لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۹:۵۹

هنرمندان و اعتراض‌ها؛ «غمی که هست، امیدی که در انتها می‌شنوید»


آریانا برکشلی
آریانا برکشلی
برنامه این هفته پیک فرهنگ ویژه بررسی نقش هنر در رویدادها و اعتراض‌های یک سال گذشته در ایران است. در گفت‌وگو با آریانا برکشلی، پیانیست، مانا نیستانی، کاریکاتوریست و حمید دباشی، ناقد فرهنگی و جامعه شناس.

حتی پیش از آنکه بر سر نتایج اعلام شده انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ اختلاف نظر بروز کند، هنرمندان و دست اندرکاران تولیدات فرهنگی اگر نه بیشتر از دیگر شهروندان و گروهی که از آن به عنوان طبقه متوسط متجدد شهری ایران یاد می شود، دست کم در حد بقیه به دنبال کردن رقابت های انتخاباتی رغبت نشان دادند. گیریم که در آغاز کند تر و رفته رفته با شتاب‌تر.

این علاقمندی به ویژه در زمینه موسیقی، مستند، ویدئوکلیپ و پوسترهای انتخاباتی رخ نشان داد و بعد از انتخابات و بروز اختلاف هم چیزی از آن کم نشد بلکه بر آن افزوده شد. حتی در خارج از کشور. مثلاً در زمینه موسیقی کسانی را به صحنه آورد که تا چند هفته پیش از آن گمان برده نمی شد در جمعی سیاسی شرکت کنند.

یک سال پس از این رویدادها این هنرمندان چه فکر می‌کنند؟ دو تن از هنرمندانی که در جمع معترضان به نتایج اعلام شده انتخابات در برابر مقر سازمان ملل متحد در نیویورک حاضر شدند، پری و آریانا برکشلی خواهران پیانیست و به ترتیب استادان سابق دانشگاه های تهران و فارابی بودند. آریانا برکشلی در شمال نیویورک اینک به پرسش های پیک فرهنگ پاسخ می دهد.



  • خانم برکشلی، یک سال از آن روزها می گذرد، این رویدادهای سال گذشته باعث شد که شما کاری کنید که معمولاً نمی کردید. با خواهرتان پری برکشلی آمدید و در یک جمع معترض در برابر دفتر سازمان ملل در نیویورک شرکت کردید و شروع کردید به پیانو زدن. چه شد که چنین تصمیمی گرفتید؟

یک سال می گذرد من هم یکی از کسانی بودم که روی من هم اثر زیادی گذاشت. در آن دوره خاص که همه این جریانات را می دیدیم و دنبال می کردیم و به خصوص تاثیر ندا فاجعه خیلی خاص و سمبلیک هم بود.

به خاطر اینکه معرف آرزوها و امیدهای دختر ایرانی و بعد می دیدیم که با آمدنش به خیابان چطور کشته شد. طبیعتاً روی من هم اثر گذاشت و درست یادم است که موقعی بود که با خواهرم پری برکشلی کنسرتی داشتیم در شمال نیویورک، یکی از کارهایی که با هم می کردیم فانتزی شوبرت بود. غمی که در این قطعه هست، امیدی هم در انتها می شنوید.

  • پیانو چهاردستی بود که اجرا کردید.

این برای ما هم سمبلیک بود. یعنی احساس می کردیم با همه همدردی‌ای که داریم در ضمن دورنمایی از امید برای به ثمر رسیدن این اهدافی که مردم خیلی شایسته اش هستند، در این منعکس است.

  • آن موقع شما در فکر این بودید که یک پیانوی کلاسیک ببرید. ولیکن این کنسرت را همراه پری برکشلی با یک سنتسایزر چهاردستی برگزار کردید. اولین باری بود که چنین کاری کردید.

البته دوست داشتیم یک کار حرفه ای روی پیانوی اشتنبک یا یک پیانویی که معمولاً این کنسرتها را برگزار می کنیم، اجرا کنیم. ولی خوب مشکلات زیادی داشت. بردنش به آنجا خیلی مشکل بود. آخر سر باید از این کار منصرف می شدیم.

در نهایت دیدیم این یک کار سمبلیک است و بهتر دیدیم که این برنامه را با آن شرایط روی پیانوی الکتریک اجرا کنیم و البته معمولاً به هیچ وجه این کار را نمی کنیم ولی این یک شرایط استثنایی بود. چون می خواستیم همبستگی مان را به این شکل نشان دهیم.

  • در این یک سالی که گذشته، با هنرمندان دیگری که درتماس هستید، این ماجرا چه اثری روی آنها داشته و چشم اندازی که در آینده می بینید برای هنر خودتان چگونه است؟

ما امیدواریم که اولاً یک ارتباط خیلی بیشتری با موزیسین های دیگر داشته باشیم. این را من بیشتر راستش در بین هنرمندانی که توی قسمت هنرهای تجسمی و نقاش و نویسنده بیشتر می بینم تا موزیسین ها. به هر حال موزیسین ها یک مقداری بیشتر در خود هستند.

یادم هم هست در زمانی که در دانشگاه تدریس می کردم، این خیلی مشخص بود. موزیسین ها همیشه یک کاراکتر منزوی تری داشتند که به خاطر طبیعت کار موسیقی است. حتی هنرمندان بین المللی از کشورهای دیگر یک نوع حالت همبستگی با هنرمندان ایرانی پیدا کردند.

  • این ماجرا باعث شد که کسانی که در رشته موسیقی کلاسیک هستند، قرار بگیرند در کنار کسانی که شاید هیچوقت حدس زده نمی شد. مثلاً گوگوش، خواننده های جوان، مثل شاهین نجفی. این تجربه برای شما چطور بود؟

از این نظر جالب بود که همه به شکلی سعی کنند همدیگر را بهتر بفهمند. یک دموکراسی در هنر هم به این شکل وجود داشته باشد. هر کدام جایگاه خودشان را دارند و قابل احترام. شاید در گذشته به این شکل نبود. ولی فکر می کنم در این وضع هم باید یک انقلابی بشود که هر کدام کار همدیگر را احترام بگذارند.
XS
SM
MD
LG