لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳ تهران ۰۶:۱۵

۶۵ سالگی اعلامیه جهانی حقوق بشر؛ حقوق بشر به مثابه فرهنگ


اعلامیه جهانی حقوق بشر
اعلامیه جهانی حقوق بشر
حقوق بشر بیش از هر زمان دیگر به یک واژه اساسی کلیدی در فضای سیاسی ایران تبدیل شده است. در شصت و پنجمین سالگرد تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر٬ با وجود ادامه نقض آشکار و پیوسته حقوق بشر و درمیان انبوه خبرهای مربوط به دستگیری‌ها، زندانی‌ها و بستن این یا آن رسانه٬ نشانه‌های کم و بیش مثبتی هم در ایران دیده می‌شود. سخن از خوش‌بینی بی پایه نیست. با وجود فراز و نشیب‌ها، در ۶۵ سال گذشته کشور ما هیچ‌گاه در وضعیت مثبتی در رابطه با رعایت حقوق بشر قرار نداشته است. چیزی که به طور واقعی در ایران در حال تغییر است٬ شکل گیری تدریجی نوعی فرهنگ حقوق بشری در دل جامعه و در میان بخشی از کنشگران مدنی است.

چرایی اهمیت فرهنگ حقوق بشر

چرا باید از فرهنگ حقوق بشری سخن به میان آورد و اهمیت این موضوع برای جامعه ایران کدامست؟

واقعیت این است که در طول دهه‌های طولانی٬ حقوق بشر در ایران بیشتر به گونه ابزاری از سوی بخش بزرگی از کنشگران و نیروهای سیاسی برای افشای حکومت و یا نهادهایی به کار می‌رفت که به نقض حقوق بشر دست می‌زدند. پیامد این نگاه تقلیلی٬ به حاشیه رفتن و یا در سایه قرار گرفتن بخش‌های دیگر حقوق بشر بود که گاه به مسائل سیاسی حاد روز مربوط نمی‌شدند. در حقیقت نوعی خوانش گزینشی از حقوق بشر وجود داشت. هم‌زمان برخورد ابزاری با حقوق بشر سبب می‌شد که عدم رعایت موازین و اصول حقوق بشری در میان خود کنشگران و یا نیروهای مخالف حکومتی که به دموکراسی احترام نمی‌گذاشتند٬ امری ثانوی و حاشیه‌ای تلقی شود و یا به نام مصلحت با سکوت همراه گردد.

وجود برخوردها و درک و رفتار گزینشی، تقلیلی و یا ابزاری به حقوق بشر را شاید بتوان به توسعه نیافتگی جامعه ایران، تجربه‌های ناچیز دموکراتیک، ضعف جامعه مدنی و یا حضور نیروهایی دانست که با پذیرش همه جانبه فلسفه حقوق بشر فاصله و مشکل داشته و یا هنوز هم دارند. بخشی از فعالان حقوق بشری در گذشته و حتی شرایط فعلی کنشگران همین نیروهای سیاسی بودند و در حقیقت ورود آنها به دنیای حقوق بشری پیش از آنکه به خاطر باور به فلسفه حقوق بشر باشد٬ با انگیزه مبارزه با استبداد، سرکوب حکومتی و یا دستیابی به قدرت سیاسی بود. نوع برخورد کنشگران وابسته به نیروهای اسلام‌گرا (اصلاح طلب و یا طیف‌های انتقادی) و نیروهای چپ و یا برخی گرایش غیردموکراتیک به مقوله حقوق بشر و تحول نوع فعالیت آن‌ها در دو دهه گذشته نمونه‌های این پدیده هستند.

چرخش مثبت حقوق بشری

در حقیقت بخش آسان‌تر حقوق بشر همین بعد افشاگرانه آن در برخورد با دولت‌های غیر دموکراتیک است. بخش پیچیده و دشوارتر حقوق بشر اما درونی کردن آن به مثابه یک فلسفه سیاسی، یک گفتمان متفاوت، یک فرهنگ شخصی و انعکاس آن در رفتارهای روزمره و عادی و نیز پذیرفتن پیامدهای آن است.

رویدادهای سال‌های اخیر نشان می‌دهند که در ایران و در میان مهاجران ایرانی پراکنده در چهارگوشه گیتی٬ نسلی از کنشگران حقوق بشری در حال شکل گرفتن است که نگاهی جامع و غیر ابزاری به حقوق بشر دارد و یا دست کم از درک ابزاری گذشته دور شده است. تجربه‌های حقوق بشری در چهارچوب سازمان تخصصی، وجود کرسی‌های دانشگاهی حقوق بشری در ایران، رونق پژوهش‌های حقوق بشری در ایران و خارج از کشور و یا موفقیت برخی چهره‌های مهم حقوق بشری ایران در سطح بین‌المللی (شیرین عبادی، عبدالکریم لاهیجی، نسرین ستوده...) در شتاب بخشیدن به این روند مثبت نقش مهمی ایفا کرده‌اند.

نشانه‌های شکل گیری آنچه که می‌توان فرهنگ حقوق بشری در ایران به شمار آورد مخالفت روشن با اعدام و دیگر اشکال گوناگون خشونت و تبعیض، دفاع از حقوق زنان، حمایت از جامعه مدنی و حقوق شهروندان و نیز اقلیت‌های مختلف (از جمله بهایی‌ها) و دفاع از حقوق گروه‌های مهاجر ساکن ایران است.

گذار از درک حقوق بشری تقلیلی و یا ابزاری به فرهنگ حقوق بشری را باید به صورت یک روند نگاه کرد. این فرهنگ را فقط نمی‌توان با یک بیانیه، اطلاعیه و یا قانون بوجود آورد. چیزی ژرف باید در وجدان ما تغییر کند. برای گسترش فرهنگ حقوق بشری به نوعی هوشیاری جدید تاریخی برای پذیرش و پراتیک آن نیاز است. فرهنگ حقوق بشری پیش از هر چیز به معنای دفاع جامع و غیر گزینشی از حقوق بشر و نگاه به سیاست و جامعه از منظر حقوق بشر و تلاش برای تغییر ذهنیت جامعه و عملکرد صاحبان قدرت و نهادهای اجتماعی است. در این فرهنگ کنشگر رفتار خود را با نوع برخورد حاکمیت توجیه نمی‌کند و عمل و کلامش رو به آینده و جامعه فردای ایران دارد.

چیزی که شاید بیشتر در ایران گسترش فرهنگ حقوق بشری را به یک ضرورت اساسی تبدیل می‌کند٬ شرایط خاص کشور است. ما در کشوری زندگی می‌کنیم که بسیاری از نهادهای رسمی نه تنها حقوق بشر را در زمینه‌های گوناگون نقض می‌کنند که این سیاست به نام مذهب، سنت و یا مبارزه علیه غرب توجیه هم می‌شود. در کشوری که افراطی گری، خشونت آشکار، تبعیض، کینه، دخالت گسترده در حوزه خصوصی زندگی مردم و نگاه به گذشته بخش مهمی از زندگی روزمره مردم از نظام آموزشی تا رسانه‌های رسمی را در برمی‌گیرد٬ فرهنگ‌سازی برای حقوق بشر و نگاه انتقادی به بازنماها و باورهایی که برای افکار عمومی گاه امری بدیهی به شمار می‌روند کار آسانی نیست.

ساختن دنیایی بدون خشونت و تبعیض فقط با تغییر شرایط سیاسی ممکن نمی‌شود. باید چیزی در وجدان جمعی ما عوض شود و نوعی دگردیسی فرهنگی شکل گیرد. تبعیض و خشونت علیه زنان، نگاه تبعیض آمیز به کارگر خارجی و خانواده اش، جمع شدن برای تماشای مراسم اعدام فقط به خاطر وجود نظام سیاسی بی اعتنا به حقوق بشر نیست. بخش‌های مهمی از جامعه ما در غیاب بحث انتقادی در عرصه عمومی و در رسانه‌ها٬ فرصت بازاندیشی درباره وجدان جمعی حقوق بشری نداشته است.

حقوق بشر و ایده‌آل انسانی

حقوق بشر ایده‌آل مدرنیته و چالشی پیش روی همه جوامع انسانی است. آنچه در سال ۱۹۴۸ به تصویب رسِید نتیجه روندی بود که آغاز آن به قرن هجدهم باز می‌گردد. اعلامیه سال ۱۹۴۸ به معنای پایان راه هم نیست. نسل‌های آینده باید شاید از این هم فراتر روند و اید‌ه‌آل‌های جدی انسانی را به وجود آورند. اما تا آن روز باید کوشید آنچه که ۶۵ سال پیش تصویب شد به بخشی از روزمره زندگی مردم تبدیل شود.

واقعیت این است که نقض حقوق بشر فقط شامل کشورهایی نمی‌شود که در این زمینه شهره خاص و عامند. با وجود پیشرفت‌های اساسی، پراتیک جامع حقوق بشر هنوز در دستور کار بسیاری از کشورهای دموکراتیک امروز هم است. بحث حقوق بشر را نباید به کثرت‌گرایی سیاسی، نداشتن زندانی سیاسی و آزادی رسانه‌ها فروکاست. سخن بر سر احترام همه جانبه به بندهای گوناگون اعلامیه جهانی حقوق بشر است.

اگر در کشورهای دموکراتیک امروز به بخش‌های مهمی از این اعلامیه جامه عمل پوشانده شده، هنوز هم زمینه‌های چندی وجود دارد که در آن پیشرفت‌های بدست آمده کافی نیستند. برابری کامل زن و مرد (به ویژه در بازار کار) و مبارزه با برخی از اشکال تبعیض و خشونت و یا دادن فرصت‌های برابر به شهروندان از جمله این حوزه‌ها هستند. نمونه‌های آسیب شناسانه رو به رشد نقض حقوق بشر مانند نوع برخورد با مهاجران، رشد افکار نژادپرستانه و یا خارجی ستیزی نشان می‌دهند که مبارزه برای همه گیر شدن فرهنگ حقوق بشری حتی در کشورهای دموکراتیک هم روندی تمام نشدنی است.

قصد این نوشته بدون تردید توجیه نقض فاحش حقوق بشر در برخی از کشورها و یا یک کاسه کردن سوئد، آلمان و یا فرانسه با ایران، چین و یا عربستان سعودی نیست. ناگفته پیداست که میان این دو گروه بر سر نوع برخورد به حقوق بشر و احترام به شهروندان و جامعه مدنی شکاف عمیقی وجود دارد. برخورد انتقادی به برخی کشورهای غربی به معنای آن است که حقوق بشر موضوعی تمام نشدنی است و نوعی هوشیاری دائمی را هم طلب می‌کند. این موضوع همزمان نشان می‌دهد که کار حقوق بشری در کشورهایی مانند ایران تا چه اندازه گسترده و دشوار است.

----------------------------------------------------------------------------------

* نظرات مطرح شده در این مقاله الزاما بازتاب دهنده دیدگاه‌های رادیو فردا نیستند.
XS
SM
MD
LG