لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳ تهران ۰۷:۵۷

اجرای نمایشنامه ضد حجاب از میرزاده عشقی روشنفکر دوران مشروطیت در شهرهای آمریکا و کانادا: مصاحبه با شاهرخ مشکین قلم


(rm) صدا | [ 5:36 mins ]
به مناسبت صدمین سالگرد قیام مشروطیت در ایران و همزمان با مراسمی در بزرگداشت مشروطیت در مجامع ایرانیان مهاجر، اجرای «کفن سیاه» نمایشنامه‌ای با محتوای صریح علیه حجاب تحمیلی، از شاعر برجسته دوران قیام مشروطیت، میرزاده عشقی، به همت هنرمند برجسته صحنه رقص و تئاتر، آقای شاهرخ مشکین‌قلم و گروه هنری او، نکیسا، این هفته در نیویورک، هفته آینده در واشنگتن، و پس از آن در آتلانتا و مونترآل و تورانتوی کانادا، روی صحنه می‌آید. بهنام ناطقی (رادیو فردا، نیویورک): در منظومه صریح و روشنگر کفن سیاه، میرزاده عشقی، روشنفکر پیشتاز، صدسال پیش حجاب اسلامی را به کفنی برای زنان ایران توصیف می‌کند که در آن انتظار مرگ خود را می‌کشند. صدای حمیدرضا جاودان روی صحنه: در حجاب است سخن، اگر چه بود ضد حجاب / از حجاب است که این قوم خرابند، خراب / بس خرابی ز حجاب است که نآید به حساب. ب.ن.: آقای شاهرخ مشکین‌قلم، هنرمند صحنه، که با گروه‌های برجسته تئاتر کلاسیک و تجربی در فرانسه، نظیر گروه کمدی فرانسز و آریان موشکین Arianne Mnoushkin تئاتر و رقص اجرا می‌کند، نمایشنامه کفن سیاه از میرزاده عشقی را در کارگاه تئاتر و رقص خود، نکیسا، تهیه کرده است و بعد از یک اجرا در پاریس، آن را ماه اگست به مناسبت سالگرد مشروطیت ایران، در نیویورک، واشنگتن، آتلانتا، مونترال و تورانتو اجرا می‌کند، همراه با یک اثر کمدی و طنز اجتماعی معاصر، از ابراهیم مکی، به نام «مردها و چیز.» آقای مشکین‌قلم در باره نمایش کفن سیاه از میرزاده عشقی، در مصاحبه با رادیو فردا می‌گوید: شاهرخ مشکین قلم (کارگردان و بازیگر نمایش کفن سیاه، نیویورک): در کفن سیاه، تصویر بسیار زیبائی درست کرده از چادری که بر سر زن‌هاست و داستانش را برده است در موقع مهاجرت تمام روشنفکران ایرانی، که میرزاده عشقی و ملک‌الشعرای بهار از جمله آنها بودند، که داشتند در دوره رضا خان فرار می‌کردند از ایران و می‌رفتند طرف استانبول. در راهشان تصمیم می‌گیرند که از اماکن تاریخی ایران دیدن کنند و از تخت جمشید و ایوان مدائن که رد می‌شوند، آنجا کاروان آنها اطراق می‌کند و او از دیدن خرابه‌های مدائن آنچنان ملتهب و دردمند می‌شود که تب شاعرانه‌اش گل می‌کند و همانجا در دو شب، این منظومه به این زیبائی را می‌نویسد، که واقعا باورنکردنی است. آدم واقعا تعجب می‌کند که چطور ممکن است انسانی این قدر میهن‌پرست باشد و انقدر هم جسور باشد. آن زمان که انقدر روشن‌بینی حتی وجود نداشت در زمینه دینی که بگویند چادری که بر سر زن است سبب بدبختی اوست. ب.ن.: میرزاده عشقی، که خود راوی این نمایش است و نقش او را آقای مشکین قلم بازی می‌کند، در خرابه‌های مدائن شاهزاده ایران دختر خسرو انوشیروان و همسرش شیرین را می‌بیند. شاهرخ مشکین قلم (در نقش میرزاده عشقی روی صحنه): من در این منظره از فرط عجب آزرده / ناگهان یا که وی آوازی داد یا خیالات مرا بازی داد / مرده شد زنده و من زنده ز وحشت مردم / پس از این آنچه به خاطر دارم، همه را خواب و گمان پندارم. حمیدرضا جاودان (در نقش راوی، روی صحنه): گر چه آن حادثه نه خواب و نه بیداری بود / حالت برزخ بیهوشی و هشیاری بود. شاهرخ مشکین قلم (روی صحنه): با یکی ناله لغزنده وحشت انگیز، گفت: به‌آفرید جنتی عطائی (در نقش شاهزاده چادر به سر، روی صحنه): مرمرا هیچ گنه نیست، به جز آنکه زنم / زین گناه است که تا زنده‌ام، اندر کفن‌ام. من سیه‌پوشم و تا این سیه از تن نکنم، تو سیه‌بختی و بدبخت / چو بخت تو، منم. ب.ن.: نقش شاهزاده ایرانی چادرسیاه به سر را که میرزاده عشقی او را کفن‌پوش توصیف کرده است، هنرمند برجسته مقیم پاریس، خانم به‌آفرید جنتی‌عطائی ایفا می‌کند. به‌آفرید جنتی عطائی (در نقش شاهزاده چادر به سر، روی صحنه): چه کنم بخت از این رخت سیاه است مرا / حاصل عمر از این زندگی آه است مرا ب.ن.: آقای شاهرخ مشکین‌قلم، یکی از هنرمندان ارزنده نمایش ایران در خارج از کشور، با معرفی آثار برجسته روشنفکران پیشتاز ایران نظیر ایرج میرزا و میرزاده عشقی در اجراهای خیره‌کننده از آثار آنان، از یکسو فکر و نام این بزرگان را در فضای فرهنگی ایران زنده نگه می‌دارد و از سوی دیگر، در شیوه‌های تئاتری نوین به تجربه می‌پردازد. آقای مشکین‌قلم در باره منظومه کفن سیاه از میرزاده عشقی می‌گوید: شاهرخ مشکین‌قلم: انقدر این دردناک است و زیباست و در عین حال انقدر معاصر است و انقدر امروزی است و آدم تعجب می‌کند که این را یک همچه انسانی صد سال پیش نوشته، یکی از بزرگترین شعرای دوره طلائی ما، دوره مشروطیت، و هنوز هم که هنوز است ما در خم آن کوچه هستیم و همان اشتباهات را دوباره مرتکب می‌شویم. ب.ن.: رقصندگان گروه نکیسا، خانم‌ها ساناز پرتوی و نسیم خاوران، آقای مشکین قلم را روی صحنه همراهی می‌کنند. اشعار میرزاده عشقی با صدای هنرمند برجسته مقیم پاریس، آقای حمید رضا جاودان در صحنه طنین می‌اندازد. صدای حمیدرضا جاودان روی صحنه: تو سزد بر دگران بدهی درس، سخن آزاد بگو، هیچ مترس / شرم چه؟ مرد یکی بنده و زن یک بنده / زن چه کرده است که از مرد شود شرمنده؟ / چیست این چادر و روبنده نازیبنده؟ / گرکفن نیست، بگو چیست پس این روبنده؟ / مرده باد آنکه، زنان، زنده به گور افکنده.
XS
SM
MD
LG