آیتالله مصباح یزدی ایدئولوگ مطلوب آیتالله خامنهای است. تعریف و تمجیدهای فراوان خامنهای از مصباح فراموشناشدنی است. اینک مصباح یزدی را «علامه» مینامند. اما معلوم نیست او علامه چیست؟ او در قم نشسته و مرتب در حال سخنرانی و درس برای تقویت اسلام و مسلمانی و جمهوری اسلامی است.
آیتالله مصباح یزدی به مناسبت سالگرد ۹ دی، با هفتهنامه ۹ دی مصاحبه مفصلی انجام داده است. مصباح با این پرسش اساسی روبهرو میشود که چرا جمهوری اسلامی پس از گذشت ۴۰ سال به وعدههایی که روحانیت پیش از انقلاب میداد، دست نیافت؟ او برای توجیه این مسئله به سراغ قرآن و پیامبر و علی ابن ابیطالب رفته و میگوید:
«آیا برنامهای بهتر از قرآن میشود پیدا کرد؟ مجریای هم بهتر از پیغمبر و امیرالمؤمنین میتوان یافت؟ اما چقدر اهداف اسلامی در زمان حضور پیغمبر و امیرالمؤمنین تحقق پیدا کرد؟ پس باید همیشه این نکته را در نظر گرفت که اساساً این دنیا برای این نیست که همه اهداف تحقق صد درصدی پیدا کند، اینجا برای امتحان است».
میگوید به همین که به دست آوردیم خشنود باشیم و انتظار بالا نداشته باشیم. اما مصباح فراموش میکند که آیتالله خمینی و فقها ادعا میکردند -و میکنند- که دین برنامهای است برای تولد تا مرگ و هیچ مسئلهای وجود ندارد که دین برای آن پاسخی نداشته باشد. اما حالا که کارنامه ۴۰ ساله حمهوری اسلامی با وعدههای داده شده فقها تطابق ندارد، میگوید پیامبران و ائمه هم شکست خوردند و مردم علیه آنها قیام کردند. مردم به پیامبران تهمتهای بزرگ میزدند و آنان را میکشتند و با علی ابن ابیطالب هم همین رفتار را کردند.
او از نوعی آخرتگرایی دفاع میکند. میگوید عمر این جهان بسیار کوتاه است و افراد انگشت شماری صد سال عمر میکنند. اما آخرت جهان ابدی است. باید به دنیا به عنوان لحظهای برای آن جهان نگریست. این رویکرد نیازمند فعالیت فرهنگی و توجیه مردم است.
رد تبدیل ایران به آمریکا و ژاپن
مصباح میگوید که پس از جنگ دولت سازندگی هاشمی رفسنجانی برای آبادانی به سراغ آمریکا و ژاپن رفت تا از آنها الگو بگیرد. گروهی از کارشناسان را به ژاپن اعزام کردند و هزینه بسیاری کردند تا روشهای آنان را بیاموزند. این سیاست اشتباه بود. برای اینکه:
«اصلاً اصل این نهضت و اصل تشکیل این حکومت برای کار فرهنگی است، برای آدمسازی است؛ برای این است که در این امتحان پیروز بشویم برای سعادت ابدی».
مدعیات آیتالله مصباح یزدی گذشته از تعارض با شعارها و وعدههای بهشتساز روحانیت، با سخنان آیتالله خامنهای هم تعارض دارد که دائماً میگوید و تکرار میکند که مسئله اصلی اقتصاد است و همه مسئولان باید همه همت خود را مصروف اقتصاد سازند.
آیتالله مصباح یزدی ترفند جالبی برای حل این مسئله دارد. میگوید این سخنان مصلحتاندیشانه است. برای این که رهبری:
«اگر این مسئله را نگویند دشمنان این را سوژه میکنند و این اهرم را از دست نظام میگیرند، میگویند شما خراب کردید حالا ما میخواهیم آبادش کنیم؛ پس ایشان تکیه میکنند روی این مسئله که ما باید معیشت مردم را تأمین کنیم؛ برای اینکه مارکسیستها این شعار را از دست ما نگیرند؛ همین الان هم میبینید در جمهوری اسلامی در دانشگاههای تهران و دانشگاههای اسلامی، گرایشات مارکسیستی در حال شکلگیری است».
مصباح یزدی در ۶ دی ۹۷ نیز به زنان گفت که ریشه همه مشکلات جامعه، فراموش شدن دین است. او در این سخنرانی هم گفت که چرا آیتالله خامنهای میگوید مسئله اصلی اقتصاد است و دائماً بر عدالت اجتماعی تأکید میکند. او گفت که نابرابری های اقتصادی در بسیاری از کشورها موجب پیدایش احزاب مارکسیستی الحادی شده است. او سپس گفت:
«اگر وجود مقام معظم رهبری و تدبیر ایشان نبود، شاید در کشور ما نیز چنین حزبهایی ایجاد شده بود. تدبیر حکیمانه ایشان است که با توجه به اولویتها، وضع را کنترل کردهاند و شعار را از دست سوسیالیستها گرفته است. این در حالی است که مشخص است که اسلام فقط برای معیشت مردم نیامده است».
بدین ترتیب، به روایت مصباح، آیتالله خامنهای نگران معیشت مردم نیست، نگران از دست دادن حکومت در برابر رقباست. او به شدت به مسئولانی که به دنبال آنند که ایران را به یک کشور توسعهیافته مبدل سازند، میتازد که الگوی آنان آمریکا و اسرائیل است و میخواهند ایران را هم شبیه یکی از ایالتهای آمریکا کنند. میگوید این نوع مسئولان نگاه ابزاری به خدا، دین و آخرت دارند و آمریکایی شدن را هدف میدانند:
«اگر فقط به این فکر باشیم که در تکنولوژی پیشرفت کنیم، جامعه درست میشود؟ با این نگاه نهایتاً میشویم مثل یک ایالتی از ایالات آمریکا، یا یک اسرائیل دیگر. آیا ما برای همین انقلاب کردیم؟ بنده مطمئنم در ذهن بسیاری از مسئولین به عنوان بزرگترین آرزو این است که خودشان را برسانند به حد یکی از ایالات آمریکا. بگویند ما آمریکا شدیم؛ ما که هیچ جا به حسابمان نمیآوردند، آمریکا شدیم. خدا، دین، ارزشها و شهادت هم ابزاری بود برای همین».
دینگریزی جوانان و مردم
آیتالله خامنهای دائماً از رویشها سخن میگوید. از اینکه جوانان کنونی قطعاً دیندارتر از نسل انقلاب و نسلهای پس از آن هستند. اگر ریزش داشتهایم، رویش بسیار هم داشتهایم. اما آیتالله مصباح یزدی، برخلاف او، به شدت نگران است. گزارش مصباح از جامعه با گزارش آیتالله خامنهای در تعارض است. مصباح میگوید که براساس حق و آزادی دارند ریشه اسلام را میزنند. به گفته او، جوانها، مردم و اساتید دانشگاهها میگویند:
«اگر یک نفر خواست بهشت نرود چه کار باید بکند؟ ما کاری به بهشت و جهنم نداریم. من حق دارم بگویم اصلاً به اسلام کاری ندارم یا نه؟ پس حقوق بشر چه میشود؟ آزادی چه میشود؟ مگر شما نگفتید استقلال آزادی جمهوری اسلامی؟ آزادی یعنی اگر من میخواهم کافر هم بشوم، بتوانم. چرا آنقدر به ما بد میگویید که شما از اسلام منحرف شدید؟ من اسلام را نمیخواهم. این قبیل مسائل، جدی است و حتی اساتید در دانشگاهها مطرح میکنند. میخواهند نسل جوان ما را از مسائل اصلی دین دور کنند. فردا یک وقت چشم باز میکنیم بچههای دبیرستانی ما بهشت و جهنم و شب اول قبر و این مسائل را مسخره میکنند».
مصباح هشدار میدهد که همه نظام با استناد به سخنان آیتالله خامنهای مشغول درست کردن اقتصاد کشورند -درست مانند مارکسیستها و لیبرالها- اما این وسط ارزشهای معنوی در حال نابودی است. برخلاف آیتالله خامنهای میگوید:
«تربیتها و ارزشهای دینی دارد کمکم رنگ میبازد، و جای آن آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، پیشرفت، تکنولوژی و این جور مسائل مینشیند. این خطری است که آینده انقلاب را تهدید میکند. آرام آرام جلو میآید، و یک مرتبه چشم باز میکنیم و میبینیم خدای ناکرده انقلاب از دست رفت».
از وضعیت حجاب زنان در قم هم مینالد و میگوید این شکل ظهور زنان در شهر مذهبی قم اصلاً قابل تصور نبود.
چرا خامنهای کاری نمیکند؟
ولیفقیه دارای اختیارات مطلقه است. او باید با دخالت خود مانع انحراف و گریز از دین شود. پس چرا کاری نمیکند. ادعای مصباح این است که خامنهای نیز واقعیت را دقیقاً میداند، اما مصلحتاندیشانه دخالت نمیکند. رهبری به خوبی آگاه است که با این روند نسل آینده میگویند: «ما باید دموکراسی غربی با همه خصوصیاتش را داشته باشیم، ولو دین پایمال شود».
او برای جلوگیری از این «خطر محتمل» خود را به اختیارات قانونی که مردم به آن رأی دادهاند، محدود ساخته است. اما اگر بخواهد فراتر از قانون عمل کند «مردم (قدرتمندان و ثروتمندان) طاقت نمیآورند» و اصل دین را زیر سؤال میبرند. میگوید قطعاً فهم ولیفقیه بهتر از فهم همگانی است و او مصلحتسنجانه عمل میکند و وظیفه ما اطاعت محض است.
بزرگترین خطر تهدیدکننده برای اسلام
آیتالله مصباح یزدی در این مصاحبه، پلورالیسم و سکولاریسم را دو خطر تهدیدکننده برای اسلام قلمداد میکند. اما میگوید که خطر سکولاریسم بسیار بیش از خطر پلورالیسم است. برای اینکه سکولاریسم نافی اصل دینداری است. اما اگر ضرورت دینداری را اثبات کنیم، تازه خطر پلورالیسم سبز میشود که ادعا میکند همه ادیان برابرند و هر دینی داشته باشید مهم نیست.
آیتالله مصباح در ۲۷ آذر ۹۷ گفته بود: «گرایش غالب در بین روشنفکران این است که دین برای زندگی بشر، ضرورتی ندارد؛ این، همان سکولاریسم است؛ چرا که سکولاریسم یعنی جدایی دین از عرصههای جدی زندگی انسان... حتی در داخل کشور اسلامی خودمان، رگههایی از سکولاریسم در مسئولان رده بالای کشور، وجود دارد».
او در مصاحبه دوباره درباره مسئولان نظام و حوزهها هشدار داده و میگوید:
«الان رگههایی از سکولاریزم در مسئولین کشور ما هم وجود دارد، و حتی در حوزههای ما ناخودآگاه دارد رسوخ میکند و ما غافلیم. وقتی ارزشهای دینی کمرنگ می شود و بیاحترامی به دین صورت میگیرد، این خطر پررنگ می شود».
برای تأیید این ادعا میگوید، قبل از انقلاب اگر تاجر مؤمنی پولی قرض میداد و پنج درصد بهره میگرفت، در محیطهای دینی به کلی ساقط میشد. برای اینکه ربا جنگ با خدا و پیامبر است. اما الان اقتصاد رسمی جمهوری اسلامی با سود ۲۰ تا ۳۵ درصدی اداره میشود. سکولاریسم قبح رباخواری را ریخته و مسئولان نظام رسماً میگویند بدون آن نمیشود کاری کرد. دولت جمهوری اسلامی وقتی با منت میخواهد به فقرا کمک کند، یک وام با سود پنج درصد به آنان میدهد که تازه میشود ربای معمولی قبل از انقلاب. در عمل با دلال بازی همین پنج درصدی به ۲۰ درصد تبدیل میشود.
آیتالله مصباح یزدی که در نماز جمعه ۱۳ تیر ۱۳۸۲ تهران گفته بود: «امروز نظام جمهوری اسلامی ما از رباخوارترین نظامهای عالم شده است» (گفتمان مصباح ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۷، ص ۸۱۴)، در این گفتوگو میافزاید:
«خب این، رگهای از سکولاریزم است. یعنی دین در اقتصاد نباید دخالت کند، و اقتصاد امروز یعنی همین، و اگر اقتصاد میخواهیم همین است؛ در مسائل دیگر هم همینطور است. در سیاست هم میگویند ما فقط شعار میدهیم که آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند، اما مگر ما در مقابل آمریکا چه داریم؟ اگر آمریکا فلان جنس را تحریم کند بیچاره میشویم. یعنی الان هرچه وعده میدهند ما ارزان میکنیم، در واقع یعنی در نهایت میخواهند با آمریکا سازش کنند. اسمش این است که دولت میخواهد برنامهریزی کند، و به مردم وعده میدهند که اجناس ارزان میشود، اما واقعیتش این است که میخواهند با آمریکا ببندند، و به آنها میگویند فلان امتیاز را به شما میدهیم و شما هم فلان تحریم را کم کنید و خیلی سختگیری نکنید».
بدین ترتیب، دولت سکولار حسن روحانی برای سازش با آمریکا در پس پرده در حال توطئه است. تحریم و امتیاز دادن و سازش دست در دست یکدیگر نهادهاند. توطئه دیگر این است که حسن روحانی در ۱۹ آذر ۹۷ گفت: «اینکه برجام باشد یا نباشد باید برای مردم ترجمه شود که بودن آن چقدر سود دارد و نبودنش چقدر میتواند ضرر داشته باشد، مگر میشود در دنیای امروز با بانکهای جهان همکاری نداشت؟ منتها کسی در گوشهای نشسته و مردم را تحریک میکند که اگر این قرارداد امضا شود، اسلام از دست میرود. ای کاش اسلام را میفهمید و چنین حرفی را میزد. اداره کشور با مردم است و باید برای آن از مردم سؤال شود. باید هزینه کارها به مردم گفته شود که اگر کاری انجام گرفت یا نگرفت چه تسهیلات و هزینههایی برای مردم به دنبال دارد»، اینها برای این است که «ته دلشان این است که با آمریکا که هیچ، با نوکر آمریکا هم نمیتوانیم دربیافتیم!». پس چارهای جز سازش با آمریکا نداریم.
خامنهای و پیروانش قصد دارند با «اسطورهسازی» از تظاهرات حکومتی ۹ دی ۱۳۸۸، سرکوب جنبش سبز و حصر رهبران آن جنبش را به حاشیه برانند. اما مهمترین ایدئولوگ آنان، برای مبارزه با مخالفان، اذعان میکند که وضعیت بحرانی است. او به بطن جامعه که مینگرد، چیزی از دین و اسلام نمیبیند. گویی سکولاریسم کل نظام و حوزهها را فرا گرفته و خامنهای نیز مصلحتاندیشانه با مسیر پیش میرود.