فئودور لوکیانف، سردبیر نشریه «روسیه در امور بینالملل»، در مطلبی تحلیلی، به ارزیابی تغییر در مناسبات ایران و آمریکا پرداخته و حالتهای محتمل این تغییرات و همچنین مواضع پیش روی روسیه را بررسی کرده است.
در این یاداشت آمده است: حکومت ایران سیامین سالگرد انقلاب اسلامی را با پرتاب اولین ماهواره خود جشن گرفت تا پیشرفت این کشور طی سه دهه اخیر را به نمایش بگذارد. همزمان باراک اوباما، رئیس جمهوری جدید آمریکا، هنوز به سیاست خود برای تغیير رویکرد در برابر ایران وفادار است؛ هر چند جزییات این سیاست مبهم است ولی مسلما با سیاست دولت قبلی آمریکا تفاوتی بنیادن دارد.
نویسنده دلایل تمايل آمریکا به تجدید مناسبات با ایران را چنین برمیشمرد: در درجه اول، آمریکا برای عقبنشینی امن از عراق به همکاری ایران، که پس از سقوط صدام تأثیری بیشتر بر عراق یافته، نیازمند است.
به نوشته این مقاله، نکته دوم «وخامت اوضاع در افغانستان» است و ایران میتواند در ایجاد ثبات در آن کشور نیز نقشی مهم و سازنده ایفا کند. ایران القاعده و طالبان را دشمن خود میداند و از شکست آنها بهرهمند خواهد شد.
و نکته سوم تلاش اروپا برای شکستن انحصار روسیه بر انرژی است که آمریکا نیز بر آن تاکید دارد. بنابر این فقط گاز ایران میتواند بدیل دیگری برای تأمین این انرژی باشد؛ که باز در گرو همکاری با ایران است.
فئودور لوکیانف، در ادامه این تحلیل، به موانع و دلایل احتمالی شکست سياست گفتوگو با ایران میپردازد و تاکید میکند که بعید است ایران از برنامههای هستهای خود صرفنظر کند یا دست از حمایت خود از گروههای مخالف اسرائیل بردارد. هر دو این موارد برای آمریکا شروطی حیاتی به شمار میروند.
نویسنده سپس به در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری ایران اشاره میکند و مینویسد: «در نظام سیاسی ایران تعدد و تنوع متصور است و بعید نیست، همانطور که پیروزی محمد خاتمی در سال ۱۹۹۷ و به قدرت رسیدن محمود احمدینژاد در سال ۲۰۰۵ همه را شگفتزده کرد، در انتخابات سال جاری نیز عنصر جدیدی به مدیریت سیاست ایران وارد شود.
برکناری احمدینژاد و روی کارآمدن محمد خاتمی میتواند فرصتی دوباره باشد برای حرکت به سمت احیای رابطه دو طرف. فرصتی که در دوران زمامداری محمد خاتمی نادیده گرفته شد.
نویسنده مقاله منتشرشده در «روسیه در امور بینالملل» سپس به یکی از موارد مهم تلاقی مناسبات روسیه و آمریکا با تنشزدایی در مناسبات غرب با ایران می پردازد؛ و آن طرح استقرار سپر دفاع موشکی آمریکا در خاک کشورهای اروپای شرقی است. طرحی که روسیه بشدت با آن مخالف است.
به نوشته این تحلیلگر، دلیلی که آمریکا برای استقرار این سامانه در خاک لهستان و جمهوری چک ارائه میکند محافظت اروپا در برابر تهدید موشکهای دوربرد ایران است. ولی روسیه هیچگاه این توجیه را باور نکرده است.
طرح پیشنهادی ولادیمیر پوتین در سال ۲۰۰۷ برای استفاده مشترک از تأسیسات موشکی روسیه در برابر این تهدید هیچگاه از سوی واشینگتن پذیرفته نشد.
نویسنده یادآوری میکند که آزمایش موشک «امید» برای مسکو خبر بدی است؛ زیرا نشان میدهد که ایران با سرعت بیشتری در حال توسعه تسلیحات موشکی خود است و این موضع طرفداران استقرار سپر دفاع موشکی در اروپای شرقی را تقویت خواهد کرد.
فئودور لوکیانف مینویسد که در فضای مناسبات بینالمللی کنونی نمیتوان امید چندانی داشت که روسیه در همکاری با آمریکا و اروپا بتواند بحران هستهای ایران، و همزمان، تنش در مورد سپر دفاعی آمریکا در اروپای شرقی را حل کند.
نوسنده هشدار میدهد که پس از مرحله اول ابراز تمایل، پیشبرد عملی گفتوگو با ایران دشوار خواهد بود و در صورت به بنبست رسیدن، ممکن است دولت آمریکا به پیشبرد سیاستهای تند در قبال ایران بازگردد.
این مقاله تحلیلی، در مورد موقعیت روسیه، چنین ادامه مییابد: «سیاست دولت باراک اوباما در قبال ایران از حمایت اروپا برخوردار است و روسیه ممکن است در جمع اعضای شورای امنیت منزوی شود و در مقبال این سؤال جدی قرار بگیرد که حتی در صورت تصویب قطعنامههای تندتر علیه ایران، آیا اعمال این تحریمها به متوقف کردن برنامه هستهای ایران منجر خواهد شد یا خیر.»
فئودور لوکیانف یادآوری میکند که هیچ تضمینی نیست که بتوان با محاصره و مجازات اقتصادی مانع از تبدیل شدن ایران به یک قدرت هستهای شد. در آن صورت باید دید که گام بعدی چه میتواند باشد. یا دنیا باید به پذیرش ایران هستهای تن بدهد، یا باردیگر گزینه استفاده از ابزار نظامی را، با تمام عوارض غیرقابل پیشبینیاش، در دستور کار قرار دهد.
نکته بعدی این است که روسیه تا چه حد میتواند بر ایران نفوذ داشته باشد. پاسخ تحلیلگر روس این است که حکومت ایران بیش از آنکه «نفوذپذیر» باشد، کشورهای دیگر را به بازی میگیرد. درست مثل نمونه پاکستان که، به اصطلاح، متحد و دوست آمریکا قلمداد میشود ولی در عمل برای پیشبرد منافع خود، دوستی آمریکا را به بازی میگیرد.
با این همه، نمیتوان پیشبینی کرد که موضع عملی روسیه در قبال آغاز مذاکرات و تجدید رابطه بین ایران و آمریکا چه خواهد بود.
فئودور لوکیانف مینویسد که چنین تجدید مناسباتی برای روسیه چند نتیجه به بار خواهد آورد: «اول اینکه ایران به رقیبی بزرگ برای گاز صادراتی روسیه به اروپا بدل خواهد شد. دوم اینکه با ورود آزادانهتر فنآوری از غرب، نقش روسیه در بازار ایران حتی در عرصه فنآوری هستهای تضعیف خواهد شد؛ که نقطعه ضعف بزرگی برای روسیه خواهد بود. و بالاخره اینکه ممکن است موجب تقویت موضع ایران در اختلافات مربوط به دریای خزر شود؛ حوزهای که هنوز هم بسیاری از جزییات مربوط به بهرهبرداری از منابع طبیعی آن ناروشن است.»
تحلیلگر روس در پایان یادآور میشود که: «مطلقا بعید نيست که حکومت آمریکا، مثل نمونه هند یا پاکستان، موضعی تعاملجویانه در قبال قدرت «غیرقانونی» هستهای ایران اتخاذ کند. با این همه، بین هند و پاکستان با ایران که بلندپروازیهای نظامی و خصومت شدیدی با آمریکا دارد تفاوت فاحشی هست.»
در این یاداشت آمده است: حکومت ایران سیامین سالگرد انقلاب اسلامی را با پرتاب اولین ماهواره خود جشن گرفت تا پیشرفت این کشور طی سه دهه اخیر را به نمایش بگذارد. همزمان باراک اوباما، رئیس جمهوری جدید آمریکا، هنوز به سیاست خود برای تغیير رویکرد در برابر ایران وفادار است؛ هر چند جزییات این سیاست مبهم است ولی مسلما با سیاست دولت قبلی آمریکا تفاوتی بنیادن دارد.
بیشتر بخوانید:
نویسنده دلایل تمايل آمریکا به تجدید مناسبات با ایران را چنین برمیشمرد: در درجه اول، آمریکا برای عقبنشینی امن از عراق به همکاری ایران، که پس از سقوط صدام تأثیری بیشتر بر عراق یافته، نیازمند است.
به نوشته این مقاله، نکته دوم «وخامت اوضاع در افغانستان» است و ایران میتواند در ایجاد ثبات در آن کشور نیز نقشی مهم و سازنده ایفا کند. ایران القاعده و طالبان را دشمن خود میداند و از شکست آنها بهرهمند خواهد شد.
و نکته سوم تلاش اروپا برای شکستن انحصار روسیه بر انرژی است که آمریکا نیز بر آن تاکید دارد. بنابر این فقط گاز ایران میتواند بدیل دیگری برای تأمین این انرژی باشد؛ که باز در گرو همکاری با ایران است.
فئودور لوکیانف، در ادامه این تحلیل، به موانع و دلایل احتمالی شکست سياست گفتوگو با ایران میپردازد و تاکید میکند که بعید است ایران از برنامههای هستهای خود صرفنظر کند یا دست از حمایت خود از گروههای مخالف اسرائیل بردارد. هر دو این موارد برای آمریکا شروطی حیاتی به شمار میروند.
نویسنده سپس به در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری ایران اشاره میکند و مینویسد: «در نظام سیاسی ایران تعدد و تنوع متصور است و بعید نیست، همانطور که پیروزی محمد خاتمی در سال ۱۹۹۷ و به قدرت رسیدن محمود احمدینژاد در سال ۲۰۰۵ همه را شگفتزده کرد، در انتخابات سال جاری نیز عنصر جدیدی به مدیریت سیاست ایران وارد شود.
برکناری احمدینژاد و روی کارآمدن محمد خاتمی میتواند فرصتی دوباره باشد برای حرکت به سمت احیای رابطه دو طرف. فرصتی که در دوران زمامداری محمد خاتمی نادیده گرفته شد.
نویسنده مقاله منتشرشده در «روسیه در امور بینالملل» سپس به یکی از موارد مهم تلاقی مناسبات روسیه و آمریکا با تنشزدایی در مناسبات غرب با ایران می پردازد؛ و آن طرح استقرار سپر دفاع موشکی آمریکا در خاک کشورهای اروپای شرقی است. طرحی که روسیه بشدت با آن مخالف است.
به نوشته این تحلیلگر، دلیلی که آمریکا برای استقرار این سامانه در خاک لهستان و جمهوری چک ارائه میکند محافظت اروپا در برابر تهدید موشکهای دوربرد ایران است. ولی روسیه هیچگاه این توجیه را باور نکرده است.
طرح پیشنهادی ولادیمیر پوتین در سال ۲۰۰۷ برای استفاده مشترک از تأسیسات موشکی روسیه در برابر این تهدید هیچگاه از سوی واشینگتن پذیرفته نشد.
نویسنده یادآوری میکند که آزمایش موشک «امید» برای مسکو خبر بدی است؛ زیرا نشان میدهد که ایران با سرعت بیشتری در حال توسعه تسلیحات موشکی خود است و این موضع طرفداران استقرار سپر دفاع موشکی در اروپای شرقی را تقویت خواهد کرد.
فئودور لوکیانف مینویسد که در فضای مناسبات بینالمللی کنونی نمیتوان امید چندانی داشت که روسیه در همکاری با آمریکا و اروپا بتواند بحران هستهای ایران، و همزمان، تنش در مورد سپر دفاعی آمریکا در اروپای شرقی را حل کند.
نوسنده هشدار میدهد که پس از مرحله اول ابراز تمایل، پیشبرد عملی گفتوگو با ایران دشوار خواهد بود و در صورت به بنبست رسیدن، ممکن است دولت آمریکا به پیشبرد سیاستهای تند در قبال ایران بازگردد.
این مقاله تحلیلی، در مورد موقعیت روسیه، چنین ادامه مییابد: «سیاست دولت باراک اوباما در قبال ایران از حمایت اروپا برخوردار است و روسیه ممکن است در جمع اعضای شورای امنیت منزوی شود و در مقبال این سؤال جدی قرار بگیرد که حتی در صورت تصویب قطعنامههای تندتر علیه ایران، آیا اعمال این تحریمها به متوقف کردن برنامه هستهای ایران منجر خواهد شد یا خیر.»
فئودور لوکیانف یادآوری میکند که هیچ تضمینی نیست که بتوان با محاصره و مجازات اقتصادی مانع از تبدیل شدن ایران به یک قدرت هستهای شد. در آن صورت باید دید که گام بعدی چه میتواند باشد. یا دنیا باید به پذیرش ایران هستهای تن بدهد، یا باردیگر گزینه استفاده از ابزار نظامی را، با تمام عوارض غیرقابل پیشبینیاش، در دستور کار قرار دهد.
نکته بعدی این است که روسیه تا چه حد میتواند بر ایران نفوذ داشته باشد. پاسخ تحلیلگر روس این است که حکومت ایران بیش از آنکه «نفوذپذیر» باشد، کشورهای دیگر را به بازی میگیرد. درست مثل نمونه پاکستان که، به اصطلاح، متحد و دوست آمریکا قلمداد میشود ولی در عمل برای پیشبرد منافع خود، دوستی آمریکا را به بازی میگیرد.
با این همه، نمیتوان پیشبینی کرد که موضع عملی روسیه در قبال آغاز مذاکرات و تجدید رابطه بین ایران و آمریکا چه خواهد بود.
فئودور لوکیانف مینویسد که چنین تجدید مناسباتی برای روسیه چند نتیجه به بار خواهد آورد: «اول اینکه ایران به رقیبی بزرگ برای گاز صادراتی روسیه به اروپا بدل خواهد شد. دوم اینکه با ورود آزادانهتر فنآوری از غرب، نقش روسیه در بازار ایران حتی در عرصه فنآوری هستهای تضعیف خواهد شد؛ که نقطعه ضعف بزرگی برای روسیه خواهد بود. و بالاخره اینکه ممکن است موجب تقویت موضع ایران در اختلافات مربوط به دریای خزر شود؛ حوزهای که هنوز هم بسیاری از جزییات مربوط به بهرهبرداری از منابع طبیعی آن ناروشن است.»
تحلیلگر روس در پایان یادآور میشود که: «مطلقا بعید نيست که حکومت آمریکا، مثل نمونه هند یا پاکستان، موضعی تعاملجویانه در قبال قدرت «غیرقانونی» هستهای ایران اتخاذ کند. با این همه، بین هند و پاکستان با ایران که بلندپروازیهای نظامی و خصومت شدیدی با آمریکا دارد تفاوت فاحشی هست.»