لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ تهران ۱۰:۴۴

زندگی‌نامه آيت‌الله خامنه‌ای (بخش سیزدهم)- خامنه‌ای در کنار چمران


در بخش پيشين از اين برنامه‌ها به بررسی نقش آيت‌الله خامنه‌ای در برکناری ابوالحسن بنی‌صدر، اولين رئيس جمهوری منتخب ايران، پرداختيم.

حالا به بررسی نقش و جايگاه آقای خامنه‌ای در سال های اوليه جنگ ايران و عراق می پردازيم.
هنگامی که جنگ هشت ساله ايران و عراق در شهريور سال ۵۹ آغاز شد، آقای خامنه ای، نماينده آيت الله خمينی در شورای عالی دفاع بود.

please wait

No media source currently available

0:00 0:09:49 0:00
لینک مستقیم

ابوالحسن بنی صدر که آن روزها به عنوان رئيس جمهور ، فرمانده کل قوای مسلح ايران و رئيس شورای عالی دفاع نيز به شمار می رفته، درباره ترکيب اين شورا و نقش آقای خامنه ای در آن در سال ۵۹ چنين می گويد:

شورای عالی دفاع يک نهاد مشورتی بود و در فرماندهی هيچ نقشی نداشت. فرماندهی با فرمانده کل قوا بود.

در آن شورا ايشان بود و از سوی آقای خمينی هم آقای دکتر چمران. رئيس جمهوری و نخست وزير بود و بنا بر مورد ممکن بود وزير دفاع هم شرکت کند. رئيس ستاد ارتش و فرمانده کل سپاه پاسداران هم حضور داشتند.

اگر کتاب عبور از بحران آقای هاشمی رفسنجانی را بخوانيد می بينيد که آقای خامنه ای هم وقتی نزد آقای خمينی می رفته اند از جمله شکايت هايش اين بوده که من در امور اين آقا کمترين دخالتی نکرده ام.

البته حقی هم نداشت که دخالت کند. اگر آن آقا آن زمان نقشی داشت که اين نقشش بر مردم معلوم می شد. لازم نيست که ۳۰ سال بعد بيايد و بگوييد که من آن زمان اين نقش را داشتم. اگر نقشی داشت در مطبوعات آن زمان منعکس می شد.

الان مطبوعات آن زمان وجود دارد. راديو تلويزيون آن زمان هست. يک روحانی از ارتش چه اطلاعی داشت که من به او اجازه دخالت بدهم؟

هنگامی که جنگ ايران و عراق در شهريور ماه سال ۵۹ شروع شد، نيروهای مسلح کلاسيک و ارتش ايران تحت فرماندهی ابوالحسن بنی صدر عمل می کردند و در کنار آن برخی نيروهای داوطلب مردمی و اعضای سپاه که به جبهه رفته بودند، زير نظر مصطفی چمران، ستادی به نام ستاد جنگ های نامنظم تشکيل داده بودند.

اين ايام ، درست ايامی بود که آقای خامنه ای همراه با ساير رهبران حزب جمهوری اسلامی ، از رئيس جمهور شدن ابوالحسن بنی صدر ناراضی و ناراحت بودند.

به همين دليل هم آقای خامنه ای ترجيح داد در موضوع جنگ نيز بين بنی صدر و مصطفی چمران ، در کنار چمران قرار گيرد.

در همين راستا در ماههای اول جنگ همراه با چمران به جبهه رفت. آيت الله خامنه ای سالها بعد در يکی از سخنرانی هايش از آن روزها در اوايل جنگ می گويد:

مرحوم چمران ۶۰، ۷۰ نفر با خودش آورده بود . همه ما با يک هواپيمای ۳۳۰ رفته بوديم آنجا. من البته بهش گفتم من هم می توانم بيايم؟ تشويق کرد که بله.بله شما هم می توانيد بياييد. من هم همان جا لباسم را کندم و يک لباس نظامی پوشيدم و کلاشينکف داشتم. برداشتم و رفتيم با آنها.

آقای خامنه ای همچنين بعد از برکناری بنی صدر از رياست جمهوری و فرماندهی کل قوا در گفت و گو با تلويزيون ايران مدعی شد که در حالی که بنی صدر به عنوان فرمانده کل قوا در ستادش خواب بوده، او همراه با چمران و برخی از فرماندهان ارشد ارتش حمله تيپ دو لشکر ۹۲ را برای آزادسازی سوسنگرد، اداره و مديريت کرده است.

صدای آقای خامنه ای را می شنويد در همين ارتباط:

ساعت پنج تيپ دو از خط عبور کرده بود. اگر بنا بود که بنا به دستور کار می شد تا اين آقا از خواب بيدار می شد و به او می گفتند و مشورت می کردند و بالاخره به امری منتهی می شد، آن امر به ساعت ۹ منتهی می شد و ساعت يازده انجام می شد و هرگز انجام..، يعنی انجام می شد منتها يک چيز ناموفق بی ربطی می شد. و شکست می خورد. مرحوم چمران پاشدند و رفتند.من در ستاد مقداری کار داشتم. من هم راه افتادم رفتم طرف جبهه. هم آقای چمران رفته بود هم آقای فلاحی رفته بود هم آقای غرضی رفته بود، ما که رفتيم .... جنگ به دور افتاده بود و نيروهای ما پيش افتاده بودند. آقای ظهيرنژاد آمد و ايشان هم رفت جلو. حدود ساعت دو و نيم بچه های ما صاحب سوسنگرد شدند و موفق و پيروز( صدا خراب بود برخی کلمات را متوجه نشدم)

با وجود اين سخنان آقای خامنه ای عليه ابوالحسن بنی صدر ، آقای بنی صدر نيز به طور متقابلی می گويد در عملياتی در منطقه کرخه آقای خامنه ای از اولين کسانی بود که در برابر حمله عراق صحنه رزم را ترک کرد.

ايشان يک کار شگرفی در آن جنگ کرد. که آن هم فرار از منطقه کرخه کور بود. ايشان با آقای دکتر چمران در آن کار غير منتظم همکاری می کرد. آن کار در واقع تصدی اصلی اش با آقای چمران بود.

اين آقا آمد آنجا و نيروهای ما حمله کردند. در منطقه کرخه کور پيشروی کردند و منطقه را گرفتند.
بعد از ظهر عراقی ها گارد جمهوری را وارد عمل کردند و با يک شدت حمله کردند. من اوايل بعد از ظهر بود که با يک زرهپوش نفربر به آنجا رفتم. خيال ما راحت بود که عمليات تمام شده و لشکر عراق را قلع و قمع کرده ايم.

هنوز ساعتی نگذشته بود که منشی من آمد و گفت آقا بياييد بيرون که وضع برگشت و اوضاع خراب شده است.

آمدم بيرون و ديدم که بله. آن وضعيت خيلی بهم ريخته ای است . پرسيدم چرا اين طوری است ؟ گفتند که قوا دارند فرار می کنند چون عراقی ها حمله شديد کرده اند.

آقای خامنه ای کجاست؟ چطور نرفته است با اينها صحبت کند تا فرار نکنند؟ به من جواب دادند که اول از همه ايشان فرار کرده اند. کار اين آقا روحيه نيروهای ما را خراب کرده بود. خيلی آن روز برايم سخت بود. سوار شدم و با تيپ به جلو رفتم. کاميون حامل سربازها که داشتند می رفتند را دستور دادم نگه داشتند. پياده شدم و گفتم می خواهيد برويد بايد بياييد از روی جنازه من رد شويد.

آنها هم وقتی مرا ديدند و آن وضعيت را ، گريه شان گرفت و برگشتند و دوباره سنگربندی کردند وگرنه فاجعه بزرگی رخ می داد. معلوم نبود که خوزستان به چه وضعی دچار می شد؟

بعد از آن من به آقای خمينی نامه نوشتم که اين چه وضعی است؟

با وجود اختلاف نظر بين آيت الله خامنه ای و ابوالحسن بنی صدر، در مورد نقش ديگری در ماههای اول جنگ، ترديدی نيست که اگر چه بنی صدر فرمانده کل قوا بوده، اما اسناد موجود نشان می دهد که حجت الاسلام خامنه ای نيز در ماه های اول جنگ به عنوان نماينده آيت الله خمينی و همراه با مصطفی چمران در جبهه های خوزستان حضوری فعال داشته است.

اگر چه حتی در بين نيروهای مردمی حاضر در ستاد جنگ های نامنظم نيز گاهی با آقای خامنه ای گرم برخورد می شد و گاه، برخوردهای چالش انگيزی بين وی و نيروهای داوطلب به وجود می آمد.

صدای آقای خامنه ای را می شنويد در جمع چريک های وابسته به گروه فدائيان اسلام در جبهه خوزستان در سال ۵۹ و گفت و گوی چالشی مجتبی هاشمی، فرمانده اين چريک ها با آقای خامنه ای:

آقای خامنه ای: ما ذکر خير شما را خيلی شنفته بوديم.
اگر ممکن است کمی بلندتر صحبت کنيد.
بلندتر از اين نمی توانم. بنده يک جمله ای می خواستم بگويم که نگذاشتند اين آقا. اين برادرمان. توی حرف من آمدند.

بگذاريد من حرفم تمام بشود بعد هر چه خواستيد بگوييد. انشاالله که بار ديگر شما را در يک موقعيتی ببينيم که آن برادرمان با حضور غمگين دست به دهانش نگرفته باشد و ناراحت نباشد. انشاالله همه تان موفق و پيروز باشيد به نق های اين برادر هم اعتنا نکنيد. نق نزنيد. کار کنيد.
تمام شبيخون هايی که ما زديم به نام ديگران ضبط شد.

بشود. بشود آقا. مگر شما برای نام می جنگيد؟ کدام منطقه را؟

انشالله موفق و مويد باشيد. انشالله زنده باشيد.

سخنان آقای خامنه ای را شنيديد در اوايل جنگ و در جمع نيروهای مردمی.

در بخش های آينده از برنامه بررسی زندگينامه آيت الله خامنه ای به بررسی ترور نافرجام او در ششم تيرماه سال ۱۳۶۰ می پردازيم.
XS
SM
MD
LG