لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۱۱:۵۲

توطئه اندیشی و لطیفه سازی: تکنیک‌های ناهموار و گول زنندهٔ انطباق


تهران پس از زلزله؛ بسیاری از مردم شب را در خیابان به‌سربردند
تهران پس از زلزله؛ بسیاری از مردم شب را در خیابان به‌سربردند

در شب زلزلهٔ ۲۸ آذر ۹۶ در تهران و روزهای بعد از آن شبکه‌های اجتماعی مملو بود از لطیفه‌های مربوط به زلزله و نیز نظریه توطئه در باب این که حکومت در حرکت و لرزش زمین نقش داشته‌است. حتی برخی از سایت‌های نزدیک به مقامات سابق (دولت احمدی‌نژاد) حدس و گمان‌هایی در باب ساختگی بودن زلزله منتشر می‌کردند. استفاده از هر دو تاکتیک در این‌گونه شرایط متوجه به انطباق با فشارهای روحی و روانی ناشی از ترس و بی‌پناهی و تخلیهٔ روانی است. از این تاکتیک‌ها همواره در ایران استفاده می‌شود: نه برنامه‌های مذهبی دستگاه تبلیغاتی حکومتی و دولتی (نسبت دادن بلایای طبیعی به ابتلای الهی و دعوت به دعا و کاهش گناهان) و نه رسانه‌های رقیب (اطلاع‌رسانی) توانسته‌اند این روش‌های ناهموار انطباق را به حاشیه برانند. پرسش آن است که آیا استفاده از نظریه‌های واهی و لطیفه سازی روش مناسبی برای آرام سازی یا فهم شرایط در حول و حوش بلایای طبیعی و غیرطبیعی است؟ آیا هدف وسیله را توجیه می‌کند؟

همه جا کار خودشون نیست
جمهوری اسلامی نشان داده که برای بقا و گسترش طلبی از هیچ عملی فروگذار نیست. این رژیم خط قرمز اخلاقی و حقوقی و دینی ندارد. این رژیم نشان داده که ظرفیت کشتار جمعی در زندان‌ها و مشارکت در کشتار صدها هزار انسان در سوریه را دارد و قصابان را به عنوان قهرمانان ملی معرفی می‌کند. اما مشخص است که این حکومت در اتخاذ روش‌ها با دو موضوع محدودیت پیدا می‌کند: قوانین طبیعی و مصلحت سنجی‌های اجتماعی و سیاسی برای «نظام».

لطیفه سازی تاکتیک دیگر ناراضیان و مضطربان در شرایط دشوار پس از زلزله بوده‌است. این تاکتیک می‌تواند اندکی استرس شرایط را بکاهد اما مشکل آن است که اگر فضای ارتباطی را روزها پس از ماجرا اشغال کند افراد را از توجه به علل و روش‌های منطقی برخورد و دیگر راهبردهای انطباقی بازمی‌دارد

این حکومت قدرت تکان دادن زمین در کرمان و کرمانشاه و البرز را در دوره‌ای کوتاه مدت و با ریشترهای متفاوت و از قبل تنظیم شده ندارد. با به میان کشیدن پای روس‌ها نیز در این نظریهٔ توطئه دشوار است این داستان را به علم گرایان فروخت چون روسیه در این زمینه نه فن آوری لازم را دارد و نه چنین موضوعی از سوی آن قبلاً مشاهده شده‌است.

همچنین مصالح رژیم (و نه مردم و کشور) اقتضای پایین آوردن ساختمان پلاسکو یا تکان دادن تهران یا سر پل ذهاب را ندارد. رژیم‌هایی که در حوزهٔ معیشت مردم ناکارآمد هستند حداقل ادعا دارند که امنیت مردم را تأمین می‌کنند و این‌گونه اعمال برای آنها نقض غرض است. فراتر از همهٔ اینها برای نشان دادن سرکوبگر و کشتارگر بودن حکومت دلایل واقعی و قابل اتکا به اندازهٔ کافی وجود دارد و نیازی به داستان سازی نیست.

نسبت دادن همهٔ فجایع به حکومت ممکن است برای نسبت دهندگان شفابخش و دلخوش کنک باشد و افراد احساس کنند که دارند انتقام می‌گیرند یا ضربه می‌زنند اما به دلیل نادرستی نسبت، نخست در میان بسیاری از قشرها مورد پذیرش قرار نمی‌گیرد، دوم آنکه بی‌پایه و اساس بودن آن باعث می‌شود تنها به صورت داروی مسکن تقلبی عمل کند، و سوم آن که نسبت دهندگان خود را بدین طریق بی‌اعتبار می‌کنند.

شوخی حدی دارد

لطیفه سازی تاکتیک دیگر ناراضیان و مضطربان در شرایط دشوار پس از زلزله بوده‌است. این تاکتیک می‌تواند اندکی استرس شرایط را بکاهد یا غفلت بیاورد اما مشکل آن است که اگر فضای ارتباطی را روزها پس از ماجرا اشغال کند افراد را از توجه به علل و روش‌های منطقی برخورد و دیگر راهبردهای انطباقی بازمی‌دارد. واکنش عقلانی در برابر زلزله تأمل در روش‌های پیشگیری و کاهش تلفات و رفاه قربانیان است مثل افزایش کیفیت ساختمان‌ها، پرهیز از ساخت و ساز روی گسل‌ها، تمرینات مکرر برای تخلیه در شرایط زلزله، تجهیز مراکز درمانی و کمک‌های فوری در محلات مختلف، تلاش برای بیمه شدن ساختمان‌ها در برابر زلزله، افزایش بودجهٔ مراکز زلزله شناسی و ساختن پناهگاه‌هایی برای زلزله زدگان در شرایط اضطراری. لطیفه سازی صرف ذهن افراد را از توجه به این نکات و مطالبهٔ پرداختن دولت و شهرداری‌ها به آنها منحرف می‌کند.

فراتر از آن شوخی با تراژدی‌ها می‌تواند آنها را عادی سازی کرده و قربانیان را در شرایط دشوار قرار دهد. افراد در بیان نظراتشان آزادند اما آزادی‌های افراد نافی مسئولیت شخصی و اندیشیدن به ورای خوشگذرانی نیست.

راهبردهای بدیل

تمسک به نظریهٔ توطئه برای ملامت حکومت و لطیفه سازی برای فراموشی موقعیت از جنس تاکتیک‌ها یا راهبردهای انطباقی احساسات- محور هستند. این دو تکنیک متأسفانه فضا را برای توجه به راهبردها و تکنیک‌های سنجش- محور (سنجش شرایط اضطراب آور و پرسش از مفروضات)، مسئله- محور (برای کشف چالش‌های موقعیت دشوار شهرهایی که روی گسل‌ها قرار دارند)، راه حل- محور (برای کاهش تلفات) و حمایت- محور (کمک به دیگران به جای تمرکز بر خود) تنگ کرده‌اند. مشکل زلزله با ابعاد بسیار متنوعی که دارد همهٔ این تکنیک‌ها و راهبردها را با هم طلب می‌کند. سازوکار انطباق برای کاهش رنج‌های انسانی است و نه به خواب بردن افراد یا دادن احساس خوب بدان‌ها.

تصمیمات دشوار

مردمانی که در شهرهای بزرگ روی خط زلزله زندگی می‌کنند با چهار تصمیم دشوار به شکل فردی و گروهی روبرو هستند که به نظر می‌آید با دو تکنیک انطباقی ذکر شده دارند از آنها فرار می‌کنند:

۱- تمرینات ادواری شهروندان. مجتمع‌های آپارتمانی، ساختمان‌های بلند و مراکز دولتی در دنیایی که عقل بر احساسات و داستان سازی و حدس و گمان غلبه کند نیاز دارند به‌طور ادواری (مثلا هر سه ماه یکبار) بدون اخطار قبلی برنامه‌ای برای تخلیه سریع در حد دو تا پنج دقیقه برای تخلیهٔ کل ساختمان به اجرا بگذارند چون بیشترین تلفات زلزله در همان دقایق اول اتفاق می‌افتد. این کار با کمک شهرداری‌ها اما با مدیریت خود شهروندان عادی باید انجام شود. این موضوع بر اساس یک راهبرد انطباقی راه- حل محور مورد توجه قرار می‌گیرد.

هنگامی که مقامات می‌گویند زلزلهٔ بالای هفت ریشتری در تهران یک تا دو میلیون کشته دارد و زلزله شناسان می‌گویند گسل‌های مختلفی در کلان‌شهر تهران فعال است نتیجهٔ منطقی برای مخاطبان آن است که اگر امکان انتخاب دارند تهران را رها کرده و به نقاط دیگر کشور نقل مکان کنند

۲- مانورهای مراکز دولتی و عمومی. آتش‌نشانی، هلال احمر، مرکز اورژانس و دیگر نهادهای کمک رسانی باید مانورهایی را در سراسر مناطق زلزله خیز برای آمادگی در شرایط بحرانی انجام دهند تا برای کمک آماده باشند. همجنین تجهیزات لازم برای کمک رسانی آنها باید فراهم شود. این موضوع تحت مقولهٔ راهبردهای حمایت- محور قرار می‌گیرد.

۳- کوچک سازی تهران و دیگر کلان‌شهرهای در معرض خطر. هنگامی که مقامات می‌گویند زلزلهٔ بالای هفت ریشتری در تهران یک تا دو میلیون کشته دارد و زلزله شناسان می‌گویند گسل‌های مختلفی در کلان‌شهر تهران فعال است نتیجهٔ منطقی برای مخاطبان آن است که اگر امکان انتخاب دارند تهران را رها کرده و به نقاط دیگر کشور نقل مکان کنند. هیچ ضرورتی ندارد که یک چهارم جمعیت کشور در منطقه‌ای بسیار کوچک تمرکز پیدا کنند و در جهنم ترافیک و آلودگی و جرم خیزی و امواج مرگبار پارازیت به حیات خود ادامه دهند.

برای این که تشویق‌های لازم جهت تسهیل این اقدام فراهم شود همهٔ نهادهای دولتی می‌توانند سیاست خلوت سازی تهران را دنبال کنند: بانک‌های دولتی می‌توانند از اعطای وام به کسانی که می‌خواهند در شهرهای زلزله خیز ساخت و ساز تازه کنند خودداری کنند (احتمال اعمال مقررات ساختمانی بسیار اندک است)، قیمت بنزین در استان‌های تهران و البرز می‌تواند گران‌تر از دیگر استان‌ها باشد، دانشگاه‌های دولتی در تهران و شهرهای زلزله خیز هر ساله میزان پذیرش خود را کاهش دهند و شهرهای کوچک در تأسیسات فنی تازه (مثل توسعهٔ فیبر نوری) را در اولویت قرار گیرند. در صورتی که راهبرد انطباقی مسئله- محور مورد توجه قرار گیرد کوچک سازی تهران در بالای فهرست جای می‌گیرد.

۴. تسریع بازسازی. با توجه به فساد، ناکارآمدی و اتلاف زیاد در حکومت جمهوری اسلامی امیدی به دولت برای کمک به زلزله زدگان نمی‌رود. منابع کشور در خدمت اهداف گسترش طلبانه است و نه یاری شهروندان ایرانی. جمهوری اسلامی برای کسب وفاداری شیعیان لبنانی تا سنت آخر هزینه‌های آنها در جنگ سال ۲۰۰۶ را با سخاوتمندی پرداخت اما پس از دو ماه از زلزلهٔ کرمانشاه هنوز زلزله زدگان در چادر می‌خوابند و امکان دسترسی به سرویس‌های بهداشتی را ندارند. از این جهت شهروندان باید با بیمهٔ ساختمان خود در برابر زلزله (به علاوهٔ هزینهٔ اجاره در زمان بازسازی) راهی برای تداوم زیست خود پس از زلزله پیدا کنند. با شوخی و لطیفه سازی چنین اتفاقی نمی‌افتد.

همهٔ این سیاست‌ها در کشورهای توسعه یافته تجربه شده و در متوقف ساختن رشد شهرهای بزرگ مثل نیویورک و شیکاگو و کاهش مخاطرات بلایای طبیعی موفق بوده‌اند. از تجربیات این شهرها می‌توان بهره گرفت. البته به دولت امیدی نیست چون مقامات اولویت‌هایی دیگری دارند و مشکلات را مثل قوطی روی پیاده‌رو به سمتی دیگر شوت می‌کنند. از این جهت اقدامات اول و چهارم در دسترس‌تر است. مدیران ساختمان‌ها و افراد خانواده خود می‌توانند این‌گونه تمرینات و تمهیدات را برنامه‌ریزی کرده و به اجرا بگذارند.

------------------------------------------------------------

یادداشت‌ها و گفتارها بیانگر آرا و نظرات نویسندگان خود هستند و نه بازتاب دیدگاه رادیو فردا.

XS
SM
MD
LG