میگویند کار و کاسبی دیگری در منطقه وجود ندارد. میگویند، فقط میتوانند از کشیدن بار بر کمر و ستون فقراتشان خرج سنگین زندگی را درآورند. اگر خیلی خوشبخت باشند، چهارپا یا مرکب سواری میخرند که یکی از اعضای خانوادهشان محسوب میشود. اسب، الاغ یا قاطری که بارهای سنگینتر را حمل میکنند؛ طاقههای پارچه، جعبههای لوازم خانگی، تلویزیونهای سنگین، تختههای فرش و گالنهای سوخت که کول و دوش کاسبکاران توان حملش را برای گذر از مرز مشترک ایران و کردستان عراق ندارد.
آنها میگویند کاسبکارند. کولبرند، خرج زندگیشان را از راه طیکردن کوهها با کولهباری گاهی بیش از وزن خودشان به دست میآورند، اما مسئولان جمهوری اسلامی ایران آنها را قاچاقچی میدانند.
آنها میگویند بیکارند، دستخالی، گرسنه و مجبور، اما مسئولان میگویند اجازه عبور از کوههای صعبالعبور مرزی را ندارند. سهمشان اگر مینهای کاشتهشده نباشد، تیر مرزبانان است. اما تیر فقط آنها را نمیکشد یا ناکار نمیکند.
کردهای منطقه سردشت، پیرانشهر، مهاباد، بوکان و بانه میگویند، دردشان این است که مرزبانان یکی از عزیزانشان را هم جلوی چشمانشان میکشند؛ یا تیر خلاص میزنند یا آنها را دستهجمعی اعدام میکنند. عزیزانی که دیگر عضوی از خانوادهشان شدهاند، خرج چند خانوار را میدهند، همدم و همراهند و گاهی به جایآنها قربانی مین و مرز میشوند.
در این ویژهبرنامه از موضوعی میشنویم که بخشی از کابوس کاسبکاران و کولبران منطقه مرزی ایران با اقلیم کردستان عراق است. اسبها، قاطرها، الاغها و چهارپایانی که یا اعدام میشوند، یا تیر خلاص میخورند یا از گرسنگی و تشنگی در محلهای نگهداری تلف میشوند.
در این برنامه کایکو کولبری در منطقه از تجربیاتش میگوید، و از تجربه و نگاه فعالان حقوق بشر کردها، روزنامهنگار و فیلمساز و حقوقدان کرد هم میشنویم که از مرگ و میر و کشتار این حیوانات در مرزهای غربی ایران میگویند.