در پی طرح مکرر واژهٔ «نفوذ» توسط آیتالله خامنهای، و پس از بازداشت چند تن از روزنامهنگاران کشور توسط سازمان اطلاعات سپاه، اینک ظاهرا پروژهٔ گستردهتری توسط شخص اول نظام و جریان امنیتی ـ نظامی همسو و گرداگرد وی تعریف شده که خود را در سخنان اخیر شخص اول رژیم متبلور کرده است: «نفوذ جریانی».
رأس هرم نظام سیاسی در تلاش برای کنترل وضع سیاسی ـ اجتماعی، گفته است: «از نفوذ موردی خطرناکتر، نفوذ جریانی است. نفوذ جریانی، یعنی شبکهسازی در داخل ملّت... عمدهترین وسیله دو چیز است؛ یکی پول، یکی هم جاذبه های جنسی. افراد را جذب کنند، دور هم جمع کنند؛ یک هدف جعلی و دروغین مطرح کنند و افراد مؤثّر را، افرادی که میتوانند در جامعه اثرگذار باشند، بکشانند به آن سمت مورد نظر خودشان.
آن سمت مورد نظر چیست؟ آن عبارت است از تغییر باورها، تغییر آرمانها، تغییر نگاهها، تغییر سبک زندگی؛ کاری کنند که این شخصی که مورد نفوذ قرار گرفته است، تحت تأثیر نفوذ قرار گرفته، همان چیزی را فکر کند که آن آمریکایی فکر میکند... همانجوری تشخیص بدهی که آن مأمور عالیرتبهی سیا تشخیص میدهد؛ در نتیجه همان چیزی را بخواهی که او میخواهد...»
به شکلی محسوس، و در بازی مشترک رهبر جمهوری اسلامی و سازمان اطلاعات سپاه، حالا راهبردی جدید برای اعمال محدودیت بیشتر و سرکوب جامعه مدنی ایران شکل گرفته که متکی است بر واژههای «نفوذ» و «جریان نفوذی».
هراس رهبری از چیست؟ هدف او چیست؟
آیتالله خامنهای از فقدان مشروعیت و اقتدار دموکراتیک خود باخبر است. او و همراهان امنیتی ـ نظامیاش میکوشند در فضای سیاسی ـ اجتماعی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ و حاکم شدن دولت اعتدالگرای روحانی، و بهویژه در وضع جدید جمهوری اسلامی پس از حصول برجام و توافق با غرب (بهطور مشخص ایالات متحده آمریکا) در موضوع انرژی هستهای، مانع خارج شدن روندها از مسیر و سوی مطلوب هسته اصلی قدرت شوند.
آیتالله خامنهای از فقدان مشروعیت و اقتدار دموکراتیک خود باخبر است. او و همراهان امنیتی ـ نظامیاش میکوشند در فضای سیاسی ـ اجتماعی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ و حاکم شدن دولت اعتدالگرای روحانی، و بهویژه در وضع جدید جمهوری اسلامی پس از حصول برجام و توافق با غرب (بهطور مشخص ایالات متحده آمریکا) در موضوع انرژی هستهای، مانع خارج شدن روندها از مسیر و سوی مطلوب هسته اصلی قدرت شوند.
شخص اول نظام از افزایش مناسبات و تعمیق روابط تهران با واشنگتن، و پیامدهای اجتماعی ـ سیاسی و فرهنگی آن در هراس است. از همین زاویه، او در مورد پیامدهای نفوذ جریانی، میگوید: «چه اتّفاقی میافتد؟ آرمانها تغییر پیدا خواهند کرد، ارزشها تغییر پیدا خواهد کرد، خواستها تغییر پیدا خواهد کرد، باورها تغییر پیدا خواهد کرد.»
این ابراز هراس از افزایش شکاف ملت ـ حکومت بهویژه با توجه به اطلاع رهبر جمهوری اسلامی از تغییرخواهی و موج نارضایتی خفته از وضع مستقر، بهقدر لازم معنادار است. ادامهٔ حبس رهبران جنبش سبز، خود شاهدی مهم بر این ادعا و ارزیابی محسوب میشود.
در سطحی دیگر، اکثریت جامعه، مطلوبهای خود و سبک زندگی متمایز از ایدئولوژی حکومت را پی گرفته؛ وضعی که خوشآیند شخص اول نظام و امنیتیهای همسو نیست و بهصراحت در اشارهٔ وی به مفهوم «سبک زندگی» بازتاب مییابد. شبکههای اجتماعی آنلاین و تکنولوژی ارتباطات و فنآوری اطلاعات نیز که خارج از ارادهٔ هسته اصلی قدرت در حال گسترش و اثرگذاری است، سوی دیگری از ترس رهبر نظام را تعریف و نمایندگی میکند.
وجهی از این دلنگرانی خود را در اشارهٔ آیتالله خامنهای به اثر «جاذبههای جنسی»در «نفوذ جریانی» و عملکرد شبکههای اجتماعی بازتاب میدهد. وضعی که نمایانگر شکاف معنادار میان مطلوبهای ایدئولوژیک کانون مرکزی قدرت و واقعیتهای اجتماعی و مطلوبهای برخی لایههای اجتماعی است.
در عرصهای دیگر، رهبر جمهوری اسلامی از جان گرفتن جامعه مدنی، افزایش شبکههای اجتماعی و تعمیق پیوندهای گروهی و تحرک فزونتر جمعیتهای سیاسی و کانونهای مدنی (که پس از کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸ چند سالی دچار انفعال و بیاقدامی شده بودند) دچار ترس شده است. کانون مرکزی قدرت به اندازهٔ لازم از جنبش سبز، درسآموخته و از تکوین جنبشهای اجتماعی دلنگران است.
تولد حزب اتحاد ملت، برپایی تجمعهای اعتراضی به همت کنشگران جسور و حامی حقوق بشر، تحرک کنشگران زن برای تغییر چهرهٔ مردانهٔ مجلس، پویایی مطبوعات و فعالیت انتقادیتر و روایتگری صریحتر روزنامهنگاران، برگزاری جلسات سخنرانی با حضور فعالان سیاسی که به حاشیه رانده شده بودند، و دیگر موارد مشابه و همسو، افزون بر افزایش شبکههای اجتماعی آنلاین و تأثیر رسانهها، جملگی رخدادها و شواهد مهمی هستند که ترس و نگاه امنیتی رهبری را تشدید میکنند.
افزون بر اینها، دو انتخابات مهم مجلس و خبرگان رهبری نیز موجب و انگیزهٔ جدید و مشددی برای کانون مرکزی قدرت ایجاد کرده که دور جدیدی از اعمال محدودیت و تهدید و سرکوب را متوجه کنشگران جامعه مدنی کند.
سخنان جدید رهبر جمهوری اسلامی بیش از پیش هیاتهای نظارت شورای نگهبان و نیز وزارت اطلاعات و دادگاه انقلاب و دستگاه قضایی را برای گزارش منفی در مورد نامزدهای ناهمسو، تشجیع خواهد کرد. بدیهی است تیغ نظارت استصوابی شورای نگهبان درنهایت، مانع از ورود «جریان نفوذی» به فهرست نامزدهای مجلس شورای اسلامی و نیز مجلس خبرگان رهبری شود.
آیتالله خامنهای در سخنانش مدعی میشود: «جناحها همدیگر را متهم نکنند؛ این بگوید آقا شما که گفتی مقصودت این بود، آن بگوید نه، شما که گفتی مقصودت این بود؛ خیلیخب، حالا مقصود هرچه بود. بالاخره واقعیت فراموش نشود؛ دشمن دارد برای نفوذ طراحی میکند.»
او در ظاهر سخنی «فراجناحی» و ناظر به تأمین مصالح نظام را ابراز میکند؛ اما مشخص است که بازوها و مجریان دیدگاه وی در دستگاههای امنیتی و قضایی و شورای نگهبان و صدا و سیما، چگونه رفتار خواهند کرد و چه مسیری را در پیش خواهند گرفت و «مقصود» رهبر را چگونه فهم خواهند کرد.
او در ظاهر سخنی «فراجناحی» و ناظر به تأمین مصالح نظام را ابراز میکند؛ اما مشخص است که بازوها و مجریان دیدگاه وی در دستگاههای امنیتی و قضایی و شورای نگهبان و صدا و سیما، چگونه رفتار خواهند کرد و چه مسیری را در پیش خواهند گرفت و «مقصود» رهبر را چگونه فهم خواهند کرد.
بهگونهای بس محسوس، پس از حصول برجام و در شرایط اجتماعی ـ سیاسی جدید، هسته اصلی قدرت با در پیش گرفتن راهبرد جدید، میکوشد هم دولت روحانی را در حوزههای فرهنگی و سیاست داخلی مهار کند، و هم مانع از بازیگری موثر کنشگران جامعه مدنی و تکوین جنبشهای اجتماعی شود.
اقتدارگرایی در برشهای زمانی گوناگون، این مواجهه را بروز داده؛ در هر مقطعی، بهگونهای. و اینک، در فاصلهٔ سه ماه مانده تا دو انتخابات مجلس و خبرگان، آیتالله خامنهای و جریان امنیتی ـ نظامی همسو میکوشند با اعمال دور جدید از محدودیتها، روندهای سیاسی و اجتماعی را تا حد امکان کنترل کنند.
خروجی محتمل صحبتهای اخیر شخص اول نظام، چنین فهرستی خواهد بود: محدودیت و اختلال در برگزاری نشستها و جلسات انتخاباتی اصلاحطلبان، ردصلاحیت فلهای غیرخودیها در انتخابات، تهدید روزنامهنگاران و فعالان سیاسی و کنشگران مدنی، اعمال مشدد سانسور و تحدید در فضاهای رسانهای، فشار بر سبک زندگی شهروندان و حضور فعال آنان در شبکههای اجتماعی آنلاین، و نیز تلاش برای محدودسازی دولت روحانی در تعامل با غرب (بهویژه آمریکا).
خروجی محتمل صحبتهای اخیر شخص اول نظام، چنین فهرستی خواهد بود: محدودیت و اختلال در برگزاری نشستها و جلسات انتخاباتی اصلاحطلبان، ردصلاحیت فلهای غیرخودیها در انتخابات، تهدید روزنامهنگاران و فعالان سیاسی و کنشگران مدنی، اعمال مشدد سانسور و تحدید در فضاهای رسانهای، فشار بر سبک زندگی شهروندان و حضور فعال آنان در شبکههای اجتماعی آنلاین، و نیز تلاش برای محدودسازی دولت روحانی در تعامل با غرب (بهویژه آمریکا).
بدیهی است که این خروجی، وضع مطلوب هسته اصلی قدرت است؛ بازی اما بهتمامی در اختیار ایشان نیست. نه دولت روحانی دستی به تمامی بسته دارد (که واقعیتهای سیاسی و اقتصادی بهخصوص در پیوند با جهان، لوازم و پیامدهای خود را دارد)؛ نه انسداد تام و تمام رسانهها و شبکههای اجتماعی آنلاین قابل تحقق است؛ نه شهروندان (بهویژه اکثریت منتقد و ناراضی) از تعقیب سبک زندگی خود، به آسانی دست خواهند کشید؛ و نه شواهد سیاسی ـ اجتماعی، دال بر انفعال و گریز از هرگونه اقدام، در میان کنشگران ایران است.
اینچنین، و تا اطلاع ثانوی (تحقق وضعی دموکراتیک و آزاد)، رهبر جمهوری اسلامی و جریان امنیتی ـ نظامی گرداگرد و همسو، ناگزیر از حکمرانی در ترس و دلنگرانیاند.
---------------------------------------------------------
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و بازتاب دیدگاههای رادیو فردا نیست