در کوران بحرانهای سالهای ۵۶ و ۵۷، نفت صادراتی ایران به جهان حدود ۵ میلیون بشکه کاهش پیدا کرد. از آن زمان تا حمله روزهای اخیر به تأسیسات نفتی عربستان که منجر به قطع صادرات حدود ۵ میلیون بشکه نفت این کشور شد، چنین تنش نفتی تقریباً بیسابقه بودهاست.
قطع صادرات ۵ میلیون بشکه نفت ایران در آن سالها بهطور تدریجی و متناسب با حال و هوای آن روز انقلاب ایران بود که کارکنان شرکت نفت ایران با دامن زدن به اعتصابات، صادرات نفت ایران را مانع شده بودند. اما، قطع ۵ میلیون بشکه نفت عربستان تنها در ساعاتی در پی حمله نظامی به دو تأسیسات نفتی عربستان رخ داد. این یعنی شوک نفتی آن سالهای دور «تدریجی» بود در حالی که شوک نفتی امروز «یکباره و ناگهانی» رخ داد.
از سوی دیگر با پایان اعتصابات دوران انقلاب امکان صادرات نفت ایران فراهم بود این در حالی است که بنا به ارزیابیهای اولیه نه صرفاً منابع ذخیره نفت عربستان بلکه تجهیزات برق و کنترل فشار در این حمله آسیب دیدهاند که راهاندازی آنها زمانبر است.
به عبارت دیگر، یک حمله کوچک متمرکز زیان بزرگی را به بار آورده که تنها طی ساعاتی کل توان صادراتی عربستان سعودی را تقریباً به نصف تقلیل دادهاست. این در حالی است که گروه حوثی هم مسئولیت حمله را برعهده گرفته وهم تهدید کرده که اقداماتی از این قبیل را تکرار خواهد کرد.
در این میان، پرسش کانونی این است که پیام این حمله بیسابقه چیست؟ آیا اساساً این حمله آنچنان که حوثیها ادعا میکنند، توسط این گروه رخ دادهاست؟
دستکم رئیس جمهور آمریکا گفته میداند چه کسی در پشت این حمله بوده و منابع اطلاعاتی آمریکا نیز اظهار داشتهاند که دقت و پیچیدگی این عملیات از توان حوثیها خارج است. ناگزیر انگشت اشاره به مهمترین حامی حوثیها گرفته شد تا آنجا که ریک پری، وزیر انرژی آمریکا، جمهوری اسلامی ایران را عامل این حمله نام برد و از آن بالاتر نتیجه گرفت که «این حملهای آشکار به اقتصاد جهانی و بازارهای بینالمللی نفت است».
اگر چنین است که واشینگتن ادعا کرده پیام حمله به تأسیسات نفتی عربستان چیست؟ پیامد آن چه میتواند باشد؟
نفت در برابر نفت
نفت در اقتصاد جهانی به منزله خون در بدن انسان است و ترابری دریایی آن به منزله شریانهای بدن. در پی خروج آمریکا از برجام و به کار بستن سیاست «فشار حداکثری» بر ایران، ایالات متحده دو اقدام مهم را برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران، در دستور کار خود قرار داد:
یکم: دشوار ساختن دسترسی ایران به درآمدهای نفتی (برای نمونه مخالفت آمریکا با خط اعتباری ۱۵ میلیارد دلاری فرانسه برای ایران)
دوم: مشکلتراشی برای ترابری دریایی انتقال نفت ایران. در این مورد، برجستهترین مسئله رهگیری نفتکش غول پیکر گریس۱ بود که حدود دو میلیون بشکه نفت ایران را حمل میکرد. این کشتی نخست توسط بریتانیا در منطقه دریایی جبلالطارق توقیف شد و پس از رفع توقیف، آمریکا تهدید کرد هر کشوری به آن نفتکش جهت تخلیه نفت مساعدت کند، تحریم خواهد شد. متعاقباً برایان هوک، رئیس کمیته اقدام ایران در وزارت خارجه آمریکا، رسماً تأیید کرد که به ناخدای آن کشتی پیشنهاد دریافت چندین میلیون دلار داده بود تا نفتکش را به ساحل کشوری هدایت کند که آمریکا بتواند توقیف مجدد آن را به اجرا بگذارد؛ امری که محقق نشد.
به شرح آنچه گفته شد پیام واشینگتن به وضوح به ایران ارسال شده بود: قطع خون (نفت) و شریانهای آن (ترابری دریایی) و از آن بالاتر پیشنهاد تشکیل یک ائتلاف جهانی برای کنترل تردد نفت از خلیج فارس که بنا به گفته آمریکا تاکنون ۳۰ کشور برای پیوستن به آن اعلام آمادگی کردهاند. (آمریکا اسامی این ۳۰ کشور را اعلام نکردهاست.)
موضوع تشکیل ائتلاف دریایی مورد حمایت آمریکا در پی آن ابراز شد که در زمان سفر نخستوزیر ژاپن به تهران چند نفتکش از جمله یک کشتی ژاپنی مورد اصابت قرار گرفتند. آمریکا با انتساب آن به ایران، موضوع را به سازمان ملل ارجاع و خواستار مداخله این سازمان شد ولی از مراجعه آمریکا به سازمان ملل نتیجه مطلوبی نگرفت.
اینکه واقعاً ایران در پشت پرده حمله به کشتی ژاپنی (آن هم در روز حضور شینزو آبه در تهران) بوده باشد، هرگز از سوی آمریکا اثبات نشد ولی صرافت آمریکا برای ارجاع آن به سازمان ملل برای تهران معنادار بود.
بنا به آنچه گفته شد، از منظر تهران آمریکا طی ماههای گذشته پیام روشن خود را به ایران ارسال کردهاست. حال اگر حمله به تأسیسات آرامکوی عربستان را به ایران منتسب بدانیم پیام تهران نیز به آمریکا در حمله به بزرگترین تأسیسات نفتی جهان، متعلق به عربستان، در روز ۱۴ سپتامبر ارسال شدهاست. گو اینکه ایران انتساب این اقدام به خود را از سوی آمریکا مردود دانسته ولی مطلقاً حمله نظامی به تأسیسات نفتی عربستان را محکوم نکردهاست. این یعنی تهران از قطع صادرات ۵ میلیون بشکه نفت عربستان ناخرسند نیست. به این ترتیب، پیام این حمله روشن و واضح است: نفت در برابر نفت.
اما، این تمام ماجرا نیست. برهم خوردن امنیت نفت التهاب در اقتصاد جهانی را دامن زدهاست. افزایش ناگهانی دهدرصدی بهای نفت نشان از التهابی است که میتواند وخیمتر هم شود. حال اگر تهدید گروه حوثی را تهدیدی جدی بدانیم که گفته اینگونه حملات تکرار خواهد شد، راه حل چیست؟
نخستین گزینه، حمله آمریکا به ایران است. اما، حسن نصرالله تهدید کرده که حمله به ایران کل منطقه را به آتش خواهد کشید. دونالد ترامپ نیز تا اینجا ارادهای برای جنگ با ایران نشان نداده است. پیام او پس از حمله به تأسیسات نفتی عربستان تاملبرانگیز بود. در حالی که آمریکا از بالاترین اشراف اطلاعاتی در جهان برخوردار است، او در توئیتی تشخیص عامل پشت پرده حمله را برعهده عربستان انداخت و نوشت: «آماده حمله هستیم. اما، منتظریم ببینیم پادشاهی عربستان چه کسی را عامل این حملات میداند. بر اساس آن اقدام خواهیم کرد.»
این در حالی است که وزیر انرژی ترامپ رسماً از ایران به عنوان عامل پشت پرده حملات نام برده بود. بنابر این متوقف کردن واکنش آمریکا به تشخیص عربستان در توئیت ترامپ چه معنی دارد؟
پس از گذشت چندین روز از حادثه، هنوز عربستان از «عامل پشت پرده» نام نبرده و حتی از ارجاع موضوع به سازمان ملل یا از آن کمتر از ارجاع موضوع به اتحادیه عرب یا شورای همکاری خلیج فارس خودداری کردهاست. از سوی دیگر، اتحادیه اروپا و کشورهای مهم اروپایی نیز به مانند عربستان از اتخاذ موضع سخت علیه ایران خودداری کردهاند.
از برآیند همه این تحولات میتوان چنین دریافت کرد که نه کشورهای عرب و نه کشورهای اروپایی مایل به مداخله در منازعات تهران و واشینگتن نیستند. در عوض، فرانسه مصرانه راه حل خود را برای حل و فصل اختلافات تهران و واشینگتن پیشنهاد دادهاست: عقبنشینی آمریکا از فشار حداکثری و اجازه دادن به راهاندازی یک خط اعتباری ۱۵ میلیارد دلاری برای ایران که تا اینجا مورد قبول دونالد ترامپ قرار نگرفتهاست.
اگرچه تنش بین ایران و آمریکا به مرحله خطیری رسیده ولی اگر سخن حسن روحانی را در یاد داشته باشیم که به دنبال میانجیگری فرانسه گفته بود آماده است با هر کسی (بخوانید ترامپ) دیدار داشته باشد و اگر سخنان ترامپ را به یاد آوریم که گفته بود بدون پیششرط مایل به مذاکره با ایران است، میتوان نتیجه گرفت روزنهای برای دیپلماسی (از نوع آنچه فرانسه به دنبال آن است) به جای جنگ هنوز باز است. قویاً میتوان شواهدی را یافت که گزینه نخست گزینه مرجح رئیس جمهور آمریکاست، نه توسل به جنگ.