لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۷:۲۹

«حزب‌الله و حماس همپيمان استراتژيک مردم ايران نيستند»


نه تنها دولت‌ها بلکه گروه‌های سياسی و حتی گروه‌ها و سازمان‌های مقاومت می توانند اقتدارگرا و تماميت طلب باشند. حزب الله لبنان و گروه حماس از اين قبيل هستند. هيچ نشانه‌ای از اولويت دمکراسی و حقوق بشر در منشورها و بيانيه‌های اين گروه‌ها به چشم نمی خورد و از اين جهت هيچ هدف استرتژيکی آنها را به اکثريت مردم ايران که خواهان دمکراسی هستند پيوند نمی دهد. البته دفاع از حقوق همه‌ی انسانها از جمله مردم فلسطين و اسرائيل و لبنان برای فعالان جنبش سبز حتی گروه های ستيزه جو و مخالف دمکراسی و حقوق بشر در ميان اين ملل را نيز در بر می گيرد.

همچنين دو گروه‌ فوق در بافت و سياق فرهنگ سياسی دنيای عرب زندگی می کنند و تمايلات ملی ايرانيان را منعکس نمی سازند تا آنجا که مقامات حماس علی رغم دريافت صدها ميليون دلار از ايران، خليج فارس را خليج ع.ر.ب.ی. می نامند (خالد مشعل، راديو فردا ۱۵ مهر ۱۳۸۸)، حاکميت ايران بر جزاير سه گانه را مورد پرسش قرار می دهند يا برای صدام مرثيه می سرايند.

دمکراسی خواهی تحت فشار

اگر حزب الله در انتخابات لبنان شرکت می کند فقط برای کسب قدرت است و نه برای ساختن جامعه‌ای دمکراتيک. اين جنبش خواستار همه قدرت در لبنان است اما نمی تواند همه قدرت را به خود تخصيص دهد، بدان علت که اين گروه در جامعه لبنان اکثريت جمعيت و منابع کسب قدرت مطلق را در اختيار ندارد. حزب الله به ولايت فقيه باور دارد و روزی که جمعيت شيعه به اکثريت برسد اراده ولی بر ديگر قوميت‌ها و اديان تحميل خواهد شد، همان اتفاقی که در ايران افتاد. حماس از هم اکنون به تحميل حجاب اجباری و جلوگيری از اختلاط در مناطق و مراکز تحت انقياد خويش مشغول شده است.

اگر حماس مجبور به شرکت در انتخابات می شود بخاطر فشار اسرائيل و نياز به مشروعيت مردمی در برابر قدرت‌های غربی است و آنجا که توانسته با توسل به زور رقبای خود مثل الفتح و انصار جندالله را با کشتار حذف کرده است. حزب الله و حماس همانند روحانيت در ايران انتخابات را فقط برای بالا رفتن از نردبان قدرت می خواهند و نه پايين آمدن از آن. به همين دليل، مواضع اين دو گروه در مورد انتخابات ايران همانا مواضع هيئت حاکمه است.

حماس و حزب الله و نظريه توطئه

حماس جزء اولين گروه‌هايی بود که پيروزی احمدی نژاد را تبريک گفت و آن را نشانه دمکراسی در ايران خواند. (تابناک، ۲۳ خرداد ۱۳۸۸) پس از سرکوب‌ها نيز مسئولان حماس از اين امر ابراز رضايت و خرسندی کردند. خالد مشعل، رئيس دفتر سياسی حماس فلسطين در اين مورد گفت: «از بابت کاهش ابعاد کمک‌ها يا تغيير ماهيت مناسبات ايران با حماس نگران نيستيم. چيزی که بی ترديد مايه نگرانی ماست ثبات نظام جمهوری اسلامی است که ما آنرا از نزديک دنبال می کنيم". مشعل مطمئن است که خامنه ای ظرفيت سرکوب مردم را داراست و چنين خواهد کرد: "عواملی که بر اين باورند که جمهوری اسلامی تضعيف می شود بزودی پی می برند که داوری شتابزده کرده اند. ... ايران کشوری بزرگ است و نظامی استوار دارد و می تواند با روشهای موثر با اين رخدادها برخورد کرده و اين دوره را نيز پشت سر بگذارد." او نيز همانند هيئت حاکمه، اعتراضات را به بيرون از کشور نسبت می دهد: "قدرت‌ها در اين ناآرامی‌ها که موجب بی ثباتی ايران شده دخيل هستند.» (راديو فردا، ۲۵ مرداد ۱۳۸۸)

سيد حسن نصرالله بلافاصله پس از شروع اعتراضات معترضان را خرابکار و شناخته شده ناميد، گويی در دستگاه های امنيتی ايران مشغول به کار است. او ولی فقيه را حلال همه مشکلات اعلام کرد: «حضرت آيت الله خامنه‌ای به وضوح اعلام کردند که خرابکاران به هيچ کدام از کانديداهای رياست جمهوری وابسته نيستند و اين افراد برای همه و در همه جای دنيا شناخته شده اند. ... برخی دوستان در ايران فضای شادی پس از انتخابات را به دليل اختلافاتی بر سر شمارش آراء خراب کردند و معمولاهم اين مشکلات در ايران روی می دهد ولی به برکت وجود ولايت فقيه و حضور رهبری و آگاهی مسئولان و اخلاص عميق ملت ايران اين مشکل برطرف خواهد شد.» (رسالت، ۳۰ خرداد ۱۳۸۸)

ولايت پذيری و خلعت

نصرالله همه ديدگاه‌های تيم نظامی امنيتی هيئت حاکمه را تکرار می کند: «در هفته‌های اخير روياپردازی‌های برخی مبنی بر پايان انقلاب اسلامی و سقوط نظام جمهوری اسلامی در ايران وجود داشت که تمام اين روياها يک سراب بود. ... ايران با مردم خود و در شرايطی که رهبری با درايت و با ذکاوت همچون امام سيدعلی خامنه‌ای دارد، با قدرت از بحران خود خارج شده و اين قدرت در آينده همچنان بيشتر خواهد شد.» (خبرنامه‌ی گويا، ۲۴ مرداد ۱۳۸۸) تمجيد از خودکامه، بيت الغزل سخنان سيد حسن نصرالله در مورد ايران است؛ او به خوبی می داند که فعلا با رهبری طرف است که تشنه‌ تمجيد است و هر که بيشتر تمجيد کند خلعت بيشتری می ستاند.

عوامل موثر بر رابطه‌ی مردم ايران با حماس و حزب‌الله

حزب الله لبنان و حماس همپيمانان واقعی مردم ايران نيستند و تنها از منابع ايران بهره می برند. به همين دليل از رخدادهای سياسی ايران و سست شدن پايه‌های حکومت ولايت فقيه در ايران نگران هستند. در صورت پيوند عميق اين گروه‌ها با آمال و آرزوهای مردم ايران، اين گروه ها نبايد خود را با هيئت حاکمه و سرکوب‌های آن پيوند می دادند و خود را در کنار مردم قرار می دادند. نگرانی حماس و حزب‌الله از تحولات مابعد انتخابات رياست جمهوری در ايران نمايانگر چندين نکته است که در آينده‌ی روابط سياسی ايران با اين گروه ها موثر واقع خواهد شد.

نکته‌ی اول وابستگی اقتصادی غير شفاف آنها به ايران است که عامل اصلی محبوبيت آنها در جوامع خود نيز هست. حزب الله وابستگی تام و تمام به ايران دارد به گونه ای که اين جنبش پس از تغيير رژيم در ايران يک باره افول خواهد کرد چون ديگر به شير نفت ايران برای نظام صدقه دهی خود که احمدی نژاد نيز در داخل مشغول اجرای آنست متصل نخواهد بود: دختران شيعه بدون جهيزيه خواهند ماند، بيمارستان‌ها و درمانگاه های حزب الله تعطيل خواهد شد و دهها هزار عضو حزب الله بی درآمد خواهند شد. اما حماس همه‌ی تخم مرغ‌های خود را در سبد ايران نگذاشته است. منابعی که از ايران به اين گروه‌ها تعلق می گيرد روشن نيست چگونه هزينه می شوند. اين منابع دقيقا به روش خامنه ای و احمدی نژاد بر حسب وفاداری و خودی و غير خودی بودن هزينه می شوند. فساد جزء ذاتی اين گونه کمک دهی در هر دو سوی ماجراست: نه مردم ايران و نه مردم لبنان و فلسطين از ميزان اين کمک‌ها و نحوه‌ی هزينه‌ی آنها اطلاع دارند.

نکته‌ی دوم آن که اين گروه‌ها با اين حد از نگرانی در صورت لزوم بايد به کمک رژيم استبدادی بيايند و به هنگام ريزش شديد نيروهای ايرانی سرکوب، نيروهای خود در داخل ايران را برای سرکوب مردم به کمک خامنه‌ای خواهند فرستاد. شايعات مربوط به حضور عناصر حزب الله در سرکوب‌ها از همين رابطه‌ حياتی تنگاتنگ ميان عناصر نظامی و امنيتی ايران و نيروهای نظامی حزب الله و نگرانی آن گروه‌ها ناشی می شود.

فراتر از شايعات

بنا به گزارش برخی منابع نزديک به حزب الله در لبنان، حدود ۳۰۰ نفر از اعضای حزب الله در اوج اعتراضات برای کمک به نيروهای سرکوب با يک هواپيما به ايران اعزام شدند. حدود ۲۰۰ نفر از اعضای حزب الله نيز که در آن زمان در ايران مشغول آموزش بوده‌اند در عمليات سرکوب مشارکت داشته‌اند. اين البته بدان معنی نيست که ايرانی به اندازه‌ی کافی برای استخدام جهت سرکوب وجود ندارد بلکه می تواند به معنی پشتيبانی حزب الله از رژيم خامنه‌ای باشد.

اين گروه‌ها هيچ رابطه‌ای با نهادهای مدنی مستقل و فضای عمومی جامعه‌ی ايران ندارند تا از آنها در شرايط سرکوب رفع اتهام کند. همچنين اين گروه‌ها در شرايط مابعد جنبش که حاکميت تغيير کند هيچ شانسی برای خود نمی بينند تا بر روی آن سرمايه گذاری کنند. گروه‌های لابی اسرائيل در ايالات متحده هم با دولت‌ها و توليد کنندگان اسلحه و نفتی‌ها ارتباط دارند و هم با سازمان‌های غير انتفاعی و نهادهای مدنی. به همين دليل آنها از تغيير حکومت در انواع انتخابات نگرانی ندارند.

نکته‌ی سوم آن که اشتباه استراتژيک حزب الله و حماس در جانبداری از هيئت حاکمه مقوم نظريه ريسمانی در سياست بين الملل است که اين گروه‌ها را عروسک خيمه شب بازی ايران معرفی می کند. اين گروه‌ها در صورت مواجهه‌ی معقول با تنش‌های سياسی داخل کشور و حفظ ارتباط با همه‌ی طرفها می توانستند نشان دهند که ابزار ايران در تنش‌های منطقه‌ای نيستند.

و نکته‌ی چهارم نگرانی حزب‌الله از حدود بيش از دو دهه همکاری با رژيم در ترور ايرانيان و ديگر افراد در عمليات تروريستی در خارج از کشور است. در پرونده‌ی ترور بسياری از فعالان سياسی خارج کشور نام افراد عرب و شيعه‌ لبنانی به چشم می خورد و هر گونه تغيير رژيم می تواند موجب افشاگری نام آنها يا لو رفتن ارتباطات يا تيم‌های آنها در خارج از کشور شود. همچنين بسياری از اين افراد پس از انجام عمليات به ايران بازگشته و در آنجا ساکن شده‌اند.
XS
SM
MD
LG