خود مجاهدين دست به خودزنی زده باشند؟
راستش را بخواهيد من در اين مورد زياد اطلاعی ندارم و اين موضوع را از طريق اينترنت فهميدم.
من متاثر و متاسفم برای دوستانم که در اين ميان کشته شدهاند ولی اين واقعيت است که يکی از سياستهای اشتباه رجوی اين است که افراد را تحت فشار نگهداری میکند. اين در صورتی است که رجوی میتوانست در طول اين هشت ساله تمام افراد را از آنجا بيرون کند تا آنها بتوانند پناهندگی بگيرند.
مدتها بود که دولت عراق را تحريک میکرد. شعارش هم اين است که «دولت عراق بايد سرنگون شود». اين يک حرکت تحريکآميز رجوی است که روزانه ادامه دارد.
شما از اين افراد کشته شده کسی را شخصا میشناختيد؟
بله میإشناختم. نفرات زيادی بودند که میشناختمشان. از اين بابت خيلی متاسف و ناراحتم.
آيا اين کسانی که کشته شدند کسانی بودند که مثل شما از وضعيت کمپ اشرف ناراضی بودند؟ ممکن است در اين مورد توضيح دهيد؟
راستش را بخواهيد من زياد در جريان نبودم. میدانيد که در قرارگاه اشرف کسی حق صحبت کردن با نفر بغل دستیاش را ندارد و صحبت کردن دو نفر با همديگر ممنوع است.
به همين دليل است که من زياد اطلاعی ازاينها ندارم ولی خيلی از نفرات را میشناسم که در آنجا مشکل دارند. الان هم نمیتوانم اسامیشان را بگويم ولی اين نفراتی را که جزو کشته شدگانند زياد نمیشناسم.