سرلشکر حسین سلامی فرمانده جدید سپاه پاسداران و نهمین سرلشکر سپاه (پس از رضایی، شمخانی، صفوی، رشید، ایزدی، باقری، سلیمانی و جعفری) رجزخوانترین آنها علیه آمریکا، اسرائیل، عربستان و اخیراً اروپاست. در سالهای اخیر هیچ فرمانده ارشدی در سپاه پاسداران به اندازه او انگشت اشارهاش را در برنامههای تلویزیونی و سخنرانیها برای رجزخوانی و به نشانه تهدید آمریکا و اسرائیل بلند نکرده است.
گوگل، یوتیوب و بقیه شبکههای اجتماعی را که جستجو کنید، سرلشکر سلامی ۵۹ ساله را در مناسبتهای مختلف در حال تهدید آمریکا میبینید. شاخصترین چهره تلویزیونی سپاه در برنامههای تحلیلی- مناسبتی، و فرماندهای که به تندترین تحلیلهای راهبردی علیه آمریکا و اسرائیل معروف است حالا از سوی رهبری به فرماندهی سپاه تعیین شده که خود رهبر در حدود یک هزار و ۶۶۶ سخنرانیاش در ۳۰ سال گذشته بیش از هر کلمهای در سخنرانیهایش از دشمن سخن گفته است و آشکارا آمریکا را دشمن اول جمهوری اسلامی مینامد.(۱)
سرلشکر سلامی با چنین نگاه و تفکری حالا فرمانده سپاهی شده که نیروی دریاییاش در خلیج فارس در نزدیکترین فاصله با ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا و فرماندهی نیروهای آمریکا در خاورمیانه و شمال آفریقا و آسیای مرکزی است، نیروی هوافضایش یگانهای موشکی ایران را در اختیار دارد و رهبر و فرماندهان سپاه با توسل به آن تهدید به تخریب حیفا و تلآویو را جار میزنند، قرارگاههای نیروی زمینیاش بارها یک نبرد احتمالی با آمریکا را در استانهای جنوبی ایران تمرین و رزمایش کردهاند و نیروی قدس آن در رأس سیاست خاورمیانهای ایران در عراق، لبنان، سوریه، یمن، بحرین و ... قرار گرفته است. سیاستی که آمریکا آن را بیثباتکننده میداند و خواهان پایان آن و توقف برنامه موشکی سپاه و جمهوری اسلامی است.
اما چرا سرلشکر سلامی و چرا حالا؟
تعیین فرمانده سپاه طبق بند شش اصل ۱۱۰ قانون اساسی از اختیارات رهبری و تصمیمی شخصی از جانب ولی فقیه است که اختیارات او حتی بالاتر از قانون اساسی دانسته میشود. در واقع این نوشته میتوانست با یک تغییر در تصمیم شخصی آیتالله خامنهای و تعیین فرد دیگری برای فرماندهی سپاه، درباره محمد پاکپور فرمانده نیروی زمینی، امیر علی حاجیزاده فرمانده نیروی هوافضا، علیرضا تنگسیری فرمانده نیروی دریایی، قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس، یا هر فرمانده دیگری نوشته شود.
با این تذکر که بعید به نظر میرسد عدم تعیین سرلشکر قاسم سلیمانی به فرماندهی سپاه بیاعتنایی رهبر به او تلقی شود. چرا که سلیمانی هماکنون در بین طرفداران جمهوری اسلامی شناختهشدهتر و محبوبتر از فرمانده کل سپاه به نظر میرسد و اعتبار ویژهای نزد رهبر جمهوری اسلامی دارد. حتی به نظر میرسد که ریاست فرمانده کل سپاه بر قاسم سلیمانی و نیروی قدس، امری رسمی و پشتیبانی است و نفوذ و اختیارات او که برنامههایش را با شخص رهبر هماهنگ میکند، حتی بر دولت روحانی نیز در موضوعی چون سیل اخیر سایه انداخته است.
اما فارغ از اختیارات گسترده رهبر در تعیین فرماندهان ارشد نظامی سپاه، ارتش، ستاد کل نیروهای مسلح و نیروی انتظامی، حسین سلامی فرمانده با سابقهای در سپاه است و همه ردههای فرماندهی را از پایین تا بالا طی کرده است. او که سابقه ۳۹ سال حضور در سپاه دارد(۲) در دوران جنگ ایران و عراق در لشکرهای ۱۴ امام حسین اصفهان (استان زادگاهش) و ۲۵ کربلای مازندران فرمانده بوده، سپس فرمانده دافوس (دوره فرماندهی و ستاد از ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶) و طراح دوره عالی جنگ در سپاه بوده، هشت سال معاون عملیات ستاد مشترک سپاه (۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴)، چهار سال فرمانده نیروی هوایی (۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸) و ۱۰ سال جانشین فرمانده کل سپاه (۱۳۸۸ تا ۱۳۹۸) بوده است.
سرلشکر سلامی همچنین طبق سنت و عرف موجود از نیروی زمینی سپاه به فرماندهی کل سپاه انتخاب شده است. بزرگترین نیرو و بدنه اصلی در سازمان رزم سپاه پاسداران. دو فرمانده قبلی سپاه نیز یعنی رحیم صفوی (۱۳۷۶ تا ۱۳۸۶) و عزیز جعفری (۱۳۸۶ تا ۱۳۹۸) هر دو به مدت طولانی فرمانده نیروی زمینی سپاه بودهاند.
سرلشکر سلامی فرمانده جدید سپاه هم از فرماندهان لشکرهای نیروی زمینی بوده و مدتی نیز در قرارگاههای دریایی سپاه مسئولیت داشته و یک به یک مدارج ترقی در سپاه را که رابطهای تنگاتنگ با میزان وفاداری محض به رهبری دارد طی کرده است.
چنین سوابقی بر اساس عرف جمهوری اسلامی برای انتصاب سرلشکر سلامی به فرماندهی کل سپاه کفایت میکند اما کم نیستند فرماندهان ارشد دیگری که آنها نیز سوابق مشابهی دارند و فرمانده سپاه نشدهاند. نمونه آن سرلشکر مصطفی ایزدی، فرمانده سابق قرارگاههای جنگی ایران در دوره جنگ با عراق که از قضا در دوران جنگ و بعد جنگ فرمانده ارشد حسین سلامی بوده و سمتهای مهمی چون فرمانده نیروی زمینی سپاه (۱۳۶۸ تا ۱۳۷۱) و معاون ستاد کل نیروهای مسلح داشته و هماکنون معاون قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا، مهمترین قرارگاه جنگی ایران است.
درست همین جا به نظر میرسد آیتالله خامنهای یک ویژگی را در سرلشکر سلامی نسبت به بسیاری از فرماندهان ارشد، نمایانتر و شاخصتر دیده و آن رجزخوانیها و نگرش عمیقاً تهاجمی او علیه آمریکا، اسرائیل و حتی اروپا و تمایل شدید او به نمایش تلویزیونی-رسانهای این ذهنیت و نگرش است. یعنی حرکت بر اساس یکی از محوریترین تفکرات و مبانی رفتاری و گفتاری رهبر در اوج چالشهای ایران وآمریکا. در دورهای که سیاست رسمی دولت آمریکا اعمال فشار حداکثری بر جمهوری اسلامی ایران برای ایجاد تغییر اساسی در رفتار آن است و در این چارچوب سپاه را در فهرست سازمانهای تروریستی و فرماندهانش را در فهرست تحریمها قرار داده است.
نگاهی به مناسبتهای مهم جمهوری اسلامی مانند ۲۲ بهمن، سالگرد جنگ ایران و عراق، سالروز تأسیس سپاه و نیز نماز جمعهها و مناسبتهای خبری ویژه در ارتباط با نیروهای مسلح و سپاه نشان میدهد که سرلشکر سلامی از سخنرانهای محوری این مراسمها و برنامههای تلویزیونی بویژه برنامههای تحلیلی نیم تا یک ساعته صدا و سیما بوده است. برنامههایی پر از رجزخوانیهای مطلوب رهبری از طرف او: اعلام استقبال از جنگ با آمریکا (۱۷ اسفند ۹۷) آمادگی برای جنگهای بزرگ، گسترده و طولانیمدت با آمریکا، آمادگی برای انهدام ناوهای هواپیمابر آمریکا در خلیج فارس (بهمن ۹۸)، تهدید اروپا به افزایش برد موشکهای ایران به بیش از دو هزار کیلومتر (۵ آذر ۹۶)، و اعلام حضور در سوریه به منظور حفظ ارتباط با حزبالله و فلسطینیها (آذر ۹۵). چنین رجزخوانیهایی از نگاه آیتالله خامنهای ایستادن در خط مقاومت است. آن هم برای رهبری که همین روزها گفته است هر کاری که دشمن را عصبانی کند، خوب و درست است.
از طرف دیگر اگر چالش با آمریکا مهمترین دغدغه نظام جمهوری اسلامی در سیاست خارجی باشد، بدون تردید نگرانی از شورش مردمی و به راه افتادن موج اعتراضات مردمی که از اوضاع نابسامان اقتصادی به تنگ آمدهاند یکی از مهمترین نگرانیهای نظام در سیاست داخلی است. در این حوزه نیز دیدگاههای فرمانده جدید سپاه بسیار به رهبری نزدیک است.
سرلشکر حسین سلامی اگرچه خیلی کم درباره سیاست داخلی اظهار نظر کرده ولی اندک اظهارنظرهایش بسیار تند و افراطی هستند. نظریاتی در ضرورت برخورد جدی با مخالفان داخلی از جمله در اعتراضات سال ۸۸ که او آن را فتنهای سهمگینتر از جنگ ایران و عراق میداند و میگوید در اعتراضات ۸۸ جنگ از بیابانها به خیابانها کشیده شد (۹ دی ۹۷).
و نکته آخر؛ انتخاب فرمانده جدید سپاه میتواند نشانهای باشد از تداوم بیاعتمادی و بیمیلی آیتالله خامنهای به تیم خوزستانیها در سپاه. تیم خوزستانیها که از سال ۱۳۶۰ تا پایان جنگ ایران و عراق بر سپاه مسلط بودند شماری از فرماندهان خوزستانی بودند که حول محسن رضایی جمع شده بودند و در آن دوران به اکبر هاشمی رفسنجانی (فرمانده وقت جنگ به نیابت از آیتالله خمینی) و میرحسین موسوی (نخستوزیر وقت و از رهبران اصلی جریان چپ حزباللهیها) نزدیک بودند و منتقد سران جناح راست از جمله علی خامنهای (رئیسجمهور وقت).
محسن رضایی و عمده این فرماندهان در سال ۱۳۶۴ مانع از تلاش رئیسجمهور وقت برای برکناری نخستوزیر شدند و آیتالله خامنهای هرگز این کارشکنی محسن رضایی و تیم خوزستانیها را در برنامههای خود فراموش نکرد. به گونهای که در سال۱۳۷۶ وقتی که محسن رضایی از فرماندهی سپاه کنارهگیری کرد و علی شمخانی(۳) و غلامعلی رشید(۴) دو عضو اصلی تیم خوزستانیها را برای جایگزینی خود پیشنهاد کرد، آیتالله خامنهای هر دو پیشنهاد را رد کرد و رحیم صفوی از اصفهان را فرمانده کل سپاه کرد.
از آن زمان تاکنون به نظر میرسد هنوز دل آیتالله خامنهای با تیم خوزستانیها صاف نشده و هرگز هیچیک از آنها را نه به فرماندهی سپاه منصوب کرده و نه به ریاست ستاد کل نیروهای مسلح در حالی که علی شمخانی و غلامعلی رشید ارشد تمام فرماندهان در حال خدمت سپاه حتی محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و فرمانده قبلی و فعلی سپاه هستند.