سرگی ريابکوف، معاون وزير امور خارجه روسيه، هشدار داده که ممکن است مسکو در واکنش به فشار غرب در قبال بحران اوکراين٬ موضع خود را در مورد گفتوگوهای هستهای با ايران تغيير دهد.
آقای ريابکوف که از نمايندگان ارشد روسيه در مذاکرات هستهای با ايران است، گفته که مسکو نمیخواست تا از گفتوگوهای اتمی ايران به عنوان ابزاری برای تهديد غرب استفاده کند٬ اما شايد در واکنش به اقدامهای آمريکا و اتحاديه اروپا در خصوص اوکراين٬ دست به اين کار بزند.
در ايران، رجانيوز، سايت نزديک به جبهه پايداری و محمدتقی مصباح يزدی، با استقبال از اين سخنان، از دولت حسن روحانی خواست تا «قدر اين فرصت مناسب را بداند» و «ضمن جبران برخی کاستیها در تنظيم توافقنامه اوليه ژنو، فضا را برای تحت فشار قرار دادن غربیها و همچنين ايجاد شکاف در ۱+۵ به منظور تامين نظرات و خواستههای خود فراهم کند.»
روزنامه کيهان هم که زير نظر نماينده رهبر جمهوری اسلامی اداره میشود، الحاق شبه جزيره کريمه به روسيه را در تيتر يک خود، «شکست سنگين کودتای مخملی در اوکراين» توصيف کرد.
هوشنگ حسنياری، استاد روابط بينالملل و سياست تطبيقی در کالج نظامی سلطنتی کانادا به راديو فردا میگويد که ايران نبايد وارد نزاع فعلی بين شرق و غرب شود.
به گفته او روسيه در طول تاريخ و نيز در سالهای اخير به منافع ملی ايران «ضربه وارد کرده»، و به این خاطر اين روسيه است که در حال حاضر به دنبال متحد میگردد اما ايران نمیتواند و نبايد به اين کشور اعتماد کند.
به گفته او روسيه در طول تاريخ و نيز در سالهای اخير به منافع ملی ايران «ضربه وارد کرده»، و به این خاطر اين روسيه است که در حال حاضر به دنبال متحد میگردد اما ايران نمیتواند و نبايد به اين کشور اعتماد کند.
اينکه معاون وزارت امور خارجه روسيه گفته که مسکو نمیخواهد از گفتوگوهای هستهای با ايران به عنوان اهرم فشار عليه غرب استفاده کند، چه معنايی دارد؟
هوشنگ حسنياری: اين سخنان بسيار غير حرفهای است و نشان میدهد روسيه حاضر است برای منافع خود در اوکراين و شبه جزيره کريمه، موضوعی به اهميت پرونده هستهای ايران را به يک بازيچه تبديل کند.
پس از سالها، با توافق اوليه ميان ايران و ۱+۵ که روسيه هم عضو آن است، انتظار میرفت و میرود که موضوع اتمی ايران از اين حالت غير عادی خارج شود تا هم برای جامعه جهانی محرز شود که ايران به دنبال سلاحهای هستهای نيست و هم ايران از زير بار کمرشکن تحريمها خارج شود.
به علت آنکه اقدام روسيه در جدا کردن شبه جزيره کريمه از خاک اوکراين، غير قانونی و بر خلاف مقررات بينالمللی بوده، هرگونه همکاری احتمالی ايران با روسيه در اين خصوص، تنها میتواند تبعات منفی برای منافع ملی ايران در پی داشته باشد و نه چيز ديگری.
اميدوارم وزارت خارجه و غرب به فکر بهرهبرداری از اين بحران در پرونده هستهای نباشند زيرا بحران موجود ميان روسيه و غرب روزی تمام خواهد شد و با عادی شدن روابط، ايران بازنده نهايی خواهد بود.
ايران نبايد خود را وارد اين بازی شرق و غرب کند و به جای آن به مذاکرات ادامه دهد تا بتواند به پرونده هستهای خود خاتمه دهد.
ايجاد اختلاف يا بهرهبرداری از اختلافات ميان رقبا و دشمنان به نفع خود از حربههای قديمی دنيای سياست است. ايران چرا نبايد از اين وضعيت استفاده کند؟
روسيه همانطور که در گذشته نشان داده کشور قابل اعتمادی برای ايران نيست. خيلیها در ايران به دلايل مختلف دوست دارند فراموش کنند روسيه بيشتر از هر کشور ديگری در جهان ضررهای غير قابل جبرانی به ايران وارد کرده است. مانند جدا کردن سرزمينهای زيادی از خاک ايران که هيچ کشور ديگری - نه آمريکا و نه انگلستان که ايران امروز رابطه خوبی با آنها ندارد – چنين کاری نکردهاند.
روسيه همزمان هم از ايران امتياز گرفته و هم از آمريکا و غرب برای همکاری در تصويب قطعنامههای شورای حکام آژانس بينالمللی انرژی اتمی و شورای امنيت سازمان ملل متحد عليه ايران و به همه آنها هم رای مثبت داده است. اشتباه خواهد بود اگر ايران فکر کند که میتواند از همکاری روسيه در موضوع هستهای بهرهبرداری کند.
پس ايران چه استفادهای میتواند از شرايط موجود داشته باشد؟
جمهوری اسلامی میگويد به دنبال ساخت سلاح هستهای نيست. اگر اينطور است، از آنجا که حق ايران در غنیسازی اورانيوم، حداقل در عمل به رسميت شناخته شده – چون امروز که مذاکرات ادامه دارد، ايران در حال غنی سازی است - روسيه چه امتيازی به ايران میتواند بدهد که موضع ايران را مستحکمتر کند؟
از نظر من، برای ايران بهتر خواهد بود به تصميمی که برای همکاری با ۱+۵ گرفته ادامه دهد و وارد دعواهای قدرتهای بزرگ نشود. هميشه اين قدرتهای کوچکتر هستند که قربانی درگيری قدرتهای بزرگ میشوند. در نتيجه ايران هيچ سودی از اين سخنان روسيه نخواهد برد و تنها به مشکلاتش اضافه خواهد شد.
حتی زمانی که روابط ايران و روسيه بسيار نزديک بود نيز ايران به تمام مشکلاتی که امروز به آن مبتلاست، دچار بود. مشکلات سياسی و اقتصادی و فشارهای بينالمللی. پس اگر ايران میخواهد وضعيت عادی در روابط بينالملل داشته باشد، بايد مشکل خود با پرونده هستهایاش را حل کند.
روسيه چه چيزی دارد در مقابل غرب به ايران ارائه بدهد؟
روسيه از نظر اقتصادی يک کشور تکمحصولی با وابستگی بسيار بسيار عميق به منابع انرژی است. اين کشور قادر به تامين نيازهای ايران و آنچه ايران امروز وارد میکند نيست. ايران نبايد خود را وارد جنگ سرد ديگری کند و خود را در قالب وضعیتی که کشورهای اروپای شرقی و به طور کلی کشورهای کمونيستی در دهههای جنگ سرد داشتند، قرار دهد. آن سياست، سياست شکستخوردهای بوده است.
روسای جمهور ايران و روسيه، چند روز پيش با يکديگر تلفنی گفتوگو کرده و بر گسترش همکاریهای دوجانبه و اجرای سريع توافق بيشکک تاکيد کردند. در داخل ايران هم از يک سو دولت ايران است که موضع سختی نسبت به الحاق شبه جزيره کريمه به روسيه اتحاذ نکرده و از سوی ديگر محافل و رسانههای نزديک به رهبر جمهوری اسلامی هستند که به وضوح از اين مسئله ابراز خرسندی کردهاند. آيا منافع مشترک جديدی ميان مسکو و تهران به وجود آمده که اين دو را به شرکايی مهمتر از قبل برای يکديگر تبديل کرده است؟
به نظر من چنین نیست. امروز این روسیه است که به واقع دنبال شریک میگردد نه ایران. روسیه است که در حالت انزوا به سر میبرد و با افزایش تحریمهای غرب در آینده، این انزوا بیشتر هم خواهد شد.
بر خلاف روسیه، ایران از زمانی که مذاکرات با ۱+۵ را شروع کرده، نسبت به گذشته در سطح جهان مقبولتر شده است. بنابراین بایسته و شایسته نیست که ایران خود را در کنار کشوری قرار دهد که در چنین وضعیتی قرار دارد. این بدان معنی نیست که ایران روابط مناسبی با روسیه نداشته باشد. روسیه به هر حال قدرت بزرگی است و کمابیش همسایه ایران هم به شمار میآید. ولی این همسایگی و موضع جغرافیایی نباید به معنی این باشد که ایران سیاست خود را با سیاست شکستخورده روسیه همسو کند.
اگر به کریمه نگاه کنیم، کاملا روشن است که روسیه از پیش به دنبال الحاق این شبه جزیره به خود بوده. این مسئله به طور قطع به همین جا ختم نخواهد شد. به پیشینه پوتین نگاه کنیم؛ او پس از یلتسین به قدرت رسید، کسی بوده که همواره بر ناسیونالیسم روسی تاکید داشته و این ناسیونالیسم هم همیشه برای ایران مشکلزا بوده است. مشکل بعدی احتمالا روسزبانهای شرق اوکراین و دیگر کشورهایی هستند که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی استقلال یافتهاند. اینها همگی به نوعی خود را مورد تهدید میبینند.
بنابراین سیاست روسیه برای باز کردن مرزها میتواند تبعات بسیار منفی حتی برای ایران به دنبال داشته باشد. گروههایی در جمهوری آذربایجان که خواستار تجزیه مناطقی از ایران و الحاق آنها به این کشور هستند، از این پس با دلگرمی بیشتری به کار خود ادامه میدهند.
این روند، مستقیماً تمامیت و حاکمیت سرزمینی ایران را زیر سوال میبرد و در نهایت هیچ سودی برای همکاری با روسیه برای ایران نخواهد داشت؛ به خصوص اگر این همکاری به این معنی باشد که ایران وارد این بازی روسها بشود. چون از نظر روسها این بازی برای بازسازی نوعی از امپراتوری روسیه خواهد بود که پیش از این، ضررهای جبرانناپذیری به ایران زده است.