دختران مير حسين موسوی و زهرا رهنورد، دو تن از رهبران مخالفان در ايران، می گويند، از غروب ۲۵ بهمن تاکنون از پدر و مادرخود خبر ندارند و تاکنون چند بار به کوچه خانه پدری مراجعه کرده اند اما ماموران مانع از ورود آنها به کوچه شده اند و در هنگام شب چراغ های خانه خاموش بوده و اين «مفهوم خوبی ندارد.»
به گزارش وب سايت کلمه فرزندان مير حسين موسوی و زهرا رهنورد در نامه خود تصريح کرده اند چندبار به طر ف منزل پدر و مادر خود رفته اما مامورانی که در سياه فلزی بزرگی بر ورودی کوچه نصب کرده اند اجازه ندادند که به خانه پدر و مادرشان نزديک شوند و با توهين آن ها را رانده اند.
دختران مير حسين موسوی و زهرا رهنورد می گويند ازغروب ۲۵ بهمن که با پدر و ماردشان صبحت کردند ديگر خبری از آنها ندارند و تا کنون چندبار شب به سر کوچه منزل خانوادگی اشان رفته اند اما چراغ های منزل پدر و مادرشان خاموش بوده است.
فرزندان مير حسين موسوی و زهرا رهنورد نوشته اند: «غروب ۲۵ بهمن آخرين بار صدای مادر را شنيديم، از پشت تلفن . يک خودروی ون کوچه اختر را بسته بود. فکر کرديم موقتی است شايد…فکر کرديم مگر می شود ۱۳ روز پشت دری ايستاد و به انتظارصدايی و اشاره ای که مادر و پدر هنوز هستند، زنده هستند، سالم هستند و دری و درهايی که هيچ وقت گشوده نشوند و چراغ های خانه ای که روشن نشوند ديگر.»
دختران میرحسین موسوی نوشته اند:«يک هفته پيش به سراغشان رفتيم. خودروی ون به شکلی پارک شده بود که از کنارش يک کاغذ هم رد نمی شد. مردانی که از خودرو پياده شدند، نقاب داشتند. آدامس می جويدند و در جواب سوال ما که براساس کدام حکم فرزندانی را ازديدن پدر و مادرشان محروم می کنيد، پرخاش کردند.»
آنها اضافه کرده اند:« تکيه زديم به ماشين. غروب هم رسيد. مردان نقاب دارمی پاييدند ما را. توی صورتمان زل می زدند و می کاويدند و جوابی هم نمی دادند. تاريکی شب که رسيد چراغی روشن نشد. خانه همچنان تاريک و تاريک تر می شد.هيچ نشانی از زندگی هم نبود. نه صدايی…نه حتی کيسه زباله ای کنار در. محافظان را هم مرخص کرده بودند. بازگشتيم. چند مرد هم دنبالمان. از بن بست اختر تا فروردين، سر پاستور پشت سر ما می آمدند. با فاصله ای آنقدر اندک که لابد صدای مان را بشنوند.»
آنها می گويند بارديگر شب به سمت منزل پدر و مادرشان رفته اند ولی «بازهم چراغی توی خانه روشن نبود.هيچ نشانی که دلگرم مان کند که پدر و مادرمان هنوز توی خانه هستند، اگرچه محصور و به ناحق.»
دختران مير حسين موسوی و زهرا رهنورد می گويند هربار که به سر کوچه منزل خانوادگی اشان مراجعه کرده اند با توهين و عتاب ماموران مواجه شده اند.
آنها نوشته اند: «دو شب ما که دستمان از همه جا کوتاه بود و نمی دانستيم دادمان را از کدام بی داد گری بخواهيم نيمه شب عازم خيابان پاستور شديم. چه می خواستيم جز خبری، نشانی، از بودن پدر و مادر در خانه، از سلامت آن ها. از اين که غذايی می رسد به آن ها؟ اگر می رسد سالم است اصلا؟ ما بوديم و تجربه تلخ سالها حوادث نگران کننده.جوابمان را ندادند. بازهم تهديد کردند که می گوييم پليس بيايد ببرندتان، توهين، قضاوت و سکوت.»
دختران ميرحسين موسوی و زهرا رهنورد بارديگر به سمت منزل خانوادگی می رفته و نوشته اند:« بالاخره با اصرار تا سر کوچه رفتيم و از باريکه نيم سانتی که باز بود با زحمت توی کوچه را نگاه کرديم.پشت اين در سياه فلزی يک در بزرگ آهنين ديگر هم نصب کرده بودند! موازی همان يکی که قبل تر بود. اين همه ترس و پنهان کاری برای چيست؟ اين همه در آهنی و حفاظ و قفل برای چيست؟ اين مردان نقاب پوش بدون حکم به دستور چه کسی پدر و مادری را در پس درهای آهنين پنهان کرده اند؟ آفتاب زندگی ما را؟ مگر نه اين که آفتاب طلوع می کند نوازشگر و مهربان تا صبح دل انگيز ظهور؟»
دختران مير حسين موسوی در بخش ديگری از نامه خود نوشته اند:« می دانيم پدر و مادرمان در هيچ محکمه صالحی محاکمه نشده اند. می دانيم پدر و مادرمان اصلا جرمی مرتکب نشده اند. می دانيم وقتی دو در بزرگ فلزی سر خانه نصب کرده اند، معنای خوبی ندارد.می دانيم وقتی چراغی روشن نمی شود مفهوم خوبی ندارد.»
آنها درپايان نوشته اند:«دو هفته می گذرد از نديدن شان. هيچ چيز نشنيديم جز فحاشی و توهين و نگاههای سرد و يخی. نمی دانيم اين درد را کجا فرياد بزنيم.»
از زمان برگزاری اعتراضهای مخالفان دولت در روز ۲۵ بهمن در تهران و برخی شهرهای بزرگ ايران، لحن مقامهای حکومت جمهوری اسلامی و فرماندهان نظامی عليه معترضان شدت گرفته است و فشارها بر ميرحسين موسوی و مهدی کروبی افزايش يافته وارتباط انها حتی با خانواده هايشان قطع شده است.
برخی از سايتها و شبکههای اجتماعی که ايرانيان در آنها فعال هستند احتمال داده اند که ميرحسين موسوی و مهدی کروبی به زودی بازداشت خواهند شد.
فرزندان آقای کروبی روز چهارشنبه درباره «هرگونه برنامه برای حذف فيزيکی مهدی کروبی و فاطمه کروبی» به حکومت جمهوری اسلامی ايران هشدار دادند و مسئوليت چنين اقدامی را متوجه آن کردند.
به گزارش وب سايت کلمه فرزندان مير حسين موسوی و زهرا رهنورد در نامه خود تصريح کرده اند چندبار به طر ف منزل پدر و مادر خود رفته اما مامورانی که در سياه فلزی بزرگی بر ورودی کوچه نصب کرده اند اجازه ندادند که به خانه پدر و مادرشان نزديک شوند و با توهين آن ها را رانده اند.
دختران مير حسين موسوی و زهرا رهنورد می گويند ازغروب ۲۵ بهمن که با پدر و ماردشان صبحت کردند ديگر خبری از آنها ندارند و تا کنون چندبار شب به سر کوچه منزل خانوادگی اشان رفته اند اما چراغ های منزل پدر و مادرشان خاموش بوده است.
فرزندان مير حسين موسوی و زهرا رهنورد نوشته اند: «غروب ۲۵ بهمن آخرين بار صدای مادر را شنيديم، از پشت تلفن . يک خودروی ون کوچه اختر را بسته بود. فکر کرديم موقتی است شايد…فکر کرديم مگر می شود ۱۳ روز پشت دری ايستاد و به انتظارصدايی و اشاره ای که مادر و پدر هنوز هستند، زنده هستند، سالم هستند و دری و درهايی که هيچ وقت گشوده نشوند و چراغ های خانه ای که روشن نشوند ديگر.»
دختران میرحسین موسوی نوشته اند:«يک هفته پيش به سراغشان رفتيم. خودروی ون به شکلی پارک شده بود که از کنارش يک کاغذ هم رد نمی شد. مردانی که از خودرو پياده شدند، نقاب داشتند. آدامس می جويدند و در جواب سوال ما که براساس کدام حکم فرزندانی را ازديدن پدر و مادرشان محروم می کنيد، پرخاش کردند.»
آنها اضافه کرده اند:« تکيه زديم به ماشين. غروب هم رسيد. مردان نقاب دارمی پاييدند ما را. توی صورتمان زل می زدند و می کاويدند و جوابی هم نمی دادند. تاريکی شب که رسيد چراغی روشن نشد. خانه همچنان تاريک و تاريک تر می شد.هيچ نشانی از زندگی هم نبود. نه صدايی…نه حتی کيسه زباله ای کنار در. محافظان را هم مرخص کرده بودند. بازگشتيم. چند مرد هم دنبالمان. از بن بست اختر تا فروردين، سر پاستور پشت سر ما می آمدند. با فاصله ای آنقدر اندک که لابد صدای مان را بشنوند.»
آنها می گويند بارديگر شب به سمت منزل پدر و مادرشان رفته اند ولی «بازهم چراغی توی خانه روشن نبود.هيچ نشانی که دلگرم مان کند که پدر و مادرمان هنوز توی خانه هستند، اگرچه محصور و به ناحق.»
دختران مير حسين موسوی و زهرا رهنورد می گويند هربار که به سر کوچه منزل خانوادگی اشان مراجعه کرده اند با توهين و عتاب ماموران مواجه شده اند.
آنها نوشته اند: «دو شب ما که دستمان از همه جا کوتاه بود و نمی دانستيم دادمان را از کدام بی داد گری بخواهيم نيمه شب عازم خيابان پاستور شديم. چه می خواستيم جز خبری، نشانی، از بودن پدر و مادر در خانه، از سلامت آن ها. از اين که غذايی می رسد به آن ها؟ اگر می رسد سالم است اصلا؟ ما بوديم و تجربه تلخ سالها حوادث نگران کننده.جوابمان را ندادند. بازهم تهديد کردند که می گوييم پليس بيايد ببرندتان، توهين، قضاوت و سکوت.»
دختران ميرحسين موسوی و زهرا رهنورد بارديگر به سمت منزل خانوادگی می رفته و نوشته اند:« بالاخره با اصرار تا سر کوچه رفتيم و از باريکه نيم سانتی که باز بود با زحمت توی کوچه را نگاه کرديم.پشت اين در سياه فلزی يک در بزرگ آهنين ديگر هم نصب کرده بودند! موازی همان يکی که قبل تر بود. اين همه ترس و پنهان کاری برای چيست؟ اين همه در آهنی و حفاظ و قفل برای چيست؟ اين مردان نقاب پوش بدون حکم به دستور چه کسی پدر و مادری را در پس درهای آهنين پنهان کرده اند؟ آفتاب زندگی ما را؟ مگر نه اين که آفتاب طلوع می کند نوازشگر و مهربان تا صبح دل انگيز ظهور؟»
دختران مير حسين موسوی در بخش ديگری از نامه خود نوشته اند:« می دانيم پدر و مادرمان در هيچ محکمه صالحی محاکمه نشده اند. می دانيم پدر و مادرمان اصلا جرمی مرتکب نشده اند. می دانيم وقتی دو در بزرگ فلزی سر خانه نصب کرده اند، معنای خوبی ندارد.می دانيم وقتی چراغی روشن نمی شود مفهوم خوبی ندارد.»
آنها درپايان نوشته اند:«دو هفته می گذرد از نديدن شان. هيچ چيز نشنيديم جز فحاشی و توهين و نگاههای سرد و يخی. نمی دانيم اين درد را کجا فرياد بزنيم.»
از زمان برگزاری اعتراضهای مخالفان دولت در روز ۲۵ بهمن در تهران و برخی شهرهای بزرگ ايران، لحن مقامهای حکومت جمهوری اسلامی و فرماندهان نظامی عليه معترضان شدت گرفته است و فشارها بر ميرحسين موسوی و مهدی کروبی افزايش يافته وارتباط انها حتی با خانواده هايشان قطع شده است.
برخی از سايتها و شبکههای اجتماعی که ايرانيان در آنها فعال هستند احتمال داده اند که ميرحسين موسوی و مهدی کروبی به زودی بازداشت خواهند شد.
فرزندان آقای کروبی روز چهارشنبه درباره «هرگونه برنامه برای حذف فيزيکی مهدی کروبی و فاطمه کروبی» به حکومت جمهوری اسلامی ايران هشدار دادند و مسئوليت چنين اقدامی را متوجه آن کردند.