لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ تهران ۱۷:۲۳

«۴۰ درصد ايرانی‌ها حس می‌کنند پشت و پناهی ندارند»


لوگوی موسسه لگاتوم
لوگوی موسسه لگاتوم
مؤسسه لگاتوم، (Legatum) مرکزی پژوهشی در لندن است که هر سال شاخص رفاه کشورهای جهان را منتشر می‌کند. این مؤسسه روز سه‌شنبه شاخص رفاه ۱۱۰ کشور جهان را منتشر کرد که در آن نروژ و زیمبابوه به ترتیب مکان‌های نخست و آخر این رده‌بندی را از آن خود کرده‌اند و ایران در مکان نود و دوم جای گرفته‌است.

رادیو فردا با «اشلی لنیهن» و «جیاهی چو» دو نفر از پژوهشگران این مؤسسه در مورد شیوه تحقیقاتی این موسسه و جایگاه ایران در میان یافته‌های این پژوهش، گفت‌وگو کرده‌است:

در سال ۲۰۰۸ نیکلا سرکوزی، رئیس‌جمهوری فرانسه کمیته‌ای برای بررسی و اندازه‌گیری پیشرفت اقتصادی و اجتماعی در فرانسه تشکیل داد زیرا معتقد بود که عامل رشد ناخالص داخلی به تنهایی برای بررسی پیشرفت یک کشور کافی نیست و آموزش و آزادی بیان را نیز در این میانه باید به شمار آورد. به نظر می‌رسد مؤسسه شما نیز در همین راستا فعال است. می‌توانید توضیح دهید به جز رشد ناخالص داخلی، روش شما برای اندازه‌گیری پیشرفت یک کشور چیست؟

کاری که ما می‌کنیم اینست که همچنان‌که شما گفتید سعی می‌کنیم خود را از شیوه درک مادی پیشرفت رها کنیم. به این خاطر کوشش ما این است که مجموعه رفاه شهروندان را با رضایت کلی آنها در هم بیامیزیم و آن را از این دیدگاه بررسی کنیم. به همین دلیل ما پیشرفت را با هشت معیار که از دیدگاه ما «پایه‌های پیشرفت» هستند می‌سنجیم. این هشت معیار عبارتند از اقتصاد، فرصت‌های شغلی و سرمایه‌گذاری، آموزش، مشارکت در اداره امور، بهداشت، آزادی‌های فردی، منابع مالی اجتماع و امنیت.

این فکر سرکوزی اساساً از یک طرح و فکر قبلی می‌آید که سال‌ها پیش توسط رابرت اف. کندی مطرح شده بود. آن زمان این فکر مطرح شد که رشد ناخالص داخلی برای اندازه‌گیری میزان خوشبختی یا رشد کودکان کافی نیست. کاری که ما با شاخصه‌های پیشرفت می‌کنیم، اینست که معدل عمومی یک کشور را از میانگین این هشت مورد به دست می‌آوریم.

در بروشور شما از یک طرف می‌بینیم که شما درباره رشد اقتصادی صحبت می‌کنید و از طرف دیگر درباره شادی مردم. رشد اقتصادی یک حقیقت ملموس یا یک سری ارقام و آمار مشخص است که می‌توان درباره‌شان صحبت کرد. اما مفهوم شادی می‌تواند از یک کشور به کشور دیگر متفاوت باشد. چگونه این عوامل متفاوت را با هم در یک جا می‌آورید؟

ما اطمینان حاصل می‌کنیم که پاسخ‌ها را از خود شهروندان اخذ کنیم. برای شاخص‌هایی که درباره اقتصاد است به رشد ناخالص داخلی سرانه کشورها مراجعه می‌کنیم و درباره خوشبختی و رفاه به نظرسنجی‌های مؤسسه گالوپ نظر داریم. برای نمونه در سؤال‌های این نظرسنجی‌ها پرسیده می‌شود که در مقیاس صفر تا ۱۰ وقتی صفر بدترین شرایط زندگی قابل تصور را نمایندگی کند و ۱۰ بهترین شرایط تصورشدنی را، وضعیت خود را با چه شماره‌ای می‌سنجید؟

بنابراین، بررسی ما متناسب با درک هر فرد از امکانات قابل تصور و وضعیت زندگی است. پایه کار ما اینست و البته همانطور که شما گفتید این می‌تواند امری نسبی باشد و استانداردهای به‌کاررفته و انتظارات مردم و دریافت و برداشت آنها از وضعیت‌شان می‌تواند متفاوت باشد. اما آنچه که اهمیت دارد درک خود فرد از موقعیت خودش است.

از ۱۱۰ کشوری که در فهرست شما آمده بسیاری‌شان دارای جوامع بسته‌اند. شما آمارهای خود را از چه راهی به دست می‌آورید؟

شاخص‌های غیر آماری‌تر را از نظرسنجی‌های گالوپ به دست می‌آوریم که حاصل مراجعه مستقیم یا نظرسنجی تلفنی از مردم در این گونه کشورهاست. بسیاری از مواقع رژیم‌های سرکوبگر ممکن است از اجرای نظرسنجی گالوپ یا اجرای بخشی از آن در این کشورها جلوگیری کنند. در مورد ایران مثلا گالوپ مجاز نبود از مردم بپرسد که آیا فکر می‌کنید مردم ایران در ابراز عقاید سیاسی‌شان آزادند یا خیر. گالوپ مجاز به پرسیدن این سئوال نبود و به همین دلیل ما آماری در این مورد از ایران نداریم.

از نظر اقتصادی می‌بینیم که ایران در میان کشورهای میانی فهرست قرار گرفته. شما این اطلاعات را از کجا به دست آورده‌اید؟ این را برای این می‌پرسم که اگر شما در جمع‌آوری این آمار به منابع دولتی ایران اکتفا کرده‌باشید، این اطلاعات جای بحث خواهد داشت. آمارهای دولتی ایران هربار عوض می‌شود و خیلی‌ها به این آمار باور ندارند. از سوی دیگر اطلاعات قابل اعتمادی در مورد وضعیت اقتصادی ایران وجود ندارد. چگونه ایران را در میانه این فهرست قرار می‌دهیم؟

ما اطلاعات را از دولت ایران به دست نمی‌آوریم بلکه از بانک جهانی می‌گیریم که برای برخورداری آمارش از ارزش و اعتبار، استانداردهای جدی و سختگیرانه‌ای را اعمال می‌کند و برای کنترل این کار روش‌های آماری دارد.

از طرف دیگر ما متغیرهای مختلف و گسترده‌ای را در مورد اقتصاد بررسی می‌کنیم و با این کار متوجه می‌شویم که آیا شاخص‌های آماری با توجه به تورم بالا و سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی تا چه میزان درست یا ضعیف هستند و برای نمونه، این که می‌بینیم یک چهارم از این سرمایه‌گذاری، سرمایه راکد است این را هم در محاسبات خود در نظر می‌گیرم.

اما در مواردی مانند اشتغال، ضمن نگاه کردن به آمارهای گزارش شده به آمارهایی که از راه‌های مستقیم به‌دست آمده‌اند نیز نگاه کنیم. برای نمونه فقط ۳۸ درصد ایرانیان گزارش داده‌اند که یا کار می‌کنند و یا مشغول کارهای بدون دستمزد هستند، اما در عین حال دو سوم ایرانیان گزارش داده‌اند که نسبت به بخش مالی اطمینان دارند. بنابراین کاری که می‌کنیم ایجاد تعادل است و به این وسیله یک گستره وسیع‌تری از اقتصاد را در نظر می‌گیریم که به یک یا دو فاکتور محدود نیست.

وقتی می‌گویید دو سوم ایرانیان می‌گویند که به وضعیت مالی اعتماد دارند، آیا این داده‌ها از طریق تلفن کسب شده است؟

داده‌ها از نظرسنجی‌های جهانی گالوپ است.

با مقایسه فهرست سال پیش متوجه می‌شویم که ایران از رده ۹۴ به ۹۲ صعود کرده‌است. در همین حال می‌بینیم که هم‌اینک وضعیت اقتصادی و همینطور وضعیت آزادی‌های فردی در ایران بدتر شده‌است. این چگونه ممکن است؟ آیا کشورهای دیگر هم به همین نسبت بدتر شده‌اند؟

بله. شاخص‌های عمومی کشورها مانند شاخص‌های فرعی آنها نسبی است. بستگی به این دارد که ایران توانسته باشد چگونه با گروه اصلی‌اش همگام شده باشد. مجموعاً آنچه دیدیم، ایران با اینکه در رده ۷۸ قرار گرفته اما به جز اقتصاد در بقیه موارد در میان ۳۰ کشور پائین جدول قرار دارد.

در جدول تازه، ایران در مقوله آموزش در رده ۵۷ و در مقوله بهداشت با اندکی سقوط نسبت به قبل در رده ۶۰ ایستاد. بنابراین به طور کلی به نظر می‌رسد که در طول سال گذشته شاخص‌های فرعی ایران تغییر چندانی نکرده. بیشترین تغییری که دیدیم در زمینه آموزش بود که پنج رتبه به دست آورد و به مقام ۵۷ صعود کرد. در زمینه فرصت‌های شغلی و سرمایه‌گذاری با از دست دادن ۴ رتبه به مقام ۸۶ سقوط کرد.

یکی از یافته‌های این بررسی این بود که در میان پایه‌های پیشرفت، فرصت‌های شغلی و سرمایه‌گذاری نزدیک‌ترین پیوند را با هم دارند. به همین دلیل از نظر ما این عامل یک سنجه و معیار مهمی در بررسی رشد در آینده است و چیزی است که باید با دقت بررسی شود.

در فهرست شما، ایران از نظر آنچه سرمایه اجتماعی نامیده شده در میان ۳۰ یا ۲۰ کشور پائین فهرست جای گرفته و این در حالی است که در ایران وابستگی‌های خانوادگی و اجتماعی مهم هستند. این وسط چه اشکالی وجود دارد؟

تقریباً اندکی بیش از ۶۳ درصد از ایرانیان می‌گویند که می‌توانند در موارد نیاز، روی دوستان و خویشان خود حساب کنند. این همان بافت اجتماعی است که تا اندازه‌ای به‌جای شبکه‌های پشتیبان خانوادگی و مذهبی کار می‌کند. اما ضعف ایران در آنجاست که در آن سطح پائینی از همکاری و مشارکت اجتماعی دیده می‌شود به این معنی که تنها ۱۰ درصد از ایرانیان به دیگران اعتماد دارند و این باعث شده تا ایران در این شاخص در رده بیستم پائین جدول قرار بگیرد.

از سوی دیگر ۵۳ درصد از ایرانیان گفته‌اند در موارد لزوم به دوستان و خویشان متکی هستند. این عدد در نظر اول نقطه متعادلی به نظر می‌آید، اما در مقایسه با دیگر کشورهای جهان این رقم خیلی پائین است، برای اینکه اگر به این عدد درست دقت کنید می‌بینید که از هر ۱۰ ایرانی، چهار نفر احساس می‌کنند به هنگام احتیاج کسی را ندارند و نمی‌توانند به کسی اتکا کنند. این رقم بزرگی است. مطمئنم همه ما که اینجا هستیم احساس می‌کنیم در صورت نیاز کسی را داریم که به کمک‌مان بیاید. به نظر من رقم هشتاد درصد برای اعتماد و اتکا به دیگران یک میانگین است و درصد به‌دست آمده از ایران خیلی پائین است.

شما از هشت پایه و ستون برای پیشرفت نام بردید. تکنولوژی در کجا قرار می‌گیرد؟

تکنولوژی خودش را در پس شاخص‌های دیگر نشان می‌دهد. برای مثال در شاخص فرصت‌های شغلی و سرمایه‌گذاری یک زیرساخت وجود دارد که به سرمایه‌گذاران فرصت می‌دهد کسب‌وکاری را شروع کنند. پس ما اینجا یک زیرساخت فناوری اطلاعات و ارتباطات هم داریم چیزهایی مانند تعداد تلفن‌های همراه، امنیت سرورهای اینترنتی و غیره.

در واقع ایران متاسفانه در این شاخص وضع خوبی ندارد. بخشی از این به دلیل عدم تحرک اجتماعی و درک ناکافی از مسائل مربوط به فرصت‌های شغلی است. تنها سه‌چهارم ایرانیان معتقدند که اگر خوب کار کنند به خواسته‌های خود می‌رسند.

حال که به بخش زیرساخت توجه کردیم خوب است به عناصر غیر ملموس هم توجه کنیم. جالب این است که در ایران موانع ورود به کسب‌وکار و هزینه‌های اولیه به راه انداختن کسب‌وکار نسبتاً پائین است ولی وقتی کسی کسبی را به راه انداخت شانس اینکه بتواند کارش را ادامه بدهد خیلی کم است. زیرا بستر کار در ایران فاقد آن زیرساخت‌هایی است که برای ادامه کسب‌وکار ضروری هستند.

نکته جالب دیگر در اقتصاد ایران این است که ایران دارای رقم نسبتاً بالایی در زمینه پس‌اندازهای ناخالص ملی است ولی این تاثیری در بهبود خرسندی مردم ندارد و درجه رضایت مردم از سطح زندگی خود هم‌چنان بسیار پائین است. داده‌ها نشان می‌دهد که انتظار ایرانی‌ها از رشد اقتصادی نیز پائین است.

البته در کل می‌شود گفت که ایران شروع خوبی دارد اما لازم است که تلاش بیشتری کند و مردم هم درک کنند که می‌توان بهتر زندگی کرد.

در صفحه ۱۸ این گزارش می‌خوانیم که کشورهای بزرگ در راستای پیشرفت مشکلاتی دارند. ما یاد گرفته‌ایم که کشورهای بزرگ مانند چین و ایالات متحده دارای یک بازار داخلی بزرگ هستند که می‌تواند پاسخگوی نیازهای داخلی اقتصاد خودشان باشد و این کشورها می‌تواند از نظر اقتصادی روی مردم خود حساب کنند. آیا شما این اعتقاد پذیرفته شده را به چالش می‌کشید؟

فکر می‌کنم یکی از نتایجی که در این بررسی‌ها به آن رسیدیم این است که کشورهای بزرگ با یک چالش خاص ناشی از بزرگ بودن هم مواجه‌اند.

کشورهایی مانند برزیل، روسیه و چین با تمام این که دارای یک فرصت داخلی برای رشد هستند، که در درازمدت می‌تواند کمکی به رشد ناخالص داخلی آنها باشد، اما با مشکلاتی مانند تأمین بهداشت در یک سطح بزرگ هم روبه‌رو هستند.

تأمین بهداشت در کشورهای بزرگ با جمعیتی که در سطوح مختلف رفاه اجتماعی‌اند و هم‌چنین اعمال قانون در این گونه سرزمین‌های پهناور می‌تواند برای دولت‌های آنها چالش‌برانگیز باشد.

درست است کشوری مانند آمریکا دارای پیشینه دموکراسی تثبیت شده‌ای است اما هنوز این کشورها با مشکلات بهداشت و آموزش روبه‌رو هستند. این یکی از مسائل عمده‌ای است که باید به آن توجه کرد.

آنچه در این بررسی می‌بینید توصیه یا نسخه‌پیچی سیاسی برای کشورها نیست بلکه نمایه‌ای است برای اموری که در درازمدت باید مورد توجه قرار بگیرند و می‌تواند به کشورهای بزرگ نشان دهد که چگونه مشکلات و چالش‌هایی در برابرشان قرار دارد.
XS
SM
MD
LG