آیت الله خامنه ای در ۱۳۹۵/۰۶/۲۸ در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت «من نسبت به آینده هیچ نگرانی ندارم و معتقدم به توفیق الهی، فردای کشور از امروز آن، بسیار بهتر خواهد بود».
دو روز بعد، در ۱۳۹۵/۰۶/۳۰ در عید غدیر، ضمن تکرار همین مدعا، علل امیدواری خود را به آینده بیان کرد و گفت:
«جوانهایی که امروز در این کشور برای احیاء اسلام، برای اقامهی دین با جد مشغول کارند، بهحمدالله روزبه روز دارند زیاد میشوند. اینها همانهایی هستند که به فضل الهی، به حولوقوّهی الهی، هر دشمنی از جمله آمریکا و صهیونیست را به زانو خواهند فکند. این که بنده مکرّر در صحبتهای مختلف میگویم و مدام تکرار میکنم که من به آینده خوشبینم، بهخاطر مشاهدهی این واقعیّتها است. ما خیلی از واقعیّتهای خوب داریم که اینها میتواند ما را جلو ببرد؛ پیشران حرکت عمومی جامعه باشد؛ جوانهای خوب، جوانهای مؤمن، جوانهای آماده، آنهایی که برای حضور در میدانهای مجاهدت و دفاع از کشور و دفاع از دین، اشک میریزند که اجازه بدهند اینها بروند دفاع کنند؛ بحث دو نفر و ده نفر و صد نفر نیست؛ بسیارند. این همان انگیزهای است که کشور را نجات خواهد داد؛ این را باید تقویت کرد».
به مدعیات آیتالله خامنهای بنگرید:
الف- هزاران یا صدها هزار جوان آماده شهادت در ایران وجود دارد.
ب- آنها قادرند آمریکا و اسرائیل را به زانو در آورند.
پ- پس نه تنها هیچ نگرانی ای نسبت به آینده وجود ندارد، بلکه فردای کشور، بسیار بهتر از امروز آن خواهد شد.
فرض کنیم مدعای اول و دوم صادق باشند. اما از آن دو مقدمه چگونه می توان مدعای سوم را استنتاج کرد؟
فرض کنیم ترکیبی از اتفاقات ناخواسته و خواسته به جنگی میان ایران و اسرائیل منتهی شود که به ناگزیر- بنابر قوانین مصوب کنگره آمریکا- پای دولت آمریکا هم به این جنگ باز خواهد کرد. فرض کنیم ایران قادر باشد صدماتی جدی بر اسرائیل وارد آورد. در این صورت دولت اسرائیل در استفاده از سلاحهای اتمی تردیدی به خود راه نخواهد داد.
فرض کنیم از سلاحهای هستهای هم استفاده نکنند. اسرائیل و آمریکا میتوانند ایران را هم به سوریه دیگری تبدیل سازند.
فرض کنیم در این جنگ صدها هزار جوان ایرانی شهید شوند و آمریکا و اسرائیل هم نتوانند پیروز شوند، اما ایرانی که به سوریه دیگری تبدیل شده، قطعاً «بسیار بهتر از ایران امروز» نخواهد بود.
چگونه خیال خامنهای راحت میشود؟
واقعیت این است که آیتالله خامنهای به شدت نگران است. اگر نگران نبود، آن همه سخن گفتن از «نفوذ» و «نفوذیها» معنا نداشت. نمیتوان همه آن مدعیات را به ابزار توجیه گر سرکوب داخلی فروکاست. به یاد داریم که در جلسه خصوصی با اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، وقتی آنها از احمدی نژاد و سخنانش درباره ایران، اسلام، تشیع و حجاب انتقاد کردند، خامنهای گفت که اینها مسائل واقعی نیست.
به آنها گوشزد کرد که وقتی اعضای دولتهای هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی به خارج جهت مذاکره میرفتند، من نگران بودم که سازش و خیانتی صورت نگیرد. اما در دوران احمدی نژاد، هرگاه مسئولان این دولت به خارج میروند، خیالم کاملاً از این بابت آسوده است.
دوران حسن روحانی، احوال خامنهای را از این جهت بکلی دگرگون ساخت. حسن روحانی تلفنی با اوباما گفتوگو کرد. جان کری و ظریف صدها مذاکره مستقیم و تلفنی با یکدیگر داشتهاند. توافق هستهای با نادیده گرفتن اکثر خطوط قرمز خامنهای به دست آمد. ساختار تحریمهای مصوب کنگره آمریکا به گونهای است که ایران همچنان گرفتار تحریمهای اساسی است.
آیتالله خامنهای به طور ناخواسته، دو قطبی انقلابیون و ضد انقلابیون را به شکاف روسگراها و غربگراها تحویل کرده است. سیاست منطقهای و جهانیای که او تعقیب کرده و میکند، ایران را در کمتر از هشت ماه باقی مانده به انتخابات ریاست جمهوری، هر روز عمیقتر، گرفتار این دو قطبی خواهد کرد.
با این همه، حسن روحانی از الگوی برجام برای گفتوگوی مستقیم با آمریکا در دیگر حوزههای مورد اختلاف سخن گفت. این سخنان با واکنش مستقیم خامنهای، فرماندهان سپاه، فقیهان درباری و ...مواجه شد.
شک و تردید به حسن روحانی بسیار زیاد است. برخی آگاهان میگویند که ولادیمیر پوتین به سرلشکر قاسم سلیمانی گفته است که روحانی جاسوس انگلیس است. به همین خاطر استفاده جنگندههای روسیه از فرودگاه نظامی ایران با هماهنگی مستقیم سردار سلیمانی و موافقت خامنهای صورت گرفت و دولت روحانی از این امر بعدا آگاه شد.
سیاست «روسگرایی» خامنهای در برابر سیاست بهبود روابط با دولتهای غربی به رهبری دولت حسن روحانی قرار دارد. خامنه ای و اصول گرایان ابتدا کوشیدند تا با ساختن فضای سنگین نفوذیها، «لیست انگلیسی»، بازداشت افراد به عنوان نفوذی، مخالفت با سفر دولتمردان غربی به عنوان نفوذی، مخالفت با سفر شهروندان غربی به عنوان نفوذی، ممانعت از اجرای وعده های انتخاباتی، و... حسن روحانی را مجبور سازند تا شخصاً از نامزدی دوباره انصراف دهد.
اما گفتوگوهای فراوان حسن روحانی را از تردید در آوردند و اینک گفته که دوباره نامزد خواهد شد. پس از روشن شدن این موضوع، حالا شایعات وسیعی پخش کرده و میکنند که احتمال رد صلاحیت حسن روحانی توسط شورای نگهبان بسیار بالاست. علاوه به دیدگاه ها و عملکرد دوره اول ریاست جمهوری، حسین فریدون - برادر حسن روحانی- بزرگترین نقطه ضعف اوست. واقعاً روشن نیست چرا حسن روحانی پشت برادرش ایستاده و او را در دولت نگاه داشته است؟ آیا روحانی باید منافع ملی و مصلحت کشور را فدای برادرش کند؟ مهم وجود دولتی قوی، کارآمد، متخصص و جوان است که بتواند کشور را از این وضعیت فلاکتبار نجات دهد و نگذارد ایران گرفتار جنگ منطقهای- به عنوان مثال با عربستان سعودی و متحدانش- شود.
خیال خامنهای وقتی راحت خواهد شد که کشور تماماً در دست نیروهایی انقلابی- یعنی حزباللهیها، سپاه، بسیج، و...- قرار داشته باشد. او ترتیبی داده تا یک نیروی انقلابی- به عنوان مثال ابراهیم رئیسی که دستانش آلوده به خون هزاران نفر است- جانشین او شود. خامنهای مایل است که ریاست جمهوری هم در دست یکی از نیروهای انقلابی قرار گیرد. منتهی اگر رقابتی میان حسن روحانی و یکی از انقلابیون مد نظر او صورت گیرد، روحانی برنده خواهد شد.
خامنه ای و مریدانش چند سالی است که فضا را به شدت دو قطبی کردهاند. از نظر آنها دو قطبی اصلی، شکاف نیروهای انقلابی و ضد انقلابی است. نیروهای مدافع استقلال کشور و نیروهای نفوذی وابسته به بیگانگان. این دو قطبیسازی، کاملاً به زیان آنها تمام خواهد شد. چون انتخابات آینده را خامنه ای و سپاه و فقیهان درباری پیشاپیش به دو قطبی روسگرایان و غربگرایان تبدیل کردهاند.
آنها خامنه ای را نماد ایستادگی و مقاومت در برابر غرب به شمار آورده و رقبا را به خیانت به کشور و انقلاب متهم ساخته و میسازند.
سرلشکر قاسم سلیمانی در اول مهرماه ۱۳۹۵ به ملاقات پوتین و آیتالله خامنهای اشاره کرده و می گوید: «یکی از شخصیتهای مهم جهان که مدعی ابرقدرتی است وقتی با رهبر انقلاب ملاقات کرده بود اظهار میداشت که حالا فهمیدم ایران با این همه مشکلات چگونه تاکنون مقاومت کرده است».
سردار سلیمانی می گوید که وحدت در برابر دشمن- آمریکا - از همه چیز اساسیتر است. در این نبرد، ایران نمی تواند دو صدایی باشد و برخی دشمن را دوست قلمداد کنند. اگر یکی از مسئولان دشمن را دوست به شمار آورد، «این کار یک خیانت است». نباید مردم را درگیر بحث هایی کرد که شامل نیم درصد مردم هم نمیشود. اگر مسئولانی چنین کردند و افرادی هم برای آنها دست زدند، «چنین کاری یک خیانت است».
نبرد در دو جبهه مهم
نبرد در دو جبهه به طور همزمان دنبال میشود:
آیتالله خامنهای به طور ناخواسته، دو قطبی انقلابیون و ضد انقلابیون را به شکاف روسگراها و غربگراها تحویل کرده است. سیاست منطقهای و جهانیای که او تعقیب کرده و میکند، ایران را در کمتر از هشت ماه باقی مانده به انتخابات ریاست جمهوری، هر روز عمیقتر، گرفتار این دو قطبی خواهد کرد.
اول- چه کسی جانشین خامنه ای است؟ خامنه ای مجلس خبرگان را از طریق شورای نگهبان و تقلب به گونهای طراحی کرد که بتواند فرد مد نظر خود را جانشین خویش سازد. او توانست با تقلب احمد جنتی را وارد مجلس خبرگان کرده و بر صدر آن بنشاند. اما واقعیت تماماً تابع خواست و تمنیات او نخواهد بود. این که خامنهای چقدر زنده بماند؟ رئیس جمهور کشور چه کسی باشد؟ تحولات جهانی و منطقه ای به کدام سو برود؟ درگذشت احمد جنتی چه زمانی خواهد بود؟ و...همه بر تعیین رهبر بعدی تأثیرگذار خواهند بود.
دوم- چه کسی رئیس جمهور بعدی خواهد بود؟ خامنهای با یک دیدار و تبلیغات خبری پس از آن، محمود احمدینژاد را کیش و مات کرد. اما در مورد حسن روحانی کار دشوارتر است. اگر قرار بر رد صلاحیت حسن روحانی توسط شورای نگهبان باشد، خامنهای و نیروهایش باید آماده پرداخت هزینه آن باشند. اگر حسن روحانی رد صلاحیت نشود، هر اندازه هم که وضع اقتصادی خراب باشد ( دهها میلیون نفر زیر خط فقر مطلق و نسبی قرار دارند، میلیونها بیکارند، کشور همچنان از رکود اقتصادی خارج نشده و به رشد اقتصادی بالای با ثبات نرسیده است، و...)، باز هم روحانی بر نامزد حزباللهی انقلابی روسگرا پیروز خواهد شد.
آیتالله خامنهای به طور ناخواسته، دو قطبی انقلابیون و ضد انقلابیون را به شکاف روسگراها و غربگراها تحویل کرده است. سیاست منطقهای و جهانیای که او تعقیب کرده و میکند، ایران را در کمتر از هشت ماه باقی مانده به انتخابات ریاست جمهوری، هر روز عمیقتر، گرفتار این دو قطبی خواهد کرد.
-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ
یادداشتها بیانگر نظر نویسندگان خود هستند و نه بازتاب دیدگاهی از رادیو فردا.