به گزارش خبرنامه اميرکبير، برای ۱۸ نفر از دانشجويان دانشگاه آزاد واحد دزفول، به دليل شرکت در تجمعات در روزهای سيزده آبان، شانزده آذر و روز عاشورا، احکام محروميت از تحصيل صادر شد. اين درحاليست که احکام سنگين ديگری برای دانشجويان دانشگاه علم و صنعت صادر شده است.
علی افشاری، عضو پيشين مرکزيت دفتر تحکيم وحدت، و تحليلگر مسائل دانشجويی به راديوفردا می گويد: «بيش از۲۰۰ فعال دانشجويی از دانشگاه های شهرهای مختلف هم اينک درزندان بسر می برند. امروز به جرات می شود گفت که پس از انقلاب فرهنگی و به خصوص در آن ماه های آخر انقلاب فرهنگی، هيچوقت چنين وضعيت امنيتی را در دانشگاه ها نداشتيم. شدت سرکوب و برخوردهای انقباضی در دانشگاه ها کاملاً بی سابقه است. به هرحال همانگونه که گذشته نشان داده و به خصوص در طول هفت دهه عمر جنبش دانشجويی در کشور، اين فعاليت ها هيچوقت نتوانسته اند چراغ آزاديخواهی، دفاع از آزاديخواهی آکادميک و دفاع از حقوق ملت را در دانشگاه ها خاموش کنند.»
اين طور که شما اشاره می کنيد با گرفتن سران جنبش دانشجويی، ساير دانشجويان همچنان به ابراز خواستهايشان ادامه می دهند.
بله. اولاً که جنبش دانشجويی يک جنبش اجتماعی است و جنبش اجتماعی قائم به اشخاص نيست. يعنی جنبش از پائين به بالا است که از متن جوشش لايه های زيرين جامعه قوت پيدا می کند و موجوديتش شکل پيدا می کند. اتفاقاً تجربه دوران رياست جمهوری احمدی نژاد نشان داد که موجوديت حرکت های انتقادی و اعتراضی در دانشگاه ها از بطن دانشجويان بر می خيزد و تابع فعاليت چند عنصر خاص نيست.
پيرو همين چيزی که گفتيد، از آنجايی که دانشجويان در تمام خواستهايشان هميشه تکرار کرده اند که در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی خواستهای خود را بيان می کنند، آيا اين اِعمال فشار و چنين بازداشتهايی از طرف حاکميت در محيط های دانشجويی می تواند نشانه هراس حکومت از جمعيت دانشجو باشد؟
قطعاً اگر هراسی نباشد برخوردی هم نخواهد بود. اساساً دانشگاه و جنبش دانشجويی از بدو شکل گيری اش در طول تاريخ معاصر ما، هميشه خار چشم دولت ها و حکومت های اقتدار گرا بودند.
از همين منظر است که آنها موجوديت جريان مستقل دانشجويی را تهديدی برای بقای خودشان می دانند. از اين منظر، برخورد حاکميت با دانشگاه تابعی از موازنه قدرت بين آنهاست. هروقت حکومت احساس کند که قدرت نيروهای مستقل دانشجويی و دانشگاهی افزايش پيدا کرده، سياست های سرکوب گرايانه بيشتر می شود داخل دانشگاه و مقطع اخير، با توجه به جايگاه برجسته و همچنين بالقوه ای که جنبش دانشجويی می تواند در متن جنبش اعتراضی فراگير تغيير خواهی در جامعه داشته باشد، با علم به اين قضيه، بيشتر برخوردهای حاکميت از سر ترس است.
دانشجويان اعلام کردند بيشتر روش مبارزاتی شان را بر مشی مطالبه محوری در دوران اخير قرار دادند. به خصوص در چندماهه اخير. اما به هرحال حاکميت اين نکته را هم بايد توجه داشته باشد که به هر ميزانی که برخوردش را با دانشجويان گسترش بدهد و همه دريچه ها را مسدود کند، طبيعی است که راه برای حرکت های ساختارشکنانه هموار می شود و جنبش دانشجويی ناگزير به سمت مسيری خواهد رفت که تغيير قانون اساسی را مبنای فعاليت خود قرار دهد.
شما هيچ خبری از طريق وکلای دانشجويان بازداشتی نداريد که سرنوشت شان چيست، چه خواهد شد و چه کمکی از طرف نهادهای حقوقی می شود برای آزادی آنها انجام داد؟
برخی از وکلا با يک سری از فعالان دانشجويی ديدار داشتند. با اينهمه پرونده های آنها را در اختيار آنها قرار ندادند. به طور مشخص می شود به آقای مجيد توکلی اشاره کرد که گفته دادگاهش هم برگزار شده است و جالب است که به وکيل اطلاع ندادند برای حضور در دادگاه.
ولی حداقل فايده اين ديدارها اينست که متوجه می شوند که وضعيت روحی و جسمی افراد بازداشت شده چگونه است که خوشبختانه روحيه آقای توکلی خوب بوده. از اعضای مرکزيت مجمع تحکيم، خانم هدايت، آقای عربشاهی و آقای سمياری هنوز خبری نيست و آنها در وضعيت نامعلوم به سر می برند.
همچنين بسياری از فعالان دانشجويی در دانشگاه های شهرستان مثل اصفهان، کرمانشاه، قزوين که بازداشت شده اند، وضعيت نامعلومی دارند. آنچه که به هرحال سازمانها و نهادهای حقوق بشری و به خصوص سازمان های دانشجويی خارجی می توانند انجام دهند، افزايش حساسيت ها و توجه به وضعيت نابسامان دانشجويان در داخل ايران است تا مسئولان جمهوری اسلامی به سرکوب، خشونت و برخوردهای محدودگرايی و انقباضانه در دانشگاه ها خاتمه دهند.
علی افشاری، عضو پيشين مرکزيت دفتر تحکيم وحدت، و تحليلگر مسائل دانشجويی به راديوفردا می گويد: «بيش از۲۰۰ فعال دانشجويی از دانشگاه های شهرهای مختلف هم اينک درزندان بسر می برند. امروز به جرات می شود گفت که پس از انقلاب فرهنگی و به خصوص در آن ماه های آخر انقلاب فرهنگی، هيچوقت چنين وضعيت امنيتی را در دانشگاه ها نداشتيم. شدت سرکوب و برخوردهای انقباضی در دانشگاه ها کاملاً بی سابقه است. به هرحال همانگونه که گذشته نشان داده و به خصوص در طول هفت دهه عمر جنبش دانشجويی در کشور، اين فعاليت ها هيچوقت نتوانسته اند چراغ آزاديخواهی، دفاع از آزاديخواهی آکادميک و دفاع از حقوق ملت را در دانشگاه ها خاموش کنند.»
اين طور که شما اشاره می کنيد با گرفتن سران جنبش دانشجويی، ساير دانشجويان همچنان به ابراز خواستهايشان ادامه می دهند.
بله. اولاً که جنبش دانشجويی يک جنبش اجتماعی است و جنبش اجتماعی قائم به اشخاص نيست. يعنی جنبش از پائين به بالا است که از متن جوشش لايه های زيرين جامعه قوت پيدا می کند و موجوديتش شکل پيدا می کند. اتفاقاً تجربه دوران رياست جمهوری احمدی نژاد نشان داد که موجوديت حرکت های انتقادی و اعتراضی در دانشگاه ها از بطن دانشجويان بر می خيزد و تابع فعاليت چند عنصر خاص نيست.
پيرو همين چيزی که گفتيد، از آنجايی که دانشجويان در تمام خواستهايشان هميشه تکرار کرده اند که در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی خواستهای خود را بيان می کنند، آيا اين اِعمال فشار و چنين بازداشتهايی از طرف حاکميت در محيط های دانشجويی می تواند نشانه هراس حکومت از جمعيت دانشجو باشد؟
قطعاً اگر هراسی نباشد برخوردی هم نخواهد بود. اساساً دانشگاه و جنبش دانشجويی از بدو شکل گيری اش در طول تاريخ معاصر ما، هميشه خار چشم دولت ها و حکومت های اقتدار گرا بودند.
از همين منظر است که آنها موجوديت جريان مستقل دانشجويی را تهديدی برای بقای خودشان می دانند. از اين منظر، برخورد حاکميت با دانشگاه تابعی از موازنه قدرت بين آنهاست. هروقت حکومت احساس کند که قدرت نيروهای مستقل دانشجويی و دانشگاهی افزايش پيدا کرده، سياست های سرکوب گرايانه بيشتر می شود داخل دانشگاه و مقطع اخير، با توجه به جايگاه برجسته و همچنين بالقوه ای که جنبش دانشجويی می تواند در متن جنبش اعتراضی فراگير تغيير خواهی در جامعه داشته باشد، با علم به اين قضيه، بيشتر برخوردهای حاکميت از سر ترس است.
دانشجويان اعلام کردند بيشتر روش مبارزاتی شان را بر مشی مطالبه محوری در دوران اخير قرار دادند. به خصوص در چندماهه اخير. اما به هرحال حاکميت اين نکته را هم بايد توجه داشته باشد که به هر ميزانی که برخوردش را با دانشجويان گسترش بدهد و همه دريچه ها را مسدود کند، طبيعی است که راه برای حرکت های ساختارشکنانه هموار می شود و جنبش دانشجويی ناگزير به سمت مسيری خواهد رفت که تغيير قانون اساسی را مبنای فعاليت خود قرار دهد.
شما هيچ خبری از طريق وکلای دانشجويان بازداشتی نداريد که سرنوشت شان چيست، چه خواهد شد و چه کمکی از طرف نهادهای حقوقی می شود برای آزادی آنها انجام داد؟
برخی از وکلا با يک سری از فعالان دانشجويی ديدار داشتند. با اينهمه پرونده های آنها را در اختيار آنها قرار ندادند. به طور مشخص می شود به آقای مجيد توکلی اشاره کرد که گفته دادگاهش هم برگزار شده است و جالب است که به وکيل اطلاع ندادند برای حضور در دادگاه.
ولی حداقل فايده اين ديدارها اينست که متوجه می شوند که وضعيت روحی و جسمی افراد بازداشت شده چگونه است که خوشبختانه روحيه آقای توکلی خوب بوده. از اعضای مرکزيت مجمع تحکيم، خانم هدايت، آقای عربشاهی و آقای سمياری هنوز خبری نيست و آنها در وضعيت نامعلوم به سر می برند.
همچنين بسياری از فعالان دانشجويی در دانشگاه های شهرستان مثل اصفهان، کرمانشاه، قزوين که بازداشت شده اند، وضعيت نامعلومی دارند. آنچه که به هرحال سازمانها و نهادهای حقوق بشری و به خصوص سازمان های دانشجويی خارجی می توانند انجام دهند، افزايش حساسيت ها و توجه به وضعيت نابسامان دانشجويان در داخل ايران است تا مسئولان جمهوری اسلامی به سرکوب، خشونت و برخوردهای محدودگرايی و انقباضانه در دانشگاه ها خاتمه دهند.