«آتشبازی» (Firecrackers) عنوان اولین فیلم بلند یاسمن مظفری، فیلمساز کانادایی ایرانیتبار است که این روزها در هفتاد و دومین دوره جشنواره جهانی فیلم ادینبورگ به نمایش درآمد؛ فیلمی درباره دو دختر نوجوان به دنبال آزادی در محیطی بسته که اول بار در جشنواره تورنتو تحسین شد، سپس جایزه بهترین فیلم جشنواره استکهلم را ربود و بعدتر جایزه بهترین کارگردان سال آکادمی سینمای کانادا (Canadian Screen Awards) را هم برای یاسمن مظفری به ارمغان آورد. با این فیلمساز جوان به گفتوگو نشستهام درباره چند و چون شکلگیری این فیلم.
- ابتدا لطفا برای خوانندگان فارسیزبان درباره خودت بگو؛ کجا به دنیا آمدهای و چطور فیلمسازی را آغاز کردی؟
من ساکن تورنتو هستم. در شهر کوچکی در اونتاریوی کانادا به نام «باری» بزرگ شدم، در کنار خانواده با مادری کانادایی و پدری ایرانی که در دهه هشتاد میلادی به کانادا مهاجرت کرده بود. خیلی دوست داشتم بنویسم و نقاشی و عکاسی کنم و فکر نمیکردم که فیلمساز بشوم. در دانشگاه سالها درس روزنامهنگاری و تئوری سینما خواندم اما بعد در دانشگاه رایرسون تورنتو، به تحصیل فیلمسازی پرداختم. چهار سال فیلمسازی یاد گرفتم و فهمیدم که چقدر دوست دارم بنویسم و همان را برای پرده سینما بسازم.
- در سال ۲۰۱۳ یک فیلم کوتاه به همین نام و با همین موضوع ساخته بودی. چطور شد که دوباره به این فیلم برگشتی به عنوان یک فیلم بلند؟
آن فیلم پانزده دقیقهای را به عنوان پایان نامه تحصیلی در دانشگاه ساختم. آن فیلم نگاهی بود به زندگی دو دختر نوجوان شورشی که در شرایط یک شهر کوچک، به دنبال آزادی میگشتند. آن موقع نمایش دختران جوان جسور و تهاجمی روی پرده چندان رواج نداشت و من میخواستم این رویه را تغییر بدهم. اما آن فیلم فقط در سطح درونمایهای ماند که میخواستم دربارهاش حرف بزنم.
در سال ۲۰۱۶ بعد از ساختن چند فیلم کوتاه و گسترش تواناییهایم در کارگردانی، تصمیم گرفتم که دوباره به داستان «آتش بازی» برگردم و شروع کردم به نوشتن فیلمنامه آن به عنوان اولین فیلم بلندم. میدانستم که در فیلم بلند فرصت خواهم داشت که در زندگی هر کدام از شخصیتهایم به طور عمیقتری فرو بروم و به طور کامل به مایه آزار ناشی از مردسالاری بپردازم. در کانادا یک بودجهای برای فیلمهای اول هست به نام «تله فیلم». من و تهیه کنندهام فکر کردیم که داستان آتشبازی مناسب است برای این بودجه.
- ایده اولیه از کجا شکل گرفت؟
برای شخصیتهای [فیلم]، لو و شانتال، یک مقدار از دخترهایی که با آنها در شهر باری بزرگ شدم الهام گرفتم. اما اصل شکلگیری این فیلم بلند از اینجا بود که میخواستم درباره آزار ناشی از مردسالاری و رهایی از آن حرف بزنم. همیشه فکر میکردم که مردسالاری چطور بر زندگی همه ما خارج از مساله زن یا مرد بودن تاثیر میگذارد. این مسالهای نیست که فقط زنها باید به آن بپردازند؛ مردها هم با اندیشههای مردسالاری محدود شدهاند. من این فیلمنامه را قبل از این که جریان «Me too» جهانی شود نوشتم. اما همزمان بود با انتخابات سال ۲۰۱۶ و من میدیدم که زنگریزی چطور در دور ماندن نامزدهای زن از قدرت و موفقیت نقش بازی میکرد.
- دو شخصیت اصلی فیلم به دلایلی برای تو ویژه هستند یا به طور کلی آنها را نمادی از نسل جوان فرض گرفتهای؟
دختران نوجوان معمولاً به عنوان شخصیتهایی شکننده و ظریف تصویر شدهاند. معمولاً بیگناهی آنها بسیار بیشتر از پسرها به شکل رمانتیکی به تصویر درآمده و من از این قضیه خسته شده بودم. به نظر من واقعی نبود. دخترهایی که من با آنها بزرگ شدم جسور بودند و مفتخرانه آمیخته با مسائل جنسی که من کمتر روی پرده مشابهش را دیده بودم. میخواستم با این فیلم خلاف چیزهای رایج و جا افتاده را نشان بدهم.
- یک محیط صنعتی متروک نقش مهمی در فیلم ایفا میکند. در مورد جغرافیای محل زندگی این شخصیتها و لوکیشنهایی که انتخاب کردی برای ما بگو لطفا.
بخشهای بزرگی از اونتاریو که من در آنجا بزرگ شدم، مکانهای صنعتی متروک است. خیلی از فیلمهای کانادایی زیباییهای این کشور را به نمایش میگذارند اما من تصمیم گرفتم جاهایی را نمایش بدهم که آنها را زشت میخوانند. من از درون شیفته این نوع مکانها هستم. مثل آمریکا، کانادا هم از رکود اقتصادی آسیب دید. کارخانهها تعطیل شدند و نرخ بیکاری بالا رفت. من در چنین مکانها و موقعیتی بزرگ شدم و فکر کردم فضای متروک نقطه کلیدی برای درک انزوای احساسی دو شخصیت فیلم است.
- این فیلم با بودجه خیلی کمی ساخته شده. چطور با این قضیه کنار آمدی؟
ساخت این فیلم بلندپروازانه با این بودجه کم یک چالش بود. ما نتوانستیم به مقداری که باید به بازیگران و گروه فیلمبرداری دستمزد بدهیم. هر کسی که در فیلم کار کرد بر این باور بود که این داستان باید گفته شود. معنی دیگرش این بود که من و تهیهکنندگان باید همه کارها را خودمان میکردیم؛ در طول زمستان لوکیشنها را انتخاب کردیم و یک سال طول کشید تا تمام بیست و دو بازیگری را که احتیاج داشتیم انتخاب کنیم.
میدانستیم چون پول نداریم به آمادهسازی زیادی احتیاج داریم. یک سال قبل از فیلمبرداری دو بازیگر اصلی را انتخاب کردیم و خب من وقت داشتم که با آنها کار کنم. برای این که از قبل آمادهسازی زیادی داشتیم، فیلمبرداری آرام و راحت بود و خرج اضافه نداشتیم. مدیر تولیدهای با سابقهی ما هم راه را برای خدمات پس از تولید و همین طور پخش هموار کردند.
- جشنوارههای تورنتو و استکهلم از فیلمت استقبال کردند، و حالا ادینبورگ... تجربههای جشنوارهای تو با این فیلم اول چگونه بود؟
برای من خیلی با ارزش بود که در جایی که زندگی میکنم برخورد خوبی با فیلم داشتند. من با سوژه این فیلم خطر کردم و زیاد مطمئن نبودم که برخوردها چطور خواهد بود. در سوئد هم خیلی خوب دیده شد. مخاطبان اروپایی به ویژه در کشورهای پیشرویی چون سوئد، خیلی راحت با سوژه فیلم برخورد کردند. خیلی خوشحالم که با این فیلم دور دنیا را گشتم.