دهها تن از مخالفان جمهوری اسلامی، زندانیان سابق سیاسی و عقیدتی، خانواده اعدام شدگان و خانواده زندانیان سیاسی و عقیدتی کنونی، مخالفت خود را با توافق هستهای اعلام کرده و خواستار افزایش فشارها بر جمهوری اسلامی و تمرکز بر نقض حقوق بشر در ایران شدهاند.
امضاکنندگان بیانیهای که جمعه ۲۳ مرداد در سایت دیلی بیست منتشر شده، تاکید کردهاند که خواستار «آیندهای بهتر برای جهان» هستند اما معتقدند که «مماشات با جمهوری اسلامی، به جهانی خطرناکتر منتهی خواهد شد.»
این بیانیه در حالی منتشر شده که روز شنبه گروههایی از هواداران توافق اتمی میان شش قدرت جهانی و ایران، در شهرهای مختلف جهان تجمعات و راهپیماییهایی برگزار کردند.
در این بیانیه به جهانیان درباره «خطر» حکومت جمهوری اسلامی برای دنیا «فارغ از اینکه چه مقدار سانتریفیوژ در ایران میچرخند»، هشدار داده شده است.
امضاکنندگان بیانیه از جمله گفتهاند که بر اساس توافق هستهای حدود «۱۵۰ میلیارد دلار ثروت بادآورده به حساب بانکی ظالمان و دینسالاران {ایران}» واریز خواهد شد اما این پول «صرف مردم ایران نخواهد شد بلکه صرف تقویت یک رژیم سرکوبگر» میشود.
در این بیانیه از اینکه نقض حقوق بشر در ایران در مذاکرات با جمهوری اسلامی لحاظ نشده ابراز تاسف شده است.
امضاکنندگان این بیانیه گفتهاند: «آنهایی که به صلح اهمیت میدهند، باید کمک کنند تا تمرکز بر پرونده نقض وحشیانه حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی، حمایت آن از تروریسم جهانی و نقشاش در بیثباتسازی خاورمیانه، احیا شود.»
در بیانیه با بیان اینکه برای رسیدن به این اهداف «باید فشار بیشتری بر جمهوری اسلامی اعمال شود نه کمتر»، گفته شده است: «روزی که در نهایت مردم ایران به آزادی برسند، متوجه خواهند شد که چه کسانی در کنار آنها بودند و چه کسانی در کنار این رژیم.»
نویسندگان این بیانیه در پایان گفتهاند که «امروز در ایران زندانیان سیاسی همچنان شکنجه میشوند، وبلاگنویسان، معلمان و روزنامهنگاران زندانیاند، حقوق مذهبی و جنسی لگدمال میشوند و زنان به عنوان شهروندان درجه دو به شمار میآیند» و نتیجه گرفتهاند: «زمانی که جمهوری اسلامی دیگر از مردمش نترسد، آنگاه دنیا دیگر بهانهای نخواهد داشت که از جمهوری اسلامی بترسد.»
میترا پورشجری، بنفشه پورزند، برزومهر طلوعی، بانو صابری، سعید قاسمینژاد، سایه سعیدی سیرجانی، شیوا محبوبی، نیما راشدان، مجید محمدی، حسن داعی، مارینا نعمت، رضا تقیزاده، بهزاد مهرانی و بیژن فتحی، از امضاکنندگان این بیانیه هستند.
نیما راشدان، فعال سیاسی و یکی از امضاکنندگان این نامه در پاسخ به این پرسش رادیو فردا که جایگزین شما در برابر توافق موجود چیست؟ میگوید:
توافق بهتری باید بشود. توافق بهتری ممکن بود منتهی به دلیل اصراری که دو طرف روی سیاستهای داخلیشان داشتند، حق مردم ایران ندیده گرفته شد. رئیس جمهور آمریکا و آقای خامنهای در اتاقهای بسته و در سیر مذاکرات محرمانهای که تقریبا نصف آن در دوران آقای احمدینژاد بوده، با هم مذاکره کردند و به یک توافقی رسیدند که خیلی میتوانست بهتر باشد اگر طرف آمریکایی روی اصول و ارزشهایی که مبنای سیاست خارجی آمریکا بودند در این سالها، پافشاری میکرد که به باور ما نکرده است.
منظور شما از توافق بهتر چیست؟
منظور ما این است که حداقل یک کلمه آنجا نوشته میشد که به حق و حقوق مردم ایران هم در آینده توجه کنید. به جای اینکه آقای قاسم سلیمانی و انیس نقاش را که مردم ایران را کشتند – حالا جدا از اینکه نصف تلفاتی که ایالات متحده آمریکا و سربازان ائتلاف در عراق داشتند هم به نوعی کار ایشان است – ولی مردم ایران را کشتند؛ در همین جنبش سبز دهها ایرانی را در خیابانها به قتل رساندند. به جای اینکه اینها را از لیست تحریم خارج کنید میتوانستید لااقل مانند روندی که در موارد دیگر، در هلسینکی و کامبوج اتفاق افتاده، از آنها بخواهید که مثلا حصر آقای موسوی را بردارند.
اما از آن طرف هم دولت امریکا و هم ایرانیهای موافق توافق کنونی میگویند که بدیل این توافق چیزی جز جنگ نیست و مخالفان آن در ته ذهنشان دنبال جنگ هستند. پاسخ شما به این گفته چیست؟
حداقل دلیل شخصی که خود من از این نامه پشتیبانی کردم، این است که این برخوردی که شما الان گفتید که بدیل جنگ است و ما بین سیاه و سفید، جنگ که تماما بد است و این چیزی که الان امضا شده که تمام خوب است، قرار داریم؛ من فکر میکنم ما هر چه کشیدیم در سالهای گذشته از این بوده.
در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ بیشتر از ۹۸ درصد مردم ایران به هر شکلی رای آری دادند به جمهوری اسلامی. اگر ۳۶ سال فرصت کافی نبوده برای اینکه این مردم و نخبگانشان بفهمند که آن ۸ دهم درصد که رای خیر دادند، باید حرفشان آنجا اجازه میداد گفته شود، شاید بسیاری از این اتفاقات نمیافتاد... این تصویربندی سیاه و سفید و اهریمن و شر و خوب و جنگ و صلح، اگر ۳۶ سال زمان کافی نبوده که نخبگان کشور بفمهند این خود یکی از عوامل اصلی بدبختی این کشور است، بنابراین الان هم حرف ما را گوش نمیکنند.
در دوم خرداد هم یک عده شدند اصلاحطلب و کسی که به هر عنوانی انتقاد داشته به اصلاحطلبی و گفته که شما نباید مماشات کنید، شده همدست محافظهکاران و اینطوری باهاش برخورد شده. همینطور این حالت اهریمن و اهورا ادامه دارد ...
ولی الان بحث این است که اگر فرض بگیریم توافق اتمی در کنگره آمریکا رد شود، خب خیلیها میگویند و ایران هم گفته که برنامه غنیسازیاش را ادامه میدهد و احتمالا بعدش خیلی سریع بتواند مواد لازم برای ساخت بمب اتمی را تولید کند. آنوقت که دیگر با تحریم نمیشود جلوی چنین چیزی را گرفت؛ چارهای جز حمله نظامی نمیماند.
اینها دیدگاهها و استدلالهایی است که برای مصرف در سیاست داخلی ایالات متحده آمریکا طرح شده. دغدغه من حاکمیت قانون، حقوق بشر، حق مردم و حق انتخاب مردم در ایران است. اینکه آقای خامنهای آمده و به گفته خودش دچار نرمش قهرمانانه شده حاصل تغییر شخصیت و بازبینی و دوراندیشی ایشان نبوده؛ حاصل این بوده که تحریمها به ایشان ضربه زده بود. این دستاورد تحریمها بود و دستاورد هیچ چیز دیگری نیست. کسی که این را متوجه نشود با هیچ استدلال دیگری نمیشود راضیاش کرد. شما آمدید در یک مقطعی که آقای خامنهای و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در یک قدمی ورشکستگی کامل اقتصادی بودند، میخواهید ۱۵۰ میلیارد دلار به اینها اعطا کنید. اگر کسی فکر میکند این پول قرار است صرف سرمایهگذاری، سازندگی، صنعت، شیرین کردن آب، صرف احیای کشاورزی در ایران میشود که بحثی نیست.
اما اگر قرار است این پول صرف تحکیم پایههای سپاه، صرف تامین شکستهایی که آقای خامنهای بابت طرح مسکن مهر آقای احمدینژاد و دیگر طرحهای زودبازده ایشان داشت، صرف بازسازی وجهه ایشان، جانشین ایشان و فرماندهان سپاه شود، به باور من آقای اوباما هیچ نوع کار خیری در حق دموکراسی در ایران نکرده. چه بسا شاید با انتقال بیموقع این پول و امضای یک قرارداد بد، فوقالعاده بد برای منافع ملی ایرانیان، کمک کرده باشد که ما یک شکل پایداری از دیکتاتوری نظامی را برای دهههای آینده داشته باشیم.